چگونه بی تو بگويم كه هر چه بادا باد
كه میكند غم عشق تو ريشه از بنياد
چقدر سر به هوايی و سركش و مغرور
به سرو تكيه زدم قامتش فريبم داد
تو باد بودی و من برگ دير فهميدم
هزار برگ خزان میروند اگر بر باد
انار كال درختان پناهشان شاخهست
انار تا برسد شاخه میرود از ياد
هميشه ميوهی شيرين به خاك میافتد
مرا نچيدی و اين ميوه از دهان افتاد
چه بیثمر به دل سنگ تيشه میكوبم
عوض شدهست زمانه عوض شده فرهاد
ميان عشق و اسارت هزار فرسنگ است
كه هر كه دل به كسی داد میشود آزاد
شیما شاهسواران احمدی
[ شنبه 22 مهر 1396 9:54 PM ] [ سید رضا هاشمی ]