اگر کتاب خاطرات شهدا را برداري و آرام آرام ورق بزني و با تأمل بخواني، ميبيني �
چند وقتي است که بازار گفتگو در مورد «سبک زندگي» بالا گرفته و تنور سخن در اين زمينه داغ است. اين که ما چه شيوهاي را در زندگي خود به کار ببنديم تا مسير زندگيمان را به خوبي سپري کنيم. در پيچ و خم زندگي، چه طور عمل کنيم تا به سلامتي به کوچه باغهاي سرسبز برسيم. چه رنگي به وجودمان بزنيم تا گرد و غبار زندگي آن را تيره و تار نکند. چه آبي در کوزه دلمان بريزيم تا کام تشنه خود و ديگر رهگذران را سيراب کنيم. چه عطري به سر تا پاي دلمان بزنيم تا گل زيباي وجودمان همواره معطر و سر سبز باشد و شامه هر رهگذري را بنوازد. چه افقي براي آينده خود، ترسيم کنيم که سرابگونه نباشد و آن قدر مطمئن باشيم که دست ديگران را هم بتوانيم بگيريم و با خود به مقصد برسانيم.
اگر کتاب خاطرات شهدا را برداري و آرام آرام ورق بزني و با تأمل بخواني، ميبيني �
چند وقتي است که بازار گفتگو در مورد «سبک زندگي» بالا گرفته و تنور سخن در اين زمينه داغ است. اين که ما چه شيوهاي را در زندگي خود به کار ببنديم تا مسير زندگيمان را به خوبي سپري کنيم. در پيچ و خم زندگي، چه طور عمل کنيم تا به سلامتي به کوچه باغهاي سرسبز برسيم. چه رنگي به وجودمان بزنيم تا گرد و غبار زندگي آن را تيره و تار نکند. چه آبي در کوزه دلمان بريزيم تا کام تشنه خود و ديگر رهگذران را سيراب کنيم. چه عطري به سر تا پاي دلمان بزنيم تا گل زيباي وجودمان همواره معطر و سر سبز باشد و شامه هر رهگذري را بنوازد. چه افقي براي آينده خود، ترسيم کنيم که سرابگونه نباشد و آن قدر مطمئن باشيم که دست ديگران را هم بتوانيم بگيريم و با خود به مقصد برسانيم.
در هياهوي زندگي امروزي، خيليها مانند کلافي سر در گم، گم شدهاند و خيليها مقصد را فراموش کردهاند. در درياي زندگي بسياري از افراد، آن قدر امواج گلآلود و وحشتناک هست که تماشاي آن چيزي جز اضطراب و پريشاني نصيب اطرافيانشان نميکند. برخي هم آسمان دلشان، آنچنان آبي و وسيع هست که وقار و آرامش را به ديگران هديه ميدهند؛ حتي با ستارههاي زيباي اخلاق نيکويشان، شبهاي تاريک بديهاي ديگران را زيبا ميکنند و جز زيبايي از خود اثري بر جاي نميگذارند.
بهترين سبک زندگي که گم شده خيلي از ماهاست و جاي خالي آن در تار و پود زندگي ما به روشني پيداست، راه و روشي است که بزرگان ديني ما، با بيانات مختلفي آن را مطرح کردهاند و بسياري از افراد، آن را در زندگي خود به كار بستهاند و آن را نهادينه کردهاند و برخي نيز، با ريختن خون خود به پاي اين راه و روش، رنگ و بوي زيباتري به آن بخشيدهاند.
بيشک کساني که ميخواهند در زمان غيبت امام عصر (عج) بهترين سبک زندگي را به دست بياورند و به آن عمل نمايند، بايد با شاخصههاي سبک زندگي مهدوي آشنا شوند. يکي از مهمترين شاخصهها در اين زمينه «راضي نبودن از وضع موجود و کنده شدن از آن وضعيت» است. معناي روان اين شاخصه عبارت است از «مبارز بودن» و اين همان نکتهاي است که شهداي گرانقدر ما همواره به آن توجه ويژهاي داشتند و انتظار را عملاً براي تمام کساني که چشم به راه امام زمان (عج) هستند، تفسير کردند. شهدايي که در زماني نزديک به زمان ما و در شرايطي مشابه با شرايط زندگي ما، به بهترين سبک، زندگي ميکردهاند. شهدايي که گويي مسافراني از ملکوت بودند و در بين ما آمده بودند تا درس انتظار را به ما بياموزند و ما را همانند خود از ياران آخر الزماني امام عصر (عج) نمايند.
