شب جمعه سيزدهم ماه رجب سال سى ام از عام الفيل بود(42) ثلثى از شب گذشته بود كه درد حمل بر فاطمه بنت اسد عارض شد حضرت ابوطالب به او گفت : ناراحت به نظر مى آيى ؟ فاطمه گفت : احساس درد و ناراحتى دارم . حضرت آن اسمى را كه در ذكر آن از گرفتاريها نجات مى يافت را بر زبان آورد و فاطمه نيز بواسطه گفتن آن ذكر آرام گفت :
سپس به او گفت : من مى روم عده اى از زنان آشنايت را بياورم تا در اين موقع شب تو را در ولادت فرزندت يارى دهند.
فاطمه گفت : هر طور صلاح مى دانى عمل كن .
ناگهان صدايى از گوشه خانه شنيده شد كه گفت : اى ابوطالب ، صبر كن ! چرا كه ولى خدا را دست نجس نبايد لمس كند
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 3:28 PM - روز چهارشنبه 4 آذر 1388 |