معجزاتی از پیامبران اولوا العزم
معجزاتی از پیامبران اولوا العزم
بعضى از معجزه هاى پیامبرگرامى اسلام(ص) عبارتند از:
1. قرآن کریم;[1]
2. شق القمر;[2]
3. معراج;[3]
و ...
برخى از معجزات حضرت ابراهیم(ع) عبارتند از:
1. زنده کردن مرغ هاى چهارگانه به اذن خداوند متعال; چنان که در سوره بقره آیه 258 و 259، به آن اشاره شده است.
2. سرد شدن آتش و سلامتى از آن; چنان که در سوره انبیا، آیه 69 آمده است.
و ...
برخى معجزات حضرت موسى(ع) عبارتند از: انداختن عصا و تبدیل شدن آن به اژدها و خنثى نمودن سحر ساحران فرعون، بیرون آوردن دست از گریبان و روشن شدن و درخشندگى در بین انگشتان آن حضرت، غرق شدن فرعونیان در رود نیل و نجات پیروان حضرت موسى، زدن عصا بر سنگ در بیابان و جوشیدن چشمه هاى آب به اذن خداوند، ارسال توفان، ملخ، شپش، قورباغه ها و خون شدن آب ها در میان قوم حضرت موسى از جانب خداوند; چنان که آیات سوره اعراف به آنها اشاره دارد. برجسته ترین و مؤثرترین معجزه حضرت موسى(ع) انداختن عصا و تبدیل آن به اژدها بود، که سحر تمام ساحران را در حضور فرعون و مردم خنثى کرد. علّت اهمیت آن نیز این بود که در زمان مصر باستان و دوره حکومت فرعونیان، سحر و ساحرى بسیار رواج داشته و به شدت دامن گیر جامعه آن زمان مصر بوده است.[4]
معجزات حضرت نوح(ع) :
خداوند متعال مى فرماید: (فَأَنجَیْنَـهُ وَ أَصْحَـبَ السَّفِینَةِ وَ جَعَلْنَـهَآ ءَایَةً لِّلْعَــلَمِینَ);[5] و او را با کشتى نشینان برهانیدیم و آن[ سفینه] را براى جهانیان عبرتى گردانیدیم.
از جمله معجزات حضرت نوح(ع) مسئله توفان و نجات نوح(ع) و پیروان آن حضرت بود. هنگامى که آب از زمین جوشید و فوران کرد، باقى قوم نوح که از آن حضرت تبعیت نکرده بودند، غرق شدند و حضرت نوح(ع) قبلا به آن هشدار داده بود.[6]
معجزات حضرت عیسى(ع)
در سوره مائده، آیه 110 آمده است: (وَإِذْ تَخْلُقُ ... وَتُبْرِئُ الاَْکْمَهَ وَالاَْبْرَصَ بِإِذْنِى وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِى); و چون خلق مى کنى ... و شفا مى بخشى کور و پیسى را به امر من بیرون مى آورى و زنده مى گردانى مردگان را به اذن و امر من.
در این آیه، به معجزات آن حضرت اشاره مى فرماید:
1. زنده کردن مردگان;
2. شفا دادن شخص کور;
3. شفا دادن مریض پیسى.[7]
قرآن کریم چه معجزه هاى را براى حضرت موسى ذکر کرده است؟
حضرت موسى معجزه هاى فراوانى داشته اند، آن معجزاتى که قرآن کریم ذکر مى کند عبارتند از:
1. تبدیل شدن عصا به مار عظیم و بلعیدن ابزار ساحران.[8]
2. ید بیضاء; یعنى درخشیدن دست موسى هم چون یک منبع نور.[9]
3. توفان هاى کوبنده.[10]
4. ملخ که بر زراعت ها و درختان آنان مسلط گشت و آفت کشاورزى آبادشان شد.[11]
5. قمّل (شپش یا یک نوع آفت نباتى).[12]
6. ضفادع; یعنى قورباغه ها که از رود نیل سربرآوردند و آن قدر تولید مثل کردند که زندگى آنان را دچار مشکل کردند.[13]
7. دم; یعنى ابتلاى عمومى به خون دماغ و یا به رنگ خون درآمدن رود نیل به گونه اى که نه براى نوشیدن قابل استفاده بود نه براى کشاورزى.[14]
8. شکافته شدن دریا; به گونه اى که بنى اسرائیل توانستند از آن بگذرند.[15]
9. نزول «منّ» و «سلوا» بر بنى اسرائیل.[16]
