بن عباس مى گويد: روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دست على بن ابيطالب (عليه السلام ) را گرفت و از منزل خارج شد و مى فرمود: اى گروه انصار و اى گروه بنى هاشم و اى فرزندان عبدالمطلب ، من محمدم و فرستاده خدا، همانا من از گل رحمت به همراه چهار كس ديگر از خاندانم آفريده شديم ؛ خودم ، على و حمزه و جعفر، يكى از آنها گفت : يا رسول الله ! اينها روز قيامت با تو سوار مى باشند؟ حضرت فرمود: مادرت به عزايت بنشيند، در آن روز كسى سوار نباشد، جز چهار تن من و على (عليه السلام ) و فاطمه عليهاالسلام و صالح پيغمبر، من بر براق سوارم و فاطمه عليهاالسلام بر ناقه غضباء و صالح پيغمبر بر آن شترى كه پى شد، و على (عليه السلام ) بر يكى از ناقه هاى بهشتى كه مهارش از ياقوت است و او ميان بهشت و دوزخ مى ايستد، در آن روز مردم خيس عرق هستند آنگاه بادى از طرف عرش خداوند مى وزد و عرق آنها را خشك مى كند، فرشتگان مقرب و صديقان مى گويند: اين ملكى است مقرب يا پيغمبرى است مرسل ، اما منادى از طرف عرش ندا مى دهد. او على بن ابيطالب برادر رسول خداست در دنيا و آخرت
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 6:40 PM - روز پنج شنبه 5 آذر 1388 |