پیر زنی بیمار شد و فرزندش او را نزد دکتر برد . از اینکه پیرزن لباسهای
فاحر و رنگین پوشیده بود ، دکتر به دردش پی برد و به پسرش گفت :
تنها دوای درد مادر تو شوهر است و نیاز به هیچ چیز دیگر ندارد .
پسر اظهار نمود که مادر من از حال رفته و پیر است ، چنین زنی را با
شوهر چکار ؟ همینکه مادر این سخن را از فرزندش شنید با کمال
عصبانیت خطاب به او گفت : فضولی نکن دکتر بهتر از تو می فهمد .. !!