معنا
 
زندگی را زیبا ببینیم.
 

 نوشتار در ادامه سلسله چند نوشته قبل که در مورد روابط، عشق، ازدواج، حقوق مساوی زن و مرد و...چند موضوع دیگر که در این رابطه بود میباشد و ممکن است که با چند نوشته دیگر در این زمینه ادامه یابد. لذا از خوانندگان محترمی که این رشته مباحث را دنبال کرده و مرا مورد مهر خود قرار داده اند خواهشمند است که این سلسله از نوشتار ها ، هرچند که هر کدام موضوعی جدا دارد را باهم دنبال    کرده تا در پایان  به نتیجه مطلوب برسند. و از آنجایی که این نوشته با اهداف خاصی نوشته شده،  قدری اختصصای تر است، از خوانندگانی که در فهم بعضی از اصطلاحات روانشناسی وفیزیولوژی مشکل دارند، پوزش میخواهم.
 


برای زمانی نسبتا بلند، همواره با نوعی تعجب از خود پرسیده ام چرا هنوز هم در باره مسایل زناشویی اقدامی حتی به صورت جزیی در برخی از جوامع انسانی صورت نگرفته، هر چند که هر روانکاوی باید گفته های بسیار زیادی در این مورد داشته و دارد تا بگوید، و همچنین ملاحظات عملی و نظری ایجاب میکند که به این موارد پرداخته شود. ملاحظات عملی، برای اینکه هر روز با مسایل مختلف زناشویی برخورد می کنیم و ملاحظات نظری برای اینکه مسلما وضعیت دیگری در زندگی غیر زناشویی وجود ندارد که تا این اندازه، تنگاتنگ و آشکارا به وضعیت اودیپی ارتباط داشته باشد.

شخصا در سایه فلسفه؛ بعضی تحقیقات "گئورگ سیمل" و "کارن هورنای"  که از مدتها قبل، به صورتهای مختلف خصوصا از نقطه نظر زن تعبیر و تفسیر شده، به این باور رسیده ام که: تمدن ما تمدنی است کاملا مردانه. دولت، حکومت، قوانین، اخلاقیات، مذهب و علوم، جملگی از ابداعات مردان هستند. سیمل از این مطالب، حقارت زن را نتیجه نمی گیرد ولی در وهله نخست وسعت ژرف قابل توجهی به برداشت خود از تمدن مردانه قایل می شود: "شرایط لازم برای هنر، وطن پرستی، اخلاقیات به طور اعم و افکار اجتماعی به طور اخص دقت قضاوت عملی و عینیت در شناخت نظری، انرژی و عمق زندگی تماما مقولاتی مطرح میکنند که به نظر می رسد از لحاظ فرم و اهدا فشان به طور کلی به انسان و بشریت تعلق دارند، ولی از لحاظ محتوای تاریخی حقیقی شان، سر تا سر، جنبه مردانه دارند. فرض کنیم که مطالب بالا را که به صورت نظرات حتمی در نظر گرفته شده، با تنها کلمه "عینیت" شرح دهیم؛ در نتیجه متوجه میشویم که در تاریخ ما، "معادله عینیت = مردانگی، معادله درست و قابل اعتباری است."

سیمل بر این باور است که دشواری پذیرش این مطلب تاریخی، مبتنی بر این واقعیت است که حتی الگوهای انسانی که ارزشهای "زن" و "مرد" را مورد ارزیابی و داوری قرار می دهند بی طرفانه و خنثی نیست. این داوری ها ناشی از تفاوتهای جنسی و اساسا "مردانه" است. ما تمدنی صرفا انسانی که در آن مفهوم جنسیت دخالت نداشته باشد، سراغ نداریم. تنها به این دلیل که این شیوه داوری خود، مانع به وجود آمدن چنین تمدنی است. بدین قرار است که می بینیم در بسیاری از زبان ها برای بیان مفهوم "انسان" و "مرد" از واژه و لفظ واحدی استفاده می شود. اکنون این پرسش تردید آمیز را که آیا خصلت مردانه تمدن ما در سرشت جنسی ریشه دارد یا ناشی از برتری قدرت مرد است که در این صورت  ارتباطی به تمدن ندارد  کنار میگذاریم.

