اما علت اين که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است که ميل به خودنمايي و خودآرايي، مخصوص زنان است
هزار بار مينويسم و هزار بار پاک ميکنم. از مسئول صفحه، راستش کمي ميترسم. دوباره تا متنم را ميبيند، شروع ميکند به ناراحتي کردن؛ اين چيه نوشتي؟ هر چي به ذهنت رسيده آوردي رو کاغذ؟ حالا من بايد کلي دست کاريش کنم و... .
خوب حق بدهيد به من با اين مسئول صفحه سخت¬گير!
اما علت اين که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است که ميل به خودنمايي و خودآرايي، مخصوص زنان است
هزار بار مينويسم و هزار بار پاک ميکنم. از مسئول صفحه، راستش کمي ميترسم. دوباره تا متنم را ميبيند، شروع ميکند به ناراحتي کردن؛ اين چيه نوشتي؟ هر چي به ذهنت رسيده آوردي رو کاغذ؟ حالا من بايد کلي دست کاريش کنم و... .
خوب حق بدهيد به من با اين مسئول صفحه سخت¬گير!
توي ذهنم سوژهها و افکارم مثل مورچهها تند و تند به اطراف حرکت ميکنند و من ميخواهم جمعشان کنم و مرتب و نميشود. مينويسم و پاک ميکنم که يک دفعه نگاهم به مجله کنار دستم ميافتد. نفس راحتي ميکشم. سوژه آمد؛ خدا بقيه اش را ختم به خير کند با اين مسئول سخت¬گير صفحه!
٭٭
آوازهخوان مشهور موسيقي رپ بود؛ اما به يک باره در سن جواني و در اوج شهرت و طراوت، از محبوبيت و شهره بودن، چشمپوشي کرد! دليلش هم اين بود: «متولد شدن دخترم، در جهان¬ بيني من تأثير بسزايي گذاشت. در گذشته، من مي¬خواستم هر دو نقش مادري و خوانندگي را با هم ايفا کنم؛ اما پس از چندي متوجه شدم که چنين کاري به دليل گرفتاري¬هاي زياد کار خوانندگي، امکانپذير نيست و پرستار گرفتن براي کودک هم اصلاً در خصوصيات يک تاتار نيست؛ حتي در زبان تاتاري نيز لغتي به نام پرستار ديده نميشود؛ چون ملت تاتار به هيچ کس اعتماد ندارد؛ تا فرزند خود را به او بسپارد. تاتاريها خود شخصاً به فرزندانشان رسيدگي ميکنند و اين، شايستهترين کار براي زنان تاتاري است. من هم تمام وقت آزادم را وقف دختر سه سالهام مريم ميکنم. من فرزند خود را به طور سنتي تربيت ميکنم و ياد ميگيرم که با فرهنگ عمومي تاتاري، جهيزيه تهيه و ذخيره کنم. در اين زمان، من متدينتر نيز شدهام و خلاقيتهاي گذشتهام، برايم کهنه شده است. به طور کلي، از طريق فرهنگ تاتاري، خصوصيات يک زن مسلمان براي من آشکار شده است و احساس زن بودن و مادر بودن را واقعا درک نمودم» و من فکر ميکنم روي اين دليل با حجاب شدن آليسا حسينووا ... .
٭٭
به عنوان يک هنرپيشه جذاب و يک مدل زيبا مطرح بود و شهرت و محبوبيتش با اوج گرفتن گروه رقص و موسيقي فابريک در روسيه، به بالاترين حد رسيد؛ اما خيلي زود نيز از صحنه ناپديد شد؛ البته به خواسته خودش و دليلش هم اين بود: «يک روز مطلع شدم که يکي از نزديكترين دوستانم بر اثر يک حادثه در شهري ديگر، به حالت کما رفته است. من نميدانستم که چطور ميتوانم به او کمک کنم. آن روز براي اولين بار، نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خداي بزرگ کمک خواستم. روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: در آن حالات بيهوشي، من تو را مي¬ديدم و تو خيلي زياد به من کمک کردي. من در آن لحظه بسيار گريستم؛ زيرا براي اولين بار در زندگيام بود كه چيزي از خدا ميخواستم. ايمان به خدا، زندگي مرا متحول کرد. ميل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسانها نهاده شده است. من اطمينان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده که فقط زندگي کنيم؛ بخوريم؛ بخوابيم و بميريم؛ خدا به ما فرصت زندگي کردن داده است؛ تا به او برسيم». اين، تفکر ماشا اليليكينا براي داشتن پوشش است ... .
