فضیلت اعمال مستحبی ماه مبارک رمضان

 ماه رمضان

 

 

فضيلت اعمال مستحبى ماه رمضان

- دعا و استغفار در ماه رمضان

الحديث:

قال على بن ابيطالب(ع):

»عليكم فى شهر رمضان بكثرة استغفار و الدعاء فاما الدعا فيدفع عنكم به البلاء و اما الاستغفار فتمحى به ذنوبكم. (1)

 

ترجمه: بر شما باد در ماه رمضان به استغفار و دعاى زياد. اما دعاهاى شما دافع بلا از شماست. و اما استغفار شما از بين برنده گناهان است.

توضيح:

از وظايف روزه داران در اين ماه، دعا و درخواست‏حوايج از حضرت حق است كه بنده احساس نياز به پيشگاه بى نياز كرده، و دستهاى احتياج خويش را به درگاه او دراز مى‏كند.

 

- روزهاى ماه رمضان

الحديث:

قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):

 

ايها الناس انه قد اقبل اليكم شهر الله بالبركة و الرحمة و المغفرة، شهر هو عند الله افضل الشهور، و ايامه افضل الايام و ليالى افضل الليالى و ساعاته افضل الساعات. (2)

ترجمه:

اى مردم ماه خدا با بركت و رحمت و آمرزش به شما رو كرده است، ماهى است كه پيش خدا بهترين ماه است و روزهايش بهترين روزها و شبهايش بهترين شبها و ساعاتش بهترين ساعات.

 

- اعتكاف در ماه رمضان

الحديث:

قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):

اعتكاف عشر فى شهر رمضان تعدل حجتين و عمرتين. (3)

ترجمه: اعتكاف در يك دهه از ماه مبارك رمضان برابر با ثواب دو حج و دو عمره است.

توضيح:

در ايام و ليالى مقدسه‏اى، طبق روايات رسيده از ائمه معصومين (عليهم السلام) مستحب است كه هر مسلمانى در صورت امكان دهه آخر ماه مبارک رمضان را در مسجد معتكف شود، كه پيامبر اكرم(ص) در تمامى عمرش چنين می‏كرد.

 

 

 ماه رمضان

 

- تلاوت قرآن در ماه رمضان

بهترين اعمال در شبها و روزهاى ماه مبارک رمضان، تلاوت قرآن است. اگر چه تلاوت قرآن در تمام اوقات ثواب دارد، ولى چون قرآن در ماه رمضان نازل شده است، از اجر و ثواب ويژه‏اى برخوردار است چنانچه وارد شده:

الحديث:

قال ابو جعفر (عليه السلام):

لكل شى‏ء ربيع و ربيع القرآن شهر رمضان (4)

ترجمه:

براى هر چيزى بهارى است و بهار قرآن رمضان است.

 

بنا بر اين امتيازات قرآن به اعتبار نزولش در ماه رمضان از ماههاى ديگر بيشتر است.

 

الحديث:

قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):

من تلافيه آية من القرآن كان له مثل اجر من ختم القرآن فى غيره من الشهور. (5)

ترجمه:

اگر كسى در اين ماه يك آيه از قرآن تلاوت كند، ثوابش مثل كسى است كه در غير ماه رمضان يك ختم قرآن كرده است.

 

- افطارى و صدقه دادن در ماه رمضان

الحديث:

قال الباقر (عليه السلام)

يا سدير، هل تدرى اى ليال هذه؟ فقال له نعم. جعلت فداك ان هذه ليالى شهر رمضان فما ذاك؟ فقال له اتقدر على ان تعتق كل ليلة من هذه الليالى عشر رقاب من ولد اسمعيل؟ فقال له سدير بابى انت و امى لا يبلغ مالى ذاك، فما زال ينقص حتى بلغ به رقبة واحدة فى كل ذلك يقول: «لا اقدر عليه فقال له: افما تقدر ان تفطر فى كل ليلة رجلا مسلما؟ فقال له: بلى و عشرة فقال له (عليه السلام):

فذاك الذى اردت يا سدير، ان افطارك اخاك المسلم يعدل عتق رقبة من ولد اسماعيل عليه السلام. (6)

 

ترجمه:

اى سدير! آيا مى‏دانى چه شبهايى است اين شبها؟ سدير گفت:

بلى فدايت گردم اين شبها شبهاى ماه رمضان است، مگر اين شبها چگونه است؟ امام (عليه السلام) فرمودند: آيا قدرت دارى هر شب از اين شبها ده بنده از فرزندان اسماعيل (ع) را آزاد كنى؟ پس سدير عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، ثروتم كفاف نمى‏دهد، پس امام پيوسته تعداد بنده‏ها را كم كرد، تا رسيد به يكى در تمام اين ماه، سدير گفت: قدرت ندارم پس امام(ع) به او فرمود: آيا قدرت ندارى هر شب يك مسلمان روزه‏دارى را افطار دهى؟ سدير عرض كرد: بلى تا ده نفر را هم مى‏توانم افطارى بدهم، پس امام به او فرمود:

اى سدير همان است كه اراده كردى يعنى با افطارى دادن ده روزه‏دار به ثواب عتق و آزاد كردن ده بنده از اولاد اسماعيل (ع) نايل می‏گردى.

