پلاك

شهيد

چه نام مقدسي است؛ نام شهيد، چه قدر زيباست نام شهيد؛ چرا اين نام مقدس براي هر کسي ميسر نمي‏گردد؟ مگر شهيد چه کرده است که اين قدر در خور تحسين و ستايش قرار گرفته؟ چرا شهيد اين قدر مقام و منزلت دارد و اين قدر ثواب و پاداش عظيمي را در پيشگاه خداوند متعال به خود اختصاص داده که ديگران لايق اين مقام نيستند؟ آري اين مقام و منزلت براي آن است که شهيد با خون خويش درخت اسلام را آبياري کرده و جان خويش را فداي اسلام و ميهن اسلامي نموده، او در وقت رفتن به جبهه، تمام ما سوي الله را پشت سر افکنده و مانند رهبر عزيزش امام حسين عليه‏السلام فرياد مي‏زند: 

من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله ناکثا عهده مخالفا لسنة رسول‏الله صلي الله عليه و آله فلم يغير عليه بقول و لا عمل کان حقا علي الله ان يدخله مدخله. 

هر کس سلطان ستمگري را ببيند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام مي‏کند و سنت پيغمبر را از بين مي‏برد، در برابر او سکوت کند و مخالفت نکند، بر عليه‏اش قيام نکند بايد در انتظار اين باشد که بزودي مستحق هر گونه ذلت و بدبختي خواهد شد، و سرانجام به بردگي و اسارت ستمکاران روزگار، مبتلا خواهد شد. 

قيام و مبارزه عليه ستمکاران و جباران روزگار، راه حسين و راه عاشقان حسين و راه پيروان خط سرخ حسين است راه رزمندگاني است که با يزيدهاي زمان، هم چون امام حسين عليه‏السلام با يزيد، مي‏جنگند ارتشي که پيوندش حسيني است، مکتبش حسيني است، قيامش حسيني است، تا جان در بدن دارد بايد با ستمکاران روزگار به جنگد زيرا رزمندگان اسلامي که با اين هدف مي‏جنگنند و کشته مي‏شوند، مسلم بدانند که جزء هفتاد و دوتن کربلاي حسينند.

آيا انساني که براي خدا دست از زن و فرزند برمي‏دارد، و از جان و مالش دست مي‏کشد و در هواي سرد زمستان و گرماي تابستان در ميان سنگرها زير رگبار تير و مسلسل و توپ و خمپاره دشمن مقاومت مي‏کند، و از حمله‏ي دشمن آني در امان نيست و مثل کوه مقاوم براي زندگي من و شما ايستادگي مي‏کند، مي‏جنگد تا کشته شود، آيا او شهيد نيست؟

وبلاگ پلاک - www.epelak.tk

آيا او در خور تحسين و تمجيد پيامبران و فرشتگان الهي نيست؟ 

آن جوان با ايماني که در سنگر کربلاي جنوب ايران مي‏رزميد و مي‏کوشيد و هر وقت صداي غرش توپ و مسلسل دشمن خاموش مي‏شد از فرصت استفاده مي‏کرد، قلم به دست مي‏گرفت، شعر مي‏نوشت و به من و شما خطاب مي‏کرد، چنين مي‏گفت: 

ما جان به خدا داديم تا زنده شما باشيد

بر خاک مزار ما يکدم به دعا باشيد

 

چون شمع وجود ما قربان شما گرديد

روشنگر شمع ما شايد که شما باشيد

 

از پيچ و شکنج دهر، نوميد نبايد شد

مردانه در اين ميدان با شور و نوا باشيد

 

يک روز اگر آئيد بر خاک مزار ما

قرآن خدا خوانيد، مشغول دعا باشيد

 

آري شهيد شمع است او مي‏سوزد و مي‏گدازد، نور مي‏دهد و روشنايي مي‏بخشد و ما را حيات جاودانه مي‏بخشد اگر شهيد نتابد و نرزمد و با صداي الله اکبرش دشمن را بر خاک هلاکت نيفکند ما چگونه آرامش و آسايش خواهيم داشت؟ اين آسايش من و شما همه‏اش در پرتور نور شمع وجود اوست. 

چه خوب تشبيه کرده پروين اعتصامي شهيد را به شمع و ما را بشاهد. 

مي‏گويد: شخصي در دل شب در پرتو نور شمع، خياطي و گلدوزي مي‏کرد، مي‏بريد و مي‏دوخت و در و ديوار کار گاهش را زينت مي‏داد به هنر خويش، او به خود مي‏باليد خطاب به شمع کرد و گفت: من داراي چنين هنري هستم که در و ديوار از هنر من زينت يافته، تو چه کردي؟ شمع در پاسخ گفت: همه‏ي اين هنرهايي که برشمردي از پرتو نور من است اگر من روشنايي بتو نمي‏بخشيدم تو هيچ کاره بودي.

منبع: کتاب مقام شهيد در پيشگاه پروردگار

تاریخ : دوشنبه 24 آبان 1389  ساعت: 8:19 PM
ادامه مطلب