شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

 

 

کنار پنجره یک جفت چشم بارانی

نشسته اند به یک انتظار طولانی

 

نشسته اند و برای تو شعر می گویند :

تو هیچ چیز از احساس من نمی دانی

 

بگیر از من عاشق هوای عشقت را

کلید را نگذارند دست زندانی !

 

سرم سپرده تر از روزهای پیوندست

دلم گرفته تر از ابرهای بارانی

 

بیا و لحظه ایی از کار خود پشیمان باش

قشنگ می شود این عشق با پشیمانی

 

 

احسان افشاری


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ شنبه 22 مهر 1396 9:49 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:87251

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396