 

 

 ماه رمضان


 

توضيح:

خداوند انسان روزه‏دار را بر آنچه انفاق مى‏كند در خوردنيها و آشاميدنيها محاسبه نمى‏كند ولى در اين امر «اسراف‏» نشود.

الحديث:

عن ابى عبد الله عليه السلام:

من تصدق فى شهر رمضان بصدقة صرف الله عنه سبعين نوعا من البلاء. (7)

ترجمه:

هر كس در ماه رمضان صدقه‏اى بدهد خداوند هفتاد نوع بلا را از او دور می ‏كند.

 

پی ‏نوشت‏ها:

1- امالى شيخ صدوق، ص 61

2- امالى شيخ صدوق، ص 93

3- وسائل الشيعه، ج 7، ص 397

4- وسائل الشيعه، ج 7، ص 218

5- امالى شيخ صدوق، ص 93

6- من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 134

7- بحار الانوار، ج 93، ص 316

رمضان، تجلى معبود (ره توشه راهيان نور) صفحه 92

جمعى از نويسندگان

منبع:hawzah.net


ادامه مطلب


[ یک شنبه 16 تیر 1392  ] [ 3:58 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

احادیث رمضان(ویژه ماه مبارک رمضان)

1- رمضان و افزایش حسنات

 پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ يُضاعِفُ اللّه‏ُ فيهِ الحَسَناتِ وَ يَمحو فيهِ السَّيِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَكَةِ؛

ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است كه خداوند در آن حسنات را مى‏افزايد و گناهان را پاك مى‏كند و آن ماه بركت است.

2- روزه ماه شعبان

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

من صام ثلاثة ايام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان كتب الله له صوم شهرين متتابعين؛

هر كس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگيرد و به روزه ماه رمضان وصل كند خداوند ثواب روزه دو ماه پى در پى را برايش محسوب مى‏كند.

(وسائل الشيعه، ج7، ص 375، ح 22)

3- روزه خوارى

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه؛

هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ايمان از او جدا مى شود

(وسائل الشيعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 _ من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 73، ح 9)

4- رمضان ماه خدا

امام على (عليه السلام) فرمود:

شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى؛

رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.

(وسائل الشيعه، ج 7 ص 266، ح 23)

5- رمضان ماه رحمت

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار؛

رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه‏اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار، ج 93، ص 342)

6- فضيلت ماه رمضان

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

ان ابواب السماء تفتح فى اول ليلة من شهر رمضان و لا تغلق الى اخر ليلة منه؛

درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد.

(بحار الانوار، ج 93، ص 344)

7- اهميت ماه رمضان

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

لو يعلم العبد ما فى رمضان لود ان يكون رمضان السنة؛

اگر بنده «خدا» مى‏دانست كه در ماه رمضان چيست [چه بركتى وجود دارد] دوست مى‏داشت كه تمام سال، رمضان باشد.

(بحار الانوار، ج 93، ص 346)

8- قرآن و ماه رمضان

امام رضا (عليه السلام) فرمود:

من قرا فى شهر رمضان اية من كتاب الله كان كمن ختم القران فى غيره من الشهور؛

هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند.

(بحار الانوار ج 93، ص 346)

9- شب سرنوشت ‏ساز

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

راس السنة ليلة القدر يكتب فيها ما يكون من السنة الى السنة؛

آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آينده نوشته مى‏شود.

(وسائل الشيعه، ج 7 ص 258 ح 8)

10- برترى شب قدر

از امام صادق (عليه السلام) سوال شد:

كيف تكون ليلة القدر خيرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فيها خير من العمل فى الف شهر ليس فيها ليلة القدر؛

چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟

حضرت فرمود: كار نيك در آن شب از كار در هزار ماه كه در آنها شب قدر نباشد بهتر است.

