معجزاتی از پیامبران اولوا العزم

معجزاتی از پیامبران اولوا العزم

بعضى از معجزه هاى پیامبرگرامى اسلام(ص)  عبارتند از:
1. قرآن کریم;[1]
2. شق القمر;[2]
3. معراج;[3]
و ...
برخى از معجزات حضرت ابراهیم(ع)  عبارتند از:
1. زنده کردن مرغ هاى چهارگانه به اذن خداوند متعال; چنان که در سوره بقره آیه 258 و 259، به آن اشاره شده است.
2. سرد شدن آتش و سلامتى از آن; چنان که در سوره انبیا، آیه 69 آمده است.
و ...
برخى معجزات حضرت موسى(ع)  عبارتند از: انداختن عصا و تبدیل شدن آن به اژدها و خنثى نمودن سحر ساحران فرعون، بیرون آوردن دست از گریبان و روشن شدن و درخشندگى در بین انگشتان آن حضرت، غرق شدن فرعونیان در رود نیل و نجات پیروان حضرت موسى، زدن عصا بر سنگ در بیابان و جوشیدن چشمه هاى آب به اذن خداوند، ارسال توفان، ملخ، شپش، قورباغه ها و خون شدن آب ها در میان قوم حضرت موسى از جانب خداوند; چنان که آیات سوره اعراف به آنها اشاره دارد. برجسته ترین و مؤثرترین معجزه حضرت موسى(ع)  انداختن عصا و تبدیل آن به اژدها بود، که سحر تمام ساحران را در حضور فرعون و مردم خنثى کرد. علّت اهمیت آن نیز این بود که در زمان مصر باستان و دوره حکومت فرعونیان، سحر و ساحرى بسیار رواج داشته و به شدت دامن گیر جامعه آن زمان مصر بوده است.[4]

معجزات حضرت نوح(ع) :

خداوند متعال مى فرماید: (فَأَنجَیْنَـهُ وَ أَصْحَـبَ السَّفِینَةِ وَ جَعَلْنَـهَآ ءَایَةً لِّلْعَــلَمِینَ);[5] و او را با کشتى نشینان برهانیدیم و آن[ سفینه] را براى جهانیان عبرتى گردانیدیم.
از جمله معجزات حضرت نوح(ع)  مسئله توفان و نجات نوح(ع)  و پیروان آن حضرت بود. هنگامى که آب از زمین جوشید و فوران کرد، باقى قوم نوح که از آن حضرت تبعیت نکرده بودند، غرق شدند و حضرت نوح(ع)  قبلا به آن هشدار داده بود.[6]

معجزات حضرت عیسى(ع)

در سوره مائده، آیه 110 آمده است: (وَإِذْ تَخْلُقُ ... وَتُبْرِئُ الاَْکْمَهَ وَالاَْبْرَصَ بِإِذْنِى وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِى); و چون خلق مى کنى ... و شفا مى بخشى کور و پیسى را به امر من بیرون مى آورى و زنده مى گردانى مردگان را به اذن و امر من.
در این آیه، به معجزات آن حضرت اشاره مى فرماید:
1. زنده کردن مردگان;
2. شفا دادن شخص کور;
3. شفا دادن مریض پیسى.[7]
قرآن کریم چه معجزه هاى را براى حضرت موسى ذکر کرده است؟
حضرت موسى معجزه هاى فراوانى داشته اند، آن معجزاتى که قرآن کریم ذکر مى کند عبارتند از:
1. تبدیل شدن عصا به مار عظیم و بلعیدن ابزار ساحران.[8]
2. ید بیضاء; یعنى درخشیدن دست موسى هم چون یک منبع نور.[9]
3. توفان هاى کوبنده.[10]
4. ملخ که بر زراعت ها و درختان آنان مسلط گشت و آفت کشاورزى آبادشان شد.[11]
5. قمّل (شپش یا یک نوع آفت نباتى).[12]
6. ضفادع; یعنى قورباغه ها که از رود نیل سربرآوردند و آن قدر تولید مثل کردند که زندگى آنان را دچار مشکل کردند.[13]
7. دم; یعنى ابتلاى عمومى به خون دماغ و یا به رنگ خون درآمدن رود نیل به گونه اى که نه براى نوشیدن قابل استفاده بود نه براى کشاورزى.[14]
8. شکافته شدن دریا; به گونه اى که بنى اسرائیل توانستند از آن بگذرند.[15]
9. نزول «منّ» و «سلوا» بر بنى اسرائیل.[16]
10. جوشیدن چشمه ها از سنگ سخت.[17]
11. جدا شدن قسمتى از کوه و قرار گرفتن هم چون سایبانى بالاى سر آنان.[18]
12. قحطى و خشک سالى و کمبود میوه ها.[19]
13. بازگشت زندگى به فرد کشته شده اى که قتل او مایه اختلاف شدید میان بنى اسرائیل شده بود.[20]
14. استفاده از سایه ابرها که در حرارت شدید بیابان بر سر آنان قرار مى گرفت.[21]
یکى از معجزات حضرت عیسى(ع)  این بوده که به یک قطعه گِل که شبیه کبوتر بوده است، دمیده و به یک کبوتر زنده تبدیل شده است، آیا این یکى از مصادیق ساختن مجسمه روح دار نیست؟
براى روشن شدن پاسخ به چند نکته اشاره مى کنیم:
الف) کار آن حضرت به اذن پروردگار متعال بوده; یعنى همان خداوندى که ما را از مجسمه سازى نهى فرموده در آن شرایط خاص به حضرت عیسى(ع)  اذن فرموده که مجسمه را بسازد و آن را زنده کند.
ب) حساب معجزه، از کارهاى عادى جداست.
ج) مجسمه سازى حضرت عیسى(ع)  براى اثبات نبوّت و توحید خداوند متعال بوده است.
از طرفى کار برخى از مجسمه سازان ـ به خصوص در صدر اسلام ـ با انگیزه بت پرستى و ایجاد شرک به خداوند متعال بود، به همین دلیل و براى مصالح دیگرى، خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص)  از مجسمه سازى نهى فرمودند;[22] وانگهى باید بررسى کرد که آیا مجسمه سازى در شریعت حضرت مسیح نیز حرام بوده، تا کار حضرت عیسى حرام تلقى شود؟


