در آمدی بر تبیین ضرورت پرداختن به فرهنگ و ارتباطات پایداری در چارچوب مباحث نظری عدالت و رسانه

یکی از مباحثی که احتمالا رشته معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق علیه السلام در پرداختن به آن اولی است, در چارچوب بحثهای نظری رسانه ها (ارتباطات) و دین, همین بحث عدالت و رسانه ها است. این که در بحث از رسانه ها, عدالت چه معنا و کاربردی خواهد داشت و چه تاثیری بر رسانه ها دارد؟

مقام معظم رهبری هم در دیدار اخیر با نخبگان و نمایندگان تشکلهای دانشجویی, بار دیگر از خود آنان خواستند تا به این بحثها پرداخته و به طور خاص به پژوهش در مورد عدالت و اینکه عدالت در حوزه آنان چیست و چگونه محقق می شود.

عدالت, یکی از اصول مذهب تشیع بوده و در دولت کنونی هم یکی از مهم ترین شعارهاست و در ادبیات انقلاب اسلامی هم از دغدغه های انقلاب اسلامی شمرده می شود.

به هر حال اگر هیچ از این ها هم نبود, من به اقتضای موضوع وبلاگم, دیر یا زود باید به این موضوع می پرداختم!

عدالت چیست؟

شاید این تعریف مشهورترین تعریفی باشد که از عدالت شده و انصافا هم تعریف خوبی است:

«اعطاء کل ذی حق حقه»

یعنی دادن حق هر چیز به صاحب آن حق.

یعنی به نسبت هر چیز همانطور که شایسته است و حق است رفتار شود. این مفهوم عدالت کاملا بر تساوی دلالت می کند ولی لزوما تساوی به معنای یکسانی و تشابه نیست. مثلا حق دانش آموزی که استعداد دارد این است که استعدادش شکوفا شود. کارگری که بیشتر کار کرده حق دارد که حقوق بیشتری بگیرد و این  خود عدالت است که بیشتر بگیرد!

فرهنگ و ارتباطات پایداری؟

در اینجا با یک درجه تقلیل گرایی, فرهنگ و ارتباطات پایداری را مساوی هنر پایداری (به معنای عام می گیریم که همه رسانه ها و جلوه های فرهنگ را شامل شود: از دیوار نویسی و فلکلور گرفته تا رسانه های نوین و سینما و هنرهای تجسمی و ...) می گیریم تا راحت تر فهم شود. [1]

معنای هنرپایداری به کمک مثالها واضح شده است: آن جلوه های فرهنگ و ارتباطات که در ارتباط با پایداری باشند. پایداری هم معنای عامی است که حرکتهای انقلابی و مقاومتهای مردم آزادی خواه سراسر جهان علیه جبهه باطل را تداعی می کند. انقلاب اسلامی ایران و دفاع مقدس ده ساله در برابر اغتشاشات داخلی و رژیم بعث عراق مهم ترین مصداقهای آن است.

معنای عدالت در هنر

با شناخت اجمالی عدالت, معنای عدالت در ساحت هنر احتمالا چنین خواهد بود: هنرمندان (و به عبارت دقیقتر متولیان هنر و سیاستگذاران و هنرمندان), حق هر عنوانی را به تناسب حقش بدهند! نسبت به وجدان و فطرت خود بی تفاوت نباشند و از خوبی زیبایی ها بگویند و بدی زشتی ها. البته درجه زشتی و زیبایی را هم رعایت کنند! خیلی زیبا را زیباتر و خیلی زشت را زشت تر نشان دهند! دروغ نگویند!

مفهوم عدالت در ذات هنر برای هنر

در مباحث نظری از دو مکتب سخن رانده می شود:

هنر برای هنر و هنر برای ارزشها (هنر متعهد)

هنر متعهد, خود را در خدمت ارزشها و ایدئولوژی ها می بیند. هنرمند متعهد برای تعهد خویش از عدالت اجتناب می کند! ایدئولوژی و ارزشها مقدم بر عدالت می شود. به این معنا, هنر ممکن است, از برخی موارد چشم پوشی کند که چرا مطابق ایدئولوژی حاکم نیست! (با پیش فرض عدم اعتقاد به پلورالیزم, ممکن است هنرمند متعهد به ارزشهای راستین و به حقی نباشد!)  البته ممکن است تصادفا ایدئولوژی به حقی به در حکومت باشد! با توجه به بحثهای مختلفی که در این میان وجود دارد, بعید است از این دیدگاه به نتیجه ای مطلوب دست یابیم. البته این دیدگاه در کشور ما, به این نتیجه خواهد رسید که باید به هنر پایداری پرداخت و حقش را ادا نمود! چون معنای ارزشها و تعهد با معنای ارزشهای پایداری یکی است.

اما اگر معتقد به هنر برای هنر باشیم, کار آسان تر می شود! در این دیدگاه, موضوع پایداری یکی از موضوعاتی است که هنرمند نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. چرا که هنر برای هنر خود را متعهد به هنر می داند. نمی تواند نسبت به زیبایی پدیده پایداری بی تفاوت باشد! به هر حال این همه فداکاری یک ملت در 8 سال جنگ مستقیم زیبا نیست؟ عدالت که ذات هنر برای هنر است, بی تفاوتی نسبت به هنر پایداری را نمی پذیرد.

نتیجه گیری برای سیاستگذاری:

در کشور ما طبق هر یک از مکاتب هنر و اعتقادات هنری که پیش برویم, باید به موضوع پایداری پرداخته شود. چرا که در مکتب هنر متعهد, ارزشها حکم به آن می کنند و در مکتب هنر برای هنر, عدالت که ذات هنر برای هنر است. طبیعی است که در این میان, همه موثران فضای هنر اعم از سیاستگذاران و مجریان و هنرمندان همه به تناسب نقش خود مسئولند! با توجه به این که تمام انواع هنری خود یک رسانه اند (سینما یک رسانه است, نمایشنامه رادیویی همچنین و ...)؛ ضرورت عدالت در هنر, ضرورت عدالت در رسانه را نتیجه می دهد. پس رسانه از آن جهت که هنر است, نمی تواند از پرداختن به موضوع پایداری خودداری کند.



[1] بی شک در صحبت از فرهنگ و ارتباطات پایداری، می توان از انسان شناسی جنگ، روان شناسی جنگ، جامعه شناسی جنگ، روان شناسی اجتماعی جنگ، تحلیل روایت دفاع مقدس و موارد دیگر نیز سخن گفت که محل بحث ما نیستند. محل بحث ما تنها آن حوزه از فرهنگ و ارتباطات پایداری است که هنر باشد تا بتواند به زبان رسانه درآید.