(وسائل الشيعه، ج 7 ص 256، ح 2)

11- تقدير اعمال

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

التقدير فى ليلة تسعة عشر و الابرام فى ليلة احدى و عشرين و الامضاء فى ليلة ثلاث و عشرين؛

برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام مى‏گيرد و تصويب آن در شب بيست ويكم و تنفيذ آن در شب بيست‏ و سوم.

(وسائل الشيعه، ج 7 ص 259)

12- احياء شب قدر

فضيل بن يسار گويد:

كان ابو جعفر (عليه السلام) اذا كان ليلة احدى و عشرين و ليلة ثلاث و عشرين اخذ فى الدعا حتى يزول الليل فاذا زال الليل صلى؛

امام باقر (عليه السلام) در شب بيست و يكم و بيست‏ و سوم ماه رمضان مشغول دعا مى‏شد تا شب بسر آيد و آنگاه كه شب به پايان مى‏رسيد نماز صبح را مى‏خواند.

(وسائل الشيعه، ج 7، ص 260، ح 4)

13- زكات فطره

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

ان من تمام الصوم اعطاء الزكاة يعنى الفطرة كما ان الصلوة على النبى (صلى الله عليه و آله) من تمام الصلوة؛

تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) كمال نماز است.

(وسائل الشيعه، ج 6 ص 221، ح 5)

14- بهار قرآن

امام محمد باقر علیه السلام:

لکل شیء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان؛

هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.

(اصول کافی / ج2 / « کتاب فضل القرآن » « باب نوادر » حدیث 9 و 10)

15- شب اول ماه رمضان

 پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله):

إنَّ أبوابَ‏السَّماءِ تُفتَحُ في أوَّلِ‏لَيلَةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ ولاتُغلَقُ إلى آخِرِلَيلَةٍ مِنهُ.

درهاى آسمان در شب اول ماه رمضان گشوده مى‏شود و تا آخرين شب اين ماه بسته نمى‏شود.

بحارالأنوار - ج 96 - ص 344

16-  ماه رمضان و قرائت قرآن

 پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله):

أكثِروا فيهِ (شَهرِ رَمَضانَ) مِن تِلاوَةِ القُرآنِ.

در ماه [رمضان] قرآن را بسيار تلاوت كنيد.

فضائل الأشهر الثلاثة - ص 95. ماه خدا ج1- ص326-ح444

 

16-  ماه رمضان و قرائت قرآن

امام صادق (عليه السلام) فرمود:

إفطارُكَ في مَنزِلِ أخيكَ المُسلِمِ أفضَلُ مِن صِيامِكَ سَبعِينَ ضِعفاً.

افطار كردن در منزل برادر مسلمانت، برتر از هفتاد روز روزه تو است.

شهراللَّه في‏الكتاب والسنة - ح 432.

17-  دعای روزه دار

 پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله):

اَلصّائِمُ لا تُرَدُّ دَعوَتُهُ.

دعاى روزه ‏دار رد نمى ‏شود.

مراقبات ماه رمضان – ص76- ح 66

 

18-  ماه رمضان و قرائت قرآن

 امام صادق (سلام الله علیه) : 

بوى خوش، تحفه روزه‏ دار است.

مراقبات ماه رمضان- ص 166- ح 137

19-  ماه رمضان و قرائت قرآن

 امام کاظم (سلام الله علیه) :

فِطرُكَ أخاكَ الصّائِمَ أفضَلُ مِن صِيامِكَ.

افطارى دادن به برادر روزه‏دارت از روزه‏ات بهتر است.

ماه خدا – ج1-ص322- ح 435
 

20-  ماه رمضان و لیالی قدر

 امام صادق (سلام الله علیه) :

قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَيلَةُ القَدرِ.

شب قدر، قلب ماه رمضان است.

مراقبات ماه رمضان – ص354- ح 247

21-  وجه تسمیه ماه ر مضان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

إنَّما سُمِّیَ الرَّمَضانُ لأنَّهُ یَرمَضُ الذُّنوبَ.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند : رمضان، بدين سبب رمضان نامیده شده است كه گناھان را مى سوزاند.

میزان الحكمه، روايت 7441

22- نگویید رمضان بگویید ماه رمضان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

لا تَقُولُوا رَمَضانَ فإنَّ رَمَضانَ إسمٌ من أسماءِ اللهِ تعالی، ولكن قُولُوا: شَهرُ رَمَضانَ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند : نگويید: رمضان؛ چون رمضان يكى از نام ھاى خداى متعال است، بلكه بگويید: ماه رمضان.

میزان الحكمه، روايت 7442

23- گشوده شدن درهای آسمان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

إنَّ أبوابَ السماءِ تُفتَحُ فی أوَّلِ لیلةٍ مِن شَهرِ رَمَضانَ، و لا تُغلَقُ إلی آخِرِ لیلةٍ مِنهُ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند : در نخستین شب ماه رمضان، درھاى آسمان گشوده مى شود و تا آخرين شب آن بسته نمى شود.

