على (عليه السلام ) مى فرمايد: لحظه اى كه براى غسل دادن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم آماده مى شدم ، همين كه بدن پاك و پاكيزه آن جناب را بر سكو نهادم ، صدايى از گوشه اتاق به گوشم رسيد، كه گفت : اى على ! محمد را غسل مده ، بدن پاك و مطهر او احتياج به غسل و شستشو ندارد
از سخن او در دلم گمانى كوتاه پيدا شد(اما بزودى برطرف شد و به خود آمدم و) گفتم : واى بر تو، تو كه هستى ؟!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم ما را به غسل و شستشوى خود فرمان داده و تو ما را از آن نهى مى كنى ؟!
در همين حال آواز ديگرى با صدايى بلندتر شنيده شد كه گفت : يا على ! او را بشوى و غسل ده ، كه بانگ نخستين از شيطان بود. او به سبب حسدى كه بر محمد صلى الله عليه و آله و سلم دارد، خوش ندارد كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با غسل و طهارت پاى بر بساط پروردگار خويش بگذارد.
گفتم : اى صاحب صدا! از اين كه او را به من معرفى كردى خدا به تو پاداش نيك دهد، اما تو كيستى ؟
گفت : من خضر نبى هستم ، كه براى تشييع جنازه پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم آمده ام .
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 2:39 PM - روز پنج شنبه 5 آذر 1388 |