اسودبن قيس مى گويد: كه على (عليه السلام ) در رحبه كوفه مردم را اطعام مى كرد وقتى از آن فارغ مى شد به منزل باز مى گشت و در خانه خود غذا مى خورد يكى از اصحابش گفت : من پيش خود گفتم : على (عليه السلام ) در منزل خود غذاى لذيذترى از طعامى كه به مردم داده مى خورد. غذا خوردن خود را رها كردم و به دنبال على (عليه السلام ) به راه افتادم حضرت به من فرمود: ايا غذا خوردى ؟ گفتم : نه . گفت : پس با من بيا، من نيز با او به خانه اش رفتم او در منزل صدا زد: يا فضه ، ديدم كنيزى وارد شد. على عليه السلام به او گفت : براى ما غذا بياور او نيز گرده نانى همراه با ظرف دوغى آورد و نان را در آن تريد كرد در حالى كه در آن نان سبوس وجود داشت . به امير المؤ منين عليه السلام عرض كردم : اگر مى فرموديد آرد بى سبوس بياورند بهتر بود امام شروع به گريه كرد و فرمود: به خدا هرگز نديم كه در خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بدون سبوس باشد.
کلمات کلیدی :
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 11:17 PM - روز یک شنبه 8 آذر 1388 |