نشانه های ظهور::قسم به عصر ظهور ...


امام
زمان(عج)


خداوند متعال در آیات شریفه قرآن کریم با زبان رمز و اشاره به زمان ظهور حضرت مهدی(عج) اشاره نموده است. یکی از این سور، سوره مبارکهی «والعصر» است:

سوگند به عصر ...

خداوند متعال در این سوره مبارکه میفرماید:


وَالْعَصْرِ  إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ  إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛

سوگند به عصر که انسان قرین زیان است، مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش کردند و همدیگر را به صبر سفارش کردند.1

 

مقصود از عصر

در کتاب اِکمال الدین از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است که ایشان فرمودند: منظور از العصر، عصر ظهور حضرت قائم(عج) است که دشمنان در خسران هستند مگر کسانی که به آیات ما ایمان بیاورند و با مواسات با برادران یعنی عمل صالح انجام دهند و همدیگر را به حق یعنی امامت و به صبر یعنی عترت سفارش نمایند؛

فی الإکمالِ عن الصّادق(علیهالسلام) قالَ : العصرُ عصرُ خُروجِ القائمِ (عج) إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْر یعنی أعداءَنا إلاّ الذین آمنوا یعنی بآیاتنا و عملوا الصّالحات یعنی بِمُواساةِ الأَخوانِ و تَواصوا بالحقّ یعنی الإمامَة و تَواصَوا بالصَّبرِ یعنی العِترَة.2

 

ویژگیهای عصر ظهور

بر اساس این آیه شریفه و حدیث نورانی میتوان به برخی از ویژگیهای مهم زمان ظهور حضرت مهدی(عج) پی برد:

1- در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) دشمنان اهل بیت(علیهمالسلام) در خسران و زیانند و نابود خواهند شد.

2- اهل ایمان در عصر ظهور مهدی(عج) زندگی خوبی خواهند داشت.


ویژگیهای یاوران مهدی (عج)

همچنین بر اساس آیات شریفه میتوان به برخی ویژگیها و خصوصیات یاوران مهدی(عج) پی برد:

1- یاوران مهدی(عج) کسانی هستند که اهل ایمان باشند.

2- از دیگر ویژگیهای ایشان غیر از ایمان، انجام عمل صالح است.

3- شرط مهم قبولی عمل صالح و پایداری ایمان در یاوران مهدی(عج) آن است که ایشان به امامت و عترت معتقدند.

4- علاوه بر اعتقاد به امامت و عترت، یاوران مهدی(عج) اهل سفارش به یکدیگر در این مورد هستند.

 

ما و یاوران مهدی (عج)؟!

حال اگر بخواهیم ما نیز در زمرهی یاوران مهدی(عج) قرار بگیریم لازم است که:

1- ایمان به خدا و رسول و روز قیامت را داشته باشیم.

2- اهل عمل صالح یعنی انجام واجبات و ترک محرمات باشیم.

3- شرط قبولی کلیه اعمال اعتقاد به امامت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) و فرزندان ایشان از سوی خداست. یعنی شیعه واقعی باشیم.

4- اهل امر به معروف و نهی از منکر باشیم و امامت و عترت امامان شیعه را برای همگان مطرح نماییم. یعنی کمک کنیم یا مکتب شیعه جهانی شود و حقانیت آن برای همه به اثبات برسد که لازمه این امر آمادگی دفاع معقول از مکتب حقهی تشیع است.

 

نتیجه گیری

ویژگیهای عصر ظهور و یاوران حضرت مهدی(عج) با بیانی شیوا بر اساس تفسیر معصوم (علیهالسلام) در سوره والعصر آمده است که میتواند ما را برای زمینه سازی ظهور آماده کند.


1- سوره مبارکه والعصر

2- تفسیر الصّافی – فیض کاشانی – ص 574

3- آیات الامة – سید کاظم ارفع

4- امام عصر عصاره خلقت، آیت الله جوادی آملی

5- تفسیر المیزان – علامه طباطبایی

6- تفسیر نمونه – زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی

منبع

ادامه مطلب
[ شنبه 27 آذر 1389  ] [ 6:49 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

دابة الارض


 

مسلمانان، چه شيعه چه اهل سنّت، همگي بر خروج «دابّـة الأرض» در آخرالزّمان اتّفاق نظر دارند، امّا آنها در مورد مشخّص كردن مصداق؛ يعني ماهيّت آن دابّـة ، اختلاف نظر دارند. اهل سنّت قائل به اين است كه دابّـة  الأرض، جنبنده‌اي از جنبندگان زمين است، امّا شيعيان بر اين باورند كه دابّـة  الأرض، يك مرد معيّن است و ما در بخش‌هاي بعد به اين مسئله خواهيم پرداخت.

 

 

 

دربارة نشانه‌هاي آخرالزّمان بسيار گفت‌وگو شده است. يكي از اين نشانه‌ها كه بحث دربارة آن از نقطه‌نظرهاي مختلف صورت گرفته «دابّـة الأرض» است. دابّـة الأرض در لغت به معني جنبده و آهسته راه رفتن است.

معناي اصطلاحي: دابّـة الأرض

دربارة دابّـة الأرض و معناي اصطلاحي آن بايد گفت: دابّـة الأرض يكي از نشانه‌هاي الهي است كه خداوند آن را در آخرالزّمان پديدار مي‌سازد و «قرآن كريم» در اين آيه بدان اشاره كرده است:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ؛1
و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبنده‏اي را از زمين براي آنان بيرون مي‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنان كه بايد] به نشانه‏هاي ما يقين نداشتند.»

خداوند آن را از جمله نشانه‌ها و علامت‌هاي بيانگر نزديكي روز قيامت قرار داده است.2

مسلمانان همگي اتّفاق نظر دارند كه دابّـة الأرض در آخرالزّمان خروج مي‌كند و اقدام به جداسازي مؤمنان و كافران مي‌نمايد. دابّـة الأرض اين كار را از طريق نشانه‌گذاري هر يك از دو گروه و مُهر زدن بر آنها با انگشتر حضرت سليمان(ع) و عصاي حضرت موسي(ع) انجام مي‌دهد.

اين گونه، هر يك از مردم، ديگران را مي‌شناسند و مي‌دانند ديگران مؤمنند يا كافر و اين به دليل علامتي است كه با آن علامت‌گذاري مي‌شوند. امّا در مورد ماهيّت اين دابّـة و مشخّص كردن جنس آن، اختلاف‌نظر وجود دارد، هر چند در حقيقت، آن انسان است نه از جمله حيوانات و ان‌شاءالله مباحث مربوط به آن، بنابر قرينه‌ها و دلايل مختلف، كه اين امر را ثابت مي‌كند، در بخش‌هاي بعدي خواهد آمد.

ماهيّت دابّـة الأرض

مسلمانان، چه شيعه چه اهل سنّت، همگي بر خروج «دابّـة الأرض» در آخرالزّمان اتّفاق نظر دارند، امّا آنها در مورد مشخّص كردن مصداق؛ يعني ماهيّت آن دابّـة ، اختلاف نظر دارند. اهل سنّت قائل به اين است كه دابّـة  الأرض، جنبنده‌اي از جنبندگان زمين است، امّا شيعيان بر اين باورند كه دابّـة  الأرض، يك مرد معيّن است و ما در بخش‌هاي بعد به اين مسئله خواهيم پرداخت.
برخي بر اين باورند كه لفظ دابّـة (جنبنده) اشاره به حيوان دارد، امّا اين درست نيست، دليل ما بر اين مدّعا، وجود ادلّة قرآني و روايات شريفي است كه از اهل بيت(ع) روايت شده و اشاره به اين دارند كه دابّـة  الأرض انسان است، نه حيوان.

دابّـة  الأرض از ديدگاه قرآني

خداوند بلند مرتبه و بزرگ در كتاب خود به دابّـة  الأرض يا دابّـة  اشاره فرموده است و در اين باب دو نوع از آيات وجود دارند:
نوع اوّل: آياتي كه اشاره كرده مقصود و منظور از دابّـة ، انسان است نه حيوان. از جملة اين آيات، اين آيه از سورة نمل است:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ؛
و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبنده‏اي را از زمين براي آنان بيرون مي‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنانكه بايد] به نشانه‏هاي ما يقين نداشتند.»

با توجّه به قرينة «تكلّمهم»؛ يعني با آنها سخن مي‌گويد: در اين صورت مصداق دابّـة  در اين آيه، انسان مي‌شود نه يك حيوان و ظاهر اين آية شريف، حاكي از آن است كه «دابّـة » با مردم سخن مي‌گويد و اينجا نمي‌توان گفت واژة سخن گفتن، از باب مجاز است و دليلي براي اين وجود ندارد كه اين آيه را تأويل به چيز ديگري كرد.

امّا روايات شريف نقل شده از اهل بيت(ع) يادآور شده‌اند كه معني «تكلّمهم»، سخن مي‌گويد، است و از كلام و سخن است؛ يعني با آنها سخن مي‌گويد و سخن گفتن، با حيوان بودن دابّـة  تناسبي ندارد.

ابوبصير از مردي كه نزد امام صادق(ع) رفته و در مورد تفسير اين آيه سؤال كرده، گفته است، عامّه مي‌گويند: اين نشانه‌اي است كه با آنها سخن مي‌گويد و اباعبدالله(ع) فرمود: «همة آنها در آتش جهنّمند، او (دابّـة ) با آنها سخن مي‌گويد و يكلّمهم از ريشة كلام است.»

در روايت ديگري از ايشان نقل شده كه فرمودند: «به من خبر رسيده كه عامّه اين آيه را اين گونه مي‌خوانند «تكلّمهم»؛ يعني به آنها زخم و جرح وارد مي‌سازد»، سپس فرمودند: «خداوند به آنها در آتش جهنّم زخم و ضربه بزند، اين آيه تنها از تكلّمهم به معناي كلام و سخن است، نه چيز ديگر.»

آيات ديگري وجود دارد كه اشاره به اين دارد يا ضمناً مي‌گويد «دابّـة » فقط حيوان نيست؛ بلكه انسان نيز مي‌تواند باشد.
آية اوّل:
«وَاللهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَي بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَي رِجْلَيْنِ وَمِنْهُم مَّن يَمْشِي عَلَي أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللهُ مَا يَشَاء إِنَّ اللهَ عَلَي كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛
و خداست كه هر جنبنده‏اي را [ابتدا] از آبي آفريد پس پاره‏اي از آنها بر روي شكم راه مي‏روند و پاره‏اي از آنها بر روي دو پا و بعضي از آنها، بر روي چهار [پا] راه مي‏روند، خدا هر چه بخواهد، مي‏آفريند. در حقيقت ‏خدا بر هر چيزي تواناست.»

از امام صادق(ع) در مورد تفسير اين آيه سؤال شده است و ايشان فرموده‌اند: «علي رجلين؛ يعني بر دو پا، منظور، مردم و انسان‌ها هستند، علي بطنه (بر شكمش) مارها و بر چهار پا، چهارپايان و حيواناتند.» اباعبدالله(ع) فرمودند:
«و از ميان جنبندگان، برخي بر بيش از آن راه مي‌روند.. »

به وضوح مي‌بينيم كه اين آيه اشاره مي‌كند، دابّـة  مي‌تواند انسان نيز باشد و دابّـة  فقط حيوان نيست.
آية دوم:
«وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَكَ عَلَيْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَكِن يُؤَخِّرُهُمْ إلَي أَجَلٍ مُّسَمًّي فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ؛
و اگر خداوند مردم را به [سزاي] ستمشان مؤاخذه مي‏كرد، جنبنده‏اي بر روي زمين باقي نمي‏گذاشت، ليكن [كيفر] آنان را تا وقتي معيّن بازپس مي‏اندازد و چون اجلشان فرا رسد، نمي‌توانند ساعتي آن را پس و پيش افكنند.»

در تفسير اين آيه آمده است: «خداوند بلند مرتبه و بزرگ اگر كافران و سركشان را به خاطر گناه‌هايشان مؤاخذه كند و آنها را زود مجازات كند. بر زمين حتّي يك ستمگر باقي نمي‌گذارد، خداوند با منّت، لطف و فضل خود، تنها به اين دليل مجازات آنها را به تأخير مي‌اندازد كه آنها توبه كنند و اين به نفع ديگر اشخاص است تا از آنها پند گيرند و تقدير اين است: هيچ دابّه (جنبنده‌اي) از اهل ستم را رها نمي‌كرد.»

با توجّه به مطالب گذشته، منظور از دابّـة ، به ويژه انسان است.

آية سوم
«وَللهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِكَةُ وَهُمْ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ؛
و آنچه در آسمان‌هاو آنچه در زمين از جنبندگان و فرشتگان است، براي خدا سجده مي‏كنند و تكبّر نمي‏ورزند.»
اين آيه نيز آشكارا اشاره به اين موضوع دارد كه منظور از دابّـة ، انسان است نه فقط حيوان، زيرا خداوند آفريدگار، اشاره به كساني را كه سجده مي‌كنند، منحصر به «دابّـة » و ملائكه كرده و از آنجا كه انسان أشرف مخلوقات است و جايگاه بالاتري نزد خداوند دارد و نخستين موجود بود كه به خداوند سجده كرد، او را بر ملائك مقدّم داشت.

آية چهارم:
«وَكَأَيِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا الله يَرْزُقُهَا وَإِيَّاكُمْ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ؛
و چه بسيار جانداراني كه نمي‏توانند متحمّل روزي خود شوند. خداست كه آنها و شما را روزي مي‏دهد و اوست‏ شنواي دانا.»
در تفاسير آمده كه عرب‌ها به خاطر ترس از گرسنگي، فرزندانشان را مي‌كشتند و خداوند فرمود: «الله يرزقها و ايّاكم» و اينجا منظور از دابّـة  نيز فرزنداني است كه پدران به خاطر ترس از گرسنگي آنها را مي‌كشتند.

همچنين در تفسير آية «كأيّن من دابّـة » آمده است: اين آيه در مورد گروهي نازل شده كه در «مكّه» بودند و پس از آنكه آنها مورد آزار و اذيّت مشركان قريش قرار گرفتند، به آنها دستور داده شد به «مدينه» مهاجرت كنند و آنها در آن حال گفتند: ما چگونه به آنجا برويم؛ در حالي كه ما آنجا نه خانه‌اي داريم نه ملك و املاكي و كسي را آنجا نداريم به ما غذا يا آب بدهد.

اين آية شريف به آنها اشاره كرد و فرمود از آن سرزمين به سرزمين ديگر بروند و در ادامه فرمود:
«وَ اللهُ يَرْزُقُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ رِزْقُهُمْ مُدْخِراً»
نوع ديگري از آيات شريف قرآني وجود دارد كه در مورد دابّـة  الأرض است.

آية اوّل: «وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَي دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ و قطعاً غير از آن عذاب بزرگ‌تر از عذاب اين دنيا [نيز] به آنان مي‏چشانيم، اميد كه آنها [به خدا] باز گردند.»
زيد الشحام به نقل از امام اباعبدالله صادق(ع) و در روايتي به نقل از امام باقر(ع) آورده است: «عذاب أدني (نزديك‌تر) دابّـة  الأرض است و در روايتي ديگر، عذاب أدني (نزديك‌تر) دابّـة  الأرض و دجّال آمده است.»

آية دوم: «وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللهَ قَادِرٌ عَلَي أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ؛
و گفتند چرا معجزه‏اي از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ بگو بي‏ترديد خدا قادر است كه پديده‏اي شگرف فرو فرستد؛ ليكن بيشتر آنان نمي‏دانند.»

ابوجارود از امام باقر(ع) در تفسير اين آيه نقل كرده كه ايشان فرمودند:
«در آخرالزّمان نشانه‌هايي به شما نشان خواهد داد كه دابّـة  الأرض و دجّال و فرود آمدن عيسي بن مريم(ع) و طلوع خورشيد از مغرب از جملة آن نشانه‌هاست.»

