نوشته شده در تاريخ سه شنبه 21 مهر 1388 توسط
احمد یوسفی
آخرين دفعه ي باز آمدنم يادت هست؟
بوي باروت و غبار بدنم يادت هست ؟
وقتي از پنجره برچشم تو خنديدم
حالت ساحل دريا شدنم يادت هست ؟
روزي از کوچه به تو دست تکان مي دادم
دست جا مانده از پيرهنم يادت هست ؟
خاک انگشتر و تسبيح و پلاکي خونين
جاي خالي مرا در کفنم يادت هست ؟
آخزين دفعه ي باز آمدنم يادت ماند
لحظه ي تازه پر پر شدنم يادت هست ؟
زهرا رسول زاده