٭٭
با خودم فکر ميکنم چرا اين دو زن به يک باره همه لذتهاي فاني دنيايي را رها ميکنند و به قول بسياري از انديشمندان طرفدار حقوق بشر، خودشان را در پوشش و حجاب محدود ميکند؟
٭٭
يکي از نيرومندترين، بزرگترين و برترين نيروهاي وجودي انسان، حس و غريزه جنسي است که اگر در مسير صحيح و راه درست خويش هدايت نشود، به سهولت، سرچشمه گناهان بزرگ و معاصي نابخشوده ميشود و پيامدي جز تبديل زندگي پرنشاط و پوياي انساني به جان كندني سراسر حزن، اندوه و تباهي در پي نميآورد. انديشمندان و روشنفكران، با توجه به چنين نكته¬اي، از ديروز تا امروز، همراه با طرح فرضيههاي گوناگون و ارائه نظريههاي مختلف، سعي در مقابله اصولي و از رهگذر آن، چاره¬جويي بنيادين در رويارويي با اين غريزه و ميل فطري داشتهاند و در اين راه تا كنون نظريههاي مختلف و متفاوتي را هم بيان كردهاند! گروهي مانند ماني، بودا و تولستوي گفته¬اند كه بايد اين ميل نهفته وغريزه ذاتي را به كلي از بين برد؛ تا انسان و جامعه انساني از آسيبهاي آن در امان باشد و گروهي ديگر چون فرويد در مقابله با اين نظر افراطي گفته¬اند كه بازگشايي سدها و مجوز پيشروي به اين ميل در جامعه، سبب¬ساز كاهش ميزان جرم و ارتكاب جنايت در جامعه ميشود؛ چيزي که الان در جوامع اروپايي، خلاف آن را مشاهده ميکنيم.
حالا بشنويم از عوارض بي حجابي و بد حجابي (بخوانيد برهنگي و نيمه برهنگي):
برهنگي به معناي عدم پوشش و ناپوشيدگي در جامعه يا تضعيف و كم توجهي به آن، پيامدهايي چون آرايش، خودآرايي و عشوه¬گري را به همراه دارد و مردان و به ويژه جوانان را در معرض تحريك دائم عصبي و ايجاد التهاب و هيجان دروغين زودگذر در جامعه قرار ميدهد. اين بار هيجان و التهاب، آن چنان است كه گاهي فرد را به بيماري رواني مبتلا ميسازد. از اين رو، او را به اعمالي وا ميدارد كه سرچشمه بسياري از مفاسد و معاصي ديگر مي¬شود.
درهم شكستن حريم خانواده، جدايي و از هم¬گسيختگي خانوادهها و پديده تلخ فرزندان طلاق نيز از ديگر عوارض اين بيماري است؛ زيرا در بازار آزاد برهنگي، زنان به صورت كالاي مشترك، به شمار ميآيند و پيوند زناشويي، قداست و پاكي خاص خويش را ميان دو نفر كه به يكديگر تعلق خاطر دارند، ندارد؛ زيرا هر روز مردي در دام زني ديگر و زني در دام مردي ديگر فرو مي¬افتد.
تولد فرزندان نامشروع، از ديگر عوارض اين بيماري است و يکي از عوامل بسترساز در وقوع چنين پديدهاي، برهنگي و روابط بي حد و حصر در ميان زنان و مردان است.
پيامد ديگر اين بيماري، افزايش روزافزون آرايش و خودنمايي زن در جامعه است و آن وقت است که زن ديگر ازراه ارائه علم، آگاهي و دانايي، ارزشي پيدا نميکند؛ بلکه مانند عروسكي از راه جاذبه جنسي افزونتر، به وسيله كسب درآمد گروهي انسان آلوده تبديل مي¬شود و كار را به جايي ميرساند كه اين اصل در جامعه پاي ميگيرد كه هرچه جاذبه جنسي افزونتر باشد، ارزش شخصيتي بيشتر است!
٭٭
سرانجام همه اينها همان حرف استاد شهيد مطهري است که گفت: «اما علت اين که در اسلام دستور پوشش، اختصاص به زنان يافته، اين است که ميل به خودنمايي و خودآرايي، مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلبها و دل ها، مرد شکار است و زن شکارچي؛ همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مردشکارچي. ميل زن به خودآرايي، از حس شکارچي گري او ناشي ميشود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد که مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريک کننده به کار برند. اين زن است که به حکم طبيعت خاص خود، ميخواهد دلبري کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه خود اسير سازد. بنابراين، انحراف تبرّج و برهنگي، از انحرافهاي مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است».1
٭٭
دارم فکر مي¬کنم حتماً ليلا حسين، ماشا اليليكينا، آليسا حسينووا، ميلاني جورجياديز معروف به ديامز، ماريا گراتيسيا، سارا بوکر، ماري فالوت و هزاران زن ديگري که تمام به اصطلاح آزاديهاي خود را زير پا نهادهاند، بهتر توانستهاند معنا و مفهوم و چرايي حجاب را درک کنند؛ شايد چون بندهاي بالا را از نزديک ديدهاند و شايد هم روزي يکي از نزديکانشان قرباني اين جرم و جنايتها بوده است.
پينوشت:
1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 19، ص 436.