شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

 

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

 

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

 

ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد

ای وای، های های عزا در گلو شکست

 

آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

 

«بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت

«آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست

 

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

 

تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا...در گلو شکست

 

قیصر امین ‌پور


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ سه شنبه 22 اسفند 1396 6:41 AM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:88531

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396