رهبر عزيز درباره سخت ترين ساعات عمرش مى فرمايد:
در آن ساعات بسيار حساسى كه ما واقعا بايد بگويم سخت ترين ساعت عمرمان و را گذرانديم در آن شب عجيب و صبح آن روز، كه چه ساعاتى و چه لحظاتى بر ما گذشت ؟ كه خدا مى داند.
در آن شب شنبه و صبح (14 خرداد) بر ما چه گذشت ؟
كه برادرها از روى مسؤ ليت و احساس وظيفه با فشردگى تمام فكر مى كردند و تلاش مى كردند كه چگونه قضايا را جمع و جور كنيم . از بنده به عنوان عضو شوراى رهبرى مكرر اسم مى آوردند كه من البته در ذهن خودم آن را رد مى كردم ، اگر چه به نحو يك اجتماع برايم مطرح مى شد كه حالا شايد واقعا اين مسؤ ليت را به من متوجه كنند به عنوان يك نفر از سه نفر يا پنج نفر عضو شوراى رهبرى و من همان روز به خدا پناه بردم .
همان روز شنبه قبل از تشكيل مجلس خبرگان من به خداى متعال عرض كردم : با تضرع ، با توجه ، با التماس كه پروردگار چون ممكن است به عنوان عضوى از مجموعه به من توجه بشود براى اين مسؤ ليت ، من خواهش مى كنم كه اگر اين اندكى براى دين من و آخرت من ممكن است زيان داشته باشد، تو كه مدبر امور و مقدر امور هستى ترتيب كار را به گونه اى كن كه پيش نيايد. و واقعا از ته دل مى خواستم كه نشود.
لكن مجلس خبرگان ، يعنى برادرانى آنجا بودند ملاحظه كردند، حضرت آيت الله مشكينى فرمودند: بحثهايى پيش آمد و حرفهايى زده شد تا بالاخره به اين انتخاب منتهى شد. من تلاش كردم كه نشود، در خود مجلس من كوشش كردم ، تلاش كردم ، استدلال كردم ، بحث كردم كه اين كار انجام نگيرد ولى گرفت و اين مرحله گذشت .
نظرات (0) نويسنده : مدیر سایت - ساعت 12:53 PM - روز چهارشنبه 18 آذر 1388 |