شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

 

 

کلماتم را 

در جوی سحر می‌شویم 

لحظه‌هایم را 

در روشنی باران‌ها 

 

 

تا برای تو شعری بسرایم، روشن 

تا که بی‌دغدغه بی‌ابهام 

سخنانم را 

در حضور باد 

این سالک دشت و هامون 

با تو بی‌پرده بگویم 

که تو را 

دوست می‌دارم تا مرز جنون 

 

 

محمدرضا شفیعی کدکنی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 26 مهر 1396 9:54 AM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:88060

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396