ادامه مطلب


[ شنبه 29 تیر 1392  ] [ 1:36 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضیلت خواندن سوره الانفال

تفسير نمونه ج : 7 - ص : 78
-------------------------
هجرت كنندگان و آنها كه هجرت نكرده اند .
مبارزه و در گيري با منافقان و راه شناخت آنها و بالاخره يك سلسله مسائل اخلاقي و اجتماعي سازنده ديگر .
به همين دليل جاي تعجب نيست كه در پاره اي از روايات كه در فضيلت تلاوت اين سوره وارد شده ، مانند روايتي كه از امام صادق (عليه السلام) به ما رسيده مي خوانيم كه فرمود : من قرء الانفال و برائة في كل شهر لم يدخله نفاق ابدا و كان من شيعة امير المؤمنين (عليه السلام) حقا و ياكل يوم القيامة من موائد الجنة معهم حتي يفرغ الناس من الحساب .
كسي كه سوره انفال و برائت را در هر ماه بخواند ، هرگز روح نفاق در وجود او وارد نخواهد شد و از پيروان حقيقي امير مؤمنان علي (عليه السلام) خواهد بود و در روز رستاخيز از مائده هاي بهشتي با آنها بهره مي گيرد ، تا مردم از حساب خويش فارغ شوند .
زيرا همانطور كه سابقا هم اشاره شد فضائل سوره هاي قرآن و پاداش هاي بزرگي كه به تلاوت كنندگان وعده داده شده تنها در پرتو خواندن الفاظ آن به دست نمي آيد بلكه خواندن مقدمه اي است براي انديشه ، و انديشه وسيله اي است براي فهم ، و فهم مقدمه اي است براي عمل ، و از آنجا كه در سوره انفال و برائت صفات منافقان و همچنين مؤمنان راستين تشريح شده آنها كه آن را بخوانند و در زندگي خود پياده كنند هيچگاه گرفتار روح نفاق نخواهند شد و همچنين از آنجا كه در اين دو سوره به صفات مجاهدان راستين و گوشه اي از فداكاري هاي سرور مجاهدان علي (عليه السلام) اشاره شده آنها كه محتويات اين دو سوره را درك و اجرا نمايند از شيعيان راستين امير مؤمنان (عليه السلام) خواهند بود .
 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 تیر 1392  ] [ 2:24 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضیلت خواندن سوره الاعراف

تفسير نمونه ج : 6 - ص : 76
-------------------------
بر آنها است و نه غمي دارند ( من الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ) و اگر در هر جمعه بخواند ، در روز قيامت از كساني مي باشد كه بدون حساب به بهشت مي رود و نيز فرمود : در اين سوره آيات محكمه اي است ، قرائت و تلاوت و قيام به آنها را فراموش نكنيد ، زيرا اينها روز رستاخيز در پيشگاه خدا براي كساني كه آنها را خوانده اند گواهي مي دهند ! نكته اي كه از روايت فوق به خوبي استفاده مي شود ، اين است كه رواياتي كه درباره فضيلت سوره ها آمده است به اين معني نيست كه تنها قرائت اين سوره ها داراي آنهمه نتائج و ثمرات بزرگ است ، بلكه آنچه به اين خواندن ارزش نهائي مي بخشد همان ايمان به مفاد آنها و سپس عمل كردن بر طبق آن است .
و لذا در روايت فوق مي خوانيم قرائتها و تلاوتها و القيام بها ، و نيز در همين روايت مي خوانيم كه فرمود : كسي كه اين سوره را بخواند ، در قيامت مصداق الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون است و اين در حقيقت اشاره لطيفي به آيه 35 همين سوره است كه مي فرمايد : فمن اتقي و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون : آنها كه تقوا پيشه كنند و ( خويش و جامعه را ) اصلاح نمايند ، نه ترسي خواهند داشت و نه غمي .
همانگونه كه ملاحظه مي كنيد ، اين مقام مخصوص كساني است كه تقوا داشته باشند و در مسير اصلاح گام بردارند ، به علاوه اصولا قرآن كتاب عقيده و عمل است ، و قرائت و تلاوت مقدمه اي بر اين موضوع محسوب مي شود .
راغب در كتاب مفردات ، در ذيل ماده تلاوت مي گويد مراد از يتلونه حق تلاوته اين است كه با علم و عمل از آيات قرآن ، پيروي مي كنند يعني تلاوت مفهومي بالاتر از مفهوم قرائت دارد و با يك نوع تدبر و تفكر و عمل همراه است .
 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 تیر 1392  ] [ 2:18 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضیلت خواندن سوره نسا،

