روزى اشعث بن قيس اذن خواست تا وارد منزل على (عليه السلام ) شود قنبر او را اذن نداد، او مشتى بر بينى قنبر كوفت و از بينى قنبر خون جارى شد، حضرت از منزل بيرون آمد و فرمود: مالى و لك يا اشعث ؟ اى اشعث من با تو چه كرده ام كه چنين مى كنى ؟ چرا اين طور مى كنى اى اشعث ، سوگند به خدا كه اگر از پهلوى غلام ثقيف عبور كنى موهاى اسافل اعضاى بدن تو به لرزه در مى آيد، اشعث عرض كرد: يا على (عليه السلام ) غلام ثقيف كيست ؟ حضرت فرمود: غلامى است كه حكومت آنها را به دست مى گيرد و هيچ خانه اى در عرب باقى نمى ماند مگر آنكه ذلت و خوارى را در آن وارد مى سازد (منظور حضرت از غلام ثقيف همان حجاج بن يوسف ثقفى است كه در سال 75 به ولايت كوفه رسيد و بيست سال جنايت كرد و در سال 95 از دنيا رفت .)
کلمات کلیدی :
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 11:17 PM - روز یک شنبه 8 آذر 1388 |