شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

 

 

شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد

خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

 

آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام

لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد

 

من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند

نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

 

از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا

بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

 

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز

دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد 

 

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد

 

 

حامد عسکری


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:57 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست

در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست

 

در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت

غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

 

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست

از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست

 

ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف

در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

 

از روز به هم ریختن رابطه ی ما

از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!

 

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است

از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!

 

در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس

از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!

 

در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم

جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست

 

گفتی چه خبر؟

گفتم و هرگز نشنیدی

جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست...

 

 

امید صباغ نو


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:56 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

که پس از سجود بر می‌گردی

وقتی که صلاح بود بر می‌گردی

 

در نامه نوشتی که دلت تنگ شده

تافکر کنم که زود بر می‌گردی

 

 

میلاد عرفان پور


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:46 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

تو که چشمان تو با هرکه به جز من بد نیست

تو که در آخر هر جزر نگاهت مد نیست

 

تو که دلخوش شده ای با عسل خاطره ها

غم تو با غم دلتنگی من یک حد نیست!

 

سایه ام طعنه به من می زند و می شنوم :

- اثر از او که همه درد تو می فهمد نیست

 

آن که با عشق به چشمان تو با غصه گریست

این که هرشب به تب سرد تو می خندد نیست

 

آن که با هر نفسش مایه ی آرام تو بود

این که راه نفست را به تو می بندد نیست

 

ماهی قرمز احساس دلم در خطر است

دل تو معنی این فاجعه می فهمد ، نیست ؟

 

نیمه ی دیگر من با من از این حرف بزن

که غم دوری و نادیدن تو ممتد نیست !

 

گاه گاهی همه ی هستی این قلب اسیر

خبر از این دل پر غصه بگیری بد نیست

 

 

رویا باقری


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:32 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

اصلاً قبول حرف شما، من روانی‌ام

من رعد و برق و زلزله‌ام؛ ناگهانی‌ام

 

این بیت‌های تلخِ نفس‌گیرِ شعله‌خیز

داغ شماست خیمه زده بر جوانی‌ام

 

رودم؛ اگر چه بی‌تو به دریا نمی‌رسم

کوهم؛ اگر چه مردنی و استخوانی‌ام

 

من کز شکوه روسری‌ات کم نمی‌کنم

من، این من غبار؛ چرا می‌تکانی‌ام؟

 

بگذار روی دوش تو باشد یکی دو روز

این سر که سرشکسته ی نامهربانی‌ام

 

کوتاه شد سی و سه پل و دو پلش شکست

از بعد رفتنت گل ابروکمانی‌ام

 

شاعر شنیدنی است ولی دست روزگار

نگذاشت این که بشنوی‌ام یا بخوانی‌ام

 

این بیت آخر است، هوا گرم شد؛ بخند

من دوست‌دار بستنی زعفرانی‌ام

 

 

حامد عسکری


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:31 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

بهار رفت و زمستان من تمام نشد

عذاب باغچه باسوختن تمام نشد

 

چه کوه ها که نهادند سر به شانه ی هم

در این میانه غم کوهکن تمام نشد

 

  "کجای این شب تیره...کجا بیاویزم *"

که از تو حسرت این پیرهن تمام نشد    

 

سکوت کردی و رفتی...ولی درون سرم

صدای ممتد سوت ترن تمام نشد

 

دلم گرفت...دلم تنگ شد...دلم ترکید ...

دلم تمام...ولی عمر من تمام نشد

 

 

اصغر معاذی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:30 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

بهار رفت و زمستان من تمام نشد

عذاب باغچه باسوختن تمام نشد

 

چه کوه ها که نهادند سر به شانه ی هم

در این میانه غم کوهکن تمام نشد

 

  "کجای این شب تیره...کجا بیاویزم *"

که از تو حسرت این پیرهن تمام نشد    

 

سکوت کردی و رفتی...ولی درون سرم

صدای ممتد سوت ترن تمام نشد

 

دلم گرفت...دلم تنگ شد...دلم ترکید ...

دلم تمام...ولی عمر من تمام نشد

 

 

اصغر معاذی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:30 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

این روزها چه قدر هوای تو می کنم

حتی غروب، گریه برای تو می کنم

 

گاهی کنار پنجره ام می نشینم و

چشمی میان کوچه، رهای تو می کنم

 

خیره به کوچه می شوم اما تو نیستی

یاد تو، یاد مهر و وفای تو می کنم

 

خود نامه ای برای خودم می نویسم و

آن را همیشه پست به جای تو می کنم

 

وقتی که نامه می رسد از سوی من به من

می خوانم و دوباره هوای تو می کنم

 

 

فرامرز عرب عامری


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:29 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

من پیر شدم ،دیر رسیدی،خبری نیست

مانند من آسیــمه سر و دربـدری نیست

 

بسیار برای تـو نـوشتم غم خود را

بسیار مرا نامه ،ولی نامه بری نیست

 

یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

 

حالا کـه مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا بـرده و از مـن اثری نیست

 

بگذار که درها همگی بسته بـمانـنـد

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

 

بگذار تبر بـر کمر شاخه بکوبد

وقتی که بهار آمد و او را ثمری نیست

 

تلخ است مرا بودن و تلـخ است مرا عمر

در شهر به جز مرگ متـاع دگری نیست

 

 

ناصر حامدی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:27 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

 

 

می کنم الفبا را، روی لوحه ی سنگی

واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی

 

بعد از این اگر باشم در نبود خواهم بود

مثل تاب بیتابی مثل رنگ بیرنگی

 

از شبت نخواهد کاست، تندری که می غرّد

سر بدزد هان! هشدار! تیغ می کشد زنگی

 

امن و عیش لرزانم نذر سنگ و پرتابی ست

مثل شمع قربانی در حفاظ مردنگی

 

هر چه تیز تک باشی، از عریضه ی نطعت

دورتر نخواهی رفت مثل اسب شطرنگی

 

قافله است و توفان ها خسته در بیابان ها

در شبی که خاموش است کوکب شباهنگی

 

در مداری از باطل، بی وصول و بی حاصل

گرد خویش می چرخند راه های فرسنگی

 

مثل غول زندانی تا رها شویم از خُم

کی شکسته خواهد شد این طلسم نیرنگی؟

 

صبح را کجا کشتند کاین پرنده باز امروز

چون غُراب می خواند با گلوی تورنگی

 

لاشه های خون آلود روی دار می پوسند

وعده ی صعودی نیست با مسیح آونگی

 

 

حسین منزوی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ جمعه 28 مهر 1396 6:26 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

تعداد کل صفحات : 71 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >
درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:87212

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396