اين كلام معصوم(ع) نشان مي‌دهد كه دابّـة  الأرض يكي از نشانه‌هاي خداوند بلند مرتبه و پاك و منزّه است كه خداوند وعدة آن را در آخرالزّمان به عنوان يكي از نشانه‌هاي قيامت داده و با قيام مهدي(ع) در آخرالزّمان در ارتباط است.

آية سوم: «هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِيهُمُ الْمَلآئِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لاَ يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ؛
آيا جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سويشان بيايند يا پروردگارت بيايد يا پاره‏اي از نشانه‏هاي پروردگارت بيايد [امّا] روزي كه پاره‏اي از نشانه‏هاي پروردگارت [پديد] آيد، كسي كه قبلاً ايمان نياورده يا خيري در ايمان آوردن خود به دست نياورده، ايمان آوردنش سود نمي‏بخشد. بگو: منتظر باشيد كه ما [هم] منتظريم.»

اين آية شريف نيز اشاره به نشانه‌هايي دارد كه خداوند وعدة آن را به مردم در آخرالزّمان داده است و از جملة آن نشانه‌ها، دابّـة  الأرض و دجّال و نشانه‌هاي ديگر است كه هم‌زمان با قيام امام مهدي(ع) ديده مي‌شوند.

محمّد بن مسلم از ابوجعفر، اباعبدالله صادق(ع) نقل كرده كه اين آية شريف بدين معناست:
«طلوع خورشيد از مغرب و خروج دابّـة  و دجّال و آنكه در گناهان خود اصرار داشته و به ايمان عمل نكرده است، هنگام ظهور نشانه‌ها مي‌آيند و ايمان او به او سودي نمي‌رساند.»

اين معنا و مفهوم در روايات اهل سنّت نيز آمده است؛ ابوهريره گفته است: سه چيز است كه اگر خروج كند، ايمان آوردن به كسي سودي نمي‌رساند، مگر اينكه از قبل ايمان آورده باشد يا از ايمان خود خيري به دست آورده باشد، طلوع خورشيد از مغرب، دجّال و دابّـة .

منظور از دابّه در اين آيات، انسان است؛ زيرا اين نشانه (دابّـة ) با طلوع خورشيد از مغرب و با دجّال همراه شده است و طلوع خورشيد، همان ظهور امام(ع) است، همچنين، دجّال نيز كه خداوند ما را از شرّ فتنة او حفظ كند، يك انسان است.

آية چهارم: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ٭ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ؛
آن روز كه لرزنده بلرزد، و از پي آن، لرزه‏اي [دگر] افتد.»

در تفاسير آمده است كه منظور از رادفه، دابّـة ‌ الأرض است و از امام رضا(ع) در تفسير اين آيه روايت شده كه ايشان فرمودند: «زلزلة زمين، سپس خروج دابّـة » سپس فرمود: «ما از زمين جنبنده‌اي را خارج كرديم كه با آنها سخن مي‌گويد»، سپس فرمود: «آن، علي است.»

از اينجا روشن مي‌شود كه رادفه همان دابّـة  الأرض است و آن هم يك مرد است و حيوان نيست؛ زيرا آن را امام علي(ع) دانسته‌اند. سليمان بن خالد از امام صادق(ع) روايت كرده، ايشان فرمودند: «رادفه، عليّ بن ابي طالب(ع) است.»

با جمع‌بندي تفسير اوّل و دوم، به اين نتيجه مي‌رسيم كه رادفه همان دابّـة  الأرض و همان امام علي(ع) است و ان‌شاءالله در صفحات بعدي، به اثبات اين مطلب خواهيم پرداخت.

آية پنجم: «وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا ٭ فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا ٭ وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا ٭ فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا ٭ فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا ٭ عُذْرًا أَوْ نُذْرًا ٭ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ؛
سوگند به فرستادگان پي‏درپي، كه سخت توفنده‏اند، و سوگند به افشانندگان افشانگر، كه [ميان حقّ و باطل] جداگرند و القاكننده وحي‏اند، خواه عذري باشد يا هشداري، كه آنچه وعده يافته‏ايد، قطعاً رخ خواهد داد.»

در تفسير اين آيات آمده است كه اينها، نشانه‌هايي هستند كه پس از هم ظاهر مي‌شوند، «فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا» البقر: شكافتن است و «وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا» مردگان و «فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا» «دابّـة » است و «فَالْمُلْقِيَاتِ ذِكْرًا» ملائكه و فرشتگان هستند و «عُذْرًا أَوْ نُذْرًا»؛ يعني «شما و به شما هشدار مي‌دهم و معذورم نسبت به آنچه مي‌گويم و آن قسم جواب آنان است.» اين فرمودة خداوند نيز كه مي‌فرمايد: «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ» منظور از وعده، دابّـة  است، دابّـة  الأرضي است كه مؤمن را از كافر جدا مي‌سازد.

همان گونه كه در سطرهاي پيش اشاره كرديم، دابّـة  الأرض از جمله نشانه‌هاي الهي است كه منظور از آن، شخص (انسان) خاصّي است و آن شخص داراي مقام، منزلت و جايگاه والايي نزد خداوند است كه خداوند او را يكي از نشانه‌هاي خود كه در آخرالزّمان پديدار مي‌شود، قرار داده است. اين نشانه (دابّـة  الأرض) حتمي الوقوع است و قرآن با آية «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ» بر آن تأكيد كرده است.
اينها همه اشاره به اهمّيت اين نشانه‌ها و تأثير آن در آخرالزّمان دارد و اينها باعث مي‌شود كه احتمال حيوان بودن دابّـة ، ضعيف‌تر شود.

دابّـة  الأرض از ديدگاه روايات شريف

دو نوع روايت شريف نقل شده از ائمة اهل بيت(ع)، حكما و دانشمندان در دست داريم كه حقيقت دابّـة ‌ الأرض را كه در آخرالزّمان خروج مي‌كند، تأييد مي‌كند.

ما اين مبحث را ابتدا با رواياتي كه به بررسي مفهوم كلّي دابّـة  پرداخته، شروع مي‌كنيم، اين روايات گاهي دابّـة  را انسان و گاهي حيوان سواري يا باركش معرفي مي‌كنند و اين خود نيز به نوبة خود تأكيد مي‌كند، همان گونه كه ما قبلاً ذكر كرديم دابّـة  ذكر شده در «قرآن» به معناي يك انسان است.
روايت شده، لقمان در نصيحت و گفت‌وگو با پسرش در مورد بني‌آدم گفته است:
هر دابّـة  (جنبنده‌اي) همانند خود را دوست دارد و بني‌آدم نيز همانندهاي خود را دوست دارد.

اينجا اشارة روشني است كه هر دابّـة  (جنبنده‌اي)، همانند خود را دوست دارد و نسبت به آن كشش دارد و بني‌آدم نيز همانند خود را دوست دارد و اين، از جمله عادات جنبندگان است كه بر زمين مي‌جنبند و حركت مي‌كنند و مي‌بينيم كه لقمان، بني‌آدم، سرشت‌ها و عادات او را به طور كلّي همانند با سرشت و عادات جنبندگان ديگر داشته است.

روايت دوم از ميمون بن مهران از عبدالله بن عبّاس در تفسير آية «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَي كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً؛
و به راستي ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم و آنان را در خشكي و دريا [بر مركب‌ها] برنشانديم و از چيزهاي پاكيزه به ايشان روزي داديم و آنها را بر بسياري از آفريده‏هاي خود برتري آشكار داديم.»

آمده است: او گفت: تمام جنبندگان با دهانشان غذا برمي‌دارند و مي‌خورند، جز بني آدم كه با دستش غذا بر مي‌دارد و مي‌خورد.
در اينجا مي‌بينيم كه ابن عبّاس هم تأكيد مي‌كند، بني‌آدم نيز جنبنده‌اي مانند ساير جنبندگان ديگر است، امّا خداوند او را برتري داده است، حتّي در روش غذا خوردن.

امّا نوع دوم از روايات، رواياتي هستند كه به خود دابّـة  الأرض پرداخته و آشكارا و به وضوح اشاره مي‌كند كه آن يك جنبنده از نسل بني‌آدم است و از جمله حيوانات زبان بسته نيست و اين به دليل وجود قرينه‌ها و اشاراتي است كه اين مفهوم را تأييد و تأكيد مي‌كند و مجموعه‌اي از روايات اشاره به اين كرده‌اند كه «دابّـة  الأرض» در آخرالزّمان خروج مي‌كند و با مردم، چه مؤمنان چه كافران، سخن مي‌گويد و آية قرآني كه به دابّـة  الأرض پرداخته، به اين حقيقت اشاره كرده و اين مفهوم را تأكيد نموده است و در سطرهاي گذشته به آن اشاره شد. امّا آية قرآني كه در سطرهاي گذشته به آن اشاره شد، جدا از رواياتي است كه اشاره دارد كه دابّـة  الأرض آشكارا با مردم سخن مي‌گويد و مردم و او حرف همديگر را مي‌فهمند و اين روايات به شرح زير است:
روايت اوّل: از خيثمه جعفي از امام باقر(ع) نقل شده كه ايشان فرمودند: «به خدا سوگند «دابّـة » خروج مي‌كند و با مردم مؤمن و كافر سخن مي‌گويد.»
روايت دوم: در اين روايت آمده است: «دابّـة  خروج مي‌كند و در روزي كه خروج مي‌كند، با مردم سخن مي‌گويد.»

از اين دو روايت درمي‌يابيم كه هر دو، همان معني گذشته را مي‌رسانند كه دابّـة  با مردم مؤمن و كافر سخن مي‌گويد و چيزي كه از ظاهر اين دو روايت آشكار است، اينكه سخن گفتن (كلام) در اينجا به معناي همان نطق متعارف ميان انسان‌ها است و تأويل و تفسير ديگري مراد نيست؛ زيرا هيچ‌گونه اشاره‌اي به آن وجود ندارد و نمي‌توانيم معني ديگري بر اين روايت حمل كنيم و اين بدين معناست كه دابّـة  الأرض، دابّه‌اي (جبنده‌اي) از بني‌آدم است كه خداوند آن را به عنوان يك نشانه و علامت براي مردم خارج مي‌سازد تا به وسيلة آن و به طور مستقيم و آشكارا، مؤمن را از كافر متمايز سازد.

روايت سوم، از ابن منذر، از ابن عبّاس روايتي نقل شده است و در آن در مورد دابّـة  الأرض سخن گفته شده كه: دابّـة  مؤلّفه است... و در آن مؤلّفه از هر امّتي چهره‌اي است و چهرة او از اين امّت است. زبان آن زبان مبين عربي است و با زبان آنان با آنها سخن مي‌گويد.

همچنين، روايات ديگري كه از اهل بيت(ع) نقل شده، وجود دارد كه اشاره به اين دارند كه دابّـة  الأرض يك انسان است و از اين روايات اين‌گونه برمي‌آيد كه ائمة معصومان(ع) مي‌خواسته‌اند ماهيّت آن دابّـة  را براي يارانشان توضيح دهند و بگويند كه آن دابّه‌، بشري از بني‌آدم است و از جمله حيوانات نيست، هر چند ائمه(ع) به صورت صريح و آشكار، واژة انسان را در مورد آن به كار نبرده‌اند، امّا انسان بودن آن را مي‌توان با بيانات ائمه در مورد كارها و رفتارهاي آن دابّـة  متوجّه شد.

از اباطفيل نقل شده كه او از امام علي(ع) در مورد دابّـة  الأرض، سؤال كرد و گفت: با توجّه به اين آيه كه مي‌فرمايد:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ؛
و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد، جنبنده‏اي را از زمين براي آنان بيرون مي‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنان‌كه بايد] به نشانه‏هاي ما يقين نداشتند.»

دابّـة  چيست؟ امام علي(ع) فرمودند: «اي اباطفيل، از اين صرف‌نظر كن.» عرض كردم: اي اميرمؤمنان(ع) قربانت گردم، به من بگوييد آن چيست؟ فرمودند: «آن دابّه‌اي (جنبنده‌اي) است كه غذا مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود و با زنان پيمان زناشويي مي‌بندد.»


در روايت ديگري از عمران بن ميثم از عبايه آمده است، مردي نزد امام علي(ع) آمد و در مورد «دابّـة » از ايشان سؤال كرد: گفت: در مورد دابّـة  براي من سخن بگو، امام فرمود: «چه از آن مي‌خواهي؟» گفت: مي‌خواهم بدانم آن چيست؟ فرمود: «آن دابّه‌اي (جنبنده‌اي) مؤمن است كه قرآن مي‌خواند و به رحمان (خداوند) ايمان دارد و غذا مي‌خورد و در بازارها راه مي‌رود.»


صلاح الكاظمي
مترجم: سيّد شاهپور حسيني
ماهنامه موعود شماره 118

منبع


ادامه مطلب
[ شنبه 27 آذر 1389  ] [ 6:38 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

مهدويت از ديدگاه آيت‌الله‌ بهجت (ره) (2)

مهدويت از ديدگاه آيت‌الله‌ بهجت (ره) (2)
 

4. اسباب ظهور امام (ع)

آسيب اصلي در نظرگاه آيت‌الله بهجت(ره)، آسيب رابطة امام و مأموم است. از اين رو راه حلّ محوري ايشان اصلاح اين رابطه و تعميق آن است. تصريح مي‌كنند: «تا رابطة ما با وليّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوي نشود كار ما درست نخواهد شد.»
اما قوي شدن اين رابطه چگونه است؟ ايشان در اين‌باره رويكرد اخلاقي خويش را بيشتر آشكار كرده، ادامه مي‌دهند: «قوت رابطة ما با وليّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آيا واقعاً تا خودمان را اصلاح نكنيم كار درست مي‌شود؟»19
لذا اصلاح نفس، تحكيم ايمان و تطبيق عقيده و عمل بر عقيده و عمل امام(ع) در بيانات ايشان از درخشش و تأكيد خاصي برخوردار است.
«ما مي‌خواهيم هر كاري دلمان مي‌خواهد بكنيم؛ به نزديكان‌مان به دوستان‌مان هر كاري مي‌خواهيم بكنيم اما ديگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائه‌اي بكنند. ما اگر به راه بوديم و در راه مي‌رفتيم چه كسي اميرالمؤمنين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي امام حسين(ع) را مي‌كشت؟ چه كسي همين امام حيّ حاضر را كه هزار سال است از ديده‌ها غائب است مغلو‌ل‌اليدين (دست بسته) مي‌كرد؟20
براي مؤمنان، تثبيت در دين و ايمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهم‌تر است.»21
اين راه حلّ محوري از سوي ايشان مبتني بر تحليلي است كه از وضعيت موجود شيعيان و دشمنان دارد. «ما كه قدرت دفاع در برابر قدرت‌هاي بزرگ دنيا را ـ كه براي ما با هم هم‌دست شده‌اند ـ نداريم و نمي‌توانيم به صورت ظاهر با آنان بجنگيم. چرا دست از وظيفه خود برمي‌داريم؟! وظيفة فعلي ما با اين‌همه ابتلائات و آتش‌هايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعاست.»22
توسل و دعا كه شاخصي براي به‌سازي رابطه مأمومين و امام خويش است، در بيان آيت‌الله بهجت جايگاهي خاص و ويژه دارد. اما نبايد گمان كرد كه تنها وظيفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه مي‌دانند. ايشان براي تحقق راه حل محوري‌اي كه اشاره شد هم راه‌كارهاي اجتماعي ارائه مي‌كنند و هم راه‌كارهاي فردي.

