چون به نزديكى مدينه رسيدند محمل ها را فرود آورده ، شتران را يك سو خوابانيده و خود مشغول نوحه سرايى بشدند و اسباب شهدا را پيش روى خود پهن نمودند. ناگاه غلغله اهل مدينه بر پا شد و زنان مهاجر و انصار نمايان شدند. حضرت سجاد (ع ) بفرمود تا آنها را استقبال نمودند.
چون چشم زنان مدينه به آن سياه پوشان افتاد. هنگامه محشر نمودار شد.
شتابان روى به خيمه ها نمودند. چون اهل حرم را بدان حال نگريستند،
كه جز حضرت سجاد (ع ) از رجال مراجعت ننموده ، سخت بگريستند. گروهى با حضرت زينب (س )، جماعتى دور ام كلثوم ؛ هر چند نفر مشغول به يكى از اهل حزم شدند و از حضرت زينب (س ) چگونگى حالات را جويا شدند.
زينب (س ) فرمود: ((به چه زبان شرح دهم كه قدرت بيان ندارم ، بلكه از زندگانى خود بيزارم . اى زنان قريش و اى دختران بنى هاشم ! چيزى مى شنويد و حكايتى به گوش مى سپاريد. اگر شرح حال شهدا و اسرا را باز گويم ، در مورد ملامتم چگونه زنده باشم ؟)
کلمات کلیدی
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 7:19 PM - روز چهارشنبه 11 آذر 1388 |