احترام پرندگان به امام هادی علیه السلام
ابوهاشم جعفری میگوید:
متوکل
تالار آفتابگیری درست کرده بود که پنجرههای مشبک داشت و داخل آن پرندگان
خوش آواز را رها ساخته بود. روزهایی که سران حکومت برای سلام رسمی و تبریک
نزد او میآمدند، متوکل درون همین تالار مینشست اما بر اثر سر و صدای
پرندگان، نه حرف دیگران را میشنید و نه دیگران حرفش را میشنیدند.
فقط
وقتی که امام هادی علیه السلام وارد میشدند تمام پرندگان ساکت و آرام
میشدند و تا وقتی امام هادی از آنجا خارج نمیشد سر و صدایی شنیده
نمیشد. (1)
آگاهی امام هادی علیه السلام از سؤال ذهنی اصحاب
محمد بن شرف میگوید:
همراه
امام هادی علیه السلام در یکی از کوچه های مدینه راه میرفتم. خواستم از
امام هادی علیه السلام مسألهای بپرسم اما قبل از این که سوالم را مطرح
کنم، امام به من فرمود: «ما در جای شلوغی هستیم و مردم در رفت و آمدند.
اکنون زمان خوبی برای سوال کردن نیست.» (2)
امام هادی علیه السلام و پیشگویی مرگ جوان غافل
ابوحسین سعید پسر سهل بصری ملّاح میگوید:
روزی
امام هادی علیه السلام به مجلس ولیمه یکی از فرزندان خلیفه عباسی دعوت شد.
همراه امام وارد مجلس شدیم. حاضران با دیدن امام به احترامش سکوت کردند.
ولی جوانی در این مجلس حضور داشت که احترام امام هادی را نگه نداشت و در
مجلس به خنده و حرفهای یاوه مشغول بود. در این هنگام حضرت هادی علیه
السلام رو به او کرد و فرمود: «در خنده زیادهروی میکنی و از یاد خدا
غافل هستی، در حالی که سه روز بعد در قبرستان خواهی بود.»
جوان ساکت شد و چیزی نگفت.......