شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

کسی مسافرِ این آخرین قطار نشد

کسی که راه بیندازمش سوار نشد!

 

چ­قدر گل که به گلدان خالی ­ام نشکفت

چقدر بی ­تو زمستان شد و بهار نشد

 

من و تو پای درختان چه قدر ننشستیم!

چه قلب­ها که نکندیم و یادگار نشد

 

چه روزها که بدون تو سال­ها شد و رفت

چه لحظه ­ها که نماندیم و ماندگار نشد

 

همیشه من سرِ راهِ تو بودم و هربار

کنار آمدم و آمدم کنار، نشد!

 

قرار شد که بیایی قرار من باشی

دوباره زیر قرارت زدی!؟ قرار نشد...

 

مهدی فرجی


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ سه شنبه 22 اسفند 1396 6:38 AM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:470515

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396