پلاك - شهر خرم ، شهر خون

شهر خرم ، شهر خون

اى شهر خرم ، شهر خون ، شهر شهادت
وى مهد مردان دلير و باشجاعت
صدها دلاور مرد با ايمان در اينجا
داده است بر جانانه‏ى خود جان در اينجا
اينجا به خون عاشقان گرديده گلگون
صد لاله خفته بى‏صدا در بستر خون
در شهر خرم ، شهر پاكان ، شهر عشاق
بودم ز جان و دل به ديدار تو مشتاق
بوى جنان مى‏آيد از هر سو به سويم
اى عزت و شأن و شرف ، اى آبرويم
من ديده‏ام در خون آتش بودنت را
من ديده‏ام صد زخم خونين تنت را
اى تربت پاكت جهان را مظهر عشق
وى توتياى ديدگان لشكر عشق
آواى حق از ناى پرخونت خروشيد
خون در دل دلدادگان چون باده جوشيد

 


با بال همت سوى تو پرواز كردند
تكبير عشق و عاشقى آغاز كردند
راندى ز خود تا جمله‏ى دلمردگان را
روح دگر آمد دل افسردگان را
تا پرچم خونين تو رنگين كمان شد
خرم به ذكر نام تو روح و روان شد
از كوچه و پس كوچه‏هايت گشته آغاز
آواى خرم گشتنت ، اى شهر خون ، باز
شادم چو « رنجى » زان كه مهمان تو هستم
خرم از آنم ، كز مى عشق تو مستم
شب‏ها به سنگرها دعاى عشق خواندند
در روز روشن دشمن از اين خانه راندند
سوى خدا چون مرغ عاشق پر گشودند
با ياد او از دل غبار غم زدودند
آخر تو را از دست دون آزاد كردند
ويرانه‏هايت را به خون ، آباد كردند
منبع: کتاب خونين شهر

 
تاریخ : سه شنبه 22 تیر 1389  ساعت: 9:27 PM
ادامه مطلب