شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

تو را گم میکنم هر روز و پیدا میکنم هر شب

بدینسان خواب ها را با تو زیبا میکنم هر شب

 

تبی این کاه را چون کوه سنگین میکند، آنگاه

چه آتش ها که در این کوه برپا میکنم هر شب

 

تماشاییست پیچ و تاب آتش، آه خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا میکنم هر شب

 

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی جانا

چگونه با جنون خود مدارا میکنم هر شب

 

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بی کسی،ها میکنم هرشب

 

تمام سایه ها را می کشم در روزن مهتاب

حضورم را زچشم شهر حاشا میکنم هر شب

 

دلم فریاد می خواهد ولی در گوشه ای تنها

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

 

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی!

که من این واژه را تا صبح معنا میکنم هر شب

محمدعلی بهمنی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ دوشنبه 21 اسفند 1396 10:50 PM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:88512

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396