اگر ما به رواياتي که در زمينه انتظار و مقام و منزلت منتظران بيان شده است نگاهي گذرا داشته باشيم، به اين نکته پي ميبريم که ادبياتي که در اين زمينه به کار رفته است، ادبيات حماسه و مبارزه هست. اين که امام سجاد (ع) ميفرمايند:«هر کس بر دوستي ما در دوران غيبت قائم ما ثابت و استوار بماند، خداوند پاداش هزار شهيد از شهيدان بدر و احد را به او ارزاني ميدارد» (1) و يا اين که امام صادق (ع) ميفرمايند: «هر کس از شما بميرد در حالي که منتظر اين امر باشد، همانند کسي است که با حضرت قائم در خيمهاش بوده باشد، سپس حضرت چند لحظهاي درنگ کردند؛ آن گاه فرمودند: نه، مانند کسي است که در خدمت حضرت، شمشير بزند. سپس فرمودند: نه ، همانند کسي است که در پيشگاه رسول خدا شهيد شده باشد» (2) و روايات ديگري که در اين زمينه وجود دارد، گوياي اين مسأله است که ادبيات انتظار، ادبيات مبارزه و جهاد اکبر ميباشد. اين که «شهيد زين الدين» که از افتخارات و قهرمانان ملي ما است اين طور بيان ميکند که «بايد ويژگي يك منتظر را داشته باشيم و منتظر امام زمان باشيم. در زمان غيبت امام زمان به کسي منتظر ميگويند که منتظر شهادت باشد. خدايا شهدا در انتظارند، مردم ما در انتظارند، مستضعفين جهان در انتظارند» گوياي اين مطلب مي باشد که درك صحيحي از انتظار داشته است و شاخصه راضي نبودن از وضع موجود رابه خوبي در رفتار و کردار و سبک زندگيش، نهادينه کرده است. وقتي صفحات تاريخ را ورق مي زنيم تا بهترين سبکهاي زندگي را پيدا کنيم، بايد صفحات زيباي کتاب زندگي شهدا را با حساسيت ويژه اي ورق بزنيم چرا که به جرأت ميتوان زندگي زيباي شهدا را به عنوان بهترين الگوي سبک زندگي مهدوي بررسي کنيم، به همين خاطر نبايد به شکل سطحي به زندگي شهدا نگاه کنيم بلکه بايد با دقت در سطر سطر خاطرات و دست نوشتهها و وصيتنامههاي آنان، توجه نماييم تا بهترين راه و روش و سبک زندگي اسلامي را به دست آوريم و با ترويج آن در جامعه، چمرانها، همتها، جهانآراها، زين الدينها و باکريهاي امروزي را شکوفا کنيم.
بدون ترديد، همه ناهنجاري جامعه را ميتوان با الگوبرداري از سبک زندگي شهدا که برگرفته از سبک اصيل اسلامي است، از بين برد، چرا كه آنان به خوبي و از روي اصول، زندگي كردند؛ با عقيده، نفس ميكشيدند و آگاهانه عمل ميکردند و با چشمي باز، مسير خوشبختي را پيمودند.
اگر کتاب خاطرات شهدا را برداري و آرام آرام ورق بزني و با تأمل بخواني، ميبيني که «ساده زيستي»، «از خود گذشتگي»، «دوري از ناهنجاريها»، «رابطه زيبا با پدر و مادر و خانواده»، «استقامت در برابر مشكلات»، «شجاعت و شهامت»، «به فكر ديگران بودن»، «عبادت و بندگي خدوند»، «دوري از شهرت » و ... در زندگي آنان موج ميزند كه هر كدام از اينها نياز به تدبر و تأمل بسزايي دارد. يكي از زيباترين سبكهايي كه در زندگي شهدا جريان داشت اين بود كه آنان به شدت از شهرت و منيت و مطرح كردن خودشان پرهيز ميكردند حتي فرماندهان جنگ، طوري رفتار ميکردند که خيليها نميدانستند آنها فرمانده هستند.
شهيد اسماعيل دقايقي که فرمانده لشکر بدر بود، معمولاً شبها به چادر رزمندهها ميرفت و چادرها را نظافت ميکرد. وي آن قدر خاکي و بيادعا بود که يکي از بچهها به او گفته بود: «چرا نيامدي چادر ما را تميز کني» و شهيد دقايقي هم جواب داده بود: «چشم؛ امشب ميآيم.»
کمي جلوتر را اگر ورق بزني شهيد «ابراهيم ملكوتي» كه فرمانده تيپ امام سجاد (ع) بود را مشاهده ميکني که در مورد خودش و كارهايش خيلي كم حرف ميزد و وقتي كه از صدا و سيما براي مصاحبهاي از او دعوت شده بود، جواب رد ميدهد و اينطور ميگويد كه: « كار براي خدا گفتن ندارد».
چند صفحه جلوتر را اگر باز كني« شهيد علي عاصمي» را مشاهده ميكني كه به علت مجروحيت در عمليات آزادسازي بستان در يكي از بيمارستانها بستري شده است و وقتي كه عكاس يكي از مجلات مي خواهد از او عكس بگيرد، به او اجازه نميدهد و ميگويد: «من نميخواهم عكسم توي مجله چاپ شود».
اگر همينطور بخواني و جلو بروي به وصيت نامه شهيد «قنبر آقايي » برخورد ميكني كه اينطور نوشته است: «پدر و مادر مهربانم...خوشتر آن دارم كه قبرم را از زمين برجسته نسازيد. فقط طبق معمول مطابق قبور همه محرومين بدون تشريفات باشد».
ديگر در مورد اين نكته كه بسياري از آن راستقامتان حتي آرزو داشتند كه جسمشان هم گمنام باشد و با گمنامي تمام به ديدار محبوبشان بروند، چيزي نمينويسم.
آري شهيدان چون بهترين سبك زندگي را انتخاب كرده بودند، وقتي بر زمين ميافتادند، ملائكهها به احترامشان بلند ميشدند.
ميخواهي بيشتر از سبك زندگيشان بداني؟ كتاب را نبند. بقيه را خودت ورق بزن و بخوان...
--------------------------------------------------------------------------------
1 . کمال الدين و تمام النعمة، ج 1 ، ص 323.
2. بحارالانوار، ج2 ، ص126.
مهدي اعتمادي
مجله امان - شماره 45 - گزارش مهدوي