الف) راه‌كارهاي اجتماعي

آيت‌الله بهجت از يك سو، بندگي و اطاعت را موجب تصحيح رابطه با امام و مسبّب همة كمالات دانسته، از سوي ديگر مانع جدي در اين امر را اجانب و كفّار مي‌دانند:
چه مي‌شد به واسطة بندگي خدا، روابط ما با آن آقا (حجت‌بن‌الحسن(عج)) محفوظ مي‌ماند؟ ديگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصريم و نخواستيم اتصال ميان ما و آن حضرت محفوظ باشد.23
در ديدگاه ايشان اصلي‌ترين نقشة كفار، ضربه زدن به آن رابطة اصيل و دور كردن مسلمين از ثقلين است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختيار ما گذاشته‌اند تا ما را غرق در نور ببينند. انبيا آمده‌اند كه ما را از دنيا و توجه به آن دور سازند ولي كفّار به ما مي‌گويند: دين را كنار بگذاريد تا ما به شما دنيا دهيم و وسايل راحتي ظاهري ـ نه راحتي دروني ـ شما را فراهم كنيم! البته اين سخن هم دروغ است، زيرا اگر آنان براي ما راحتي دنيا را مي‌خواهند پس چرا اين همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشة كفار اين بوده و هست كه قرآن را از دست مسلمانان بگيرند و روحانيت را از منابع ديني و معنويات و سرچشمه‌هاي معارف ـ يعني قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا اين دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروت‌هاي مسلمانان باز شود. ولو به اينكه كساني را در رأس قرار دهند كه طبق مرام آنان كتاب و سنت را توجيه كنند و ديگران نابود، منزوي يا كشته شوند: اي كاش مي‌ديديم كه گرگ‌ها به ما هجوم آورده‌اند و ما را مي‌خورند!24
در پي اين درك خاص است كه راه‌كار اصلي اجتماعي ايشان براي تأمين آن مقصود، توصيه به عدم اختلاط با كفار است؛ هم اختلاط سياسي ـ اقتصادي و هم اختلاط فرهنگي ـ فكري.
در ادامه سخن پيشين ايشان بيان مي‌نمايد:
با اين وضع چه بايد كرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الكافرين اولياء
(كافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگيريد).
گوش نكرديم! حالا با اين اوضاع و گرفتاري و بلاها كه بر سر ما مسلمانان مي‌آيد چه بايد بكنيم؟ اگر تكليف خود را بدانيم كه چه بايد بكنيم و به آنچه فهميديم عمل بكنيم از جهت علم به وظيفه فرداي قيامت راحت‌ايم.25
اختلاط ما با كفار آخرش به همين جا مي‌كشد؛ يعني ابتدا از مسلمانان پذيرايي مي‌كنند، به آنان احترام مي‌گذارند، آنان را به بلاد خود دعوت مي‌كنند و در تجارت و معاملات بازرگاني خود داخل مي‌كنند، وقتي رؤسا و سياست‌مداران مسلمان مست پول و غير پول شدند مسلمانان حاضر مي‌شوند امتيازاتي بدهند تا آنان بر بلاد اسلامي حكومت كنند. بدين ترتيب اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسان‌تر مي‌سازد. آيا اگر مثلاً كفار بر نفت ايران حكومت كردند، مي‌شود كه نتوانند بر ايران و ملت ايران حكومت كنند؟ و مالك الرّقاب ممالك اسلامي و مسلمانان نشوند؟26
در اين بيانات مشكل اصلي صدمه زننده به رابطة قوي با امام زمان(ع)، غرب‌زدگي مسلمانان دانسته شده است. لذا اين مرجع عاليقدر شيعه، غير از منع سياست‌هايي كه به حاكميت سياسي غرب بر مسلمين بينجامد به راه‌كارهايي اشاره مي‌فرمايند كه شيعيان را از تهاجم فرهنگي غرب و جدا شدن آنها از امام خويش نجات دهد:

1. هجرت و ايجاد برادري ايماني

دربارة هجرت چنين مي‌فرمايند:
ممكن است كسي در بلاد كفر سكونت داشته باشد ولي ايمان و اعتقادش بر خلاف حكومت‌هاي بي‌دين و يا بي عقل باشد و با اين حال منتظر فرج باشد. ولي اگر كسي بخواهد عبادت كند و به خدا ايمان داشته باشد، يا ايمانش محفوظ بماند اين امر متوقف بر نقل مكان و انتقال محل سكونت، از آن بلاد به بلاد اهل ايمان است [و در صورتي كه] منتقل شدن از آنجا براي او ممكن باشد، بايد براي حفظ دين و ايمان خود و اهل بيت خود به بلاد اهل ايمان مهاجرت كند، وگرنه به خود و اهل خود ظلم نموده، مقصّر خواهد بود.27
در كنار دستور هجرت به بلاد مؤمنين، از اهل ايمان هم مي‌خواهد، با هم كمال برادري و هم‌دردي را داشته باشند:
چقدر رحمت خداوند شامل حال كساني است كه براي رفع اين همه ابتلائات و بلاهايي كه براي مسلمانان و اهل ايمان وارد مي‌شود بي‌تفاوت نباشند و گريه و تضرع و ابتهال كنند! اگر مسلماني در چين مبتلا شود ابتلاي او ابتلاي ماست و ما بايد خود را مثل او گرفتار بدانيم!28
ايجاد اين هم‌دلي و دل‌سوزي اثرات بسيار دارد. ايشان در يك تحليل عرفاني روان‌شناختي، نبود اين علامت بين مؤمنان را مذمت مي‌كند.
با اينكه اندوه و شادي مؤمن به ديگران سرايت مي‌كند چرا ما با اين همه بلا‌ها و مصايب كه بر اهل ايمان وارد مي‌گردد بي‌تفاوت هستيم؟ يا ما ايمان نداريم، يا قلب‌ها قسي شده است! در روايت است كه ظهور قائم آل محمّد(ص) «بعد قسوة القلوب؛ پس از قساوت دل‌ها» خواهد بود.29

2. مصونيّت‌سازي فرهنگي

هجرت از بلاد كفر يك انتقال فيزيكي از مناسبات جاهلي است و هجرتي از غرب جغرافيايي است اما آنچه از بدعت‌ها و بي‌ديني‌ها كه در تمام عالم پراكنده شده و به دار اهل ايمان هم راه يافته است را طور ديگر بايد سدّ كرد تا بتوان به بهبود رابطة ايماني و بندگي و تصحيح رابطه با امام خويش اقدام نمود. حضرت آيت‌الله بهجت در اين باره نيز دو دستور شاخص دارند:
اول، طي طريق سلف: گويا ائمة ما(ع) اين مطلب را اتمام حجت كرده‌اند، لذا فرموده‌اند: براي فرج بسيار دعا كنيد. البته نه اينكه لقلقة زبان باشد. و نيز فرموده‌اند «تمسّكوا بالأمر الأوّل؛ به راه و رسم نخست عمل كنيد» يعني در وقايع و رويدادهاي تازه، آن‌گونه كه در گذشته، عمل مي‌كرديد عمل كنيد.
دوم، احتياط و توقف: ائمه ما به ما ياد داده‌اند كه به يقينيات عمل كنيم و هر جا يقين نداشتيم توقف و احتياط كنيم.30
ولي از ايشان سؤال شد: از حضرت رسول(ص) دربارة آخرالزمان و فتنه‌هاي آن نقل شده كه فرموده‌اند: تشخيص تكليف در آن زمان مشكل است پس چه بايد كرد؟ پاسخ فرمودند:
اگر به دست آوردن تكليف مشكل باشد، احتياط كردن كه مشكل نيست! بايد توقف كرد و احتياط. براي ما اتمام حجت شده است.31
و در جاي ديگر بياني دارند:
پس در فتنه‌هاي آخرالزمان كه مانند پاره‌هاي شب تاريك است، شايسته است احتياط و توقف نمودن تا راه حق روشن شود و همگان توان احتياط را دارند و آن سلاح عمدة اهل ايمان است. و تنها كسي نجات مي‌يابد كه در ايمان خود استوار بوده، براي تعجيل فرج دعا كند و در اعتقاد به تمام عقايد حقّ ملتزم و استوار باشد.32
واضح است نهادينه شدن اين دستور در ميان مؤمنين، از اختلاط فرهنگي با اجانب و به تعبير ايشان از هم جنسي و هم شكلي كه زمينه‌ساز تسلط سياسي آنهاست جلوگيري مي‌كند.
چه بسيار از مشهورات زمانه كه مشمول اين اصل مي‌شود و چه بسيار رفتارها و صناعات و ... كه تجنّب يا توقّف در آنها به صلاح ايمان و ولايت شيعيان است.
ايشان به طور كلي در اين‌گونه امور اجتماعي با نگاهي خاصّ نگريسته، مي‌گويند:
«ما نبايد در امور اجتماعي به ديگران نگاه كنيم و از اين و آن پيروي كنيم زيرا افراد معصوم نيستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند، بلكه بايد نگاه كنيم و ببينيم اگر خودمان تنها بوديم و ديگران نبودند، آيا انجام مي‌داديم يا نه؟ نبايد به ديگران كار داشته باشيم! ما نبايد خود را با اهل سنت قياس كنيم! ما بايد رضا و ميل امام زمان(عج) را در كارها به دست آوريم، چه در مصرف سهم امام(ع) و چه در كارهاي اجتماعي.33
اهميت راه‌كارهاي اجتماعي براي حفظ از گزند كفار اين‌قدر زياد است كه ايشان گرد هم نشستن شيعه و سنّي براي چاره انديشي را لازم مي‌داند:
بنابراين آيا حال كه همة مسلمانان ـ چه شيعه و چه سني ـ اعتقاداً يا عملاً ـ زعيم ندارند نبايد در كنار هم بنشينند و چاره‌انديشي كنند؟ آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم؟! آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تا دين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟34
ايشان توسّلات و عزاداري‌ها و زيارات را ظرف الصاق و اتصال به امام و از اين‌رو مورد تهاجم كفّار معرفي مي‌نمايد:
اين توسّلات، عزاداري‌ها، سوگواري‌ها، زيارت قبور اهل بيت(ع)، علامت آن است كه اهل ايمان به آنان اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آنان منحرف نشده‌اند، لذا كفار و دست نشانده‌هاي آنان دستور داشتند كه بين مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تكايا و مجالس عزا و روضه خواني ـ جدايي بيندازند، زيرا همة آنها ضد خواسته‌هاي سلاطين جور بودند لذا فرمان تخريب قبور يا تعطيلي مجالس روضه‌خواني را دادند.35

ب) راه‌كارهاي فردي

نمي‌توان كتمان كرد كه ديدگاه آيت‌الله العظمي بهجت بيش از آنكه از ايشان چهرة يك مصلح اجتماعي نشان دهد، سيماي يك عالم اخلاق را به نمايش مي‌گذارد كه به حوزة اجتماع، سياست و فرهنگ هم نظر دارد لكن با رويكردي اخلاقي؛ لذا توصيه‌هاي اجتماعي او نيز رنگ و بوي اخلاقي دارد. در راه‌كارهاي فردي، اين شخصيت با اين رويكرد آشكارتر مي‌شود.
ايشان مشكل اصلي را در ضعف رابطة مأمومان با امام خويش در حوزة علم و عمل (عقيده و ايمان، و رفتار) مي‌ديد لذا محور دعوت او بر اصلاح خويش بود.
در پاسخ به اين پرسش كه: ايشان چگونه ارتباط خود را با اهل‌بيت، به ويژه صاحب‌الزمان(عج) تقويت كنيم؟ چنين پاسخ داده‌اند:
اطاعت و فرمان برداري از خداوند، بعد از شناخت او، موجب محبتّ به او مي‌شود و همچنين موجب محبت كساني كه خداوند آنها را دوست مي‌دارد؛ كه عبارتند از انبيا و اوصيا كه محبوب‌ترين آنها به خداوند حضرت محمدو آل او(ع) مي‌باشند و نزديك‌ترين آنها به ما صاحب‌العصر(عج) مي‌باشد.36
واضح است عبادات و به خصوص ادعيه و توسلات در تقويت اين رابطه نقشي جدي دارد از اين رو ايشان حتي در قبال فتنة تهاجم آمريكا به افغانستان هم فرمودند:
در اين فتنه‌هاي اخير، مخصوصاً فتنة جنگ‌ آمريكا در افغانستان بايد «اللّهمّ اشغل الظّالمين بالظّالمين...» را زياد خواند. ظالمان به بهانه‌هاي بيهوده و دروغ و به هر بهانه‌اي مي‌خواهند مسلمانان را از بين ببرند. بايد به حضرت ولي عصر(ع) توسل كرد و درخواست كرد كه اين فتنه‌ها به خود ظالمان برگردد.37
سفارش به دعا و تضرع، به خصوص دعاي فرج يا تثبيت ايمان، زياد در كلمات ايشان به چشم مي‌خورد. البته نكتة قابل توجه در اين‌باره اين است كه، معظم‌له اولاً توبه را شرط دعا دانسته و ثانياً توبه هر چيز را به حسب حال آن چيز متمايز مي‌دانند و از اينجا هم نقبي به گناهان اجتماعي ‌زده مي‌فرمايند:
اصلاح فعلي ما در چيست؟ به بازگشت و توبه از كارهايي كه خودمان مي‌دانيم در داخل يا خارج انجام مي‌دهيم. در خلوت‌مان با خدا، در تضرعاتمان و توبه‌مان، در نمازهايمان و عباداتمان دعاها خصوصاً دعاي شريف «الهي عظم البلاء و برح الخفاء» را بخوانيم و از خدا بخواهيم صاحب كار را برساند، و با او باشيم.38
وظيفة فعلي ما با اين همه ابتلائات و آتش‌هايي كه براي نابودي شيعه در ايران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... افروخته شده، دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصية ديگران به دعا است. دعاي خود حضرت را براي حضرت بخوانيم و دعاي تائب كنيم. البته توبة هر چيزي به حسب خود آن چيز است.39
دقيقاً همين نكته كه، توبة هر چيز به حسب آن چيز است، از بطن دعا و تضرع، فعاليت و اقدام به جبران را نيز بيرون مي‌آورد و ديدگاه ايشان را از خانه‌نشيني صرف و دعا كردن تنها پالايش مي‌نمايد. ايشان در فرازي پس از تأكيد بر همين نكته مي‌افزايد:
عواقب گناهان اجتماعي كه موجب تغييرات در جامعه، اختلال نظام و انحلال آن، يا تحريم حال و ترك واجب، يا مصادرة اموال، هتك حرمت، قتل نفوس زكيه، ريختن خون مسلمانان، حكم به ناحق و ... مي‌شود چگونه خواهد بود؟40
مي‌بينيد از توبة مناسب حال به گناهان اجتماعي‌اي چون: تغيير جامعة ايماني و اختلال نظام اسلام يا انحلال آن، كه نكاتي بسيار حائز اهميت است توجه مي‌دهد. عدم احتياط و توجه به طريق سلف، گاه موجب مي‌شود بدعت‌هايي همه‌گير و مناسباتي غلط بر مسلمين حاكم شود كه توبه و رهايي از آنها شرط پذيرش دعاست و تخلص از آنها بدون فعاليت اجتماعي سودمند و مغاير با آنها ممكن نيست. نكتة ديگري كه در اين‌باره در خور توجه است. كميت اين دعاهاست كه باز نوعي همكاري و تعاون را طلب مي‌نمايد: «آن حضرت فرموده‌اند:
براي تعجيل فرج من زياد دعا كنيد.
خدا مي‌داند تعداد اين دعاها بايد چقدر باشد تا مصحلت ظهور فراهم آيد.41
دعاي مقرون به، عمل به واجبات و ترك محرمات است كه موجب تثبيت ايمان و تصحيح رابطه با امام مي‌گردد:
تنها انتظار فرج كافي نيست. تهيّأً بلكه طاعت و بندگي نيز لازم است. مخصوصاً با توجه به قضايايي كه پيش از ظهور امام زمان(عج) واقع مي‌شود به حدي كه «ملئت ظلماً و جوراً؛ زمين از ظم و ستم لب‌ريز مي‌شود.» خدا مي‌داند كه به واسطة ضعف ايمان بر سر افراد چه مي‌آيد!42
ايشان به رغم آنكه باب لقا و حضور را مسدود ندانسته، حتي رؤيت جسماني امام(ع) را نيز ممكن مي‌دانند لكن اشتغال به اين وظايف را برتر از تشرّف معرفي مي‌فرمايند:
لازم نيست انسان در پي اين باشد كه به خدمت حضرت ولي‌عصر(ع) تشرف حاصل كند بلكه شايد خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه بهتر از تشرّف باشد. زيرا هر كجا كه باشيم آن حضرت مي‌بيند و مي‌شنود و عبادت در زمان غيبت افضل از عبادت در زمان حضور است. زيارت هر كدام از ائمه اطهار(ع) مانند زيارت خود حضرت حجت است.43

پی نوشت ها :

19. دلاور، همان، ص 61.
20. همان، ص 61.
21. رخشاد، همان، ص 366.
22. همان، ص 290.
23. همان، ص 305.
24. همان، ص 189.
25. همان.
26. همان، ص 32.
27. همان، ص 120.
28. همان، ص 187.
29. همان، ص 211.
30. همان، ص 23.
31. همان، ص 143.
32. همان، ص 144.
33. همان، ص 101.
34. اميديان، همان، ص 56.
35. رخشاد، همان، ص 363.
36. ساعي، همان، ص 55.
37. دلاور، همان، ص 239.
38. همان، ص 68.
39. رخشاد، همان، نكته ص 290.
40. اميديان، همان، ص 36.
41. رخشاد، همان، ص 118.
42. همان، ص 119.
43. همان، ص 119.