با در نظر گرفتن مقدمه بالا، میتوانیم به چنین نتیجه ای برسیم که در عرصه های متنوع زندگی، هر کار و اثر ناقصی را با تحقیر "زنانه" و کارهای بر جسته زنان را به نشانه تمجید و ستایش "مردانه می خوانیم.
روان شناسی زن همانند تمام علوم و تمام ارزیابی ها هم تا پنجاه سال پیش فقط از نقطه نظر مرد مطرح و در نظر گرفته می شد. که اگر وضعیت برتر مرد، نشانگر نوعی ارتباط عینی است که باید به روابط ذهنی و عاطفی خود با زن نسبت داده شود و به عقیده دلیبوس روان شناسی زن واقعاً تا کنون به صورت مخزن امیال و فریب و حیله مرد تلقی شده است.

جنبه خیلی مهم این وضعیت مورد بحث، این است که شمار بسیار زیادی از زنان، با امیال مردان کنار آمده بودند و هنوز هم آمده اند تصور میکنند که همین کنار آمدن طبیعت واقعی آنان است. یعنی طوری برداشت کرده اند و طوری به خود نگاه میکنند که مردان دوست داشتند، و به طور ناخود آگاه تسلیم القای  فکر مردانه می شوند.

اکنون با توجه به نکات بیان شده، بررسی زیر را که بسیار شایان توجه میباشد، میتوان طرح نمود:
دلایلی که برای چند همسری مردان آورده میشود ریشه در جامه مرد سالار دارد و صرفا  برای بر آورده کردن امیال آنان است. از جمله دلایلی که امروزه توسط این گروه بر آورده میشود و آنرا دلیل علمی می خوانند، برداشت نادرست از دست آورد های علمی و تفسیر و تاویل آن به نفع مقاصد خویش است که یا پایه های درست علمی ندارد و یا علم را بطور گزینشی و نادرست تعبیر کرده اند.

مثلا: سرد مزاجی زنان، فرو کش میل جنسی، بار داری و یائسگی میباشد، بدون اینکه ساختار و مسایل روانی و خلقی مورد توجه قرار گیرد. جالب است که شوربختانه امروزه برخی از زنان هم بنا به دلایلی نظریات این گروه را تایید مینمایند، برای نمونه چندی پیش با خانمی که به زعم خود پزشک متخصص زنان بود،  گفتگوی مفصلی را داشتم . او بر این عقیده بود که چون میل جنسی در مردان شدید تر است (که نادرست است) و به دلیل اینکه سطح هورمونهای زنانه در مراحلی فرو کش میکند (برداشت  گزینشی نادرست) و همچنین زنان دچار آبستنی و یائسگی (ظاهرا بیان اشکالات زنانه، بدون اینکه از اشکالات عمده ، مهم و تعیین کننده مرد حرفی به میان آید) میشوند بنابراین اشکالی نمی دید که چند همسری بین مردان متداول باشد، وی با همین دلایل؛ خیانت های مرد به زن را هم توجیه نموده و قابل اهمیت نمی دید و در این مورد معتقد بود که در هر صورت زن باید بگذرد و به زندگی سابق خود برگردد.

قبل از اینکه به شرح مطلب فوق بپردازم لازم به طرح این مسئله می بینم که از نظر بر رسی روانی،  بخش عمده، سرد مزاجی زنان و گاهی عدم علاقه آنان به مسایل جنسی، ریشه در 1- اشکالات روانی، 2 -  انجام ندادن پیش نوازی یا عشقبازی قبل از آمیزش و بسیار مهمتر3- انزال زود رس آقایان دارد.، که مورد سوم تا کنون و اغلب نادیده گرفته میشده  و می شود، بطوری که اکثریت مردان(بنا بر بعضی آمار 80درصد) دچار انزال زود رس هستند وهم بستر شدن برای آنان بین 5 تا 10 دقیقه بیشتر طول نمی کشد. در صورتیکه یک عشقبازی و هم بستری زن و شوهر اگر همه چیز درست انجام شود باید چیزی نزدیک به یک ساعت یا بیشتر دوام داشته باشد ، در صورتیکه مردان بعد از انزال سریع و فوری خود، هم چیز را تمام شده می بینند. پس در اینجا  باز می بینیم که یکی از اشکالات عمده در امور جنسی که مردان دچار آن هستند  را تبدیل به اشکالی برای سرد مزاجی زنان کرده اند.