10. جوشیدن چشمه ها از سنگ سخت.[17]
11. جدا شدن قسمتى از کوه و قرار گرفتن هم چون سایبانى بالاى سر آنان.[18]
12. قحطى و خشک سالى و کمبود میوه ها.[19]
13. بازگشت زندگى به فرد کشته شده اى که قتل او مایه اختلاف شدید میان بنى اسرائیل شده بود.[20]
14. استفاده از سایه ابرها که در حرارت شدید بیابان بر سر آنان قرار مى گرفت.[21]
یکى از معجزات حضرت عیسى(ع) این بوده که به یک قطعه گِل که شبیه کبوتر بوده است، دمیده و به یک کبوتر زنده تبدیل شده است، آیا این یکى از مصادیق ساختن مجسمه روح دار نیست؟
براى روشن شدن پاسخ به چند نکته اشاره مى کنیم:
الف) کار آن حضرت به اذن پروردگار متعال بوده; یعنى همان خداوندى که ما را از مجسمه سازى نهى فرموده در آن شرایط خاص به حضرت عیسى(ع) اذن فرموده که مجسمه را بسازد و آن را زنده کند.
ب) حساب معجزه، از کارهاى عادى جداست.
ج) مجسمه سازى حضرت عیسى(ع) براى اثبات نبوّت و توحید خداوند متعال بوده است.
از طرفى کار برخى از مجسمه سازان ـ به خصوص در صدر اسلام ـ با انگیزه بت پرستى و ایجاد شرک به خداوند متعال بود، به همین دلیل و براى مصالح دیگرى، خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) از مجسمه سازى نهى فرمودند;[22] وانگهى باید بررسى کرد که آیا مجسمه سازى در شریعت حضرت مسیح نیز حرام بوده، تا کار حضرت عیسى حرام تلقى شود؟
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره الانفال
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 78
-------------------------
هجرت كنندگان و آنها كه هجرت نكرده اند .
مبارزه و در گيري با منافقان و راه شناخت آنها و بالاخره يك سلسله مسائل اخلاقي و اجتماعي سازنده ديگر .
به همين دليل جاي تعجب نيست كه در پاره اي از روايات كه در فضيلت تلاوت اين سوره وارد شده ، مانند روايتي كه از امام صادق (عليه السلام) به ما رسيده مي خوانيم كه فرمود : من قرء الانفال و برائة في كل شهر لم يدخله نفاق ابدا و كان من شيعة امير المؤمنين (عليه السلام) حقا و ياكل يوم القيامة من موائد الجنة معهم حتي يفرغ الناس من الحساب .
كسي كه سوره انفال و برائت را در هر ماه بخواند ، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پيروان حقيقي امير مؤمنان علي (عليه السلام) خواهد بود و در روز رستاخيز از مائده هاي بهشتي با آنها بهره مي گيرد ، تا مردم از حساب خويش فارغ شوند .
زيرا همانطور كه سابقا هم اشاره شد فضائل سوره هاي قرآن و پاداش هاي بزرگي كه به تلاوت كنندگان وعده داده شده تنها در پرتو خواندن الفاظ آن به دست نمي آيد بلكه خواندن مقدمه اي است براي انديشه ، و انديشه وسيله اي است براي فهم ، و فهم مقدمه اي است براي عمل ، و از آنجا كه در سوره انفال و برائت صفات منافقان و همچنين مؤمنان راستين تشريح شده آنها كه آن را بخوانند و در زندگي خود پياده كنند هيچگاه گرفتار روح نفاق نخواهند شد و همچنين از آنجا كه در اين دو سوره به صفات مجاهدان راستين و گوشه اي از فداكاري هاي سرور مجاهدان علي (عليه السلام) اشاره شده آنها كه محتويات اين دو سوره را درك و اجرا نمايند از شيعيان راستين امير مؤمنان (عليه السلام) خواهند بود .