منبع


ادامه مطلب
[ شنبه 27 آذر 1389  ] [ 6:38 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

نظر آیت الله بهجت در مورد زمان ظهور امام زمان(عج)

این که می گویند ایشان در انتخابات شرکت نمی کرد نادرست است.آیت الله بهجت شرکت نکردن در انتخابات را حرام می دانست. ولی ازآنجایی که از دوربین ها فراری بود لذا در انظار عمومی رای نمی داد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی بهجت در گفت و گو با جهان گفت: در زمان آیت الله بهجت شایعاتی نسبت به ایشان روا شده است که ناحق بوده و ایشان همیشه توصیه می کردند که به این شایعات جواب ندهم.

وی تصریح کرد: کسانی هستند که در ظاهر به ایشان تواضع می کنند ولی در باطن بزرگترین خنجرها را به ایشان می زنند که من می دانم این هاچه کسانی هستند.
 
وی در تکذیب اولین شایعه ابراز داشت: عده ای با ظرافت خاصی، روز جمعه ای را در تقویم مشخص کرده اند و آن روز در سال 1414 را روز ظهور امام زمان مشخص کرده اند. این افراد اول این مطلب را از قول آقای بهجت نقل و به ایشان منسوب کردند و بعد با تقویم ثابت کردند این تاریخ در روز جمعه قرار داشته و مخاطب هم این مطلب را به راحتی باور می کرد.
 
وی ادامه داد: شایعه دیگری که منتسب به ایشان کرده بودند، این بود که ایشان گفته است در کرمان بناست زلزله ای رخ دهد که در پی انتشار این شایعه تماس های مکرری گرفته می شد برای اطلاع یابی از صحت این خبر.

وی افزود: این افراد در ساختن شایعات به اینجا هم بسنده نکردند و در ادامه گفتند که آقای بهجت رفتن به خیابان صفاییه را حرام اعلام کرده است. یک وقتی ایشان بعد از نماز با جوانی مواجه شدند و آن جوان گفت که آقا شما چرا رفتن به این خیابان را حرام اعلام کرده اید؟ آیت الله بهجت گفتند که من این را گفته ام؟  آن جوان گفت از قول شما گفته اند که در آن خیابان مغازه هایی وجود دارد که ویترین ها جالبی ندارد.

وی ادامه داد: آیت الله بهجت در جواب این شخص گفت که حالا اگر همین مغازه ها در خیابان های دیگری وجود داشته باشد چه؟ باز هم رفتن به آن خیابان ها حرام است؟ این در صورتی است که منزل آیت الله بهجت در همین خیابان صفائیه قرار دارد.

شیخ علی بهجت شایعه دیدن قاتل امام زمان(عج) و بیهوش شدن موقع گرفتن وضو را نیز تکذیب کرد.
وی افزود: بازهم شایعات را بردند بالا و به بحث های مالی رساندند و گفتند که آقای بهجت این قدر از وجوهات مردمی دریافت کرده است وقتی ما حساب کردیم در 15سال مرجعیت ایشان حتی نصف این مال را هم به ایشان به عنوان وجوهات از سوی مردم نداده اند.
 
وی شایعه ای که ایشان در نظرات فقهی شان است که باید در عصر غیبت خمس را در زیر خاک پنهان کرد تا خود امام زمان تشریف بیاورد را رد کرد و اظهارداشت: ایشان معتقد بودند که در زمان غیبت کار مسلمانان نباید لنگ بماند و اصل ولایت فقیه را قبول داشتند.
 
وی شایعه تعطیلی دفتر آیت الله بهجت را نیز از سوی دفتر مقام معظم رهبری تکذیب کرد و افزود عده ای با پخش این شایعه قصد ضربه زدن به ایشان را داشتند و مقام معظم رهبری نیز در این حادثه مظلوم واقع شد.

وی در پاسخ به این سووال که می گویند ایشان دیانت را از سیاست جدا می دانست صحیح است یا خیر اظهار داشت: ایشان در سیاست کاملا صاحب نظر بود و نظرات را خود را هم اعلام می کرد، ولی به اهلش نه به رسانه ها و تلوزیون که به هیچ کاری نیاید.

وی ادامه داد: این که می گویند ایشان در انتخابات شرکت نمی کرد نادرست است.آیت الله بهجت شرکت نکردن در انتخابات را حرام می دانست. ولی ازآنجایی که از دوربین ها فراری بود لذا در انظار عمومی رای نمی داد.

وی بحث موت اختیاری را از آنجایی مورد تایید قرار داد که امام خمینی نقل کرده اند و افزود عارفی بود که می گفت که من 25 مقام از ایشان می شناسم که عهد کردم که به کسی نگویم.
 
وی کراماتی نظیر طی الارض و چشم بصیرت ایشان را نیز تایید کرد و افزود علاوه بر اینها دیدارهایی هم ایشان با امام زمان داشته اند که متاسفانه عده ای از صحت این رویداد ها سوء استفاده کردند.

وی شایعه نماز خواندن پشت سر امام زمان را بی اطلاع دانست و ابراز کرد در تاریخ بودند کسانی که پشت سر امام زمان نماز خواندن ولی حداقل بنده اطلاع ندارم که ایشان نماز خوانده اند یانه؟

وی در پاسخ به این سووال که آیا آیت الله بهجت در مورد رییس جمهور و یا شخصیت های دیگر کشور اظهار نظری کرده بودند گفت: ایشان به هیچ عنوان در مورد اشخاص اظهار نظر نمی کرد.

وی شایعات دیگری نظیر معتقد بودن ایشان به قمه زنی و رد نظریه ولایت فقیه و دیدن قاتل امام زمان هنگام وضو و بیهوش شدندش را نیز تکذیب کرد.

وی ابراز داشت: در نقل و قول این شایعه ای که گفته شده است آیت الله بهجت از یکی از دوستانش در مورد ظهور می پرسد و او می گوید که امام زمان فرموده پیرمردها هم امید داشته باشند مقداری اشتباه صورت گرفته شده است و ایشان از کسی این سووال را نپرسیده بلکه درستش این است که آیت الله ناصری از آیت الله بهجت پرسیده آیا بشارتی از ظهور دارید که ایشان می گوید کسی بعد از نماز آمد کنار محراب و گفت امام زمان گفته است پیرمردتر از تو و آیت الله بهجت هم امید داشته باشند که ظهور را درک خواهند کرد.
 
دفتر آیت الله بهجت تاکید می کند که این شایعه متاسفانه این طور نبوده که آیت الله بهجت قصد انتشارش را داشته باشد و بعد از شنیدن این خبر هم ایشان بسیار ناراحت می شوند و می گویند که اگر می خواستم که کسی بداند می گفتم.

 

منبع


ادامه مطلب
[ شنبه 27 آذر 1389  ] [ 6:36 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

ایمان به غیب : ایمان به ظهور قائم

شخصی از حضرت رسول (ص) پرسید : در قرآن مجید چه آیه ای در باب حضرت مهدی (عج) نازل شده است ؟

حضرت عرض کردند : در سوره بقره آیه 1 : ( الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب ) مقصود از ایمان به غیب ایمان به حضرت مهدی (عج) و غیبت او.

کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 95

امام صادق (ع) : درباره معنی آیه 1 سوره بقره (( الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب ))

از امام صادق (ع) سوال شد : امام (ع) فرمود : متقین شیعیان حضرت علی (ع) هستند و غیب همان امام غائب است و گواهش فرموده خدا در سوره یونس آیه 20 (( می گویند چرا نازل نمیشود بر او نشانه ای از پروردگارش )) بگو همانا غیبت از آن خداست در انتظار باشید من هم با شما از منتظرانم ، خدا خبر داده که نشانه همان غیب است و غیب هم همان حجت است و تصدیق آن گفته خدای عزوجل است در سوره مومنون آیه 50 (( و گرداندیم فرزند مریم و مادرش را نشانه یعنی حجت )).

کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 95

هدی للمتقین * الذین یومنون بالغیب ( سوره بقره آیات 2و 3 )

قرآن راهبر متقین است * آنها که ایمان آوردند به غیب .

امام صادق (ع ) پرده آنسوی آیه را اینگونه کنار می زند و می فرماید :"منظور از کسانی که ایمان به غیب دارند کسانی هستند که باور به ظهور و قیام حضرت حجة ( مهدی عج ) دارند و به آن اقرار دارند."

کمال الدین و تمام النعمة جلد 1 صفحه 17

 

منبع


ادامه مطلب
[ جمعه 26 آذر 1389  ] [ 10:17 AM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

مجموعه صوتی ترنم انتظار

[ جمعه 26 آذر 1389  ] [ 10:16 AM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

پی دی اف مقالات پادشاه اردن ؛ سفیانی عصر ظهور

[ جمعه 26 آذر 1389  ] [ 10:14 AM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