میزان الحكمه، روايت 7443

24- ارزش ماه رمضان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

لَو یَعلَمُ العبد ما فی رمضان لود أن یکونَ رَمَضانُ السَّنَةَ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند : اگر بنده ارزش ماه رمضان را بداند، آرزو مى كند كه سراسر سال، رمضان باشد.

میزان الحكمه، روايت 7444

25- استقبال از ماه رمضان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

لمّا حَضَرَ شَهرُ رَمَضانَ_ سُبحانَ اللهِ! ماذا تَستَقبِلُون؟! و ماذا یَستَقبِلکُم؟قالَها ثلاثَ مَرّاتٍ


پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ھنگام فرا رسیدن ماه رمضان، سه بار مى فرمود : سبحان اللّه ! به پیشواز عجب ماھى مى رويد؟ و عجب ماھى به شما روى مى آورد؟

میزان الحكمه، روايت 7445

26- شب اول ماه رمضان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

إذا استَهَلَّ رَمَضانُ غُلِّقَت أبوابُ النارِ، و فُتِحَت إبوابُ الجِنانِ، و صُفِّدَتِ الشَّیطانُ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آلھ فرمودند: چون ھلال ماه رمضان پد يد آ يد، در ھاى دوزخ بسته گردد و در ھاى بھشت گشوده شود و شیاطین به زنجیر كشیده شوند.

میزان الحكمه، روايت 7453

27- شیاطین در ماه رمضان

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

قَد وَکَّل اللهُ بِکُلِّ شَیطانٍ مَرِیدٍ سَبعَةً مِن مَلائِکَتِهِ فَلَیسَ بِمَحلولٍ حتّی یَنقَضِیَ شَهرُکُم هذا

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند : خداوند بر ھر شیطان سركشى ھفت تن از فرشتگان خود را گمارده است كه تا پايان اين ماه ھمچنان در بند آن ھا مى باشد.

میزان الحكمه، روايت 7454

28- دور شدگان از رحمت الهی

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

مَن أدرَکَ شَهرَ رَمَضانَ فَلَم یُغفَر لَهُ فَأبعَدَهُ اللهُ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند : ھر كه ماه رمضان را دريابد و آمرزيده نشود، خداوند او را (از رحمت خود) دور گرداند.

میزان الحكمه، روايت 7456

29- دور شدگان از رحمت الهی

 قال رسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله :

مَن لَم یُغفَر لَهُ فی رمضانَ ففِی أیِّ شَهرٍ یُغفَرُ لَهُ؟!

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: كسى كه در رمضان آمرزيده نشود، در كدام ماه آمرزيده خواھد شد؟

میزان الحكمه، روايت 7459

30- کسی که در رمضان آمرزیده نشده

قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام:

مَن لَم یُغفَر لَهُ فی شهرِ رمضانَ لَم یُغفَر لَهُ إلی مِثلِهِ مِن قابِلٍ الّا أن یَشهَدَ عَرَفَةَ

امام صادق علی ه السلام فرمودند : كسى كه در ماه رمضان آمرزيده نشود، تا رمضان آينده آمرزيده نگردد، مگر آن كه در عرفه حاضر شود.

میزان الحكمه، روايت 7461

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 16 تیر 1392  ] [ 3:54 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

معرفی رمضان(برگرفته از دانشنامه آزاد ویکی پدیا)

رمضان (به عربی: رمضان)‏ نام نهمین ماه سال قمری است. در این ماه روزه بر مسلمانان واجب شده‌است.[۱] ماه رمضان در دین اسلام ماهی مبارک است. در قرآن از این ماه به عنوان ماهی که در آن قرآن نازل شده یاد شده‌است.[۲] مسلمانان معتقدند که شب قدر در این ماه واقع است.

