غزلیات سلمان - غزل شمارهٔ ۳۰۲
ای آب آتش رنگ تو، بر باد داده خاک من
در آب و آتش هر دم از خاک درت باد ختن
آب است و آتش جام می خاک است تن با دست جان
بنشان به آب آتشین، این گرد و خاک و باد من
گردم زند باد از گلت کابست و آتش خاک او
باد آتش و خاک افکند، در آْب نسرین و سمن