انس مى گويد: رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: آب وضوئى براى من مهيا كن ! سپس برخاست و دو ركعت نماز خواند سپس به من فرمود: اى انس ! اولين كسى كه از اين در بر تو وارد مى شود، امير و سالار مؤ منين و آقا و مولاى مسلمين و پيشواى شرفاء و تابنده چهره هاى بهشت كه در غرفه هاى امن پروردگار جاى دارند و خاتم اوصياء من خواهد بود.
انس مى گويد: من با خود گفتم : بار پروردگارا! او را مردى از انصار قرار بده و اين دعا را از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مخفى داشتم ناگهان على (عليه السلام ) وارد شد حضرت فرمود: اى انس كيست ؟ عرض كردم على (عليه السلام ) است حضرت با شادمانى هر چه تمامتر برخاست و دست به گردن او انداخت و صورت به صورت او مى شود و عرق صورت خود را به صورت او مسح مى نمود.
على (عليه السلام ) عرض كرد: يا رسول الله ! امروز كارى را ديدم با من كردى كه تا به حال چنين ننموده بودى ؟ حضرت فرمود: چه باز مى دارد مرا از اين گونه رفتار درباره تو؟ تو هستى كه دين مرا ادا مى كنى و صداى مرا به جهانيان مى رسانى و در اختلافاتى كه بعد از من بوجود مى آيد حق را براى آنان آشكار مى گردانى .
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 2:39 PM - روز پنج شنبه 5 آذر 1388 |