رویدادها

  • در روز نوزدهم این ماه، علی امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنت به دست ابن ملجم در مسجد کوفه با ضربۀ شمشیری که آغشته به زهر بود، مصدوم می‌شوند.
  • در روز ۲۱ این ماه علی درگذشت.
  • پانزدهم این ماه روز تولد حسن مجتبی، امام دوم شیعیان است.
  • مرگ خدیجه، همسر اول محمد پیامبر اسلام.
  • غزوه بدر در سال دوم هجرت.
  • فتح مکه در سال هشتم هجرت.
  • نزول قرآن در شب قدر (۱۹ یا ۲۱ یا ۲۳ ماه رمضان)
  • در پایان این ماه (اولین روز شوال) مسلمانان مراسم عید فطر را برگزار می‌نمایند و این روز را به شکرانه توفیق روزه داری در این ماه جشن می‌گیرند همچنین هر کدام سه کیلو گرم گندم یا غذای غالب را صدقه می‌دهند که به ان فطریه اطلاق می‌شود

ادامه مطلب


[ یک شنبه 16 تیر 1392  ] [ 3:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

احکام روزه و ماه رمضان

روزه گرفتن يعنی اين كه انسان براى انجام فرمان خداوند عالم، از اذان صبح تا مغرب از انجام چيزهايى كه روزه را باطل مى‌كند و شرح آنها بعدا گفته می‌شود، خوددارى نماید.
نيت جاهايى كه قضا و كفاره واجب است
برخی مبطلات روزه كفاره روزه
خوردن و آشاميدن جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است
دروغ بستن به خدا و پيغمبر احكام روزه قضا
رساندن غبار غليظ به حلق احكام روزه مسافر
فرو بردن سر در آب كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست
باقى ماندن بر جنابت و حيض تا اذان صبح راه ثابت شدن اول ماه
اماله كردن روزه‌هاى حرام و مكروه
قى كردن روزه‌هاى مستحب
احكام چيزهايى كه روزه را باطل می‌كند مواردى كه مستحب است انسان از كارهايى كه روزه را باطل می‌كند خوددارى نمايد
آنچه براى روزه‌دار مكروه است    
نيت:  
لازم نيست انسان نيت روزه را از قلب خود بگذراند يا مثلا بگويد روزه می‌گيرم بلكه همين‌قدر كه براى انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب، كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام ندهد، كافى است و براى آن كه يقين كند تمام اين مدت را روزه بوده، بايد مقدارى پيش از اذان صبح و مقدارى هم بعد از مغرب از انجام كارى كه روزه را باطل می‌كند خوددارى نمايد.
انسان می‌تواند در هر شب از ماه رمضان برای روزه‌ی فرداى آن نيت كند اما بهتر است كه شب اول ماه نيت روزه‌ی همه ماه را بنمايد.
از اول شب ماه رمضان تا اذان صبح، هر وقت نيت روزه فردا را بكند اشكال ندارد.
وقت نيت روزه مستحبى از اول شب است تا موقعى كه به اندازه نيت كردن به مغرب وقت مانده باشد، يعنی اگر تا آن موقع كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده باشد و نيت روزه مستحبى كند، روزه او صحيح است.
كسى كه پيش از اذان صبح بدون نيت روزه خوابيده است، اگر پيش از ظهر بيدار شود و نيت كند، روزه او صحيح است چه روزه او واجب باشد چه مستحب، و اگر بعد از ظهر بيدار شود، نمی‌تواند نيت روزه واجب نمايد.
اگر بخواهد غير روزه رمضان، روزه ديگرى بگيرد بايد آن را معين نمايد، مثلا نيت كند كه روزه قضا يا روزه نذر می‌گيرم، ولى در ماه رمضان لازم نيست نيت كند كه روزه ماه رمضان می‌گيرم، بلكه اگر نداند ماه رمضان است، يا فراموش نمايد و روزه ديگرى را نيت كند، روزه ماه رمضان حساب می‌شود.
اگر بداند ماه رمضان است و عمدا نيت روزه غير رمضان كند، نه روزه رمضان حساب می‌شود و نه روزه‌اى كه قصد كرده است.
اگر مثلا به نيّت روز اول ماه، روزه بگيرد، بعد بفهمد روز دوم يا سوم بوده، روزه او صحيح است.
اگر پيش از اذان صبح نيت كند و بی‌هوش شود و در بين روز به هوش آيد، بنابر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام نمايد و اگر تمام نكرد،قضاى آن را بجا آورد.