اما در مورد اثر هورمونهای جنسی، آبستنی و یائسگی بر رفتار جنسی؛ پژوهشها نشان داده اند که بر داشتن بیضه های موشهای نر و تخمدان های موشهای ماده، موجب کاهش سطوح هورمونها در خون و متعاقب آن افت رفتار جنسی می شود. از آنجایی که غدد آدرنال یا فوق کلیه اندکی استروژن و تستوسترون تولید میکنند، بنا بر این با اخته کردن این حیوان ها رفتار جنسی بطور کامل از بین نمی رود. همچنین رفتار جنسی نه تنها از هورمونها تاثیر می پذیرد بلکه رفتار و محرک های حسی و روانی نیز تولید این هورمونها را تحریک می کنند.

نخستیها(میمونها، میمون های انسان نما و انسانها) در مقایسه با سایر گونه های جانداران وابستگی کمتری به سطوح هورمونهای جنسی دارند. پژوهشها نشان داده اند که فعالیت جنسی میمون های نر پس از اختگی به میزان متوسطی بر قرار میماند و میمون های ماده نیز پس از بر داشتن تخمدانهایشان دارای رفتار جنسی هستند.

اما فعالیت جنسی در انسانها وابستگی کمتری به سطوح معمول هورمونهای جنسی دارد. در میان مردان، میل جنسی و آمادگی فعالیت جنسی در سنی به بالاترین سطح خود می رسد که سطح تستوسترون خون در بالاترین حد خود قرار دارد(تقریبا سنین 15 تا 25 سالگی) و در زنان اوج بهره وری جنسی بین سنین 30 تا 45 سال میباشد. در مردانی که سطح تستوسترون پایین دارند معمولا میانگین نعوظ و فعالیت جنسی پایین تر است. اما پس از تزریق تستوسترون، تعداد موارد نعوظ یا راست شد گی آلت و همچنین فعالیت جنسی در آنها افزایش می یابد.

کاهش سطح تستوسترون خون موجب افت فعالیت جنسی می شود. برای مثال اغلب مردان اخته شده گزارش میکنند که میل جنسی اندکی دارند و فعالیت جنسی شان کاهش یافته است. در برخی از موارد برای کاهش رفتارهای بیمارگونه مانند آزار جنسی کودکان داروهایی را برای افراد مبتلا به این رفتارها تجویز میکنند که با کاهش سطوح آندروژن خون موجب متوقف شدن این اعمال می شوند.

در زنان نیز پس از بر داشتن رحم و تخمدانها، تقریبا در یک سوم موارد پاسخ جنسی کاهش می یابد(درصد کمتری نسبت به مردان). کاهش سطح هورمونی در زنان موجب دردناکی آمیزش جنسی و حتی بیزاری از آن می شود که با دارو و روان درمانی قابل درمان و ترمیم است. برخی از پژوهشها نشان داده اند که نوسان های طبیعی سطوح هورمونی در زنان رابطه ضعیف با انگیختگی جنسی آنها دارد و دسته ای از پژوهشها نشان داده اند که هنگام تخمک گذاری به دلیل افزایش سطح استروژن در خون حساسیت زنان به محرک های دیداری، شنیداری و بویایی به بالاترین حد خود می رسد و به طور کلی می توان گفت برداشتن تخمدانها در زنان موجب کاهش میل جنسی میشود و گاهی نیز آن را افزایش میدهد اما در اغلب موارد هیچ اثری بر میل جنسی آنان ندارد. شایان توجه است که در این پژوهشها عوامل اختگی و برداشتن تخمدانها مطرح است در صورتیکه اولا؛ در دوران بارداری و یائسگی هیچکدام از این عوامل رخ نمی دهد ، و دوما امروزه با پیشرفت علم ، خیلی از این نارسایی ها قابل ترمیم و حتی بهتر شدن هستند. پس مورد هورمونی در زنان اگر هم دچار نوسان شود با رسیدگی پزشکی میتوان آن را ترمیم نمود.

در سنین یائسگی، کاهش استروژن یکی از مهمترین رخدادهایی است که بر چرخه پاسخ جنسی و بویژه تغییرات جسمانی زنان تاثیر می گذارد. البته لازم به ذکر است که میل جنسی، میزان پاسخ دهی جنسی و تجربه اوج لذت جنسی وابسته به ترشح استروژن نبوده و در صورت تندرست بودن، در سراسر طول زندگی یک زن به خوبی تجربه میشوند. برخی از زنان پس از یائسگی افزایش میل جنسی را نشان می دهند که ممکن است ناشی از تاثیر هورمونهای آندروژنی یا مردانه فوق کلیه باشد؛ زیرا در این دوران به دلیل کاهش استروژن، تاثیر هورمونهای مردانه به اندازه دوره های قبل از یائسگی خنثی نمی شود.