- فضيلت تلاوت اين سوره
پيامبر اسلام طبق روايتي فرمود : هر كس سوره نساء را بخواند گويا به اندازه هر مسلماني كه طبق مفاد اين سوره ارث ميبرد ، در راه خدا انفاق كرده است و همچنين پاداش كسي را كه برده اي را آزاد كرده به او ميدهند .
بديهي است در اين روايت و در تمام روايات مشابه آن ، منظور تنها خواندن آيات نيست بلكه خواندن ، مقدمه اي است براي فهم و درك ، و آن نيز به نوبه خود مقدمه اي است براي پياده ساختن آن در زندگي فردي و اجتماعي ، و مسلم است كه اگر مسلمانان از مفاد آيات اين سوره در زندگي خود الهام بگيرند همه اين پاداشها را علاوه بر نتائج دنيوي آن خواهند داشت .
 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 تیر 1392  ] [ 2:13 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضیلت خواندن سوره بقره

^فضيلت اين سوره
در فضيلت اين سوره روايات پر اهميتي در منابع اسلامي نقل شده است : از جمله مرحوم طبرسي در مجمع البيان از پيامبر اكرم (صلي الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل مي كند كه پرسيدند : اي سورة القرآن افضل ؟ قال : البقرة ، قيل اي آية البقرة افضل ؟ قال آية الكرسي : كداميك از سوره هاي قرآن از همه برتر است ؟ فرمود : سوره بقره ، عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است ؟ فرمود : آية الكرسي .
افضليت اين سوره ظاهرا به خاطر جامعيت آنست ، و افضل بودن آية الكرسي به خاطر محتواي توحيدي خاص آن مي باشد كه به خواست خدا در تفسير آن خواهد آمد .
و اين منافات ندارد كه بعضي از سوره هاي ديگر قرآن از جهات ديگري برتري داشته باشند ، چرا كه از ديدگاههاي مختلف به آنها نظر شده است .
و نيز از امام علي بن الحسين (عليهماالسلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل شده است كه فرمود : كسي كه چهار آيه از آغاز سوره بقره و آية الكرسي و دو آيه بعد از آن و سه آيه از آخر آن را بخواند هرگز در جان و مال خود ناخوش آيندي نخواهد ديد ، و شيطان به او نزديك نمي شود ، و قرآن را فراموش نخواهد كرد .
در اينجا لازم مي دانيم كه اين حقيقت مهم را تكرار كنيم ، كه ثوابها و فضيلتها و پاداشهاي مهمي كه براي تلاوت قرآن يا سوره ها و آيات خاصي نقل
تفسير نمونه ج : 1 - ص : 60
-------------------------
شده هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آنها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند .
بلكه خواندن قرآن براي فهميدن ، و فهميدن براي انديشيدن ، و انديشيدن براي عمل است .
اتفاقا هر فضيلتي درباره سوره اي يا آيه اي ذكر شده تناسب بسيار زيادي با محتواي آن سوره يا آيه دارد .
مثلا در فضيلت سوره نور چنين مي خوانيم كه هر كس بر آن مداومت كند خداوند او و فرزندانش را از آلودگي به زنا حفظ مي كند .
اين به خاطر آنست كه محتواي سوره نور دستورات مهمي در زمينه مبارزه با انحرافات جنسي دارد : دستور به تسريع ازدواج افراد مجرد ، دستور به حجاب ، دستور به ترك چشم چراني و نگاههاي هوس آلود ، دستور به ترك شايعه پراكني و نسبتهاي ناروا ، و بالاخره دستور به اجراي حد شرعي درباره زنان و مردان زنا كار .
بديهي است اگر محتواي اين سوره در جامعه يا خانواده اي پياده شود آلودگي به زنا نخواهد بود .
همچنين آياتي از سوره بقره كه در بالا اشاره شد و اتفاقا همه در زمينه توحيد و ايمان به غيب ، و خداشناسي و پرهيز از وسوسه هاي شيطاني است ، اگر كسي بخواند و محتواي آنرا در عمق جانش پياده كند ، مسلما آن فضائل را خواهد داشت .
درست است كه خواندن قرآن به هر حال ثواب دارد ، ولي ثواب اصلي و اساس و آثار سازنده هنگامي خواهد بود كه مقدمه اي براي انديشه و عمل باشد .
 


ادامه مطلب


[ جمعه 28 تیر 1392  ] [ 2:10 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دانلود رایگان نرم افزار دعا

 

با سلام خدمت دوستای گلم

در این پست یک نرم افزار مذهبی که خودم زحمتشو کشیدم(البته قابل شمارو نداره)smiley

گذاشتم میتونید دانلود کنید....

این نرم افزار شامل:4 دعا و زیارت از قبیل زیارت عاشورا ، دعای ندبه ، دعای توسل و مناجات حضرت علی (ع) است...

