یا مهدی ادرکنی
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
بهار
آمد
رمضان آمد اما..............تو نیامدی
وقتی بهار با سپیدی شکوفه هایش از دریچه چشمانم سرک می کشد، موج اشکی
فرو خفته از درون سینه تنگم به دیواره دل می کوبد و تو را می جوید.
بهار
زیباست لطیف و دوست داشتنیست
اما .......بی تو ای زیباترین، ای لطیف ترین ای بهار جان و ای طراوت بهار ، هیچ زیبایی دلم را برنمی انگیزد، که دل در فراق تو سوخته دارم و نگاه در راه تو خیره.
ای بهاریترین فصل ها . ای سبزترین بهاران !
دور از نگاه مهربان تو ،و دور از عنایت رحیمانه ی تو و دور از سرانگشت لطف تو خزانم و سرد. خوشکم و عطشناک .
فراق تو برف سفید کهولت بر چهره ام می نشاند. بیا که با تو بهاری شویم،
بروییم و بیدار شویم که روییدن تنها به زلال عشق تو معنا می یابد و
باقی روییدنی ها ماندن است و پوسیدن.
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
سکه به نامت می زنند یا حسین
وقتی سخن از تو به میان می آید، درختان به رکوع می روند، و برگ ها، به نشانه ی سجده، از شاخه ها فرو می ریزند. وقتی سخن از تو به میان می آید، خورشید از پشت کوه ها سرک می کشد و از حرارت شوق تو آتش می گیرد. وقتی که نام تو بر دفتر تاریخ تکرار می شود، قلم از پا می افتد و مرکب همچو دریا متلاطم می شود. پس از تو خون، سرخ ماند و شهادت پایدار. پس از تو بزم عاشقان رنگ لاله گرفت و غروب، با دل های گرفته به نجوا پرداخت. اکنون در شهر عزت و افتخار، سکه به نام تو می زنند!
و سلام بر تو!
ای حسین ای خون خدا .........
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
قلبم سرشار از انتظار است.... او خواهد آمد ........
انشاءالله
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
انتظار
فرج خود گشایشی سبز است . انتظار، گشودن دریچه ای است رو به آسمان و
استشمام عطر امید .انتظار، چشم دوختن به انتهای جاده هدایت است
من لحظه به لحظه به آمدن او گواهی می دهم و دم به دم مقدمش را انتظار می کشم.
نويسنده:
فرزانه و وجيهه بحريني
ماه، به صورت روی تو . . .
ما را دریاب
یا مهدی ادرکنی
گشایشی سبز
معبود من