در زنان بالای 60 سال، لیز شدن مهبل تقریبا 1 تا 3 دقیقه پس از تحریک جنسی رخ می دهد، در حالی که در زنان جوان تر این مدت 10 تا 30 ثانیه طول می کشد. با وجود این، زنانی که پس از بلوغ و در طول دوران قبل از یائسگی آمیزش جنسی مرتب و مکرر وخوب داشته اند، ممکن است به رغم تحلیل رفتگی بافت مهبل و تغییرات ناشی از کاهش استروژن در دوران یائسگی، مهبلشان در اثر تحریک جنسی لیز شد گی بیشتر و سریع تری داشته باشد.

همانطور که در پیش هم اشاره کردم، یائسگی در بعضی از زنان موجب تشدید امیال و پاسخهای جنسی می شود. شاید یکی از دلایل چنین افزایشی در میل جنسی، بی مورد بودن ترس از حاملگی در این دوران باشد. اغلب پژوهشگران مسایل جنسی بر این باورند که با افزایش سن، بازداریها  در زنان کاهش می یابد و به لحاظ بر خورداری از تجارب جنسی بیشتر، کیفیت لذت بردن از آمیزش جنسی در زنان مسن تر افزایش می یابد. پژوهشها بیانگر آنند که بخش بزرگی از آثار یائسگی بر کارکرد جنسی زنان، به نگرش آنها به رخداد یائسگی بستگی دارد. برخی از زنان پس از یائسگی به زندگی جنسی بیشتر علاقمند می شوند و برخی دیگر به دلایل روان شناختی این دوره را پایانی برای زندگی جنسی خود قلمداد می کنند که البته باوری نادرست و غیر منطقی است.

در مورد میل و انگیزه جنسی موردی که اغلب، خصوصا در جوامعی مثل جامعه ما نادیده انگاشته میشود موارد روانی و عصبی است که نقش فرا گیر تری را ایفا مینمایند. موارد روانی خود یک گفتار جدا و مستقلی است که در آینده اگر فرصت یاری کرد نوشتاری جدا نگاشته خواهد شد. و برای اینکه این نوشته بیش از انکه انتظار میرفت به درازا نکشد از گفتار در مورد تمامی بخش مغز و اعصاب با همه اهمیتی که در اعمال جنسی دارند چشم پوشیده و فقط اشاره مختصری به بخشی از دستگاههای عصبی سمپاتیک و پارا سمپاتیک  و پیش مغز مینمایم.

کارکرد و فعالیت جنسی در انسان ارتباط تنگانتگی با بخشهای سمپاتیک و پارا سمپاتیک دستگاه عصبی خود مختار دارد. این دو بخش دارای کارکرد و ساختار متفاوتی هستند و در بسیاری از اندامها همزمان عملکرد متضاد با یکدیگر دارند.دستگاه عصبی سمپاتیک بدن را برای رویارویی با موقعیتهای اضطراری آماده می کند، به عبارت دیگر ما را برای جنگ یا گریز آماده می سازد. فعالیت این دستگاه به افزایش ضربان قلب، تلمبه شدن خون به ماهیچه ها و آزاد شدن قند از کبد برای فراهم نمودن انرژی منجر می شود. احساس خطر یا انگیختگی جنسی از جمله عواملی هستند که موجب فعال شدن این بخش از دستگاه عصبی می شوند.

بر خلاف دستگاه عصبی سمپاتیک، دستگاه عصبی پاراسمپاتیک هنگامی فعال میشود که در حال آرامش و آسودگی قرار داشته و یا وضعیت اضطراری را از سر گذرانده باشیم. فعالیت این دستگاه با بر آورده شدن بسیاری از نیازهای حیاتی ما در ارتباط است، از جمله گوارش، دفع مواد زاید، ترمیم بافتهای آسیب دیده و به طور کلی جبران منابع انرژی بدن.

در انگیختگی جنسی، فعالیت این دو دستگاه بر پاسخ جنسی اثر میگذارد به طوری که در انگیختگی اولیه، اعصاب شاخه پارا سمپاتیک فعال می شوند و این فعالیت موجب تورم و پر خون شدن بافت واژن و لیز شدگی مهبل میگردد. دستگاه عصبی پارا سمپاتیک نقش عمده ای در تورم یا نعوظ کلیتوریس ایفا می کند، به طوری که در اثر تحریک جنسی موجب پر خون شدن این بافت بسیار حساس می شود. پس از این مرحله فعالیت دستگاه سمپاتیک پیشی می گیرد و در اثر ادامه تحریک جنسی، اوج لذت جنسی رخ میدهد.

