موسى بن عيسى مى گويد: روزى در خدمت على (عليه السلام ) در دوران زندگانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بوديم كه شخصى آمد و گفت : يا على (عليه السلام ) در همسايگى ما شخصى هست كه با وزش باد از درختهاى خرماى او مقدارى خرما در حياط ما مى ريزد و بچه هاى من آنها را مى خورند و اين شخص مى گويد: من راضى نيستم ، بيا برويم تا او را راضى كنيم . با امام حركت كرديم تا به منزل آن شخص رسيديم ، على (عليه السلام ) هر چقدر به آن شخص اصرار كرد كه او راضى شود اما او نپذيرفت .
على (عليه السلام ) فرمود: من از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به تو ضمانت مى دهم كه باغى در بهشت به تو بخشيده شود، ولى صاحب خانه امتناع ورزيد تا اينكه آفتاب در حال غروب كردن و وقت نماز فرا رسيد.
امام به او فرمود: آيا خانه خود را با فلان باغ خرماى من عوض مى كنى ؟
صاحب خانه در كمال ناباورى گفت : اگر واقعا بدهى مى پذيرم .
امام شاهدان حاضر را به گواهى گرفت كه خانه آن شخص را در برابر فلان باغ خود خريده است .
سپس رو به فرد نيازمند كرد و فرمود: وارد منزل شو و به عنوان مالك آن را تصرف نما، كه خدا به شما بركت دهد و نعمت هاى او بر شما حلال باشد.
آنگه همگى به نماز رفتند فردا صبح رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رو به على (عليه السلام ) كرد و فرمود: على جان نسبت به كار پسنديده ديشب تو اين آيات نازل شد:
بسم الله الرحمن الرحيم والليل اذا يغشيى ... فاما من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى فسنيسره لليسرى (287)
آنگاه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به اين ايثارگر مخلص فرمود:
على جان تو به بهشت يقين داشتى و خانه را به آن مرد بخشيدى و باغ خود را از دست دادى ولى خداوند با نزول اين آيات از تو تشكر فرمود.
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 2:39 PM - روز پنج شنبه 5 آذر 1388 |