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره الاعراف
تفسير نمونه ج : 6 - ص : 76
-------------------------
بر آنها است و نه غمي دارند ( من الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ) و اگر در هر جمعه بخواند ، در روز قيامت از كساني مي باشد كه بدون حساب به بهشت مي رود و نيز فرمود : در اين سوره آيات محكمه اي است ، قرائت و تلاوت و قيام به آنها را فراموش نكنيد ، زيرا اينها روز رستاخيز در پيشگاه خدا براي كساني كه آنها را خوانده اند گواهي مي دهند ! نكته اي كه از روايت فوق به خوبي استفاده مي شود ، اين است كه رواياتي كه درباره فضيلت سوره ها آمده است به اين معني نيست كه تنها قرائت اين سوره ها داراي آنهمه نتائج و ثمرات بزرگ است ، بلكه آنچه به اين خواندن ارزش نهائي مي بخشد همان ايمان به مفاد آنها و سپس عمل كردن بر طبق آن است .
و لذا در روايت فوق مي خوانيم قرائتها و تلاوتها و القيام بها ، و نيز در همين روايت مي خوانيم كه فرمود : كسي كه اين سوره را بخواند ، در قيامت مصداق الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون است و اين در حقيقت اشاره لطيفي به آيه 35 همين سوره است كه مي فرمايد : فمن اتقي و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون : آنها كه تقوا پيشه كنند و ( خويش و جامعه را ) اصلاح نمايند ، نه ترسي خواهند داشت و نه غمي .
همانگونه كه ملاحظه مي كنيد ، اين مقام مخصوص كساني است كه تقوا داشته باشند و در مسير اصلاح گام بردارند ، به علاوه اصولا قرآن كتاب عقيده و عمل است ، و قرائت و تلاوت مقدمه اي بر اين موضوع محسوب مي شود .
راغب در كتاب مفردات ، در ذيل ماده تلاوت مي گويد مراد از يتلونه حق تلاوته اين است كه با علم و عمل از آيات قرآن ، پيروي مي كنند يعني تلاوت مفهومي بالاتر از مفهوم قرائت دارد و با يك نوع تدبر و تفكر و عمل همراه است .
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره نسا،
- فضيلت تلاوت اين سوره
پيامبر اسلام طبق روايتي فرمود : هر كس سوره نساء را بخواند گويا به اندازه هر مسلماني كه طبق مفاد اين سوره ارث ميبرد ، در راه خدا انفاق كرده است و همچنين پاداش كسي را كه برده اي را آزاد كرده به او ميدهند .
بديهي است در اين روايت و در تمام روايات مشابه آن ، منظور تنها خواندن آيات نيست بلكه خواندن ، مقدمه اي است براي فهم و درك ، و آن نيز به نوبه خود مقدمه اي است براي پياده ساختن آن در زندگي فردي و اجتماعي ، و مسلم است كه اگر مسلمانان از مفاد آيات اين سوره در زندگي خود الهام بگيرند همه اين پاداشها را علاوه بر نتائج دنيوي آن خواهند داشت .
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره بقره
^فضيلت اين سوره
در فضيلت اين سوره روايات پر اهميتي در منابع اسلامي نقل شده است : از جمله مرحوم طبرسي در مجمع البيان از پيامبر اكرم (صلي الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل مي كند كه پرسيدند : اي سورة القرآن افضل ؟ قال : البقرة ، قيل اي آية البقرة افضل ؟ قال آية الكرسي : كداميك از سوره هاي قرآن از همه برتر است ؟ فرمود : سوره بقره ، عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است ؟ فرمود : آية الكرسي .
افضليت اين سوره ظاهرا به خاطر جامعيت آنست ، و افضل بودن آية الكرسي به خاطر محتواي توحيدي خاص آن مي باشد كه به خواست خدا در تفسير آن خواهد آمد .
و اين منافات ندارد كه بعضي از سوره هاي ديگر قرآن از جهات ديگري برتري داشته باشند ، چرا كه از ديدگاههاي مختلف به آنها نظر شده است .
و نيز از امام علي بن الحسين (عليهماالسلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل شده است كه فرمود : كسي كه چهار آيه از آغاز سوره بقره و آية الكرسي و دو آيه بعد از آن و سه آيه از آخر آن را بخواند هرگز در جان و مال خود ناخوش آيندي نخواهد ديد ، و شيطان به او نزديك نمي شود ، و قرآن را فراموش نخواهد كرد .
در اينجا لازم مي دانيم كه اين حقيقت مهم را تكرار كنيم ، كه ثوابها و فضيلتها و پاداشهاي مهمي كه براي تلاوت قرآن يا سوره ها و آيات خاصي نقل
تفسير نمونه ج : 1 - ص : 60
-------------------------
شده هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آنها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند .
