یا مهدی ادرکنی

نويسنده: فرزانه و وجيهه بحريني | پنج شنبه 29 بهمن 1388  ساعت 11:33 PM |  

 

سلام ،منتظر

 

 

(0) منتظر نظر بده

 

ماه، به صورت روی تو . . .

نويسنده: فرزانه و وجيهه بحريني | پنج شنبه 29 بهمن 1388  ساعت 11:24 PM |  

 

بهار آمد

رمضان آمد اما..............تو نیامدی

وقتی بهار با سپیدی شکوفه هایش از دریچه چشمانم سرک می کشد، موج اشکی

فرو خفته از درون سینه تنگم به دیواره دل می کوبد و تو را می جوید.

 

بهار زیباست لطیف و دوست داشتنیست

اما .......بی تو ای زیباترین، ای لطیف ترین ای بهار جان و ای طراوت بهار ، هیچ زیبایی دلم را برنمی انگیزد، که دل در فراق تو سوخته دارم و نگاه در راه تو خیره.

ای بهاریترین فصل ها . ای سبزترین بهاران !

دور از نگاه مهربان تو ،و دور از عنایت رحیمانه ی تو و دور از سرانگشت لطف تو خزانم و سرد. خوشکم و عطشناک .

       فراق تو برف سفید کهولت بر چهره ام می نشاند. بیا که با تو بهاری شویم،

      بروییم و بیدار شویم که روییدن تنها به زلال عشق تو معنا می یابد و

      باقی روییدنی ها ماندن است و پوسیدن.

 

 

(0) نظرات

 

ما را دریاب

نويسنده: فرزانه و وجيهه بحريني | پنج شنبه 3 دی 1388  ساعت 6:22 PM |  

 

 

سکه به نامت می زنند یا حسین

 

وقتی سخن از تو به میان می آید، درختان به رکوع می روند، و برگ ها، به نشانه ی سجده، از شاخه ها فرو می ریزند. وقتی سخن از تو به میان می آید، خورشید از پشت کوه ها سرک می کشد و از حرارت شوق تو آتش می گیرد. وقتی که نام تو بر دفتر تاریخ تکرار می شود، قلم از پا می افتد و مرکب همچو دریا متلاطم می شود. پس از تو خون، سرخ ماند و شهادت پایدار. پس از تو بزم عاشقان رنگ لاله گرفت و غروب، با دل های گرفته به نجوا پرداخت. اکنون در شهر عزت و افتخار، سکه به نام تو می زنند!

و سلام بر تو!

ای حسین   ای خون خدا .........

 
التماس دعا

 

 

(1) نظرات

 

یا مهدی ادرکنی

نويسنده: فرزانه و وجيهه بحريني | پنج شنبه 3 دی 1388  ساعت 6:15 PM |  

 

الهم عجل لولیک الفرج


یا مهدی
 

قلبم سرشار از انتظار است.... او خواهد آمد ........

 

انشاءالله

 

 

(0) نظرات

 

گشایشی سبز

نويسنده: فرزانه و وجيهه بحريني | پنج شنبه 12 آذر 1388  ساعت 10:58 AM |  

 

  
 

 

انتظار فرج خود گشایشی سبز است . انتظار، گشودن دریچه ای است رو به آسمان و

 

 استشمام عطر امید .انتظار، چشم دوختن به انتهای جاده هدایت است

 

من لحظه به لحظه به آمدن او گواهی می دهم و دم به دم مقدمش را انتظار می کشم.

 

 

ای کاش آن روز فردا باشد ………….
 
 

 

 

(1) نظرات

 

معبود من

نويسنده: فرزانه و وجيهه بحريني | پنج شنبه 28 آبان 1388  ساعت 9:32 AM |  

 

 

 ای محبوب  و معبود من !

  سال ها ست که در نمازم با تو سخن می گویم و روی نیاز و نیانش به سوی تو می آورم . دفتر خاطرم یاد شیرین نجوا با تو را ثبت کرده است ، آن رازهای سر به مهر که تو می دانی و من ، آن حرفهایی که تو شنیدی و من ، آن اشک هایی که تو دیدی و من، همه باقی است . ای بهترین خریدار فرصت های زندگی! ما را هوشیار بدار در آنچه به ما ارزانی داشتی تا آن شویم که تو می خواهی .

 
 
 

 

 

 

(0) نظرات