و نیز دارای بخش انذار که ترجمه هایی از قرآن درمورد قیامت است گنجانده شده است

بخاطر کم حجمی و سرعت پایین اینترنت ما من هر نرم افزارو رو جدا جدا واسه دانلود میذارم تا زیاد اذیت نشید

البته اگه عمری باقی باشه و بتونم بسازم...

جهت حمایت از ما میتونید سمت راست وبلاگ از درگاه پرداختی استفاده کنید

و هم میتونید توی قسمت حمایت از ما در نرم افزار که عکسش پایین هست از طریق کارت به کارت این اقدام بکنید تا ثواب این کار خیر نصیب شما هم بشه

یاعلی

 حجم 14mb  دانلود


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 27 تیر 1392  ] [ 1:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (1) ]

دانلود نرم افزار 20 داستان درباره نماز و نمازگزار

نرم افزاری که امروز ساختم 20 داستان درباره نماز و نماز گزار هست

+

چند استفتا از مرجع عالیقدر آیت الله عظمی ناصر مکارم شیرازی (مد ظل) در مورد رمضان

سوالات متداول است...

نمونه نرم افزار در زیر مشاهده کنید....

حجم 1/5mb    دانلود


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 27 تیر 1392  ] [ 1:23 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

چهره شيطان

چهره شيطان

اینکه گفته می شود گاهی شیطان خود را به صورت یک انسان ظاهر می کند. و یا حتی به ظاهر حیوانات یا موجودات دیگر. گاهی در ظاهر یک دوست، گاهی خویشاوند و گاهی.... آیا روایاتی در اسلام وجود دارد که بر این مطلب صحه گذارد؟

شيطان مورد سؤال شما، همان است كه به علت تمرّد از فرمان الهي، از درگاه حق رانده شد، كه طبق نصّ قرآن از آتش آفريده شده(1) و نام او ابليس است. ابليس از طايفه جنيان است.
جن مانند انسان موجودي مادي است كه داراي روح مي باشد. علامه مجلسي درباره حقيقت جن و شيطان مي‏فرمايد: "اختلافي بين مسلمانان نيست كه شيطان و جن از اجسام لطيفي هستند كه در برخي از جاها ديده مي شوند و داراي حركات سريعي هستند و در مجراي خون بني آدم نيز مي توانند حركت كنند".(2).
بنابراين، جن و شيطان مي توانند به صورت‏هاي مختلف در آيند و معنايش اين است كه شيطان در قوه حس و ادراك آدمي مي تواند به صورت‏هاي گوناگون ظاهر شود، به طور مثال زماني به صورت پيرمردي كه ابروانش بر چشمانش افتاده بود، نزد رسول خدا ظاهر شد،(3) يا در مِنا به صورت يك مرد كه ركوع و سجده مي كرد، ديده شد.(4).
پس شيطان مي تواند به صورت انساني درآيد. براي پيامبران به اين صورت ظاهر شده است و امكان دارد براي انسان‏ها معمولي نيز به صورت انساني يا صورت‏هاي ديگر در آيد، كه هيچ منافاتي با جنس شيطان، يعني آتش ندارد، همان طور كه فرشتگان به صورت آدمي ظاهر مي شوند.
بعضي از دانشمندان در سبب اين امر گفته‏اند كه چون چنين موجوداتي مانند هوا از اجسام لطيف اند، تغيير شكل آن‏ها به صورت اجسام و موجودات مختلف امكان دارد.
در شأن نزول آيه 30 سوره انفال آمده است كه گروهي از قريش و اشراف مكه جمع شدند درباره خطري كه از ناحيه پيامبر اكرم(ص) آنها را تهديد مي‏كرد، چاره‏اي بينديشند و با هم مشروت كنند، كه در هنگام مشروت ابوجهل گفت: از هر قبيله‏اي جواني شجاع و دلير انتخاب كرده و به دست هر يك شمشير برنده‏اي مي‏دهيم كه دسته جمعي او را به قتل برسانند و خونش را در همه قبايل پخش شود، تا ديگر طايفه بني‏هاشم قدرت بر خونخواهي از قريش را نداشته باشند. در اين هنگام شيطان كه به صورت پيرمردي از اهل نجد در بين آنها ظاهر شده بود، گفت: نظر اين جوان، ابوجهل بهتر است، پس سريعاً اقدام به چنين كاري بنماييد.(5).
در شأن نزول آيه 48 سوره انفال آمده است: هنگامي كه سران قريش تصميم راسخ براي حركت به سوي «بدر» گرفتند، از جمله طايفه بني‏كنانه بيمناك بودند و نزديك بود كه از تصميم خود منصرف شوند؛ زيرا قبلاً نيز با هم خصومت داشتند. در اين هنگام ابليس در چهره شخصي به اسم «سراقه بن مالك» كه از اشراف قبيله كنانه بود؛ به سراغ آنها آمد و به آنها اطمينان داد كه با شما موافق و هماهنگم و كسي بر شما غالب نخواهد شد و در ميدان بدر شركت كرد;(6).
اما هنگامي كه نزول ملائكه را مشاهده كرد عقب‏نشيني كرده و فرار نمود. هنگام فرار حارث بن هاشم در حالي كه دست او را «ابليس» گرفته بود، گفت: كجا مي‏روي؟ آيا ما را در اين موقعيت رها مي‏كني؟ گفت: من مي‏بينم چيزي را كه شما نمي‏بينيد. پس او را به عقب رانده و فرار كرد و هنگامي كه قريش به مكه بازگشتند گفتن: سراقه بن مالك سبب فرار قريسش شد اين سخن به گوش سراقه بن مالك رسيد تا جايي كه خيلي ناراحت شد و گفت: قسم به خدا من به هيچ وجه از اين موضوع آگاهي پيدا نكردم مگر زماني كه از شكست شما با خبر شدم و آن شخص من نبودم و قريش پي بردند كه كار شيطان بوده است نه سراقْ بن مالك.
3. در روايت آمده است: «ابليس با لباس رنگارنگي نزد حضرت موسي(ع) آمده، آن حضرت پرسيد: اين لباس رنگارنگ براي چيست؟ گفت: براي ربودن و فريب دادن قلب‏هاي فرزندان آدم است...».(7)
كار شيطان و لشكريانش، وسوسه و به انحراف كشاندن انسان‏هاست، چنان‏كه ابليس بعد از رانده شدن از درگاه خداوند گفت: (لاقعهدن لهم صراطك المستقيم # ثم لايتنهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اكثرهم شاكرين);(8)من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مي‏كنم، سپس از پيش‏رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مي‏روم، و بيشتر آنها را شكرگزار نخواهي يافت.
در روايتي در توضيح اين آيه شريفه امام باقر(ع) مي‏فرمايد: «از جلو مي‏آيم؛ يعني امر آخرت را براي آنها ضعيف جلوه مي‏دهم، از عقب مي‏ آيم؛ يعني آنها را به جمع‏آوري اموال و بخل ورزيدن در اداي حقوق شرعيه، وسوسه مي‏كنم، تا اموال براي ورثه بماند، از طرف راست مي‏آيم؛ يعني دين آنها را با زيبا جلوه دادن گمراهي، و ايجاد شبهه از بين مي‏برم، از طرف چپ مي‏ آيم؛ يعني آنها را به دوست داشتن لذت‏ها وا مي‏دارم و شهوت را بر قلب‏هاي آنان غالب مي‏گردانم».(9).
بنابراين شياطين با شكل‏هاي گوناگون سعي مي‏كنند تا انسان را از راه راست منحرف نمايند؛ اما وسوسه‏ هاي آنها هر چند قوي و نيرومند باشد، ولي از انسان سلب اختيار نمي‏كند، بلكه انسان مي‏تواند با نيروي عقل و ايمان و توكل به خدا در مقابل آن ايستادگي نمايد، چنان‏كه خداوند سبحان مي‏فرمايد: (انه ليس له سلطان علي الذين امنوا و عل ربهم يتوكلون# انما سلطانه علي الذين يتولونه);(10) او بر كساني كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل مي‏كنند، تسلطي ندارد، تسلط او تنها بر كساني است كه او را به سرپرستي خود برگزيده ‏اند