اگر پيش از اذان صبح نيت كند و بخوابد و بعد از مغرب بيدار شود، روزه‌اش صحيح است.
اگر نداند يا فراموش كند كه ماه رمضان است و پيش از ظهر متوجه شود، چنانچه كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده باشد، بايد نيت كند و روزه او صحيح است و اگر كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام داده باشد، يا بعدازظهر متوجه شود كه ماه رمضان است، روزه او باطل می‏باشد ولى بايد تا مغرب كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام ندهد و بعد از ماه رمضان هم روزه آن روز را قضا نمايد.
اگر بچه پيش از اذان صبح ماه رمضان بالغ شود، بايد روزه بگيرد، واگر بعد از اذان بالغ شود، روزه آن روز بر او واجب نيست.
كسى كه روزه قضا يا روزه واجب ديگرى برعهده‌ی خويش دارد، نمی‌تواند روزه مستحبى بگيرد و چنانچه فراموش كند و روزه مستحب بگيرد، در صورتى كه پيش از ظهر يادش بيايد، روزه مستحبى او به هم می‌خورد و می‌تواند نيت خود را به روزه واجب برگرداند و اگر بعد از ظهر متوجه شود، روزه او باطل است و اگر بعد از مغرب يادش بيايد روزه‏اش صحيح است، اگر چه بی‌اشكال نيست.
اگر غير از روزه ماه رمضان، روزه معين ديگرى بر انسان واجب باشد، مثلا نذر كرده باشد كه روز معينى را روزه بگيرد، چنانچه عمدا تا اذان صبح نيت نكند روزه‏اش باطل است و اگر نداند كه روزه آن روز بر او واجب است يا فراموش كند و پيش از ظهر يادش بيايد، چنانچه كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده باشد، روزه او صحيح و گرنه باطل می‌باشد.
اگر براى روزه واجب غيرمعينى مثل روزه كفاره عمدا تا نزديك ظهر نيت نكند، اشكال ندارد بلكه اگر پيش از نيت تصميم داشته باشد كه روزه نگيرد يا ترديد داشته باشد كه بگيرد يا نه، چنانچه كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده باشد، و پيش از ظهر نيت كند، روزه او صحيح است.
اگر كافری پيش از ظهر ماه رمضان مسلمان شود و حتی از اذان صبح تا آن وقت كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده باشد نمی‌تواند روزه بگيرد و قضا هم ندارد.
اگر مريض پيش از ظهر ماه رمضان خوب شود و از اذان صبح تا آن وقت كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده باشد، بايد نيت روزه كند و آن روز را روزه بگيرد، و چنانچه بعد از ظهر خوب شود، روزه آن روز بر او واجب نيست.
روزى را كه انسان شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان، واجب نيست روزه بگيرد و اگر بخواهد روزه بگيرد می‌تواند نيت روزه رمضان كند ولى اگر نيت روزه قضا و مانند آن بنمايد و چنانچه بعد معلوم شود ماه رمضان بوده، روزه‌ی آن روز جزئی از روزه‌های ماه رمضان حساب می‌شود.
اگر روزى را كه شك دارد آخر شعبان است يا اول رمضان، به نيت روزه قضا يا روزه مستحبى و مانند آن روزه بگيرد و در بين روز بفهمد كه ماه رمضان است، بايد نيت روزه رمضان كند.
اگر در روزه واجب معينى مثل روزه رمضان از نيت روزه گرفتن برگردد، روزه‌اش باطل است ولى چنانچه نيت كند كه چيزى را كه روزه را باطل می‌كند بجا آورد، در صورتى كه آن را انجام ندهد روزه‌اش باطل نمی‌شود.
در روزه مستحب و روزه واجبى كه وقت آن معين نيست مثل روزه كفاره، اگر قصد كند كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، يا مردد شود كه به جا آورد يا نه، چنانچه به جا نياورد و پيش از ظهر دوباره نيت روزه كند، روزه او صحيح است.
برخی چيزهايى كه روزه را باطل می‌كند بازگشت به بالا
نه چيز روزه را باطل می‌كند كه برخی از آن‌ها عبارتند از:

