حضرت اميرالمومنين على (عليه السلام ) در راه سفر خود به سوى بصره براى جنگ با آشوبگران جاهل جمل در منطقه ذى قار(614) توقف كرد. گروهى از حجاج نيز كه از مكه باز مى گشتند در آنجا فرود آمدند، و چون از حضور امام على (عليه السلام ) در آن محل مطلع شدند نزديك خيمه آن حضرت جمع شدند تا از نصايح آن حضرت استفاده نمايند. ابن عباس با مشاهده جمعيت مشتاق ، به خيمه اميرالمومنين داخل شد و ايشان را در حال وصله نمودن لنگه كفش كهنه خود يافت . عرض كرد: اى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) احتياج ما به اينكه امور ما را اصلاح نمايى از وصله كردن اين كفشهاى كهنه بيشتر است . حضرت پاسخى به وى نداد و همچنان خاموش ماند تا از تعمير كفش خود فارغ شد. آنگاه آن را كنار لنگه ديگرش گذاشت و به ابن عباس فرمود: ابن عباس اين كفشهاى من چقدر مى ارزند؟ ابن عباس عرض كرد: اين كفشهاى از بس وصله خورده مندرس شده اند از قيمت افتاده و ارزشى ندارند. حضرت فرمود: با اين حال قيمتى براى آن بگو. ابن عباس عرض كرد: يك درهم يا شايد كمتر از اين . حضرت فرمود: ابن عباس به خدا قسم اين كفشهاى كهنه و بى ارزش نزد من محبوب تر از امارت و حكومت بر مردم است . مگر آنكه به واسطه آن احقاق حقى كنم و يا باطلى را دفع نمايم .
کلمات کلیدی:
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 10:13 PM - روز شنبه 7 آذر 1388 |