رمز حروف مقطعه قران

<p><font size="2" style="color: rgb(51, 102, 102);">&nbsp;<span>حروف</span> <span>مقطعه</span>ی قرآن کریم برای چه آمده و به چه معنایی است و دلیل معنادار بودن آنها چیست؟ <br /> در آغاز 29 سوره از سوره های قرآن، <span>حروف</span> <span>مقطعه</span> آمده است. این شیوه، ویژهی قرآن است و در دیگر کتاب های آسمانی نمونه ندارد. مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی دربارهی این <span>حروف</span>، نظرهای متفاوتی دارند که برخی از آنها به دلایل قرآنی، روایی، عقلی و علمی مستند است. اینک به طور فشرده به این نظریهها میپردازیم:<br /> 1ـ این کتاب آسمانی و باشکوه که همهی سخنوران جهان را شگفت زده ساخته است و دانشمندان در رویارویی با آن ناتوان شدهاند، از همین <span>حروف</span>ی ساخته شده است که در اختیار همگان قرار دارد. البته قرآن کریم که از همین <span>حروف</span> الفبا و کلمات معمولی ترکیب یافته، به قدری موزون است و معانی بزرگی دربردارد که در ژرفای دل و جان انسان نفوذ میکند و اندیشهها را به تسلیم وامیدارد. <br /> فصاحت و بلاغت قرآن بر کسی پوشیده نیست و آفریدگار جهان، همگان را به مقابله به مثل فراخوانده و از آنان خواسته است همانند آن یا دست کم یک سوره مثل آن بیاورند. با این حال، همهی جن و انس از آوردن مانند آن ناتوان بودهاند. خداوند میفرماید: <br /> و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبد نا فأتوا بسوره من مثله و ادعوشهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین.([1])<br /> اگر دربارهی آنچه بر بندهی خود فرو فرستادهایم، شک و تردید دارید، دست کم یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، گواهان خود را بر این کار دعوت کنید، اگر راست میگویید.<br /> بنابراین، خداوند متعال با این <span>حروف</span>، تحدّی (هم آورد طلبی)کرده است و به انسانها میگوید اگر در معجزه بودن قرآن تردید دارید، بدانید قرآن از همین <span>حروف</span> عادی فراهم آمده است.([2]) برخی روایات نیز این تفسیر را از <span>حروف</span> <span>مقطعه</span> ارایه دادهاند. امام سجاد(علیه السلام)فرمود:<br /> قریش و یهود به قرآن نسبت ناروا دادند و گفتند: قرآن سحر است و محمد آن را ساخته و به خدا نسبت داده است. خداوند به آنان اعلام فرمود: الم ذلک الکتاب; یعنی ای محمد! کتابی که برتو فرو فرستادیم از همین <span>حروف</span> <span>مقطعه</span> (الف، لام، میم) و مانند آن است که همان <span>حروف</span> الفبای شما است.([3])<br /> 2ـ علامه طباطبایی(رحمهم الله) میگوید:<br /> با تدبّر درسوره هایی که <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>ی همسان دارد، مانند سوره هایی که با &laquo;الم، الر، طس، یا حم&raquo; شروع می شود، درمییابید که سورههای دارای <span>حروف</span> <span>مقطعه</span> مشترک، در مضامین و سیاق نیز با یکدیگر مشابه و متناسباند و این تشابه ویژه میان سورههای مزبور با سایر سورهها وجود ندارد. یکی از شواهد این مدعا آن است که سورههای دارای <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>ی همسان با الفاظی همانند یا نزدیک به هم آغاز میشود، چنان که سورههایی که با &laquo;حم&raquo; یا &laquo;تنزیل الکتاب من الله&raquo; یا الفاظ دیگری که مفید همین مضمون است، آغاز میشود و سورههایی که به &laquo;الر&raquo; یا &laquo;تلک آیات الکتاب&raquo; یا الفاظی که مفید همین مضمون است، شروع میشود و نظیر این مطلب در سورههایی که با &laquo;طس&raquo; شروع میشود، نیز هست. همینطور سوره هایی که با <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>ی &laquo;الم&raquo; آغاز میشود، در آغاز آن &laquo;نفی ریب از قرآن&raquo; مطرح شده است. براساس شواهد مذکور میتوان حدس زد که بین <span>حروف</span> <span>مقطعه</span> و مضامین سورههایی که با <span>حروف</span> مزبور آغاز میشود، پیوند خاصی است. <br /> یکی دیگر از شواهد این ادعا آن است که هرگاه سوره ای دارای <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>ی دو سورهی دیگر باشد، جامع محورهای اصلی محتوای آن دو سوره نیز خواهد بود. سورهی اعراف که با &laquo;المص&raquo; آغاز میشود، جامع محتوای سوره هایی است که با &laquo;الم&raquo; و &laquo;ص&raquo; آغاز میشود یا سورهی رعد که با &laquo;المر&raquo; آغاز میشود، جامع محتوای سورههایی است که با &laquo;الم&raquo; و &laquo;الر&raquo; شروع میشود. <br /> حاصل سخن این که ، <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>، رموزی است میان خدای سبحان و رسولاکرم(صلی الله علیه وآله) که بر ما پوشیده است و فهم عادی ما به آن راهی ندارد، جز این که بدانی بین <span>حروف</span> مزبور و بین مضامین سورهی آغاز شده به آنها، ارتباط خاص است.([4])<br /> 3ـ &laquo;<span>حروف</span> <span>مقطعه</span> در اوایل برخی سورهها، نشانهی بیشتر به کار رفتن این <span>حروف</span> در کلمات آن سوره است و این، خود، یک معجزه است. این گروه معتقدند که: در سوره های مشتمل بر <span>حروف</span> <span>مقطعه</span> ، درصد <span>حروف</span> مزبور نسبت به سایر<span>حروف</span> آن سوره بیشتر از همین درصد در سایرسوره هاست. مثلا حرف &laquo;ق&raquo; در هریک از سورههای &laquo;ق&raquo; و&laquo;حم عسق&raquo; 57 بار تکرار شده و نسبت آن به <span>حروف</span> دیگر این سوره بیشتر است. درصد حرف &laquo;ق&raquo; در سورهی &laquo;ق&raquo; از درصد حرف &laquo;ق&raquo; در هر یک از سورههای دیگر قرآن بیشتر است به جز سورهی &laquo;شمس&raquo;، &laquo;قیامت&raquo;، &laquo; فلق&raquo;. یک دانشمند مصری بر اساس این نظر، محاسبههای پیچیدهای را با رایانه انجام داده و نتیجه گرفته است که این <span>حروف</span> نشانهی غلبه آن در کلمات آن سوره است و این، خود، یک معجزه است&raquo;.([5])<br /> 4ـ برخی از این <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>، علامت اختصاری و اشاره به اسمی از اسماء حسنای الهی و برخی دیگر <span>رمز</span> اشاره به نام پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است. هریک از نامهای الهی مرکب از چند حرف است و از هر نامی، حرفی گزینش شده و به صورت ناپیوسته در ابتدای برخی سورههای قرآن قرائت میشود.([6])جویریه از سفیان ثوری روایت کرده است که به جعفر بن محمد بن علیبنالحسین(علیه السلام)عرض شد: ای پسر رسول خدا! معنای این کلمات از کتاب خداوند متعال که میفرماید : &laquo;الم&raquo;، &laquo;الر&raquo; و... چیست؟ امام صادق(علیه السلام)فرمود:<br /> معنای (الف، لام میم ) در اول سورهی بقره &laquo;انا الله الملک&raquo; است. معنای &laquo;الم&raquo; در ابتدای سورهی آل عمران نیز &laquo;انا الله المجید&raquo; است و... .([7])<br /> 5ـ این <span>حروف</span>، <span>رمز</span> و سرّی میان خداوند سبحان و حبیب او، رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)است و مراد از آن، فهماندن دیگران نیست. امام صادق(علیه السلام) میفرماید:<br /> &laquo;الم&raquo; <span>رمز</span> و اشاره میان خداوند و حبیب او، حضرت محمد(صلی الله علیه وآله)است و خداوند اراده کرده است که کسی به جز آن دو، از <span>رمز</span> آن آگاه نشود... .([8])<br /> باید دانست پنج گفتهی یاد شده با هم منافاتی ندارند و حتی قابل جمع هستند. افزون بر آن نظرهای دیگری دربارهی <span>حروف</span><span>مقطعه</span> وجود دارد که برمیشماریم:<br /> 1ـ این <span>حروف</span>، اجزای اسم اعظم الهی است.([9])<br /> 2ـ این <span>حروف</span> برای تنبیه و ساکت کردن کافران بوده است.([10])<br /> 3ـ &laquo;<span>حروف</span> <span>مقطعه</span>&raquo; از متشابهاتی است که علم آن مخصوص خداوند متعال است. <br /> 4ـ این <span>حروف</span> به تعداد آیات سورهها اشاره داشته باشد. <br /> 5ـ خداوند متعال این <span>حروف</span> را در آغاز سورهها آورده است تا انسانها بدانند قرآن از همین <span>حروف</span>ِ حادث، تشکیل شده است و قدیم نیست.([11])<br /> 6ـ <span>حروف</span> <span>مقطعه</span>ی هر سوره نام همان سوره است،چنان که سوره های &laquo;یس&raquo;، &laquo;طه&raquo; و &laquo;ص&raquo; هرکدام به نام <span>حروف</span><span>مقطعه</span>ی خود موسوم شده است.([12])<br /> 7ـ این <span>حروف</span>، سوگندهایی است که خداوند متعال یاد کرده است بر این که قرآن، کلام و کتاب اوست.([13])<br /> 8ـ این <span>حروف</span> براساس <span>حروف</span> ابجد، به بقا و اجل اقوام و امتها و نعمتها و بلاها اشاره دارد.([14])<br /> 9ـ مراد از این <span>حروف</span>، همان <span>حروف</span> الفبا است که به عنوان نمونه و مثال آمده است.([15])<br /> 10ـ این <span>حروف</span>، به مدت بقای امت اسلامی اشاره دارد.([16])<br /> 11ـ این <span>حروف</span> برای مرز بندی میان سورهها و نشانهی پایان سورهی پیشین و آغاز سورهی بعدی است.([17])<br /> 12ـ این <span>حروف</span>، فشردهی پیام و درون مایهی سوره است.([18])<br /> 13ـ این <span>حروف</span>، نامهای قرآن است.([19])<br /> 14ـ این <span>حروف</span>، مقدمه و مفتاح سورهها هستند.([20])<br /> پی نوشتها<br /> [1]. حدید، 23.<br /> [2]. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، صص 61 ـ 65.<br /> [3]. البرهان فی علوم القرآن، بدرالدین عبدالله زرکشی، بیروت، نشر دارالمعرفة، ج 1، صص 255 ـ 266.<br /> [4]. المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمد حسین طباطبایی، انتشارات اسلامی، ج 18، صص 6 ـ 8.<br /> [5]. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1 ، ص 64.<br /> [6]. بحار الانوار، علامه مجلسی، داراحیاء التراث العربی، ج 89 ، ص 384. <br /> [7]. تفسیر القرآن الکریم، محمد بن ابراهیم صدر الدین الشیرازی، انتشارات بیدار، ج 1، صص 197 ـ 224.<br /> [8]. همان.<br /> [9]. التبیان، شیخ طوسی، داراحیاء الترات العربی، ج 1 ، صص 47 ـ 51.<br /> [10]. مجمع البیان، طبرسی، بیروت، مؤسسه علمی، ج 1، صص 75 ـ 78.<br /> [11]. مباحث فی علوم القرآن، صبحی صالح، بیروت، دارالعلم للملایین، ص 234. <br /> [12]. التبیان، ج 1، صص 47 ـ 51.<br /> [13]. مجمع البیان، ج 1، صص 75 ـ 78.<br /> [14]. همان.<br /> [15]. همان.<br /> [16]. همان.<br /> [17]. التفسیر الکبیر، فخرالدین رازی، بیروت، دارالکتاب العلمیه، ج 2، صص 5 ـ 12.<br /> [18]. الجامع لاحکام القرآن، محمد بن احمد الانصاری القرطبی، قاهره، دارالحدیث، ج 1، ص 171.<br /> [19]. مجمع البیان، ج 1، صص 75 ـ 78.<br /> [20]. همان.<br /> </font></p> <p><a href="http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/zohoorclub/articleid/1065588"><font size="2" style="color: rgb(51, 102, 102);">منبع</font></a></p>


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 25 آذر 1389  ] [ 7:09 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

حقیقت بهشت و جهنم چیست؟

حقیقت بهشت و جهنم چیست؟

بهشت

حقیقت بهشت تجلّى رحمت و مغفرت خداست و جهنم تجلّى غضب و لعنت خداست. یعنی این كه؛

اولاً گاهى این چنین گمان مى‏شود كه «بهشت» و «جهنم» دو موضوع جداگانه بوده، و مستقلاً مطرح است. اما این پندارى بیش نیست؛ بلكه حقیقت آن است كه بهشت و جهنم، جدا از مسأله لقاى پروردگار نمى‏باشد.

به عبارت دیگر، بهشت و بهشت‏ها و جهنم و جهنم‏ها مقصد و مقصود، در سیر و حركت نیستند و حركت‏ها به سوى پروردگار و منتهى به لقاى پروردگار است؛ نه این كه حركت‏ها به سوى بهشت‏ها و جهنم‏ها باشد و به آنها منتهى گردد.

هر حركتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مى‏گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدن‏ها است؛ یعنى، بهشت و بهشت‏ها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنم‏ها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.

ثانیاً براى روشن شدن حقیقت بهشت و جهنم لازم است، به صورت مقدمه، مطالبى را در حقایق اسماى ربوبى مطرح كنیم تا معناى آن كه بهشت از آثار «لقاى حضرت حق با اسماى رحمت» و جهنم از آثار «لقاى پروردگار با اسماى غضب» بوده، درست تحلیل و تفهیم شود.

شخصى كه مریض است، به اسم «شافى» متوجه مى‏شود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مى‏خواهد؛ چرا كه شفا را اثر این اسم مى‏داند. كسى كه رزق و وسعت رزق مى‏طلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى كه مغفرت مى‏خواهد، با اسم «غفور»؛ كسى كه نصرت مى‏خواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ چرا كه هر یك از اینها را آثار اسماى ربوبى مى‏داند.

«اسماى حسنى» یك سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلكه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظام‏هاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى‏ است.

عوالم وجود، همه جلوه‏هاى اسماء بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مى‏كند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مى‏كند. اسم «رب» داراى شاخه‏ها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى‏ شاخه‏هاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ... .

خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسماء و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مى‏كند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مى‏كند و به حضرت رسول ‏اكرم(صلی الله علیه و آله) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مى‏كند.

گیاهى كه صورت و شكلى به خود مى‏گیرد، با اسم «مصوّر» پیش مى‏آید و هنگامى كه خاك را مى‏شكافد و بیرون مى‏آید، با ربّ «خالق» پیش مى‏آید. به هر صورت، هر موجودى در این نظام هستى، با عوالم گوناگون خود و با موجودات متفاوت - كه در درون خود دارد - در مقام ربوبیّت با اسمى از اسماى حسناى الهى، در ارتباط است.

آدمى اگر در مقام طاعت خداوند باشد، با ربّ «هادى» رو به ‏رو است و خداوند با این اسم او را ربوبیت مى‏كند؛ اما اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حق باشد، ربّى كه او را تربیت مى‏كند، ربّ «هادى» نخواهد بود؛ بلكه ربّ «منتقم» و «شدیدالعذاب» خواهد بود.

هر كسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است كه خداوند با لحن خاصى گفته است كه از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ).

نتیجه آن كه، هر كسى از مسیر خود با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است و از این رو، من و شما لحظه به لحظه با صفت و اسم خاصى از خداوند متعال، با او در ارتباط هستیم و به همین دلیل است كه خداوند با لحن خاصى گفته است كه از مقام ربوبیّت بترسید: (مَنْ خافَ مَقامَ رَبّهِ).(1)  

بهشت

به هر روى، تمام هستى و از جمله انسان لحظه به لحظه با «ربّ» با چهره‏هاى مختلف در ارتباط است و هر یك از اسماى حسنى، انسان را بسته به نوع عمل، فكر، صفت و اخلاق، ربوبیت مى‏كند.

در حقیقت این انسان است كه با انتخاب مسیر، راه، عملكرد و مقصد، خود را در تحت یكى از اسماى ربوى مى‏اندازد، چرا كه اسماى الهى، واسطه‏هاى فیض بوده و كل وجود و هستى به آنها منتهى مى‏شود و از آنها نشأت مى‏گیرد.

اگر به دقت به اطراف و جوانب وجود نگاه كنیم، همه جا آثار و جلوه‏هاى اسماء را خواهیم یافت: «وَ بَأَسْمائِكَ الّتى‏ مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَىْ»(2)؛ «(بارالها! به درستى من مى‏خواهم از تو) به نام‏هایت و به اسمائت كه اركان هر چیز را پر كرده است.»

خداوند متعال در مقام ربوبیت، داراى اسماء و صفات مختلف بوده، همه را با این اسماى گوناگون تربیت مى‏كند؛ مثلاً در مقام ربوبیتش به شیطان با «منتقم» و «شدیدالعذاب» تجلّى مى‏كند و به حضرت رسول ‏اكرم(صلی الله علیه و آله) با «هادى»، «رحیم» و «غفور» تجلى مى‏كند.

آیا رو به رو شدن با اسماى ربوبى، آثار دارد یا خیر؟ قطعاً اثر دارد، این كه انسان در دعاهاى خود و در خواسته‏هایش و در هر نیازى، به اسم متناسب با آن احتیاج متوجه گشته، خداى متعال را با همان اسم مى‏خواند؛ دلالت بر همین حقیقت دارد كه: گویا آدمى به طور فطرى متوجه همین واقعیت است كه هر چیزى متأثر از اسمى از اسماى خدا است.

شخصى كه مریض است، به اسم «شافى» متوجه مى‏شود و شفاى خود را از خداوند متعال با این اسم مى‏خواهد؛ چرا كه شفا را اثر این اسم مى‏داند. كسى كه رزق و وسعت رزق مى‏طلبد، به اسم «خیرالرازقین» توجه دارد. فردى كه مغفرت مى‏خواهد، با اسم «غفور»؛ كسى كه نصرت مى‏خواهد با اسم «نصیر» و «ناصر»؛ كسى كه هدایت مى‏طلبد، به اسم «هادى»؛ او که محفوظ ماندن از خطرات را مى‏خواهد، به اسم «حافظ» و «حفیظ» و كسى كه روشنایى باطن مى‏خواهد، به اسم «نور» متوجه مى‏گردد و خداى سبحان را با آن مى‏خواند، چرا كه هر یك از اینها را آثار اسماى ربوبى مى‏داند.

با توجه به توضیحات فوق، مشخص مى‏گردد كه بهشت‏ها، از آثار و جلوه‏هاى اسماى «رحمت» بوده و جهنم‏ها هم از آثار «غضب و سخط» است؛ چرا كه وقتى همه وجود و همه عوالم هستى، از آثار و مظاهر اسماى حسناى الهى باشد، قهراً بهشت و جهنم نیز به عنوان نظام و عالم خاصى از وجود، از این حقیقت مستثنا نیست. حال براى روشن شدن این كه بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار اسماى «رحمت» و «غضب» حضرت حق است، به بعضى از آیات قرآنى اشاره مى‏كنیم.

عوالم وجود، همه جلوه‏هاى اسماء بوده، هر اسمى آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلى مى‏كند. به بیان دیگر، ذات مقدس حق در مقام ربوبیت موجودات، هر موجودى را، با اسم و صفت خاص ربوبیت مى‏كند. اسم «رب» داراى شاخه‏ها و انشعاباتى است و در واقع اسماى حسنى‏ شاخه‏هاى اسم «ربّ»اند: ربّ رزاق، ربّ مصوّر، ربّ قدیر، ربّ علیم، ربّ هادى، ربّ غفور، ربّ منتقم، ربّ شدید العقاب و ... .

1. "وَ أَطِیعُوااللهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ"(3)؛ «و اطاعت كنید خدا و رسول او را شاید مشمول رحمت شوید و سرعت و شتاب كنید، به سوى مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنایش [به قدر] آسمان‏ها و زمین است و براى پرهیزكاران آماده شده است.»

این آیات، انتهاى سیر و حركت اطاعت‏كنندگان از خدا و رسول را، رحمت حق و رسیدن به رحمت او و لقاى او با اسماى «رحمت» مى‏داند (لعلكم ترحمون) و نیز دستور مى‏دهد كه به سوى مغفرت و غفران الهى، شتاب كنید و بكوشید كه با غفران او مواجه گشته و به مغفرت او برسید؛ یعنى، او را با اسم «غفور» ملاقات كنید كه از آثار این لقا، بهشت است با آن خصوصیات كه در ادامه آیه فرموده است.

جهنم

2. "یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكُمْ نُوراً مُبِیناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً"(4)؛ «اى مردم حقیقت این است كه براى شما از جانب پروردگارتان برهانى آمده و ما به طرف شما نور روشنگرى را فرو فرستاده‏ایم و اما آنانى كه به خداى متعال ایمان آورده و به این [برهان و نور الهى] تمسّك جستند، به زودى خداوند آنان را در جوار رحمت فضل خاص خویش داخل كرده، ایشان را به سوى خود، به راهى راست [كه به سوى او نزدیك‏تر مى‏كند] هدایت كند.»

«اسماى حسنى» یك سلسله عناوین محض و اعتبارى نیست؛ بلكه آنها منشأ آثارند و اصولاً هر وجودى و هر موجودى در دنیا و نظام‏هاى دیگر و عوالم برتر و حتى آخرت، از آثار اسماى حسنى‏ است.

این آیات به روشنى گویاى این حقیقت است كه خداوند متعال، مؤمنان و پیروان قرآن و رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) را به زودى در رحمت و فضل خود داخل مى‏گرداند؛ به این معنا كه به لقاى او با اسماى رحمت و فضل رسیده، در عالمى كه جلوه‏گاه رحمت و فضل او است، وارد مى‏شوند. این تعبیر بیانگر این است كه لقاى خداوند با اسماى رحمت، ورود به عالم رحمت و فضل - كه همان بهشت‏ها است - مى‏باشد.