۱- خوردن و آشاميدن
۲- دروغ بستن به خدا و پيغمبر(ص) و جانشينان پيغمبر(ع)
۳- رساندن غبار غليظ به حلق
۴- فرو بردن تمام سر در آب
۵- باقى ماندن بر جنابت و حيض تا اذان صبح
۶- اماله كردن با چيزهاى روان
۷- قى كردن
خوردن و آشاميدن: بازگشت به بالا
اگر روزه‌دار عمدا چيزى بخورد يا بیاشامد، روزه او باطل می‌شود، چه خوردن و آشاميدن آن چيز معمول باشد مثل نان و آب، چه معمول نباشد مثل خاك و شيره درخت، چه كم باشد يا زياد. حتى اگر مسواك را از دهان بيرون آورد و دوباره به دهان ببرد و رطوبت آن را فرو برد، روزه او باطل می‌شود مگر آنكه رطوبت مسواك در آب دهان طورى از بين برود كه رطوبت خارج به آن گفته نشود.
اگر موقعى كه مشغول غذا خوردن است بفهمد صبح شده بايد لقمه را از دهان بيرون آورد و چنانچه عمدا فرو برد روزه‌اش باطل است و به دستورى كه بعدا گفته خواهد شد كفاره هم بر او واجب می‌شود.
اگر روزه‌دار سهوا (غيرعمدی) چيزى بخورد يا بياشامد، روزه‌اش باطل نمی‌شود.
احتياط واجب آن است كه روزه‏دار از استعمال آمپولى كه به جاى غذا به كار مى رود خوددارى كند ولى تزريق آمپولى كه عضو را بى حس می‌كند يا به جاى دوا استعمال می‌شود اشكال ندارد.
اگر روزه‏دار چيزى را كه لاى دندان مانده است عمدا فرو ببرد، روزه‌اش باطل می‌شود.
كسى كه می‌خواهد روزه بگيرد، لازم نيست پيش از اذان دندانهايش را خلال كند، ولى اگر بداند غذايى كه لاى دندان مانده در روز فرو مى رود، چنانچه خلال نكند و چيزى از آن فرو رود روزه‌اش باطل می‌شود، بلكه اگر فرو هم نرود، بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن روز را بگيرد.
فرو بردن آب دهان، اگر چه به‌ واسطه‌ی خيال كردن ترشى و مانند آن در دهان جمع شده باشد، روزه را باطل نمی‌كند.
فرو بردن اخلاط سر و سينه، تا به فضاى دهان نرسيده اشكال ندارد ولى اگر داخل فضاى دهان شود، احتياط واجب آن است كه آن را فرو نبرد.
اگر روزه دار به قدرى تشنه شود كه بترسد از تشنگى بميرد، می‌تواند به اندازه‌اى كه از مردن نجات پيدا كند آب بياشامد، ولى روزه او باطل می‌شود و اگر ماه رمضان باشد بايد در بقيه روز از انجام دادن كارى كه روزه را باطل می‌كند خوددارى نمايد.
جويدن غذا براى بچه يا پرنده و چشيدن غذا و مانند اينها كه معمولا به حلق نمی‌رسد، اگر چه اتفاقا به حلق برسد روزه را باطل نمی‌كند ولى اگر انسان از اول بداند كه به حلق مى رسد چنانچه فرو رود روزه‌اش باطل می‌شود و بايد قضاى آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب است.
انسان نمی‌تواند براى ضعف روزه را بخورد، ولى اگر ضعف او به قدرى است كه معمولا نمی‌شود آن را تحمل كرد خوردن روزه اشكال ندارد.
دروغ بستن به خدا و پيغمبر(ص): بازگشت به بالا
اگر روز‏ه دار به گفتن يا به نوشتن يا به اشاره و مانند اينها، به خدا و پيغمبر(ص) و جانشينان آن حضرت(ع) عمدا نسبت دروغ بدهد اگر چه فورا بگويد دروغ گفتم يا توبه كند روزه او باطل است و احتياط واجب آن است كه حضرت زهرا(سلام الله عليها) و ساير پيغمبران و جانشينان آنان هم در اين حكم فرقى ندارند.
اگر بخواهد خبرى را كه نمی‌داند راست است يا دروغ، نقل كند، بنابر احتياط واجب بايد از كسى كه آن خبر را گفته يا از كتابى كه آن خبر در آن نوشته شده، نقل نمايد ليكن اگر خودش هم خبر بدهد روزه‏اش باطل نمی‌شود.
اگر چيزى را به اعتقاد اين كه راست است از قول خدا يا پيغمبر(ص) نقل كند و بعد بفهمد دروغ بوده، روزه اش باطل نمی‌شود.
اگر بداند دروغ بستن به خدا و پيغمبر(ص) روزه را باطل می‌كند و چيزى را كه می‌داند دروغ است به آنان نسبت دهد و بعدا بفهمد آن چه را كه گفته راست ‏بوده، روزه اش صحيح است.
اگر دروغى را كه ديگرى ساخته عمدا به خدا و پيغمبر(ص) و جانشينان پيغمبر(ع) نسبت دهد، روزه اش باطل می‌شود، ولى اگر از قول كسى كه آن دروغ را ساخته نقل كند، اشكال ندارد.
