📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

قصاید اعتصامی - قصیدهٔ شمارهٔ ۱

ای دل عبث مخور غم دنیا را

فکرت مکن نیامده فردا را

کنج قفس چو نیک بیندیشی

چون گلشن است مرغ شکیبا را

بشکاف خاک را و ببین آنگه

بی مهری زمانهٔ رسوا را

این دشت، خوابگاه شهیدانست

فرصت شمار وقت تماشا را

از عمر رفته نیز شماری کن

مشمار جدی و عقرب و جوزا را

دور است کاروان سحر زینجا

شمعی بباید این شب یلدا را

در پرده صد هزار سیه کاریست

این تند سیر گنبد خضرا را

پیوند او مجوی که گم کرد است

نوشیروان و هرمز و دارا را

این جویبار خرد که می‌بینی

از جای کنده صخرهٔ صما را

آرامشی ببخش توانی گر

این دردمند خاطر شیدا را

افسون فسای افعی شهوت را

افسار بند مرکب سودا را

پیوند بایدت زدن ای عارف

در باغ دهر حنظل و خرما را

زاتش بغیر آب فرو ننشاند

سوز و گداز و تندی و گرما را

پنهان هرگز می‌نتوان کردن

از چشم عقل قصهٔ پیدا را

دیدار تیره‌روزی نابینا

عبرت بس است مردم بینا را

ای دوست، تا که دسترسی داری

حاجت بر آر اهل تمنا را

زیراک جستن دل مسکینان

شایان سعادتی است توانا را

از بس بخفتی، این تن آلوده

آلود این روان مصفا را

از رفعت از چه با تو سخن گویند

نشناختی تو پستی و بالا را

مریم بسی بنام بود لکن

رتبت یکی است مریم عذرا را

بشناس ایکه راهنوردستی

پیش از روش، درازی و پهنا را

خود رای می‌نباش که خودرایی

راند از بهشت، آدم و حوا را

پاکی گزین که راستی و پاکی

بر چرخ بر فراشت مسیحا را

آنکس ببرد سود که بی انده

آماج گشت فتنهٔ دریا را

اول بدیده روشنئی آموز

زان پس بپوی این ره ظلما را

پروانه پیش از آنکه بسوزندش

خرمن بسوخت وحشت و پروا را

شیرینی آنکه خورد فزون از حد

مستوجب است تلخی صفرا را

ای باغبان، سپاه خزان آمد

بس دیر کشتی این گل رعنا را

بیمار مرد بسکه طبیب او

بیگاه کار بست مداوا را

علم است میوه، شاخهٔ هستی را

فضل است پایه، مقصد والا را

نیکو نکوست، غازه و گلگونه

نبود ضرور چهرهٔ زیبا را

عاقل بوعدهٔ برهٔ بریان

ندهد ز دست نزل مهنا را

ای نیک، با بدان منشین هرگز

خوش نیست وصله جامهٔ دیبا را

گردی چو پاکباز، فلک بندد

بر گردن تو عقد ثریا را

صیاد را بگوی که پر مشکن

این صید تیره روز بی آوا را

ای آنکه راستی بمن آموزی

خود در ره کج از چه نهی پا را

خون یتیم در کشی و خواهی

باغ بهشت و سایهٔ طوبی را

نیکی چه کرده‌ایم که تا روزی

نیکو دهند مزد عمل ما را

انباز ساختیم و شریکی چند

پروردگار صانع یکتا را

برداشتیم مهرهٔ رنگین را

بگذاشتیم لؤلؤ لالا را

آموزگار خلق شدیم اما

نشناختیم خود الف و با را

بت ساختیم در دل و خندیدیم

بر کیش بد، برهمن و بودا را

ای آنکه عزم جنگ یلان داری

اول بسنج قوت اعضا را

از خاک تیره لاله برون کردن

دشوار نیست ابر گهر زا را

ساحر، فسون و شعبده انگارد

نور تجلی و ید بیضا را

در دام روزگار ز یکدیگر

نتوان شناخت پشه و عنقا را

در یک ترازو از چه ره اندازد

گوهرشناس، گوهر و مینا را

هیزم هزار سال اگر سوزد

ندهد شمیم عود مطرا را

بر بوریا و دلق، کس ای مسکین

نفروختست اطلس و خارا را

ظلم است در یکی قفس افکندن

مردار خوار و مرغ شکرخا را

خون سر و شرار دل فرهاد

سوزد هنوز لالهٔ حمرا را

پروین، بروز حادثه و سختی

در کار بند صبر و مدارا را

 



[ چهارشنبه 30 تیر 1395  ] [ 11:16 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

فروردین 1395
اردیبهشت 1395
خرداد 1395
تیر 1395
مرداد 1395
شهریور 1395
مهر 1395
آبان 1395
آذر 1395
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1114637 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه