مردی داشت در خیابان حركت می كرد كه ناگهان صدایی از پشت گفت:
- اگر یك قدم دیگه جلو بروی كشته می شوی .
مرد ایستاد و در همان لجظه آجری از بالا افتاد جلوی پایش.
مرد نفس راحتی كشید و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسی را ندید .
بهر حال نجات پیدا كرده بود .
به راهش ادامه داد .به محض اینكه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت :
- بایست
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد .بازهم نجات پیدا كرده بود .
مرد پرسید تو كی هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فكری كرد و گفت :
- اون موقعی كه من داشتم ازدواج می كردم کدام گوری بودی


 نگاشته شده توسط سید مجتبی طاهری فر در شنبه 21 شهریور 1388  ساعت 4:49 PM نظرات 0 | لینک مطلب

Powered By Rasekhoon.net