منابع:
1- سوره صاد آيه 76.
2- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 60، ص 283.
3- محدث قمي، سفينه البحار، واژه بَلَس، ص 102؛ ملاصدرا، مفاتيح الغيب، ترجمه خواجوي، ص 431.
4- همان.
5- مجمع البيان، طبرسي، ج 4، ص 477، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
6- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 19، ص 31، مؤسسه الوفأ.
7- الكافي، كليني، ج 2، ص 314، دارالكتب الاسلاميه.
8- سوره اعراف، آيه 17 - 16.
9- بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 60، ص 152، مؤسسه الوفأ بيروت.
10- سوره نحل، آيه 100 - 99.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 تیر 1392  ] [ 5:02 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

روح در قيامت+اشکال مختلف محشور شدن در قیامت

روح در قيامت

 

آیا در قیامت، همین جسم خاکی دنیائی ما حامل روح ماست؟
اگر اینگونه است پس چگونه آخرت را عالم بالاتر از دنیا می نامیم که نیازمند آثار و لوازم خاص خود است در حالیکه با جسم دنیایی محشور می شویم.
و آیا همین جسم دنیایی ما مسخ می شود به گونه ای که حامل آثار و عوارض اعمال و نیاتمان قرار می گیرد و حالت اولیه اش را از دست می دهد؟

بیان احوالات روز قیامت در قرآن کریم دارای ویژه گی های فراوانی است که به تناسب بحث به دو مورد آن اشاره می شود:
اول
آسمان و زمین روز قیامت غیر آسمان و زمین دنیاست:
يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مى‏شود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى‏گردند!(1)

دقت کنید، وقتی آسمان و زمین تغییر کند بسیاری از قوانین به تبع آن تغییر خواهد کرد، لذا در ادامه آیه صحبت از بروز و ظهور است، یعنی همه چیز آشکار می شود.