بلكه خواندن قرآن براي فهميدن ، و فهميدن براي انديشيدن ، و انديشيدن براي عمل است .
اتفاقا هر فضيلتي درباره سوره اي يا آيه اي ذكر شده تناسب بسيار زيادي با محتواي آن سوره يا آيه دارد .
مثلا در فضيلت سوره نور چنين مي خوانيم كه هر كس بر آن مداومت كند خداوند او و فرزندانش را از آلودگي به زنا حفظ مي كند .
اين به خاطر آنست كه محتواي سوره نور دستورات مهمي در زمينه مبارزه با انحرافات جنسي دارد : دستور به تسريع ازدواج افراد مجرد ، دستور به حجاب ، دستور به ترك چشم چراني و نگاههاي هوس آلود ، دستور به ترك شايعه پراكني و نسبتهاي ناروا ، و بالاخره دستور به اجراي حد شرعي درباره زنان و مردان زنا كار .
بديهي است اگر محتواي اين سوره در جامعه يا خانواده اي پياده شود آلودگي به زنا نخواهد بود .
همچنين آياتي از سوره بقره كه در بالا اشاره شد و اتفاقا همه در زمينه توحيد و ايمان به غيب ، و خداشناسي و پرهيز از وسوسه هاي شيطاني است ، اگر كسي بخواند و محتواي آنرا در عمق جانش پياده كند ، مسلما آن فضائل را خواهد داشت .
درست است كه خواندن قرآن به هر حال ثواب دارد ، ولي ثواب اصلي و اساس و آثار سازنده هنگامي خواهد بود كه مقدمه اي براي انديشه و عمل باشد .
ادامه مطلب
دانلود رایگان نرم افزار دعا
با سلام خدمت دوستای گلم
در این پست یک نرم افزار مذهبی که خودم زحمتشو کشیدم(البته قابل شمارو نداره)
گذاشتم میتونید دانلود کنید....
این نرم افزار شامل:4 دعا و زیارت از قبیل زیارت عاشورا ، دعای ندبه ، دعای توسل و مناجات حضرت علی (ع) است...
و نیز دارای بخش انذار که ترجمه هایی از قرآن درمورد قیامت است گنجانده شده است
بخاطر کم حجمی و سرعت پایین اینترنت ما من هر نرم افزارو رو جدا جدا واسه دانلود میذارم تا زیاد اذیت نشید
البته اگه عمری باقی باشه و بتونم بسازم...
جهت حمایت از ما میتونید سمت راست وبلاگ از درگاه پرداختی استفاده کنید
و هم میتونید توی قسمت حمایت از ما در نرم افزار که عکسش پایین هست از طریق کارت به کارت این اقدام بکنید تا ثواب این کار خیر نصیب شما هم بشه
یاعلی
ادامه مطلب
دانلود نرم افزار 20 داستان درباره نماز و نمازگزار
نرم افزاری که امروز ساختم 20 داستان درباره نماز و نماز گزار هست
+
چند استفتا از مرجع عالیقدر آیت الله عظمی ناصر مکارم شیرازی (مد ظل) در مورد رمضان
سوالات متداول است...
نمونه نرم افزار در زیر مشاهده کنید....
ادامه مطلب
چهره شيطان
چهره شيطان
اینکه گفته می شود گاهی شیطان خود را به صورت یک انسان ظاهر می کند. و یا حتی به ظاهر حیوانات یا موجودات دیگر. گاهی در ظاهر یک دوست، گاهی خویشاوند و گاهی.... آیا روایاتی در اسلام وجود دارد که بر این مطلب صحه گذارد؟
شيطان مورد سؤال شما، همان است كه به علت تمرّد از فرمان الهي، از درگاه حق رانده شد، كه طبق نصّ قرآن از آتش آفريده شده(1) و نام او ابليس است. ابليس از طايفه جنيان است.
جن مانند انسان موجودي مادي است كه داراي روح مي باشد. علامه مجلسي درباره حقيقت جن و شيطان ميفرمايد: "اختلافي بين مسلمانان نيست كه شيطان و جن از اجسام لطيفي هستند كه در برخي از جاها ديده مي شوند و داراي حركات سريعي هستند و در مجراي خون بني آدم نيز مي توانند حركت كنند".(2).
