پنج شنبه 2 اردیبهشت 1389  ساعت 5:32 PM
و خدايي كه گهي خوب و گهي خندان است
 و به اندازه چشمان حقيقت زيباست
 و خيالش كه به اندازه دريا آبي است
 مي برد روح مرا سوي همان گردابي
كه در آن غرق شدم
آه و افسوس كه در حوضچه ياد خدا
دست من خيس نماند
 
اين شعر از خودمه. اگه وقت دارين نظر بدين


 نگاشته شده توسط هفت خاکستری نظرات 0 | لينک مطلب


پنج شنبه 2 اردیبهشت 1389  ساعت 5:26 PM
در اين طلوع خستگي
 و اين هجوم بي امان دل شكستگي
 به آيه آيه هاي بيكسي قسم
 دگر كسي به عشق رو نمي كند
 براي آن گل شكفته در بهار عشق
 بلبلي دگر ترانه گو نمي شود
 و شمعهاي جان گداز عشق همه به خواب رفته اند
و عاشقان شمع
 با دو بال آهنين
 به دور آب و نان و سنگ طواف كرده‌اند
 و قصه‌هاي خنده دار عشق زبانزد خواص و عام گشته اند
 دگر كسي به بيستون نگاه عشق نمي كن
د به آيه آيه هاي بي كسي قسم
 دگر كسي به عشق رو نمي كند
 
اين شعر رو خودم گفتم. لطفا نظر بديد در چه حد بده!!


 نگاشته شده توسط هفت خاکستری نظرات 1 | لينک مطلب



Powered By Rasekhoon.net