در آن روز چه اتفاقی خواهد افتاد که هیچ چیز، مخفی نمی ماند؟

جواب سؤالاتی از این قبیل تفصیلا داده نشده است، یعنی دقیقا مشخص نیست عوامل و قوانین فراوان این دنیا چه مقدارش در آن دنیا تغییر خواهد نمود، به این آیه دقت کنید:

أَ فَعَيينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ في‏ لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَديدٍ، آيا ما از آفرينش نخستين عاجز مانديم (كه قادر بر آفرينش رستاخيز نباشيم)؟! ولى آنها (با اين همه دلايل روشن) باز در آفرينش جديد ترديد دارند!(2)

همچنین در آیه دیگری می فرماید:

عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ في‏ ما لا تَعْلَمُونَ... از آنكه مانند شما را بجايتان آوريم و در كيفيتى كه بى‏خبريد شما را بيافرينيم.(3)

قرار است ما را به کیفیتی که نمی دانیم محشور کنند!!

دوم
همه انسانها دارای یکسری ویژه گی های منحصر به فردی بوده که باعث تشخص آنها می شود، از تفاوت در رنگ و شکل و قد گرفته تا تمامی مشخصات فیزیکی که اگر آنها نباشد مجرم و نیکوکار مشخص نخواهد شد و امورات دنیا مختل می شود، ، مثل دوقلوهائی که کاملا شبیه هم هستند، حال اگر همه مردم دقیقا شبیه همدیگر بودند چه مشکلات فراوانی که پیش نمی آمد، به هر حال تشخص باید باشد تا امکان تنبیه و تشویق و امتیاز و غیره ممکن باشد.
روز قیامت، انسانها با تشخصات منحصر به فردشان محشور شده تا حدّی که سرانگشتان آنها نیز به مانند دنیا بازگردانده خواهد شد.
و صد البته این تشخصات به امور مادی محدود نخواهد شد، بلکه انسانها طبق روحیاتی که برای خود در دنیا انتخاب کردند محشور خواهند شد، به عبارت دیگر صورت ظاهری را خداوند برایمان آفریده و ما هیچ نقشی در اصل و فرع آن نداشته و با ما هیچ مشورتی نشده است، جنسیت، قومیت، قد، وزن، شکل، رنگ، والدین و ... از مسائلی هستند که ما در انتخابشان هیچ نقشی نداریم، اما صورت باطنی را به میل خود ترسیم می کنیم، و وقتی می فهمیم که چه نقشی بر روحمان زدیم که پرده ها کنار رود، یعنی در این دنیا چهره باطنی ما پشت چهره ظاهری انسانی ما پنهان است، اما در آن روز همه چیز صورت حقیقی به خود گرفته و عیان خواهد شد، لذا بعضی به شکل حیوانات درخواهند آمد، و این نیست مگر بخاطر انتخاب بدشان.

در روايات آمده است كه دامنه‏ ى مسخ در قيامت با توجّه به خصوصيّات روحى افراد، گسترده‏ تر خواهد بود. در قيامت مردم ده گونه محشور مى‏شوند:
1- شايعه‏ سازان، به صورت ميمون. 2- حرام خواران، به صورت خوك. 3- رباخواران، واژگونه. 4- قاضى ناحقّ، كور. 5- خودخواهان مغرور، كر و لال. 6- عالم بى‏ عمل، در حال جويدن زبان خود. 7- آزار دهنده‏ ى همسايه، دست و پا بريده. 8 - خبرچين، آويخته به شاخه‏ هاى آتشين. 9- عيّاشان، بد بوتر از مردار. 10- مستكبران، در پوششى از آتش.(4)
موفق باشید.
ـــــــــــــــــــ
(1) سوره ابراهیم آیه 48.
(2) سوره ق آیه 15
(3) سوره واقعه آیه 61
(4) ر.ک: تفسير مجمع‏ البيان و نورالثقلين و صافى، ذيل آيه 18 سوره نبأ.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 تیر 1392  ] [ 4:58 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

چرا مردگانمان را آتش نمیزنیم؟؟

شخصی از شما راجب دفن کردن مردگان در قران سوال پرسیده بود شما گفتید مطلبی نیست و به روایاتی از جمله امام رضا کردید که خلاصه و لپ مطلب این بود که مرده بو میگیرد و باعث مریضی میگردد
پس چرا آتش نزنیم که هم زمین را اشغال نکند و هم جایی آلوده نشود!

