داستانهای کوتاه جنگ تحمیلی
خوشا آنان که با شهادت رفتند
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 16 دی 1388  توسط احمد یوسفی
 من کسي را مي شناسم که نمي‌تواند فرزند خردسال خود را در آغوش بگيرد. باور کنيد که هميشه فرزند کوچکش او را در آغوش پاک و صميميِ خود جاي مي‌دهد. من کسي را مي‌شناسم که با دو دست قطع شده‌اي که هنوز جراحتِ بوسه‌هاي ترکش خمپاره‌ي 60  بر آن‌ها خودنمايي‌ مي‌کند، وضوي عجيبي مي‌گيرد و.....

بروجرد . احمد یوسفی



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 7 دی 1388  توسط احمد یوسفی
مرگ بر کسانی که حرمت عاشورا را شکستند و بی شرمانه شعار ضد اسلامی سر دادند و چهره کثیفشان را به ملت مومن شناساندند و ثابت کردند که خواسته های اربابانشان را اجابت می کنند . آنها باید بدانند هر که با آل علی (ع) در افتاد ور افتاد . ننگ و نفرین باد بر آنانی که از سر جهل سوت زدن و کف زدن هایشان ما را بیاد هلهله و شادی لشکر ابن سعد انداخت 
لعنت بر جنبش سبزتان شما فقط برای نوکری اربابان تن به بی دینی می دهید


ادامه مطلب