از دیدگاه قرآن، جهنم و جهنم‏ها نیز از آثار لقاى پروردگار با اسماى غضب، سخط، انتقام، طرد و ردّ است. در این باب نیز آیات زیادى وجود دارد كه به دو مورد اشاره مى‏كنیم:

1. "أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ"(5)؛ «آنان، سزایشان این است كه لعنت [و طرد] خداوند و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها است، در آن [لعنت و طرد حق همیشه و] جاودانه بمانند [و هیچ‏گاه‏] نه عذاب از آنان كاسته گردد و نه مهلتى یابند (یا نظرى به آنان شود).»

هر حركتى در نهایت به مبدأ متعال منتهى مى‏گردد و بهشت‏ها و جهنم‏ها، از آثار چگونگى لقاءها و رسیدن‏ها است؛ یعنى، بهشت و بهشت‏ها، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با «اسماى رحمت و مغفرت» و جهنم و جهنم‏ها هم از آثار و تبعات لقاىِ پروردگار با «اسماى غضب و سخط» است.

این آیات مى‏فرماید كافران و ستمگران مشمول لعن و غضب الهى مى‏شوند و بعد از آن مى‏فرماید. در این طرد و ردّ الهى جاودانه مى‏مانند و سپس اشاره مى‏كند: هیچ وقت عذاب آنان تخفیف نمى‏یابد. پس اوّلاً، آنان به خداوند متعال در حالى كه او، آنان را لعن و طرد مى‏كند، مى‏رسند (لقا با اسماى غضب) و ثانیاً، غضب و لعن همیشگى است و ثالثاً، این رو به ‏رو شدن با اسماى غضب همان جهنم است؛ یعنى، عذاب و جهنم از آثار لقا با اسماى غضب خداوند است.

2. "أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ" (6)؛ «آیا كسى كه خشنودى خدا را پیروى مى‏كند [و طالب رضوان است] مانند كسى است كه روى به خشمى از خدا آورده [و دچار غضب و سخط از خدا گردیده‏] و جایگاهش جهنم است؟ و چه بد بازگشتگاهى [و نقطه برگشت بدى‏] است.»

این آیه به روشنى گویاى این حقیقت است كه عده‏اى از انسان‏ها، رو به غضب الهى مى‏آورند و او را با اسماى غضب ملاقات مى‏كنند كه از آثار آن جهنم است و آنان را در آنجا جاى مى‏دهند.

 

پی‎نوشت‎ها:

1- الرحمن (55)، آیه 46 و نازعات (79)، آیه 40.

2- فرازی از دعاى كمیل .

3- آل‏عمران، آیه 132 و 133.

4- نساء، آیه 174و 175.

5- آل‏عمران، آیه 87 و 88 .

6- آل عمران، آیه 162 .

 

منبع:

- کتاب قیام قیامت، صص 85 – 100 .

- معاد یا بازگشت بسوى خدا، ج 1، صص 87 - 123.

http://www.tebyan.net


ادامه مطلب
[ سه شنبه 23 آذر 1389  ] [ 10:01 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

فقط پنج نشانه ظهور باقی مانده است

فقط پنج نشانه ظهور باقی مانده است
پیامبر فرموده‌اند «شما را به هفت فتنه بیم می‌دهم که بعد از من روی می‌دهد، فتنه‌ای از مدینه، فتنه‌ای از مکه، فتنه‌ای از یمن، فتنه‌ای از شام، فتنه‌ای از شرق، فتنه‌ای از غرب و فتنه آخر فتنه سفیانی است».
فارس: در شرایطی که امروز همه مردم جهان به سر می‌برند، هیچ سئوالی جدی‌تر از این نیست که آیا آخرالزمانی که همه ملل در هر گروه و مذهبی از آن می گویند مصداقش امروز است.
مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) گفت: طبق گفته اکثر محققان از یک هزار و 200 نشانه‌ آخرالزمان تنها پنج نشانه باقی مانده است.
 اسماعیل شفیعی سروستانی دوشنبه شب در همایش آخرالزمان که در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره) برگزار شد، اظهار داشت: در شرایطی که امروز همه مردم جهان به سر می‌برند، هیچ سئوالی جدی‌تر از این نیست که آیا آخرالزمانی که همه ملل در هر گروه و مذهبی از آن می گویند مصداقش امروز است. 
وی ادامه داد: با وجود اینکه گوش‌های زیادی در جهان برای شنیدن در خصوص این موضوع آماده است ولی ما از آن زیاد سخن نمی‌گوییم برای نمونه در دانشگاهی مانند دانشگاه بین‌المللی که به نام امام خمینی (ره) مزین است و در شهری مانند قزوین که شهری با سابقه فرهنگی است و در نقطه مرکزی ایران واقع شده است دو واحد درس اختیاری در خصوص آخرالزمان، فرجام‌شناسی وجود ندارد. 
مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) اضافه کرد: این جای تعمل دارد که چرا موضوعی که در جهان امروز در رأس همه مباحث جدی است ذهن جوانترین گروه اجتماعی در این جامعه درگیر آن نیست و این مبحث بزرگ است و چگونه چشم‌ها از روی موضوعی به این مهمی و بزرگی چرخیده و متوجه آن نیست.
 *تدریس رشته آخرالزمان شناسی در 257 دانشگاه در آمریکا
 وی افزود: 130 سال است که در دانشگاه‌های وابسته به کلیسای کاتولیک در رشته آخرالزمان‌شناسی فارغ‌التحصیل دارند و در ایالات متحده آمریکا بیش از 257 کالج و دانشگاه در این رشته وجود دارد و اگر این موضوع مهمی نیست چرا باید در سرزمینی که گاهی گمان می‌کنیم عاری از مذهب است، این تعداد دانشگاه و کالج در رابطه با این رشته وجود داشته باشد.
 شفیعی سروستانی عنوان داشت: بسیاری از دانشگاه‌ها در ایران در رشته‌های هنری، سینمایی، کارگردانی و بازیگری مشغول به آموزش هستند. 
وی اعلام کرد: بسیاری از برنامه‌های رسانه‌های این سرزمین توسط همین بازیگران که بسیاری مانند دلقک‌ها فقط بالا و پایین می‌پرند و به اسم تهیه‌کنندگی و کارگردانی و سناریست، حد و اندازه سناریو آنها از چارچنگولی بالا نمی‌رود، هزاران ساعت شب و روز را به بیهوده‌گویی در مباحث مبتذل و حیات مردم عام کوچه و بازار را به خود مشغول می‌کنند.
 *فیلمی در کشور ما با موضوع آخرالزمان ساخته نشده است 
این محقق در زمینه مهدویت عنوان داشت: این در حالی است که در آن سوی دریای مدیترانه در دهه 90 بیش از 60 درصد پرفروش‌ترین فیلم‌های هالیوود در خصوص آخرالزمان است و آیا ساخت فیلم‌هایی با چنین موضوعاتی برای سرگرم کردن مردم است.
 وی ادامه داد: ولی ما در کشورمان فیلمی با این موضوع و مفهوم نداریم و نسبت به این موضوع غفلت کرده‌ایم در حالی که ذهن‌ها درگیر این موضوع است.
 شفیعی سروستانی با اشاره به نگاه عام مردم به آخرالزمان توضیح داد: مردم ما زمانی که گرانی، سختی معیشت و بیماری در زندگیشان پدیدار می‌شود، زمانی که دچار خشکسالی می‌شوند می‌گویند آخرالزمان است، یعنی آخرالزمان را چیزی مساوی با بلا، آفت و بحران می‌شناسند. 
* آخرالزمان تعداد حوادث افزایش و زمان آنها به هم نزدیک می‌شود 
وی افزود: ولی آیا آخرالزمان به معنای بحران است، آخرالزمان به معنای بحران، جنگ و آفت نیست، آخرالزمان قسمت واپسین از دورانی است که به قیامت پیوندد و از نظر ما آخرالزمان از زمان مبعوث شدن پیامبر آغاز و به ظهور موعود و سپس قیامت می‌انجامد.
مسئول «موسسه فرهنگی موعود» یادآور شد: پیامبر (ص) فرموده‌اند برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست، همان سان که میان دو انگشت فاصله است اما از آنجا که در این ظرف زمانی حوادث بزرگ نزدیک به هم روی می‌دهد مردم عادت کرده و آخرالزمان را مساوی با بحران می‌شناسند.
 وی اضافه کرد: پیامبر فرموده‌اند که نشانه‌هایی در آخرالزمان وجود دارد که مانند دانه‌های تسبیح یکی یکی می‌افتد و به آخرین دانه یعنی ظهور می‌انجامد و هرچه زمان ظهور نزدیک باشد بر تعداد حوادث افزوده می‌شود.
 * 7 هزار روایت در خصوص آخرالزمان وجود دارد 
شفیعی سروستانی توضیح داد: در میان همه ملل یعنی صاحبان ادیان آسمانی وجه مشترک ابتدا توحید و سپس موعودگرایی و بلاخره قیامت است و در همه ادیان حجم زیادی از روایات به موضوع موعود اختصاص دارد. 
وی اعلام کرد: حجم روایات آمده از 14 معصوم در خصوص آخرالزمان و نشانه‌های ظهور بسیار زیاد است به طوری که 7 هزار روایت راجع به این موضوع داریم و در خصوص نماز و روزه این تعداد روایت نداریم. 
مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) خاطر‌نشان ساخت: این تعداد روایت نشان از اهمیت موضوع دارد و بخش عمده‌ای از روایات آخرالزمان توسط پیامبر و در نخستین روزهای بعثت بیان شده است. 
وی با اشاره به کارکردهای علائم و نشانه‌های ظهور بیان داشت: این نشانه‌ها و علائم موقعیت بشر را در تاریخ معین می‌کند و مردم می‌دانند که در چه فاصله‌ای از ظهور قیامت قرار گرفتند همچنین هشدار و تذکر، آمادگی یافتن، جلوگیری از یأس و ناامیدی، شناسایی دوست و دشمن از کارکردهای نشانه‌های ظهور است. 
شفیعی سروستانی عنوان داشت: ما همواره در تحلیل شرایط دچار مشکل می‌شویم و با تحلیل غلط موضع‌گیری کرده و گاهی با دوست با تصور دشمن بودن درگیر و گاهی با دشمن به تصور دوست بودن ارتباط دوستی برقرار می‌کنیم که این نشانه‌ها موجب می‌شود تا دوست را از دشمن بشناسیم.
 *از 1200 نشانه‌ آخرالزمان تنها 5 نشانه باقی مانده است
 این محقق در زمینه مهدویت به حوادث آخرالزمان اشاره کرد و گفت: در آخرالزمان حوادث مختلفی روی می‌دهد و پیامبر نیز فرموده‌اند به ناگزیر فتنه‌ای پدید خواهد آمد که هر گاه در نقطه‌ای آرامش پیدا کند، در نقطه دیگری ناآرامی شروع می‌شود و این چنین ادامه می‌یابد تا وقتی که منادی آسمان بانگ برآورد که امیر شما مهدی است.
 وی اضافه کرد: یکی از مشخصات فتنه این است که فتنه کور است یعنی اجازه تشخیص نمی‌دهد تا جایی که همه در تشخیص حق و باطل دچار تردید می‌شوند و حتی خواص نیز نمی‌توانند حق و باطل را تشخیص دهند بنابراین تأکید شده است که مواظب باشید که خود را از دست نداده و نابود نشوید. 
شفیعی سروستانی یادآور شد: پیامبر فرموده‌اند «شما را به هفت فتنه بیم می‌دهم که بعد از من روی می‌دهد، فتنه‌ای از مدینه، فتنه‌ای از مکه، فتنه‌ای از یمن، فتنه‌ای از شام، فتنه‌ای از شرق، فتنه‌ای از غرب و فتنه آخر فتنه سفیانی است».
 وی تصریح کرد: از بیش از یک‌ هزار و 200 نشانه آخرالزمان که در روایات از آن سخن گفته شده طبق گفته همه محققان تمام نشانه‌ها رخ داده و فقط پنج نشانه باقی مانده است که اولین آن «فتنه سفیانی» است.
 *خروج سفیانی از سوریه برای کشتار شیعیان
 مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: در روایات آمده است سفیانی با حمایت صهیونیست‌ها و غربی‌‌ها در سوریه کودتا می‌کند و سپس یک گروه در سوریه به نام بنی‌کلب از او حمایت می‌کنند و امروز بنی‌کلب جماعتی هستند که بخشی از آنها در ارتش اسرائیل، بخشی در سوریه و بخشی در لبنان زندگی می‌کنند.
 وی اضافه کرد: سفیانی جنگی در ترکیه و عراق راه ‌می‌اندازد و شروع به کشتن شیعیان می‌کند و به کوفه می‌رسد و در کوفه بزرگترین اتفاق رخ می‌دهد و چنان شیعیان را می‌کشند به نحوی که همسایه به همسایه رحم نمی‌کند و برای گرفتن پول همسایه خود را شیعه معرفی می‌کند.
شفیعی سروستانی یادآور شد: امروز جهان استکبار علیه شیعه به میدان آمده و شیعیان غافل هستند.
 وی تصریح کرد: زمانی که درگیری از شام به کوفه می‌رسد از کنار شهر قزوین لشگر سید خراسانی حرکت می‌کند و از منطقه مرکزی ایران عبور کرده و به کوفه می‌رود و در روایات آمده که اگر لشگر خراسانی را یافتید با او همراه شوید از یمن نیز سید یمانی به سوی کوفه می‌آید. 
*پیوستن یک میلیون ایرانی در نخستین روز ظهور امام زمان (عج) 
مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) اظهار داشت: فرمانده اصلی سپاه خراسانی «شعیب‌بن صالح» است و امروز در طالقان قبری به این نام است که مردم برای زیارت او می‌روند و وزیران، مشاوران و سرداران اصلی امام زمان (عج) همه ایرانی هستند و در روز اول یک میلیون ایرانی به امام می‌پیوندند.
 وی افزود: بیان شده که ظهور در سال‌های پر از جنگ رخ می‌دهد و در قرن بیستم 100 میلون نفر در جنگ‌های مختلف کشته شدند و هزینه نظامی جهان امروز 900 میلیارد تا یک ترلیون دلار سال است و هزینه جنگ در جهان 2 میلیون دلار در دقیقه است که اگر 18 روز جنگ متوقف شود سوء تغذیه از کل جهان رفع می‌شود.
 شفیعی سروستانی اعلام کرد: هزینه ارتش آمریکا در هر روز یک میلیارد و 250 میلیون دلار است و به خاطر اورانیوم مصرف شده در سلاح‌های غیرمتعارف در عراق مردم عراق به بیماری‌های مهلک دچار شدند و 4 هزار و 468 سال دیگر تاثیرات اورانیوم از عراق از بین می‌رود.
 *طبق تحقیقات موساد و سیا آیت‌الله خامنه‌ای سید خراسانی است
 مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) گفت: دشمنان خود را برای مقابله آماده کرده‌اند ولی ما غفلت کردیم، در زمان ریاست جمهوری بوش زیر نظر رئیس جمهور، کمیسیونی برای شناسایی امام زمان شکل گرفت.
 وی تأکید کرد: 20 روز قبل موساد و سیا اعلام کردند به دنبال امام زمان هستند و اعلام نیز کرده بودند شاید سید خراسانی آیت‌الله خامنه‌ای باشد زیرا در جوانی در خراسان بوده است و سید یمانی نیز سید حسن نصرالله باشد زیر در کودکی در یمن بوده است. 
شفیعی سروستانی اضافه کرد: مطالعات آنها در خصوص آخرالزمان صدها برابر ماست ولی دانشگاه‌های ما در این زمینه تعطیل هستند و آنها از واقعه ظهور نگران هستند ولی ما غفلت می‌کنیم. 
*وجود یک میلیارد نفر گرسنه و 45 میلیون مبتلا به ایدز نشانه‌ای از آخرالزمان 
وی با اشاره به نشانه‌ها و حوادث آخرالزمان بیان داشت: خشکسالی، زلزله، قحطی و گرسنگی از نشانه‌های آخرالزمان است به طوری که در سال 2009 یک میلیارد نفر در دنیا گرسنه هستند هر سال نیز یک هزار زلزله متوسط، 18 زلزله بزرگ و یک زلزله عظیم کره زمین را می‌لرزاند.
 مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج) ادامه داد: بی‌تقوایی و رواج فحشا و بیماری‌های مختلف نشانه دیگری است به طوری که در حال حاضر 45 میلیون نفر در دنیا مبتلا به ایدز هستند و هر سال 5 میلیون نفر به این تعداد اضافه می‌شود که 5 میلیون و 200 هزار نفر کودک هستند و نیمی را نیز از این جمعیت زنان تشکیل می‌دهند و در کشور ما نیز 60 هزار نفر مبتلا به ایدز هستند که تاکنون 2 هزار و 121 نفر جان باختند. 
وی افزود: شیوع ایدز از طریق رابطه جنسی، همجنس‌بازی و افزایش فساد از مسائلی است که در آخرالزمان دیده می‌شود. 
*حکومت سلمان فارسی در ایران در زمان ظهور امام زمان (عج) 
شفیعی سروستانی در ادامه با اشاره به تکالیف مومنان در زمان غیبت توضیح داد: یکی از تکالیف مومنان در زمان غیبت پیدا کردن معرفت و شناخت نسبت به امام است به طوری که در روایات آمده کسی که امام زمانش را نشناسد و بمیرد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.
 وی اضافه کرد: تمسک به دین و صبر و شکیبایی و انتظار فرج و دعا از دیگر کارهایی است که در زمان غیبت باید صورت گیرد تا امام زمان (عج) ظهور کند و خداوند بزرگترین مسئولیت تاریخ را به حضرت مهدی (عج) بزرگترین مرد خود گذاشته است تا برای تحقق عدالت ظهور کند.
 این محقق در زمینه مهدویت خاطر‌نشان ساخت: ما باید برای رهایی از فتنه‌ها معرفت خود را افزایش داده و هوشیار باشیم تا امام زمان حکومت خود در زمین برپا دارد و در آن زمان امام حسین (ع)، اصحاب کهف، سلمان فارسی به این امام خواهند پیوست و فقط امام حسین (ع) 300 سال بر روی زمین خلافت خواهد کرد.
وی اعلام کرد: با تشکیل حکومت، سلمان فارسی در ایران حاکم خواهد شد و حکومت امام زمان در کوفه شکل می‌گیرد.
 