سوال و جواب

آن پرسش گر

آیا در بارة علت دفن انسان پس از مرگ مطلبی در قرآن آمده است‌؟
در قرآن مجید، فلسفه و حکمت وجوب دفن بدن انسان پس از مرگ مطلبی نیامده‌، امّا در روایات‌، بر این امر پرداخته شده است‌. امام هشتم‌می‌فرماید: "همانا امر شده به دفن میّت‌، تا این که ظاهر نشود برای مردم‌، فساد جسد او، و زشتی قیافة وی‌، و اذّیت نشوند افراد جامعه از بوی بد او، و نیز متاذّی نگردند، از بیماری و آفت و فسادی که جنازة میّت چه بسا در پی داشته باشد]باعث مریضی دیگران شود[ و برای این که‌، بدن میّت‌، از دید دوستان و دشمنان وی مخفی باشد; تا دوستان محزون نشوند و دشمنان‌، شماتت و خوشحالی نکنند." در این حدیث‌، حکمت‌های فراوانی برای دفن ذکر شده که به چند مورد آن اشاره می‌شود: 1. حفظ احترام مرده‌; چون اگر دفن نشود، بدن‌، به زودی متعفّن می‌گردد، قیافه تغییر می‌کند و حیوانات صحرا، آن را طعمة خود قرار می‌دهند، و این امور، بی‌احترامی بزرگی به متوفّا و بستگان وی می‌باشد و بدیهی است که هیچ کس راضی نیست که عزیز او به این سرنوشت گرفتار شود. 2. بدن مرده‌، به انواع‌، میکروب‌ها آلوده است و این سبب ابتلای افراد جامعه‌، به بیماری‌های خطرناک می‌گردد. 3. مردم از بوی بد او اذیت می‌شوند. 4. دفن نشدن مرده‌، سبب آزردگی دوستان و شادشدن دشمنا است‌. از قرآن مجید استفاده می‌شود که نخستین بدنی که دفن شد، بدن هابیل فرزند آدم بود(وسائل‌الشیعه‌،شیخ‌حرعاملی‌، ج 2، ص 819، نشرمکتبه‌الاسلامیه‌. ) که به دست برادرش قابیل کشته شده‌، و او کیفیت دفن را از کلاغی آموخت‌:"فَبَعَث‌َ اللّه‌ُ غُرابـًا یَبحَث‌ُ فِی الاَرض‌ِ لِیُرِیَه‌ُ کَیف‌َ یُوَری سَوءَة‌َ اَخِیه‌ِ قال‌َ یـَوَیلَتی‌َ اَعَجَزت‌ُ اَن اَکون‌َ مِثل‌َ هـَذا الغُراب‌ِ فَاُوَرِی‌َ سَوءَة‌َ اَخی فَاَصبَح‌َ مِن‌َ النّـَدِمین‌;(مائده‌، 31) پس خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال گود نماید تا به او بنماید که چگونه بدن مردة برادر را زیر خاک پنهان سازد; ]قابیل‌[ با خود گفت‌: ای وای بر من‌! آیا من از آن عاجزترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم ]پس برادر را به خاک سپرد[ و از این کار سخت پشیمان گردید." در حدیثی امام‌صادق‌می‌فرماید: "هنگامی که قابیل برادر خود را کشت‌، او را در بیابان افکنده بود. درندگان به سوی جسد هابیل روی آوردند. قابیل برادر خود را مدتی به دوش کشید، لکن باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند که چه موقع جسد را به خاک می‌افکند تا او را بخورند; در این موقع بود، خداوند زاغی را فرستاد که خاک‌های زمین را کنار زد و جسد زاغ دیگر را در آن قرار داد و به روی آن خاک ریخت‌; قابیل که این منظره را تماشا می‌کرد، جسد برادر خویش را به خاک سپرد."( مجمع‌البیان‌، مرحوم‌طبرسی‌، ج 3، ص 185، ذیل آیه‌، نشر کتابفروشی‌اسلامیه‌; تفسیرنمونه‌، آیة‌...مکارم شیرازی‌ودیگران‌،ج‌،ص 352، انتشارات دارالکتب‌الاسلامیه‌. ) از امام‌صادق‌از ابتدای نسل آدم علی نبینا و... و این که خدای متعال به آدم وحی کرد که دختران خود را به ازدواج پسران خویش در آورد، سؤال شد: حضرت فرمود: "سبحان الله و تعالی عن ذلک علواً کبیراً; منزه است خدا و بزرگ‌تر است‌، از این که اصل و اساس خلقت انسان و اولیا و انبیا و مؤمنان را بر امر حرامی قرار دهد، آیا خداوند قدرت نداشت که موجودی و جُفتی از حلال برای آنان خلق کند.( تفسیرصافی‌، فیض‌کاشانی‌(قدس‌سره‌)، ج 1/415، نشر موسسه اعلمی للمطبوعات ـ بیروت ـ لبنان . )" بعضی مفسّران این روایات را معتبر می‌دانند و معتقدند که فرزندان آدم (برادر یا خواهر) ازدواج نکردند، بلکه خداوند برای آن‌ها حور یا جّن آفرید. مرحوم فیض کاشانی‌، به این نظر معتقد است‌،( تفسیرصافی‌،پیشین‌،ص 418. ) لکن انصاف این است که قول علاّمه طباطبایی‌(ره‌) به واقع نزدیک‌تر است‌، چون مطابق با ظاهر قرآن است‌، افزون براین که روایات فراوانی نیز مویّد این مطلب می‌باشد; بنابراین‌، روایاتی که ازدواج برادر با خواهر را نفی می‌کند باید طرد نمود چون با ظاهر آیه شریفه منافات دارد. لکن تردیدی نیست‌، هر یک از دیدگاه‌ها را که بپذیریم‌، فلسفه ازدواج‌، زیاد شدن نسل بشر است‌. خداوند، غریزه جنسی را در انسان قرار داد و ازدواج را تشریع فرمود تا بدین وسیله نسل بشر فراوان گردد و اگر ازدواج در بین فرزندان آدم تشریع نمی‌گردید، با فوت فرزندان آدم‌، نسل انسان منقرض می‌شد

