غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۸۰۲
تا بکی در مقام نازی تو
چه شود گر بما بسازی تو
حسن رویت ز عشق دارد ساز
از چه با عاشقان نسازی تو
دست پرورد عشقبازی ما
نشود گر بما نبازی تو
ز آینه عشق ما نمود رخت
سزد الحق بما بنازی تو
در تو یکذره از حقیقت نیست
پای تا سر همه مجازی تو
مینوازش بلطف خود گاهی
گر چه از فیض بینیازی تو
مردم از غم سحر نخواهی شد
شب هجران چه بس درازی تو