بنابراين، جن و شيطان مي توانند به صورتهاي مختلف در آيند و معنايش اين است كه شيطان در قوه حس و ادراك آدمي مي تواند به صورتهاي گوناگون ظاهر شود، به طور مثال زماني به صورت پيرمردي كه ابروانش بر چشمانش افتاده بود، نزد رسول خدا ظاهر شد،(3) يا در مِنا به صورت يك مرد كه ركوع و سجده مي كرد، ديده شد.(4).
پس شيطان مي تواند به صورت انساني درآيد. براي پيامبران به اين صورت ظاهر شده است و امكان دارد براي انسانها معمولي نيز به صورت انساني يا صورتهاي ديگر در آيد، كه هيچ منافاتي با جنس شيطان، يعني آتش ندارد، همان طور كه فرشتگان به صورت آدمي ظاهر مي شوند.
بعضي از دانشمندان در سبب اين امر گفتهاند كه چون چنين موجوداتي مانند هوا از اجسام لطيف اند، تغيير شكل آنها به صورت اجسام و موجودات مختلف امكان دارد.
در شأن نزول آيه 30 سوره انفال آمده است كه گروهي از قريش و اشراف مكه جمع شدند درباره خطري كه از ناحيه پيامبر اكرم(ص) آنها را تهديد ميكرد، چارهاي بينديشند و با هم مشروت كنند، كه در هنگام مشروت ابوجهل گفت: از هر قبيلهاي جواني شجاع و دلير انتخاب كرده و به دست هر يك شمشير برندهاي ميدهيم كه دسته جمعي او را به قتل برسانند و خونش را در همه قبايل پخش شود، تا ديگر طايفه بنيهاشم قدرت بر خونخواهي از قريش را نداشته باشند. در اين هنگام شيطان كه به صورت پيرمردي از اهل نجد در بين آنها ظاهر شده بود، گفت: نظر اين جوان، ابوجهل بهتر است، پس سريعاً اقدام به چنين كاري بنماييد.(5).
در شأن نزول آيه 48 سوره انفال آمده است: هنگامي كه سران قريش تصميم راسخ براي حركت به سوي «بدر» گرفتند، از جمله طايفه بنيكنانه بيمناك بودند و نزديك بود كه از تصميم خود منصرف شوند؛ زيرا قبلاً نيز با هم خصومت داشتند. در اين هنگام ابليس در چهره شخصي به اسم «سراقه بن مالك» كه از اشراف قبيله كنانه بود؛ به سراغ آنها آمد و به آنها اطمينان داد كه با شما موافق و هماهنگم و كسي بر شما غالب نخواهد شد و در ميدان بدر شركت كرد;(6).
اما هنگامي كه نزول ملائكه را مشاهده كرد عقبنشيني كرده و فرار نمود. هنگام فرار حارث بن هاشم در حالي كه دست او را «ابليس» گرفته بود، گفت: كجا ميروي؟ آيا ما را در اين موقعيت رها ميكني؟ گفت: من ميبينم چيزي را كه شما نميبينيد. پس او را به عقب رانده و فرار كرد و هنگامي كه قريش به مكه بازگشتند گفتن: سراقه بن مالك سبب فرار قريسش شد اين سخن به گوش سراقه بن مالك رسيد تا جايي كه خيلي ناراحت شد و گفت: قسم به خدا من به هيچ وجه از اين موضوع آگاهي پيدا نكردم مگر زماني كه از شكست شما با خبر شدم و آن شخص من نبودم و قريش پي بردند كه كار شيطان بوده است نه سراقْ بن مالك.
3. در روايت آمده است: «ابليس با لباس رنگارنگي نزد حضرت موسي(ع) آمده، آن حضرت پرسيد: اين لباس رنگارنگ براي چيست؟ گفت: براي ربودن و فريب دادن قلبهاي فرزندان آدم است...».(7)
كار شيطان و لشكريانش، وسوسه و به انحراف كشاندن انسانهاست، چنانكه ابليس بعد از رانده شدن از درگاه خداوند گفت: (لاقعهدن لهم صراطك المستقيم # ثم لايتنهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اكثرهم شاكرين);(8)من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين ميكنم، سپس از پيشرو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان ميروم، و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهي يافت.