ادامه مطلب
[ سه شنبه 23 آذر 1389  ] [ 11:27 AM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

ظهور بسیار نزدیک است

 

 

کلیپ صوتی :: علامه طباطبایی - امام خامنه ای

 

 

علامه طباطبایی : آقا سید علی ، در زمان رهبری تو ؛ امام زمان ظهور خواهد کرد!

 

 

 

1،723 مگابایت

 

دانلود كلیپ صوتی

 

مستقیم  یا  غیر مستقیم

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:43 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

بازگشت به دنيا در زمان ظهور

  و اين بالاترين آرزوى مؤمنان مشتاق است كه اگر - خداى نكرده - ظهور حضرت صاحب الامرعليه السلام از اين زمان‏ها به تأخير افتد، و به اين نزديكى به فيض ديدارش نايل نشويم، و در زمان حياتمان دولت حقّه آن جناب را نبينيم، و اجلمان فرا برسد، بار ديگر در زمان ظهورش به دنيا بازگرديم
. و دليل بر اين روايتى است كه عالم عامل و فقيه كامل ملا احمد اردبيلى در كتاب حديقة الشيعه از امام صادق‏عليه السلام آورده كه مضمون آن چنين است: هر مؤمنى آرزوى خدمتش را داشته باشد و براى تعجيل فرجش دعا كند، كسى بر قبر او مى‏آيد و او را به نامش صدا مى‏زند كه: فلانى! مولايت صاحب الزمان‏عليه السلام ظهور كرده، اگر مى‏خواهى بپاخيز و به خدمت امام شرفياب شو، و اگر مى‏خواهى تا روز قيامت بيارام. پس عدّه بسيارى به دنيا بازمى‏گردند و فرزندانى از آن‏ها متولد مى‏شود
. مى‏گويم: اين حديث در كتاب حديقه به فارسى ترجمه شده بود و من عباراتش را به عربى نقل كردم، و نيز در خصوص اين فضيلت - بازگشت به دنيا در زمان ظهور - حديثى كه در مورد دعاى عهد هست دلالت صريح دارد، چنان‏كه در بحار و نيز الانوار النعمانيه و المقباس و زاد المعاد و مؤلفات ديگر به حذف سند از امام صادق‏عليه السلام روايت شده.
عبارت الانوار النعمانيه چنين است: هركس تا چهل صبح اين دعا را بخواند، از ياران قائم‏عليه السلام خواهد شد، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند متعال او را زنده مى‏كند تا در خدمتش جهاد نمايد، و به شماره هر كلمه از اين دعا هزار حسنه برايش نوشته مى‏شود و هزار سيّئه از وى محو مى‏گردد و آن دعا اين است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اَللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ العَظِيمِ وَرَبَّ الكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ.... (1) كه در بخش آينده ان شاء اللَّه تعالى خواهد آمد، و اين دعاى شريفى است كه مشتمل بر دعا براى تعجيل فرج مولايمان صاحب الزمان - عجّل اللَّه فرجه الشريف - مى‏باشد
.

  1- بحار الانوار: 61/86؛ و زاد المعاد: 489؛ و الانوار النعمانيه: 104/2 و 105.

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:37 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

معنى انتظارى كه در اين اخبار به آن امر گرديده است

انتظار حالتى است نفسانى كه آمادگى براى آنچه انتظارش را مى‏كشيم، از آن بر مى‏آيد و ضدّ آن يأس و نااميدى است، پس هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، آمادگى و مهيّا شدن قوى‏تر خواهد بود، نمى‏بينى اگر مسافرى داشته باشى كه در انتظار مقدمش به سر مى‏برى، هرچه هنگام آمدنش نزديك‏تر شود، مهيّا شدنت فزونى مى‏يابد، بلكه احياناً خوابت به بيدارى مبدّل مى‏گردد، چون انتظارت شديد است.
و همان‏طور كه مراتب انتظار از اين جهت متفاوت است از جهت محبّت نسبت به كسى كه در انتظارش هستى، نيز مراتب متفاوتى دارد، پس هر چه محبّت شديدتر و دوستى بيشتر باشد، مهيّا شدن براى محبوب زيادتر مى‏شود و فراقش دردناك‏تر مى‏گردد، به گونه‏اى كه منتظِر، از تمام امورى كه مربوط به حفظ خودش هست، غافل مى‏ماند و دردهاى بزرگ و محنت‏هاى شديد را احساس نمى‏كند
. بنابراين مؤمنى كه منتظر آمدن مولايش مى‏باشد، هر قدر كه انتظارش شديدتر است، تلاشش در آمادگى براى آن به وسيله پرهيز از گناه و كوشش در راه تهذيب نفس و پاكيزه كردن درون از صفات نكوهيده و به دست آوردن خوى‏هاى پسنديده بيشتر مى‏گردد، تا به فيض ديدار مولاى خويش و مشاهده جمال انورش در زمان غيبتش رستگار شود، همچنان‏كه براى عده بسيارى از نيكان اتفاق افتاده است.
و لذا امامان معصوم‏عليهم السلام - در رواياتى كه خواندى و غير آن‏ها - به پاكيزگى صفات و مقيّد بودن به انجام طاعات امر فرموده‏اند. بلكه روايت پيشين ابوبصير اشارت يا دلالت دارد بر اين‏كه رستگارى به مقام انتظار و نايل شدن به پاداش منتظران، به پرهيز و پروا از گناه و آراستگى به خوى‏هاى پسنديده بستگى دارد.
چنان‏كه حضرت صادق‏عليه السلام فرمود: هر آن كس كه خواسته باشد از ياران قائم‏عليه السلام شود، بايد كه منتظر باشد و بايد در حال انتظار به پرهيزكارى و خوى‏هاى پسنديده عمل نمايد، كه هرگاه بميرد و قائم به پس از مردنش بپاخيزد، پاداش او همچون كسى خواهد بود كه دوران حكومت آن حضرت را درك كرده باشد... .
و بى‏ترديد هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، صاحب آن، مقام و ثواب بيشترى نزد خداى - عزّوجلّ - خواهد داشت. خداى تعالى ما را از مخلصان منتظرين مولايمان صاحب الزمان - عجّل اللَّه فرجه الشريف - قرار دهد

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:35 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

منتظران حقيقى

در روايات، استقامت در دين، پارسايى و تخلق به مكارم اخلاق از ويژگى هاى منتظران حقيقى شمرده شده است.
پیامبرگرامى اسلام (ص) در تجليل از مقام شامخ منتظران حقيقى خطاب به صحابه فرمود: شما اصحاب من هستيد، ليكن برادران من مردمى هستندكه در آخرالزمان مى آیند.
آن گاه در مقام توصيف اوج مجاهدت و تدين ايشان مى فرمايد: هر يك از ايشان، بيش از كسى كه بر زجر پوست كندنِ درختِ خار با دست خالى در شبِ تاريك يا نگهدارىِ آتش سوزانِ چوبِ درختِ تاغ دركفِ دست صبر مى كند، در ديندارى خود استقامت مى ورزد. به راستى كه آنان چراغ هاى هدايت در شب هاى ظلمانى هستند. (1)
امام جعفر صادق (ع) نيز فرمود: هركس بخواهد در شمار منتظران حقيقى آن عدلِ منتظَر باشد، بايد پارسايى پيشه كند و متخلَق به مكارم اخلاق گردد. (2)

  1- بحار الانوار ج52ص124.
2- بحار الانوار ج52 ص14.

منبع

ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:34 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

غرب و آخر الزمان

امروزه يكى از مباحثى كه در دنياى غرب ومسيحيت توجه بسيارى را به خود جلب نموده، توجه به يكى از مباحث مسيحيت است كه در رابطه با آخر الزمان و آمدن مسيح (ع) گفتگو مى كند وموجب گشته تا كتب وفيلم هاى خاصى در زمينه مباحث آخر الزمان، علايم آخر الزمان، مكاشفات مختلف، چگونگى حفظ خود ازگزند حوادث و وقايع وغيره ساخته ومنتشر شوند.

يكى از انتشاراتى كه اخيرا در اين زمينه به ويژه در زمينه توليد فيلم هاى ويديويى، فعاليت وسيعى را آغازكرده انتشارات آرماگدون است كه خود را با عنوان بزرگترين كتابفروشى در زمينه كتب مربوط به نبوت، مكاشفات وانجيل معرفى نموده است . جستجوى كامپيوترى در شبكه اينترنت، فهرستى ازكتب وفيلم هاى ويديويى تهيه شده در اين زمينه را معرفى مى نمايد كه نمونه هايى از اين كسب و نوارهاى ويديويى را معرفى مى نماييم:

ادر مورد بازگشت مسيح (ع) فيلم ويديويي به روايت (ادوند پا ردوم ): موضوع اين نوار ويديويى در رابطه با به پايان رسيدن هزاره دوم ميلادى ونگرشتن دقيق بشر به آينده مشكوك قرن بيست ويكم است.

عده اى از مردم، پايان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جديدى تصور مى نمايند. كتاب آسماني مسيحيان مى گويد: مسيح زمانى مى آيد كه شما انتظار آمدن او را نداريد، و اين چنين است كه شمارش معكوس آغاز شده است و سؤالى كه به ذهن وارد مى شود اين است كه ما در چه زمانى از تاريخ واقع شده ايم؟

هشدار دو دقيقه اي زمين : اين نوار ويديويى مهيج وجنجالى شما را به كشف اين مطلب

مى رساند كه چرا متخصصان وكارشناسان امور دينى و مكاشفات در غرب معتقدند كه هشدار دو دقيقه اى زمين به گوش مى رسد در اين نوار شما مى توانيد نگاهى دقيق به روزگاران آشفته اى داشته باشيد كه ما درآن بسر مى بريم وضمنا به شواهدى دست يابيد كه توضيح دهنده اين مطلب است كه ما در واپسين روز زندگى مى كنيم. اين نوار ويديوبى بر اساس كتاب جان ويلر تهيه شده و روايت كننده آن نيز كاريل ماتريسيانا مى باشد.

آخر الزمان دوران سختي : اين نوار ويديويى در سه كاست تهيه شده وبا اين كه به شيوه اى حرت اى تهيه شده است، اما ازآن جاكه دربرگيرنده اطلاعات كمى وكيفى خاصى است كه به حيات وبقاى روحى وجسمى بشر در خلال دوران آشوب واضطراب آخر الزمان مى پردازد، بسيار حيرت آور است. اولين بخش از اين نوار ويديويى به بحثى جامع در رابطه با دوران قبل از آشوب واضطراب پرداخته واين مطلب را خاطر نشان مى سازدكه بشر براى رسيدن به آشوب واضطراب به دنيا نيامده است. اما دچار آشوب واضطراب شده وخوشى خود را از دست داده است. در اين فيلم ديك آينزورت انسان را در زمينه اين كه چگونه خود را ازگزند حوادث دور ساخته و حفظ نمايد ويا اينكه چگونه غذا تهيه نموده، محصولات خودرا به بار آورد وخود را براى شرايط سخت آماده سازد، راهنمايى مى كند.

در بخش دوم وسوم اين نوار به افراد آموخته مى شود كه چگونه وسايل ولوازمى را كه به

طور روزمره دور مى اندازند، مى توانند به عنوان ابزارى مفيد مورد استفاده قرار دهند و همچنين به شما آموخته مى شود كه چگونه اجاق خورشيدى وابزار ديگرى بسازيد و آب به راحتى پيدا نماييد.

دلايل شگفت انگيز آيا خدا به راستي وجود دارد : اين نوار ويديويى نوارى مستند است كه شواهدى جديد و شگفت انگيز را كه موجب اثبات خدا شده است، ارايه مى دهد . تهيه كنندگان اين فيلم نظير)پاول لالوند گرانت جفرى ، ديو بريس ، ديو مانت وچووك ميسار معتقدند كه با ديدن اين فيلم مى توانيد خود ودوستان نجات نيافته خود را به فلاح ورستگارى برسا نيد.

مکاشفه :اين فيلم نشان مى دهد كه در دوزخ خشونت، حيله و نيرنگ ) و در دنياى شهوانى امروز، مردان وزنان با ايمانى وجود دارند كه همه چيز را به نام خدا وبا استعانت از او مى خواهند وآنان اهل مقاومت و بردبارى وپايدارى هستند. مدت اين نوار ويديويى 97 دقيقه است(1).

 

  1. نشر مرعود شماره 16، ص66.

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:34 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

ولي عصر

از القاب حضرت مهدى (ع) است. به حضرت، ولي عصرگفته اند چون ولايت دارد بر "عصر" و زمان، و مقدَم است بر زمان. پس حضرت بر خودِ زمان نيز امام است و نه فقط اثرپذير نيست، كه تاثير در زمان مى كند.

