شعر عاشقانه
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
موضوعات
کدهای کاربر

درخت ها همه عریان شدند، آبان شد

و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد

 

نیامدی و نچیدی انار سرخی را

که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد

 

نیامدی و ترک خورد سینه ی من و آه

چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد

 

چقدر باغ پر از جعبه های میوه شد و

چقدر جعبه ی پر راهی خیابان شد

 

چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر

گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد

 

چطور قصه ام اينقدر تلخ پایان یافت؟

چطور آنچه نمیخواستم شود آن شد؟

 

انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد

و گوش باغ پر از خنده ی کلاغان شد

 

‫‏پانته آ صفایی‬


ارسال شده توسط : سید رضا هاشمی
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 24 اسفند 1396 6:31 AM ] [ سید رضا هاشمی ]

درباره وبلاگ

آمار و بازدید ها
کل بازدید:88511

تعداد کل مطالب : 1173

تعداد کل نظرات : 1

تاریخ آخرین بروزرسانی : شنبه 9 تیر 1397 

تاریخ ایجاد بلاگ : دوشنبه 17 مهر 1396