غزلیات عرفی - غزل شمارهٔ ۳۰۲
دل مراد به گرد حصول می گردد
دعا به کعبهٔ حسن قبول می گردد
مگر به مرحلهٔ بی نشانی افتادم
که ره ز بادیه بر عرض و طول می گردد
ندا ز عرش محبت، به گمرهان این است
که در مزار شیهدان قبول می گردد
خلاف عهد بخواهی به غم مصاحب شو
که عافیت به نسیم ملول می گردد
بود عطیهٔ دیوان ناامیدی بس
حواله ای که به گرد وصول می گردد
خراب معرفت عرفیم که هر سخنش
به شهر قدس، ادیب عقول می گردد