در بعضى روايات آمده كه منظور از عصر در سوره والعصر" عصر ظهور مهدى (ع) است كه در آن عصر، حق بر باطل به طوركامل غلبه مى كند. (1)

 

  1. تفسير الميزان


منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:33 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

مردان آخر الزمان

در روايات براى مردانى كه در آخرالزمان دچار آسيب شده اند، نشانه هايى ذكر شده است. معمولا ًاسلام توقعش از مرد اين است كه حس غيرت دينى و مهابت الهى داشته باشد. روايات حاكى است كه در سيماى مبارك خود امام زمان(ع) هم مهابت الهى وجود دارد . يعنى در چهره مبارك امام زمان (ع) در عين ملاحت و شيرينى، نوعى مهابت و ترس الهى هم وجود دارد و تركيبى از ملاحت و مهابت درآن ديده مى شود. اما در آخرالزمان بنابرآن چه از روايات به دست مى آيد، اگر شما در بين بيست مرد كمتر يا بيشتر، چهره هايى را مورد ارزيابى و شناسايى قرار دهيد، نمى توانيد كسى را پيدا كنيد كه در چهره اش هيبت و مهابت الهى و آثار ترس از خداوند وجود داشته باشد. اهل معصيت خيلى راحت در برابرشان مرتكب معصيت مى شوند وآن ها هم هيچ عكس العملى از خود نشان نمى دهند

روايت دوم درباره نشانه ها و خصلت هاى منفى مردان آخر الزمان مى فرمايد يطيع الرجل زوجته و يعصى والديه مردان دوره آخر الزمان از اطاعت و احترام والدين دورى مى كنند، در عين حال يك گرايش و اطاعت وپيروى صد درصد از همسران خود در رفتارشان ديده مى شود.

باز روايت ديگر مى فرمايد: يكون الرَجل همه بطنه و قبلته زوجته و دينه دراهمه : مردانى وجود دارند كه تمام همت و عزم شان براى پركردن شكم هاى شان است و اصلاً به فكر معيشت ديگران نيستند. همسران شان قبله آن ها مى باشند قبلته زوجته گويا اين زن ها خداى مردان خود شده اند و براى آن ها اطاعت از همسر، اطاعت از خدا به حساب مى آيد و دين آن ها هم پولشان مى گردد حتى براى آن ها مقدس ترين و مهم ترين مسئله پول و ثروت روايت ديگرى از اين حكايت مى كند كه مردان از مرد بودن خودشان خسته مى شوند: لعن الله المخنثين من الرجال تعبير روايت اين است كه اين ها از صفات مردانه خود خسته شده و سعى مى كنند كه گرايش ها، تمايلات و حالت هاى زنانه را در خودشان نمايان كنند. اين گرايش ها ممكن است در حرف زدن، آرايش و آراستگى، طرز پوشش و يا تفكر باشد.

در نقطه مقابل هم حتى روايتى داريم كه والمترجلات من النساء زنانى هم پيدا مى شوند كه اين ها مى خواهند خصوصيات مردان را در خودشان ايجاد كنند و مثل مردان شوند.

روايت ديگرى مى فرمايد: يتسمن الرجال للرجال والنساء للنساء و يا يا يتمشط الرجل كما يتمشط المرأة لزوجها امَا يكى از آفت هايى كه در دوره آخر الزمان براى مردان به وجود مى آيد اين است كه به جاى آراستگى دست به آرايش مى زنند. آراستگى با آرايش امر بسيار متفاوتى است.

يا در روايت ديگر مى فرمايد كه: بعضى از مردها در دوره آخرالزمان خود را براى ديگران آرايش مى كنند، همانند نوعروسى كه براى داماد آرايش مى كند آفت خطرناك تر، اين كه در آخرالزمان يتنافس فى الرجل يغار عليه من الرجال يعنى در آخرالزمان باندهايى به وجود مى آيند كه طرفدار همجنس بازى هستند و در اين راستا مردان، هوسرانى هاى خودشان را به يكديگر اختصاص مى دهند.

روايت مى فرمايد كه يتنافس فى الرجل يعنى ممكن است با هم رقابت داشته باشند و بعد مى فرمايد يغار عليه من الرجال يعنى ممكن است دو مرد بر سر مرد ديگرى يا فرد ديگرى، با هم غيرت و حسادت داشته باشند و هر يك رقيب ديگرى براى رسيدن آن فرد باشد(1)

 

  1. نشريه موعود شماره32 ص 31.

منبع
ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:32 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

غرب و مهدويت

  امروز به وضوح تلاش هاى ضد دينى دولت هاى غربى كه به طرفدارى از اومانيسم و انسان مدارى كه مأمور طرد و نفى تفكر خداگرايى و دين باورى در جوامع غربى است، به بن بست رسيده و نسل رنسانس بى دين غرب كه در چندين قرن پيش شكل گرفته است رو به انقراض است و ونسان مذهبى در غرب فراگير مى شود.

امروزه نشانه هاى بى شمارى از رنسانس مذهبى در غرب ديده مى شود كه برخى از اين گرايش ها را در بين فرقه هاى مسيحى مى توان مشاهده كرد اين نشانه هاى رنسانس مذمبى در غرب تنها درگرايش به كليسا و دعا نيايش خلاصه نمى شود، بلكه به دليل رشد روز افزون و آگاهانه آن، واكنش در برابراهانت به مقدسات را نيز نتيجه مى دهد و سردمداران وحاميان انديشه هاى ضد دينى را كه دولت هاى غربى در راس آن قرار دارند، در موضع ضعف مى افكند نمونه هاى اين بيدارى را در اعتراض به نمايش فيلم هاى توهين آميزى چون آخرين وسوسه هاى مسيح و... مى توان ديد (1)

از طرف ديگر امروزه هزاران گروه از فرقه هاى مذهبى بر اين عقيده اند كه هزاره بعدى، زمان ظهور منجى آخرالزمان است. تد دانيلز اهل فيلادلفيا كه دكتراى خود را از دانشگاه پنسيلوانيا اخذ كرده و تحصيل كرده هاروارد است مى گويد : در پى يك نظر خواهى انجام شده از سوى هفته نامه يواس . نيوز اين نكته روشن شده است كه ،61 درصد از آمريكايى ها بازگشت دوباره مسيح )ع( را به زمين باور دارند و 59 درصدآنها به آخرالزمان معتقدند و حتى 12 درصدآن ها آخرالزمان را براى چند سال آينده پيش بينى مى كنند.

اگر چه از جهت فلسفى بين گروه ها و فرقه هاى گوناگون، اختلافاتى وجود دارد، اما دانيلز يك دور نماى اصلى را در همه آن ها يكسان مى انگارد وآن همان طرز فكرى است كه بر اساس آن ها اين اعتقاد وجود دارد كه زمين به حالت اوليه اش باز مى گردد و عدالت و يكرنگى بر همه جا حاكم مى شود.

آن روز ديگر از بدبختى و جنگ خبرى نيست اين انديشه همواره با ظهور قهرمانى كه همه امور را مرتب مى سازد همراه است. اما قبل از رسيدن به اين نقطه، بايد جهان مصائبى چون طوفان هاى

عظيم، فوران آتشفشان ها، سقوط شهاب سنگها و حتى اپيدمى هايى چون ايدز را پشت سر بگذ ا رد.

از جمله ديگرگروه هاى فعال دراين رنسانس مذهبى گروها وفاداران به عهد، هستند كه به گفت بيل مك كارتنى مؤسس اين گروه، نبايد انتظار نجات آمريكا را از سياستمدارآنان داشت آنان نجات آمريکا را از خدا مى خواهند و مى گويند برانيم تا تحت تأثير اراده خداوند جامعه خود را طبق نمونه دينى خود دوباره بسازيم. در اين رنسانس مذهبى آن آيين و دينى كه بيش از همه راهگشا و تغيير دهنده بوده و جبهه اهل مبارزه با الحاد را تشكيل داده اسلام است.

در دنياى سرگشته امروز و در ميان عطش روز افزون نياز به مذهب و معنويت، اين اسلام است كه در همه ابعاد پاسخگوى نيازهاى فطرى و اصيل بشرى است و راه روشن و هموار اتصال به مبدأ وجود را فرا راه بشريت امروز قرار مى دهد.

روزى برنارد شاو) فيلسوف برجسته انگليسى صريحا به زنده بودن دين اسلام اعتراف كرده و اعلام نمود: من هميشه نسبت به دين محمد، به واسطه خاصيت زنده بودن شگفت آورش نهايت احترام را داشته ام به نظر من اسلام تنها مذهبى است كه استعداد توافق و تسلط بر حالات گوناگون و صور متغير زندگى و مواجهه با قرون مختلف را دارد.

من چنين پيش بينى مى كنم و اكنون هم آثارآن پديدار شده است، كه ايمان محمد مورد قبول اروپاى فردا مى باشد (2).

وقتى برنارد شاو پيش بينى مى كرد كه آيين اسلام جهانگير مى شود و مورد قبول مردم اروپا قرار مى گيرد و تنها اسلام است كه مى تواند مشكلات جهان را حل كند، همه به اظهاراتش مى خنديدند و بدون تحقيق و بى اعتناى ازكنارآن مى گذشتند.

اما امروز حقيقت سخنان برنارد شاو و ساير متفكران آزاد انديش براى مردم غرب آشكارگشته وگرايش روزافزون مردم به جهان اسلام، نشانه بارزى است براى صحت پيش بينى هاى او.

امروزه كسانى كه درآمريکا و اروپا به اسلام مى گروند، همان حقايقى را در مى يابند كه متفكران غربى آن را از ويژگى هاى بزرگ اسلام و عامل نجات بشريت و پناهگاه امن معنوى براى انسان هاى سرگشته غربى معرفى مى كنند يك تازه مسلمان شده آمريکايى مى گويد: اين آيين قادراست فشارهاى جامعه بى بنياد و مصرفى آمريکا را كه متوجه افراد است، برطرف كند . اسلام نه تنها يك دين بلكه يك شيوه درست زندگى نيز مى باشد

يك آمريکايى آفريقايى تبار نيزكه تازه به اسلام گرويده است، اسلام را يك دين جهانى مى داند كه ميان ابنا بشر از لحاظ رنگ وپوست ونژاد فرقى قائل نيست. باآنكه مردم غرب شيفته اسلام شده اند و به طور روز افزون به اين آيين حيات بخش مى پيوندند، دولت مردان و

سياست مداران غربى كه تعاليم مقدس اسلام را با منافع نامشروع و قدرت طلبى هاى خود در تضاد مى بينند، با تبليغات گسترده و مسموم خود سعى در ايجاد مانع و جلوگيرى از استقبال مردم غرب از تعاليم اسلام دارند امروزه طرفداران نهضت جهانى اسلام، بايد بيش از هر زمان ديگر خود را مسئول پاسخگويى به نيازهاى معنوى مردم غرب بدانند و با سازماندهى وگسترش تبليغات همه جانبه خود، از آثار سوء دستگاه هاى تبليغى غرب بكاهند و جلوه هاى نورانى فرهنگ و معارف اسلامى را به بهترين وجه به روح هاى تشنه حقيقت عرضه بدارند(3).

 

  1. روزنامه جمهوري اسلامي 23/5/73 ص101.

2. روزنامه جمهوري اسلامي 24/5/73 ص11.

3 . نشريه موعود شماره 7ص64.

 

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:32 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

اولين برنامه حضرت

بر طبق پاره اى روايات، نخستين برنامه اى كه حضرت آغاز مي كند، اين است كه دست بنى شيبه را قطع مي كند و بالاى كعبه مى آويزد و جارچى آن حضرت ندا مي كند: اين ها دزدان اموال خدا هستند. (1)

در حديث ديگرى از امام صادق(ع) نخستين برنامه حضرت اين گونه آمده است كه: در سراسر جهان اعلام مي كند: توجه كنيد براى هركس نزد احدى از شيعيان ما قرضى هست تذكر دهد، تا اينكه حتى يك دانه سير و خردل كوچك را ادا كنند تا چه رسد به طلاها و نقره ها و املاک . (2)

اولين هايى كه در اينگونه روايات آمده است يا اول نسبى است نه حقيقى يعنى كارهايى كه همان اوائل ظهور انجام مى دهد، نسبت به كارهاى بعدى و يا مراد از اول، اوليت در بعد خاصى است. مثلا اولين كار در بعد اجتماعى، دست دزدان را قطع كردن و در بعد اقتصادى مثلا پرداخت ديون شيعه مى باشد.

 

  1. بحار الانوار ج 52 ص 361.

2. همان ج 53 ص 34.



ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:25 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]

مخالفان حضرت

كندوكاو درباره مخالفان، نشان مى دهد سواى مستكبران كه در سر لوحه قهر سپاه مهدى(ع)قرار دارند، بيشترين كارشكنى ها از جانب كسانى است كه ادعاى موافقت با امام دارند و خود را از منتظران حضرت(ع)مى دانند . اينان، امام را نه به خاطر پياده كردن اسلام اصيل، بلكه براى همراه كردن امام با آرزوها و هوس هاى خود مى خواهند. پس از پيوستن به امام، چون كارها را بر وفق مراد خود نمى بينند و ناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند، به توجيه اهداف خود روى مى آورند و با سلاح دين و مذهب به جنگ امام مى روندكه به فرموده امام صادق (ع)چه بسيار ازكسانى كه ادعاى پيروي او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت، از او روى مى گردانند. (1)اين جا به برخى از اين افراد ياگروه ها اشاره مى كنيم:

اراحت طلبان : راحت طلبى ريشه در خودپرستى دارد و خودخواهى منشأ همه مفاسد است . جمعى از مسلمانان مكه، پيش از هجرت به مدينه، خدمت پيامبر(ص)رسيده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانيم، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم . پيامبر(ص) فرمود: اكنون مأمور به مبارزه نيستيم. دست نگه داريد. نماز بخوانيد و زكات بدهيد . پس از هجرت به مدينه و ايجاد آرامش نسبى در آن شهر، پس از آن كه دستور جهاد نازل گشت، زبان به اعتراض گشودند كه خدايا، چرا فرمان نبرد دادى و آن را مدتى به تأخير نينداختى. قرآن، ريشه ترس و وحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد و مردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد. (2)امام خمينى (ره)در طرز تفكر راحت طلبان مى گويد: مى گويند: اگر حضرت صاحب، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد و مبارزه تشربف بياورند، من كه دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است و حضرت هم كه اين ها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين كار را بكنم....(3)امام صادق(ع)مى فرمايند اگر شما براى يارى ما دعوت شديد، خواهيد گفت: ما در تقيه هستيم و نمى توانيم شما را يارى دهيم.... (4)

2. جمود انديشان : هميشه ظاهرگرايان از مهم ترين موانع احياى دين و تحولات اجتماعى بوده اند. كسانى كه به باطن و روح دين توجه نكرده و افق درك شان فراتراز پوست و قالب را نمى نگرد، لذا موجب مى شودكه در زمان هاى حساس، تكليف را نشناسند و به رويارويى پيامبر و امامان (ع)كشانده شوند . در جريان نزول آيه روزه و نماز مسافر، پيامبر(ص)در سفر، دستور افطار دادند و خود روزه گشودند، ولى گروهى كه به خيال مقدس مأبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد كردو به ايشان لقب گناهكار داد(5)

امام صادق(ع)مى فرمايد: آزردگى هايى كه مهدى ما از روى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بيش از زحماتى است كه به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده . گفتم: چگونه؟ فرمود: پيامبر در زمانى برانگيخته شد كه مردم، سنگ و درخت و چوب مى پرستيدند. قائم، آن گاه كه قيام كند، مردم عليه او قرآن را تاويل مى كنند(6)

3 کافران ومنافقان :دو چهرگان كه آينده خود را در خطر مى بينند، با پخش شايعه و همكارى با گروه هاى معارض، دشمنى خود را آشکار مى كنند . در مناطق مرزى، با دشمنان خارجى همدست مى شوند و در مركز خلافت كوفه آشکارا با امام مى جنگند. حضرت پس از درهم شكستن مقاومت مخالفان، پيروزمندانه واردكوفه مى شود و منافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرفِ نافرمان از ميان بر مى دارد. (7)

 

  1. ميزان الحكمة رى شهرى ج 1 ص 292.

2. تفسير قمي على بن ابراهيم قمي ج1 ص 44 1 ذيل آيه 71 سوره نساء

3.امام و روحانيت، مجموعه ديدگاه ها و سخنان امام درباره روحانيت ص 206.

4. وسائل الشيعه ج 11 ص 483

5. تفسير نور الثقلين ج1 ص 0165

6.غيبة نعمانى ص 0322

7. بحار الانوار ج 52 ص 388

منبع


ادامه مطلب
[ دوشنبه 22 آذر 1389  ] [ 7:24 PM ] [ حمیدرضا بکرانی ]