شاید بتوان اضطراب و ترسی را که در اغلب اختلال ها یا کژ کاریهای جنسی دیده میشود به نقشهای متفاوتی نسبت داد که دستگاه عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک ایفا میکنند. اضطراب یا ترس موجب فعال شدن دستگاه عصبی سمپاتیک می شود و این فعالیت موجب اختلال در کارکرد دستگاه عصبی پاراسمپاتیک و در نتیجه مانع از ایجاد آرامشی میشود که برای انگیختگی جنسی اولیه ضروری است.

مغز دارای چندین ساختار است که یکی از این ساختارها ، پیش مغز است که خود از ساختارهایی تشکیل شده که برای کار کرد جنسی بسیار اهمیت دارند. این ساختارها عبارتند از تالاموس، هیپو تالاموس و مخ است. تالاموس به مثابه یک ایستگاه مخابره است. این بخش از مغز پیامهای رسیده از اندامهای حسی را به لایه بیرونی مخ ارسال میکند. همچنین گذرگاه های عصبی و مخابره اطلاعات بساوشی یا لمسی را به پیش مغز موجب میشوند، در فرایند انزال نقش دارند. بعلاوه در مردان تحریک نواحی معینی از تالاموس و سراسر مسیر اعصاب ورودی به تالاموس موجب انزال می شود.

هیپوتالاموس از سلولهایی تشکیل شده است که تنظیم دمای بدن، خوردن، نوشیدن و رفتار جنسی را تنظیم میکند. بخشهایی از هیپوتالاموس در کنترل تولید شیر، چرخه های باروری زنان و ساخت هورمونهای مردانه دخالت دارند. هیپوتالاموس با غده هیپوفیز مرتبط است، از این رو در تولید هورمونهای جنسی نیز نقش دارد. ایجاد نعوظ و پاسخ های مربوط به اوج لذت جنسی نیز تحت تاثیر هیپوتالاموس است. در انسان، آسیب وارده به بخشهایی از هیپوتالاموس ممکن است به میل جنسی زیاد یا فقدان میل جنسی بیانجامد که خود تاییدی بر وجود نواحی خاص تنظیم کننده رفتار جنسی در هیپو تالاموس است.

دسته ای از پژوهشها نشان داده اند که در زنان یا مردان همجنس گرا میانگین تعداد سلولهای عصبی هیپوتالاموس خلفی نصف مردان دگر جنس گرا است. این یافته ها حاکی از آن است که احتمالا هیپوتالاموس در جهت گیری جنسی فرد نقش دارد.دسته ای از گزارشهای مبتنی بر مشاهده بیماران دچار نارسایی های عصبی عنوان کرده اند که تحرک الکتریکی مراکز تنظیم رفتار جنسی هیپوتالاموس، موجب بروز احساسها و اندیشه های جنسی در این بیماران شده است. حتی دریک مورد، تحریک الکتریکی هیپوتالاموس موجب رسیدن به اوج لذت جنسی شده بود.

با این بررسی کوتاه بر سیستم، کارکرد و فعالیت جنسی زنان،  با اطمینان و تکیه بر پژوهشهای علمی در این زمینه میتوان گفت که سرد مزاجی و آبستنی و یائسگی نقش چندانی در فعالیت جنسی زنان ایفا نمیکند که توجیهی برای چند همسری مردان باشد، و چنین توجیهی فقط در یک جامعه مردسالار که همه چیز آن توسط مردان تعیین میشود میتواند انجام شود، هرچند که توسط زنان  هم بیان شود.  اصولا خیلی از این عارضه ها که منجر به سرد مزاجی میشود، به سبب رفتار نا آگاهانه و گاهی ناشایست مردان ایجاد میشود. چند همسری خود اگر مجاز باشد باید یکسان برای مرد و زن و اگر غیر مجاز است برای هر دو گروه باشد. چون  در یک جامعه انسانی، مبنا انسانیت و برابری در فرصتها میباشد. ه. ش. (اردیبهشت 93 – هوشنگ شریفی)

http://www.pezeshkonline.ir/index.php?ToDo=ShowArticles&AID=14275





، 
 
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 20 بهمن 1393  توسط [ra:post_author_name]