نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 آذر 1388 توسط
احمد یوسفی
نيمه شب «احد» از خواب پريد و مرا صدا زد و گفت:«بلند شو» گفتم:«چه شده؟» گفت:«الان در خواب ديدم که شهيد شدهام و برايم يقين شد که من فردا شهيد خواهم شد».
تا صبح بيدار مانديم و مشغول دعا و راز و نياز با خدا شديم گويي در انتظار شهادت لحظهشماري ميکرد فرداي همان روز بال در بال ملائک به آسمان پرواز کرد.
شهيد احد آقاياري