در روايتي در توضيح اين آيه شريفه امام باقر(ع) ميفرمايد: «از جلو ميآيم؛ يعني امر آخرت را براي آنها ضعيف جلوه ميدهم، از عقب مي آيم؛ يعني آنها را به جمعآوري اموال و بخل ورزيدن در اداي حقوق شرعيه، وسوسه ميكنم، تا اموال براي ورثه بماند، از طرف راست ميآيم؛ يعني دين آنها را با زيبا جلوه دادن گمراهي، و ايجاد شبهه از بين ميبرم، از طرف چپ مي آيم؛ يعني آنها را به دوست داشتن لذتها وا ميدارم و شهوت را بر قلبهاي آنان غالب ميگردانم».(9).
بنابراين شياطين با شكلهاي گوناگون سعي ميكنند تا انسان را از راه راست منحرف نمايند؛ اما وسوسه هاي آنها هر چند قوي و نيرومند باشد، ولي از انسان سلب اختيار نميكند، بلكه انسان ميتواند با نيروي عقل و ايمان و توكل به خدا در مقابل آن ايستادگي نمايد، چنانكه خداوند سبحان ميفرمايد: (انه ليس له سلطان علي الذين امنوا و عل ربهم يتوكلون# انما سلطانه علي الذين يتولونه);(10) او بر كساني كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل ميكنند، تسلطي ندارد، تسلط او تنها بر كساني است كه او را به سرپرستي خود برگزيده اند
منابع:
1- سوره صاد آيه 76.
2- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 60، ص 283.
3- محدث قمي، سفينه البحار، واژه بَلَس، ص 102؛ ملاصدرا، مفاتيح الغيب، ترجمه خواجوي، ص 431.
4- همان.
5- مجمع البيان، طبرسي، ج 4، ص 477، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
6- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 19، ص 31، مؤسسه الوفأ.
7- الكافي، كليني، ج 2، ص 314، دارالكتب الاسلاميه.
8- سوره اعراف، آيه 17 - 16.
9- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 60، ص 152، مؤسسه الوفأ بيروت.
10- سوره نحل، آيه 100 - 99.
ادامه مطلب
روح در قيامت+اشکال مختلف محشور شدن در قیامت
روح در قيامت
آیا در قیامت، همین جسم خاکی دنیائی ما حامل روح ماست؟
اگر اینگونه است پس چگونه آخرت را عالم بالاتر از دنیا می نامیم که نیازمند آثار و لوازم خاص خود است در حالیکه با جسم دنیایی محشور می شویم.
و آیا همین جسم دنیایی ما مسخ می شود به گونه ای که حامل آثار و عوارض اعمال و نیاتمان قرار می گیرد و حالت اولیه اش را از دست می دهد؟
بیان احوالات روز قیامت در قرآن کریم دارای ویژه گی های فراوانی است که به تناسب بحث به دو مورد آن اشاره می شود:
اول
آسمان و زمین روز قیامت غیر آسمان و زمین دنیاست:
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مىشود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مىگردند!(1)
دقت کنید، وقتی آسمان و زمین تغییر کند بسیاری از قوانین به تبع آن تغییر خواهد کرد، لذا در ادامه آیه صحبت از بروز و ظهور است، یعنی همه چیز آشکار می شود.
در آن روز چه اتفاقی خواهد افتاد که هیچ چیز، مخفی نمی ماند؟
جواب سؤالاتی از این قبیل تفصیلا داده نشده است، یعنی دقیقا مشخص نیست عوامل و قوانین فراوان این دنیا چه مقدارش در آن دنیا تغییر خواهد نمود، به این آیه دقت کنید:
أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ، آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم (كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم)؟! ولى آنها (با اين همه دلايل روشن) باز در آفرينش جديد ترديد دارند!(2)
همچنین در آیه دیگری می فرماید:
عَلى أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في ما لا تَعْلَمُونَ... از آنكه مانند شما را بجايتان آوريم و در كيفيتى كه بىخبريد شما را بيافرينيم.(3)
قرار است ما را به کیفیتی که نمی دانیم محشور کنند!!
