امام على علیهالسلام و خلیفه سوم
همكارىهاى علمى و فكرى امام على علیهالسلام با خلفا، فقط به دوران خلافت خلیفه اول و دوم خلاصه نشد. حضرت كه تمام كوشش او وحدت و حفظ جامعه نوبنیان اسلامى بود،
نیازهاى علمى و سیاسى اسلام و مسلمانان را در زمان خلیفه سوم نیز بر طرف مىكرد و خلیفه سوم هم پیوسته از افكار و راهنمایىهاى امام على علیهالسلام بهرهمند شد. اینجا برخى از همكارىهاى امام على علیهالسلام با خلیفه سوم بیان مىشود.
أ. پناهگاه علمى
امام على علیهالسلام به گسترش اسلام در جهان و تثبیت بنیان آن در داخل كشور اسلامى مىاندیشید و با آشنا ساختن مردم با معارف و احكام الاهى به دفاع از اسلام نو پا مىپرداخت؛ از این رو هرگاه خلیفه سوم دست نیاز به سوى امام على علیهالسلام مىگشود، حضرت او را یارى مىكرد.
شخصى نزد عثمان آمد و از وى درباره خریدن دو كنیز و آمیزش با هر دوى آنها كه با هم خواهر هستند پرسید. عثمان در پاسخ گفت: یك آیه قرآن، آن را مجاز مىداند در حالى كه آیه دیگر، آن را تحریم كرده است. گر چه دوست ندارم به چنین كارى دست زنم، حلال بودن آن بر حرمت آن ترجیح دارد. آن شخص از مجلس بیرون آمد و در راه با امام على علیهالسلام روبهرو شد و همین مطلب را از حضرت پرسید و حضرت پاسخ داد: من تو را از این كار بر حذر مىدارم. اگر حكومت در دست من باشد و تو یا شخصى دیگرى را بیابم كه مرتكب آن شود، او را مجازات خواهم كرد(بیهقى، ج 7، ص164؛ قرطبى، ج 5، ص 117؛ سیوطى، ج 2، ص 136، زمخشرى، ج 1، ص518؛ ابنحزم، ج 9، ص 133؛ فخر رازى، ج 10، ص 36؛ شیخ مفید، الارشاد، الباب الثانى، فصل 60).
ظاهر آیه قرآن كریم «حرمت علیكم امهاتكم و بناتكم ... و ان تجمعوا بین الاختین»(نساء (4)، 23) آمیزش با دو كنیز كه با همدیگر خواهر باشند را تحریم مىكند؛ زیرا عموم و اطلاق آیه، انسان آزاد و برده را شامل مىشود؛ به همین جهت، امام على علیهالسلام سؤالكننده را از ارتكات آن بر حذر داشت. صحابه و فقیهان نیز بر حرمت آن تأكید مىورزیدند(فخر رازى، ج 10، ص 36ـ37؛ سیوطى، ص137؛ قرطبى، ص 117).
حال ببینیم مقصود عثمان از آیه تحلیل چیست. زمخشرى(زمخشرى، ج 1، ص 518) معتقد است كه خلیفه به آیه ذیل نظر داشته است: و الذین هم لفروجهم حافظون الاّ على ازواجهم او ماملكت ایمانهم(مؤمنون (23)، 5؛ معارج (70)، 29). نمازگزاران واقعى پاكدامن هستند و جز به همسران یا كنیزان خود چشم طمع ندارند.
اگر مقصود خلیفه این باشد، استدلال وى به آیه صحیح نخواهد بود؛ زیرا این آیه در مقام بیان حریم عفّت مؤمنان است و این كه انسان مؤمن جز در مدار زوجیت یا ملك یمین با هیچ زنى نزدیكى نمىكند و این مطلب با وجود شروط یا قیدهایى كه عموم این دو را تخصیص زند، منافاتى ندارد. آیه 22 نساء كه مىفرماید « حرمت علیكم امهاتكم و بناتكم و اخواتكم و عماتكم و خالاتكم و بنات الاخ و بنات الاخت و امهاتكم اللاتى أرضعنكم و اخواتكم من الرضاعة و امّهات نسائكم و ربائكم اللاتى فىحجوركم.... و ان تجمعوا بین الاختین الا ما قد سلف»(نساء (4)، 23) مىتواند مخصص آیه یاد شده باشد و آن گاه با كنار هم گذاشتن این دو آیه، نتیجه مىگیریم كه آمیزش با دو كنیز كه با هم خواهر باشند، حرام است.
ب. امام على علیهالسلام و داورىهاى عثمان
1. زنى پس از گذشت شش ماه از زمان ازدواج، وضع حمل كرد. عثمان دستور رجم او را صادر كرد. امام على علیهالسلام به او فرمود: «آیا قرآن نخوانده اى ؟! » عثمان گفت: «خواندهام». امام على علیهالسلام فرمود: «آیا نشنیده اى كه خداوند مىفرماید: «حمله و فصاله ثلاثون شهرا»(احقاف (46)، 15) و در جایى دیگر مىفرماید: «حولین كاملین»(بقره (2)، 233). با این حساب مدت حمل مىتواند شش ماه باشد » عثمان گفت: به خدا سوگند! تاكنون به این حقیقت آگاه نشده بودم(بیهقى، ج 11، ص 428)؛ البته برخى عالمان اهل سنت قضیه پیشین را با اندكى تفاوت، هم به عثمان و هم به عمربن خطاب نسبت دادهاند.
2. از جمله حقوق زن در اسلام این است كه اگر مردى همسر خود را طلاق دهد و پیش از آن كه عده زن سپرى شود مرد در گذرد، زن هم چون ورثه دیگر، از شوهر خود ارث مىبرد؛ زیرا تا عده زن سپرى نشده، پیوند زناشویى بر قرار است.
