روزى اميرالمومنين على (عليه السلام ) از كوفه خارج شد كه به حروريه عزيمت نمايد، مردى به آن حضرت عرض كرد، يا على (عليه السلام ) حركت شما در اين ساعت به صلاح نيست ، صبر كنيد تا آنكه سه ساعت از روز بگذرد، من خوف آن دارم كه آسيبى به شما برسد، حضرت به آن مرد فال بين ، فرمود: اينكه من بر آن سوارم در رحم خود چه دارد؟ جنين اسب من نر است يا ماده ؟ عرض كرد: اگر حساب كنم خواهم دانست .
اميرالمؤ منين فرمود: هر كه گفتار ترا تصديق كند قرآن را تكذيب نموده و در تاءييد فرمايش خود اين آيه را تلاوت كرد: ان الله عنده علم الساعة (604) آنگاه به آن مرد فال بين فرمود: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با مقام عالى و دانش و جامعيت و خاتميت خود هرگز ادعايى را كه تو مى كنى نمى فرمود!!
تو تصور مى كنى كه مرا از دانش خود نفعى مى رسانى و يا زيانى را از من دور مى كنى ، هر كس ترا تصديق كند و به گفته هاى تو اعتماد كند بايد از استعانت و يارى خداوند بى نياز باشد. سپس آن حضرت رو به آسمان كرد و عرض كرد: خداوند!! هيچ فال بدى نيست مگر مشيت تو، و هرگز ضرر و زيانى نمى رسد به جز فرمان و اجازه تو، و نيست خدايى غير از تو اى خداى يگانه .
کلمات کلیدی:
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 10:13 PM - روز شنبه 7 آذر 1388 |