دوم
همه انسانها دارای یکسری ویژه گی های منحصر به فردی بوده که باعث تشخص آنها می شود، از تفاوت در رنگ و شکل و قد گرفته تا تمامی مشخصات فیزیکی که اگر آنها نباشد مجرم و نیکوکار مشخص نخواهد شد و امورات دنیا مختل می شود، ، مثل دوقلوهائی که کاملا شبیه هم هستند، حال اگر همه مردم دقیقا شبیه همدیگر بودند چه مشکلات فراوانی که پیش نمی آمد، به هر حال تشخص باید باشد تا امکان تنبیه و تشویق و امتیاز و غیره ممکن باشد.
روز قیامت، انسانها با تشخصات منحصر به فردشان محشور شده تا حدّی که سرانگشتان آنها نیز به مانند دنیا بازگردانده خواهد شد.
و صد البته این تشخصات به امور مادی محدود نخواهد شد، بلکه انسانها طبق روحیاتی که برای خود در دنیا انتخاب کردند محشور خواهند شد، به عبارت دیگر صورت ظاهری را خداوند برایمان آفریده و ما هیچ نقشی در اصل و فرع آن نداشته و با ما هیچ مشورتی نشده است، جنسیت، قومیت، قد، وزن، شکل، رنگ، والدین و ... از مسائلی هستند که ما در انتخابشان هیچ نقشی نداریم، اما صورت باطنی را به میل خود ترسیم می کنیم، و وقتی می فهمیم که چه نقشی بر روحمان زدیم که پرده ها کنار رود، یعنی در این دنیا چهره باطنی ما پشت چهره ظاهری انسانی ما پنهان است، اما در آن روز همه چیز صورت حقیقی به خود گرفته و عیان خواهد شد، لذا بعضی به شکل حیوانات درخواهند آمد، و این نیست مگر بخاطر انتخاب بدشان.
در روايات آمده است كه دامنه ى مسخ در قيامت با توجّه به خصوصيّات روحى افراد، گسترده تر خواهد بود. در قيامت مردم ده گونه محشور مىشوند:
1- شايعه سازان، به صورت ميمون. 2- حرام خواران، به صورت خوك. 3- رباخواران، واژگونه. 4- قاضى ناحقّ، كور. 5- خودخواهان مغرور، كر و لال. 6- عالم بى عمل، در حال جويدن زبان خود. 7- آزار دهنده ى همسايه، دست و پا بريده. 8 - خبرچين، آويخته به شاخه هاى آتشين. 9- عيّاشان، بد بوتر از مردار. 10- مستكبران، در پوششى از آتش.(4)
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــ
(1) سوره ابراهیم آیه 48.
(2) سوره ق آیه 15
(3) سوره واقعه آیه 61
(4) ر.ک: تفسير مجمع البيان و نورالثقلين و صافى، ذيل آيه 18 سوره نبأ.
ادامه مطلب
چرا مردگانمان را آتش نمیزنیم؟؟
شخصی از شما راجب دفن کردن مردگان در قران سوال پرسیده بود شما گفتید مطلبی نیست و به روایاتی از جمله امام رضا کردید که خلاصه و لپ مطلب این بود که مرده بو میگیرد و باعث مریضی میگردد
پس چرا آتش نزنیم که هم زمین را اشغال نکند و هم جایی آلوده نشود!