در زمان خلافت عثمان، مردى داراى دو زن یكى از انصار و دیگرى از بنى هاشم بود. از قضا آن مرد، زن انصارى خود را طلاق داد و پس از مدتى در گذشت. زن انصارى نزد خلیفه رفت و گفت: هنوز عده من سپرى نشده است و من میراث خود را مىخواهم. عثمان در داورى فرو ماند و جریان ر ابه اطلاع امام على علیهالسلام رساند. حضرت فرمود: اگر زن انصارى سوگند یاد كند كه پس از در گذشت شوهرش سه بار قاعده نشده است مىتواند از شوهر خود ارث ببرد.
عثمان به زن هاشمیه گفت: این داورى مربوط به پسر عمت على است و من در این باره نظرى ندارم. وى گفت: من به داورى امام على علیهالسلام راضى هستم. او سوگند یاد كند و ارث ببرد(نورى طبرسى، ج 17، ص 200، ح 21145).
ج. امام على علیهالسلام و ناراضیان خلیفه
امام على علیهالسلام با سه حاكم در سه دوره متفاوت رو به رو بود كه هر كدام موضعى متفاوت و فراخور خود را مىطلبید. در دوران خلیفه اول و دوم مردم به طور نسبى آرام و راضى بودند. در عصر خلیفه سوم مردم از وضعیت موجود به ستوه آمده، نتوانستند چنین وضعیتى را تحمل كنند.
1. وساطت و میانجیگرى
امام على علیهالسلام بین خلیفه و ناراضیان جامعه، نقش میانجیگرى و موضع مصلحانه را اتخاذ كرد. این بدان معنا نبود كه اعمال خلیفه مورد رضا و قابل دفاع براىحضرت باشد. على علیهالسلام مىكوشید تا با وساطت خود، از وقوع فتنه و آشوب در جامعه جلوگیرى كند.
زمانى كه ناراضیان مصر براى بار اول، اطراف منزل عثمان جمع شدند، خلیفه كه بارها با وساطت امام على علیهالسلام از نارضایى ناراضیان نجات یافته بود، فردى را نزد امام على علیهالسلام فرستاد و احتمال كشته شدن خود را به وى گوشزد كرد و از امام خواست تا ضمن صحبت و تعهد به قبول خواستههاى آنان از طرف وى، ناراضیان را بازگرداند. امام على علیهالسلام میان ناراضیان حضور یافته، قول و تعهد خلیفه را گوشزد كرد و مردم نیز با شرط نوشتن عهد نامه كتبى و ارائه سه روز مهلت به خلیفه، همان گونه كه او خواسته بود، اطراف منزل خلیفه را ترك كردند(طبرى، ج 3، ص 394 ج 377).
2. فرستادن آب
هنگامى كه انقلابیان، خانه عثمان را محاصره كردند، كوششهاى امام على علیهالسلام به نتیجهاى نرسید. محاصره كنندگان با جدیّت تمام، خواستار تحویل مروان و بر كنارى خلیفه شدند؛ ولى خلیفه، مروان را تحویل نمىداد؛ زیرا مىترسید وى را به قتل برسانند و خود نیز حاضر به بركنارى نمىشد.
عثمان این بار نیز براى امام على علیهالسلام پیام فرستاد كه «این قوم او را خواهند كشت، و آب را بر او بستهاند» و از امام على علیهالسلام تقاضاى آب كرد(بلاذرى، ج 5، ص 68 و 69). امام، مشكهایى از آب را از طریق فرزندانش حسن و حسین علیهالسلام براى خلیفه فرستاد و محاصره كنندگان چون دیدند اینان فرزندان امام على علیهالسلام هستند، ممانعتى از بردن آب نكردند.
خلیفه شعرى براى امام على علیهالسلام فرستاد كه « فان كنت مأ كولا فكن انت آكلى ...؛ اگر بنا است من خورده شوم، تو خورندهى من باش، و گرنه مرا دریاب»(ابن خلدون، ج 2، ص 1047).
3. جلوگیرى از قتل خلیفه
هنگامى كه به امام على علیهالسلام خبر مىرسد مردم تصمیم گرفتهاند عثمان را بكشند، حضرت به فرزندان خود حسن و حسین علیهالسلام دستور مىدهد «شمشیرهاى خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید كسى به خلیفه دست یابد»(10)(سیوطى، ص 159؛ بلاذرى، ج 6، ص 185). فرزندان امام على علیهالسلام به سرعت تمام، خود را به خانه عثمان رساندند و با مهاجمان نبرد كردند به حدى كه سر و صورت امام حسن علیهالسلام خونین و سر قنبر غلام امام على علیهالسلام به شدت مجروح شد(سیوطى، ص 160، على بن الحسین مسعودى، ج 2 ص 348).
4. به خاك سپارى عثمان
هنگامى كه خبر قتل خلیفه به امام على علیهالسلام رسید، حضرت شتابان به سوى منزل وى شتافت و در این هنگام به محافظان منزل از جمله دو فرزندش حسن و حسین علیهالسلام اعتراض كرد.
سرانجام با وساطت و میانجیگرى امام على علیهالسلام و فرستادن فرزندش حسن علیهالسلام خواست تا اجازه دهند خلیفه دفن شود. آنان حرمت امام على علیهالسلام را نگاه داشتند و امام به همراه چند تن از صحابه، او را به خاك سپردند (ابن اعثم كوفى، ج 2 ص242، طبرى، ج 3، ص 438، ذكر بعضى سیر عثمان بن عفان).