پاسخ: 
پرسشگر گرامی با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز. آنچه در پاسخ قبلي بيان شد ، فلسفه دفن شدن ميت و به نوعي براي پاسخ اين بود كه چه نيازي است كه بدن ميت دفن شود؟ چرا به جاي دفن ، آتش نزنيم ؟ شايد به ظاهر با آتش زدن ميت مكان كم تري اشغال شود اما در دفن كردن ميت، آن هم با دستوراتي خاص ، حكمت هاي فراواني وجود دارد كه مهم ترين آن ها ، حفظ احترام ميت مي باشد. امام صادق (ع) فرمود: "حرمة المیت کحرمة الحی؛حرمت میت بسان حرمت شخص زنده است.(1) اسلام به خاطر حفظ شان و احترام ميت دستور مي دهد بدن ميت با تشريفاتي خاص و بدون هيچ تصرفي در خاك دفن شود . اگر بنا بر از بين رفتن بدن ميت باشد، به واسطه انسان صورت نگيرد ،چنان كه مطابق مباني اسلامي و شواهد فراوان، بسياري از بدن ها در قبر سالم و از پوسيده شدن محفوظ مي ماند . حال آن كه در اين ميان بدن هايي كه به خاطر اعمال نيك ، حتي بدون روح شانيت سالم ماندن و نپوسيدن دارند، با آتش زدن از بين مي رود . اگر چه بشر با علوم جديد نتواند به تمامي حكمت هاي آن برسد اما در عين حال اذعان دارد كه دستور کفن کردن و دفن ميت، در دين اسلام چنان مطابق اصول بهداشتي است که جنبه اعجاز دارد . اگر اين دستورات به درستي عمل شود ،هيچ گونه آلودگي پيش نيامده و ميکروب اجساد مرده ها در محيط منتشر نمي شود كه به برخي اشاره مي شود: 1. بدن مرده را با مواد ضد عفوني کننده سدر و کافور مي شويند. 2. بدن مرده را بايد سه نوبت شست. 3. پس از آن که بدن ميت يک بار با سدر و يک بار با کافور ضدعفوني شد و يک بار هم با آب خالص شست و شو شد، بايد دوباره با کافور او را ضدعفوني کرد. اين بار کافور را در آب حل نمي کنند، بلکه خود کافور را به برخي از اعضاي ميت مي مالند . اين، يک نوع ديگري از ضد عفوني است. اين عمل را حنوط مي گويند. 4. کسي که مرده را غسل مي دهد و مي شويد، پس از هر غسل دست هاي خود را مي شويد تا بر آلودگي نيفزايد. 5.کسي که با بدن مرده تماس دارد ،بايد خودش هم غسل مس ميت بکند تا خطر آلودگي برطرف شود. معلوم شد که فلسفه پاشيدن آب روي قبر مرده ،مسدود ساختن سوراخ ها و سفت کردن خاک است . فلسفه گذاشتن چوب تر اين است که ميکروب هاي بدن مرده توسط حشرات به جاهاي ديگر برده نشود ،چون حشرات از اسانس موجود در خرما مي گريزند . وقتي که ميکروب هاي مفيد بدن مرده بر ميکروب هاي مضر غلبه يافتند، از آن به بعد، خطر برطرف مي گردد.(2) البته دلائل ديگري نيز در اين زمينه مطرح شده كه براي رعايت اختصار از بيان آن ها خود داري مي كنيم . اولاً: اگر هدف از سوزاندن ، از بين بردن ميکروب ها است، به اذعان دانشمندان این امر در دفن میت به مراتب بیش تر وجود دارد . با فرض نخست بايد حيوانات را هم بسوزانيم ،چون در بيش از چهارصد بيماري با انسان مشترک هستند . اگر چنين باشد، بايد حتي فضولات و اخلاط حيوانات هم بلافاصله سوزانده شود، چون آلوده به بسياري از ميکروب ها است . حال آن كه چنين امري محال و غير قابل تحقق است. ثانياً: بر فرض امكان با توجه به محدوديت بشر در كشف حقائق علمي، از كجا معلوم آتش زدن بدن داراي چنين خواصي باشد ؟حداقل آن است كه ما مسلمانان به وحي به عنوان يكي از منابع علوم بشري عمل مي كنيم. منطقي ترين دليل ما بر پذيرش حكم آن است كه اين دستور به عنوان تكليفي ديني از مجاري منطقي و قابل اعتماد شريعت به ما رسيده ، در نتيجه عمل به اين دستور همانند هر دستور ديگر تعبدي شرعي، لازم و منطقي و معقول است . اگر معيار منطقي بودن يك حكم را يافتن علل طبيعي ، بهداشتي و دنيايي آن بدانيم، بايد گفت چه بسا نتوان براي بسياري از دستورات قطعي دين دليلي از اين دست يافته و يا احياناً برخي از دانشمندان دلائل مطرح شده را نپذيرند. از آن جا که معتقدیم احکام شرعی از طرف خداوند به وسیله پیامبر یا معصومان بیان شده است ، به آن ملتزم شده و عمل می کنیم ، چنان که در امور عادی این گونه عمل می نماییم. با اعتمادی که به پزشکان متخصص داریم ، به نسخه های آن ها عمل می کنیم، بدون این که از خواص داروهای نوشته شده مطلع باشیم . پي نوشتها: 1- مرحوم کلینی ،الكافي،چ دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش ج 7 ص 228. 2-دکتر پاک نژاد،اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، بي تا ، بي چا، ج 11 ، ص 31 - 42.

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 26 تیر 1392  ] [ 4:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]