سوال و جواب
آن پرسش گر
آیا در بارة علت دفن انسان پس از مرگ مطلبی در قرآن آمده است؟
در قرآن مجید، فلسفه و حکمت وجوب دفن بدن انسان پس از مرگ مطلبی نیامده، امّا در روایات، بر این امر پرداخته شده است. امام هشتممیفرماید: "همانا امر شده به دفن میّت، تا این که ظاهر نشود برای مردم، فساد جسد او، و زشتی قیافة وی، و اذّیت نشوند افراد جامعه از بوی بد او، و نیز متاذّی نگردند، از بیماری و آفت و فسادی که جنازة میّت چه بسا در پی داشته باشد]باعث مریضی دیگران شود[ و برای این که، بدن میّت، از دید دوستان و دشمنان وی مخفی باشد; تا دوستان محزون نشوند و دشمنان، شماتت و خوشحالی نکنند." در این حدیث، حکمتهای فراوانی برای دفن ذکر شده که به چند مورد آن اشاره میشود: 1. حفظ احترام مرده; چون اگر دفن نشود، بدن، به زودی متعفّن میگردد، قیافه تغییر میکند و حیوانات صحرا، آن را طعمة خود قرار میدهند، و این امور، بیاحترامی بزرگی به متوفّا و بستگان وی میباشد و بدیهی است که هیچ کس راضی نیست که عزیز او به این سرنوشت گرفتار شود. 2. بدن مرده، به انواع، میکروبها آلوده است و این سبب ابتلای افراد جامعه، به بیماریهای خطرناک میگردد. 3. مردم از بوی بد او اذیت میشوند. 4. دفن نشدن مرده، سبب آزردگی دوستان و شادشدن دشمنا است. از قرآن مجید استفاده میشود که نخستین بدنی که دفن شد، بدن هابیل فرزند آدم بود(وسائلالشیعه،شیخحرعاملی، ج 2، ص 819، نشرمکتبهالاسلامیه. ) که به دست برادرش قابیل کشته شده، و او کیفیت دفن را از کلاغی آموخت:"فَبَعَثَ اللّهُ غُرابـًا یَبحَثُ فِی الاَرضِ لِیُرِیَهُ کَیفَ یُوَری سَوءَةَ اَخِیهِ قالَ یـَوَیلَتیَ اَعَجَزتُ اَن اَکونَ مِثلَ هـَذا الغُرابِ فَاُوَرِیَ سَوءَةَ اَخی فَاَصبَحَ مِنَ النّـَدِمین;(مائده، 31) پس خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال گود نماید تا به او بنماید که چگونه بدن مردة برادر را زیر خاک پنهان سازد; ]قابیل[ با خود گفت: ای وای بر من! آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم ]پس برادر را به خاک سپرد[ و از این کار سخت پشیمان گردید." در حدیثی امامصادقمیفرماید: "هنگامی که قابیل برادر خود را کشت، او را در بیابان افکنده بود. درندگان به سوی جسد هابیل روی آوردند. قابیل برادر خود را مدتی به دوش کشید، لکن باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند که چه موقع جسد را به خاک میافکند تا او را بخورند; در این موقع بود، خداوند زاغی را فرستاد که خاکهای زمین را کنار زد و جسد زاغ دیگر را در آن قرار داد و به روی آن خاک ریخت; قابیل که این منظره را تماشا میکرد، جسد برادر خویش را به خاک سپرد."( مجمعالبیان، مرحومطبرسی، ج 3، ص 185، ذیل آیه، نشر کتابفروشیاسلامیه; تفسیرنمونه، آیة...مکارم شیرازیودیگران،ج،ص 352، انتشارات دارالکتبالاسلامیه. ) از امامصادقاز ابتدای نسل آدم علی نبینا و... و این که خدای متعال به آدم وحی کرد که دختران خود را به ازدواج پسران خویش در آورد، سؤال شد: حضرت فرمود: "سبحان الله و تعالی عن ذلک علواً کبیراً; منزه است خدا و بزرگتر است، از این که اصل و اساس خلقت انسان و اولیا و انبیا و مؤمنان را بر امر حرامی قرار دهد، آیا خداوند قدرت نداشت که موجودی و جُفتی از حلال برای آنان خلق کند.( تفسیرصافی، فیضکاشانی(قدسسره)، ج 1/415، نشر موسسه اعلمی للمطبوعات ـ بیروت ـ لبنان . )" بعضی مفسّران این روایات را معتبر میدانند و معتقدند که فرزندان آدم (برادر یا خواهر) ازدواج نکردند، بلکه خداوند برای آنها حور یا جّن آفرید. مرحوم فیض کاشانی، به این نظر معتقد است،( تفسیرصافی،پیشین،ص 418. ) لکن انصاف این است که قول علاّمه طباطبایی(ره) به واقع نزدیکتر است، چون مطابق با ظاهر قرآن است، افزون براین که روایات فراوانی نیز مویّد این مطلب میباشد; بنابراین، روایاتی که ازدواج برادر با خواهر را نفی میکند باید طرد نمود چون با ظاهر آیه شریفه منافات دارد. لکن تردیدی نیست، هر یک از دیدگاهها را که بپذیریم، فلسفه ازدواج، زیاد شدن نسل بشر است. خداوند، غریزه جنسی را در انسان قرار داد و ازدواج را تشریع فرمود تا بدین وسیله نسل بشر فراوان گردد و اگر ازدواج در بین فرزندان آدم تشریع نمیگردید، با فوت فرزندان آدم، نسل انسان منقرض میشد
ادامه مطلب