روضه بسیار جانسوز_سید الشهداء_95
السلام علیک یا بقیه الله
آقا نوشته اند،که جدت کفن نداشت
گیرم کفن نداشت،چرا پیرهن نداشت
کفنی داشت زخون و سم مرکب، خاک صحرا
*کی گفته کفن نداشته؟مگه کفن اونی نیست که بدن رو می پوشونه؟*
کفنی داشت زخون و سم مرکب، خاک صحرا
تا نگویند حسین ابن علی بی کفن است
پیچیده بود در خودش از آتش عطش
داغی که داشت در جگرخود حسن نداشت
*میدونه الان به خیمه ها می خوان حمله کنن،میدونه این زن و بچه دیگه پاسبانی ندارن،میدونه آگه اینا حمله کنن،اولین کاری که کنن،خیمه ها رو میسوزونن ،میدونه اگه اینا حمله کنن سرهای شهدا رو از بدن جدا میکنن،میدونه اگه اینا حمله کنن،هر چی تو خیمه ها هست به غارت می برن،خیلی نگران بود،لذا وقتی اون نانجیب رو سینه نشت*
چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها
همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت
*این تازه اول جسارت بود،خوب شد نبودی ببینی با خواهرت چه کردن؛البته از رو نیزه داشت نگاه میکرد ..." بعضی ها گفتن سر بریده چشم هاشو بست،یعنی من خجالت زده ی زینبم .... من باشم و ببینم نامحرما دور خواهرم حلقه بزنن ... من باشم ببینم بر قطره های اشک زینب خنده کردن ... من باشم ببینم یه مشت مست لایعقل ،یه مشت رقاصه خوان ها و آوازه خوان ها، دور خواهرم دارن شادی می کنن*
زینب و کوچه و بازار کجا
زینب و مجلس اغیار کجا
*کیه این خانم؟یحیی مازنی میگه من بیست سال همسایه ی علی بودم، یه بارم نشد قد و قامت زینبشو ببینم ..." همین قد بدون تا کربلا هیچ کی قد و قامتشو ندیده بود، اما بعد کربلا ورق برگشت ، یا صاحب الزمان ببخش آقا ... دیگه چشمی نمانده بود که زینب رو ندیده باشه "علیها ارذل ثیابها" اینقده تازیانه بر این بدن زده بودن ... که لباسش مثل لباس ابی عبدالله کهنه شده بود"
وقتی به دنیا اومد قنداقشو که پیغمبرگرفت ،یه لحظه فاطمه دید پیغمبر لب هاشو گذاشت رو گونه های زینب ... "فوضع فمه الشریف علی خده المنیف" هی شروع کرد صورت زینب و بوسیدن" وبکت بُکاءاً شدیداً "فاطمه هم گریه کرد.
"بابا ثواب کسی که بر زینب گزیه کنه چیه؟فرمود ثوابش برابری می کنه با گریه ی بر حسن و حسین" یه بیت بگم و دعات کنم،صدا زد: داداش!*
آب ،آب با قیمت جان میدادن
پاسخ ما به سنان می دادن
دختر قرآن و کعب نی کجا؟
عمّۀ سادات و بزم می کجا؟
کوچه های شام فردا شاهدن
سنگ ها گویند زینب را زدن
*حسین .....*
"بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله"
*یه جای سالم توی بدنش نبود، اربعین که اومد کربلا.داداش! یادته اون روز من تو رو نشناختم،اگه الان تو بلند شی تو هم من رو نمیشناسی.
به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان(عج)، تو را میخوانیم:"یا الله..."
عمو عباس جات خالی بود عمه مو سیلی زدن
السلام علیک یا ابا عبدلله
*امروز دیگه اینجوری سلام نمیدم. داداش پاشو سربریدتو برات آوردم*
"السلام علی المَجزوزِ الرَاسِ مِنَ القَفا"
*حسین... نه نه! زن و مرد، تو که نفست یاری میکنه. تو که صدات مثل زینب نگرفته. این بچه ها دیگه صداشون جوهره نداشت. امروز ما به جای اون بچه ها میگیم. حسین....به خدا هر چیز دیگه جای این ذکر بگی دلت آروم نمیشه. "فما احلی اسمائکم". شیرینی این ذکر و بچش... حسین وای
هنوز به قبرا نرسیده بودن، یه وقت دیدن این زن و بچه خودشونو از ناقه ها به زمین انداختن. داداش اگه اون روز تو با صورت به زمین خوردی بلندشو ببین آخرین وجه تشابه من و تو اینه. تو تشنگی کشیدی منم کشیدم. گرسنگی کشیدی من کشیدم کتک خوردی منم کتک خوردم. تو رو با نیزه زدن منم زدن. زین العابدین فرمودآ: "ان دَمَعَت من احَدِنا عَینٌ" اگه چشمی از ما گریه میکرد. "فَقُرِعَت رَأسُهُ بِالرُمح" نیزه دارا با نیزه به سرش میزدن. اما داداش تو رو کشتن منم میخواستن بکشن، اما صورت تو زمین خورد تو این یکی من عقب موندم. اربعین جبران کرد. یه جوری از ناقه خودش و به زمین انداخت. رو زانوهاش داره راه میاد.
همه منتظرن ببینن زینب چه میکنه؟ خوب نشونی رو بلده. خودم دیدم از بالا بلندی کجا افتادی زمین. خودم دیدم چی جوری محاصره ات کردن. اومد کنار این قبر. همه دور زینب حلقه زدن. اینجا با روضه شام و کوفه فرق میکنه اینا همه خواصن. همه روضه ها رو خوند. آی رباب تو از خیمه بیرون نیومدی اما من اومدم دیدم یه بدنی به رو، رو زمین افتاده. و هُوَ جُسَةٌ بِلا رَأس، سر نداشت سر نداشت. رباب نبودی ببینی چه کردم... خواستم سرشو ببوسم سر نداشت خواستم دستشو بردارم به قلبم بزارم دستشو بریده بودن فقط یه جای سالم بود اونم رگای گردنش بود. لبامو به اون رگا گذاشتم که تونستم خطبه بخونم. لبا رو به اون رگا گذاشتم که تونستم یزیدو رسوا کنم. گریه ها کردن... هر یکی سمت قبری رفت. اما دیدن رباب متحیره. یه جور دیگه داره ناله میزنه... خانوم تو چرا سرقبری نمیری؟ آخه قبر علی اصغرمو نمیدونم کجاست. آخ بمیرم. آب خوردم سینه هام شیر آورده. یادش بخیر 40 روز پیش علی داشتمو شیر نداشتم حالا برعکس شد.
یه بدن عصر روز یازدهم بدون زائر موند. هیچکی هم اشاره نمیکنه. به زینب خیلی سخت گذشت. از گودال که عبورشون دادن تو دارالحربم که بدن بنی هاشم بود. همه رو زینب زیارت کرد اما یه بدن کنار علقمه موند آخه عباس دور افتاده بود. هرچه زینب خواهش کرد نذاشتن اون بدنو زیارت کنه حالا تو ببین چه حسرتی به دلش موند
گفت داداش میرم اما برمیگردم. ازکنار قبر حسین هنوز داره رو زانوهاش راه میره. کربلا رفته ها همین جایی که میگن بین الحرمین ارباب ما دست به کمر رفت اما زینب رو زانوهاش راه رفت. رسید کنار علقمه. داداش نگی من با وفا نبودم. اینجا دیگه زینب روضه نخوند سکینه شروع کرد روضه خواندن.
عمو عباس جات خالی بود
عمه مو سیلی زدن