واژه تصوير (imageدر انگليسى و فرانسه) چنان كاربردهاى گسترده و متنوعىدارد كه ارائه تعريفى ساده و جامع و مانع دشوار مى نمايد. يكى از قديمى ترينتعريف هاى «تصوير» از افلاطون است: «نخست سايه ها و سپس بازتاب هايى را كه مى توانبر سطح آب يا بر سطح اشياى صيقلى و براق مشاهده كرد و تمامى اين نوع از بازنمايى هارا «تصوير» مى نامم». بنابراين «تصوير» چيزى ثانوى است كه انعكاس يا بازنمايى «حقيقت» يا «واقعيت» ديگرى است. در نظريه هاى «شناخت»، تصوير مبنايى است كه فرايندانتزاع و تجريد، يعنى شكل گيرى مفاهيم و سپس تفكر را امكان پذير مى سازد.