اگر از روزه ‏دار بپرسند كه آيا پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) چنين مطلبى فرموده اند و او جايى كه در جواب بايد بگويد نه، عمدا بگويد بلى، يا جايى كه بايد بگويد بلى، عمدا بگويد نه، روزه اش باطل می‌شود.
اگر از قول خدا يا پيغمبر(ص) حرف راستى را بگويد، بعد بگويد دروغ گفتم يا در شب دروغى را به آنان نسبت دهد و فرداى آن روز كه روزه می‌باشد بگويد آنچه ديشب گفتم راست است، روزه اش باطل می‌شود.
رساندن غبار غليظ به حلق: بازگشت به بالا
رساندن غبار غليظ به حلق روزه را باطل می‌كند، چه غبار چيزى باشد كه خوردن آن حلال است، مثل آرد، يا غبار چيزى باشد كه خوردن آن حرام است.
اگر به واسطه باد، غبار غليظی پيدا شود و انسان با اين كه متوجه است مواظبت نكند و به حلق برسد، روزه اش باطل می‌شود.
اگر روزه دار مواظبت نكند و غبار يا بخار يا دود و مانند اينها داخل حلق شود، چنانچه يقين داشته كه به حلق نمی‌رسيده روزه‏اش صحيح است.
اگر به واسطه باد، غبار غليظی پيدا شود و انسان با اين كه متوجه است مواظبت نكند و به حلق برسد، روزه اش باطل می‌شود.
اگر فراموش كند كه روزه است و مواظبت نكند يا بی‌اختيار غبار و مانند آن به حلق او برسد روزه‏اش باطل نمی‌شود و چنانچه ممكن است بايد آن را بيرون آورد.
فرو بردن سر در آب: بازگشت به بالا
اگر روزه‌دار عمدا تمام سر را در آب فرو ببرد، اگرچه باقى بدن او از آب بيرون باشد، بنا بر احتياط واجب بايد قضاى آن روزه را بگيرد ولى اگر تمام بدن را آب بگيرد و مقدارى از سر بيرون باشد روزه او باطل نمی‌شود.
اگر نصف سر را يك دفعه و نصف ديگر آن را دفعه ديگر در آب فرو برد روزه‏اش باطل نمی‌شود.
اگر شك كند كه تمام سر زير آب رفته يا نه، روزه‏اش صحيح است.
اگر سر زير آب برود ولى مقدارى از موها بيرون بماند روزه باطل می‌شود.
احتياط واجب آن است كه سر را در گلاب هم فرو نبرد ولى در آبهاى مضاف ديگر يا چيزهاى ديگر كه روان است، اشكال ندارد.
اگر روزه‌دار بی‌اختيار در آب بيفتد و تمام سر او را آب بگيرد يا فراموش كند كه روزه است و سر در آب فرو برد، روزه او باطل نمی‌شود.
اگر برحسب عادت، با افتادن در آب، سرش زير آب مى رود؛ چنانچه با توجه به اين مطلب خود را در آب بيندازد و سرش زير آب برود روزه‏اش باطل می‌شود.
اگر فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد يا ديگرى به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زير آب يادش بيايد كه روزه است يا آن كس دست خود را بردارد، بايد فورا سر را بيرون آورد و چنانچه بيرون نياورد، روزه‏اش باطل می‌شود.
اگر فراموش كند كه روزه است و به نيت غسل سر را در آب فرو برد، روزه و غسل او صحيح است.
اگر بداند كه روزه است و عمدا براى غسل سر را در آب فرو برد، چنانچه روزه او روزه واجبى باشد مثل روزه كفاره كه وقت معينى ندارد، غسل صحيح و روزه باطل می‌باشد ولى اگر مثل روزه‌ی نذری در روز معين واجب در زمان معين باشد، اگر با فرو بردن سر در آب قصد غسل كند روزه او باطل است و بنابر احتياط واجب غسل او هم باطل است، مگر آن كه در زير آب يا در حال خارج شدن از آب نيت غسل كند كه در اين صورت غسل او صحيح است و اما اگر روزه ماه رمضان باشد، هم غسل و هم روزه باطل است مگر آن كه در همان زير آب توبه نمايد و در حال خارج شدن از آب نيت غسل كند كه در اين صورت غسل او صحيح است.
اگر براى آنكه كسى را از غرق شدن نجات دهد، سر را در آب فرو برد، اگرچه نجات دادن او واجب باشد، روزه‏اش باطل است.
باقى ماندن بر جنابت و حيض تا اذان صبح: بازگشت به بالا
اگر جنب عمداً، تا اذان صبح غسل نكند يا اگر وظيفه او تيمم است عمدا تيمم ننمايد، روزه‏اش باطل است.
اگر كسى در غير از روزه‌های ماه رمضان و قضاى آن (از اقسام روزه هاى واجب و مستحب) عمداً تا اذان صبح غسل نكند و تيمّم هم ننمايد، روزه اش صحيح است.
كسى كه جنب است و می‌خواهد روزه واجبى بگيرد كه مثل روزه‌ی رمضان وقت آن معين است، چنانچه عمدا غسل نكند تا وقت تنگ شود، می‌تواند با تيمم روزه بگيرد و صحيح است.
اگر جنب در ماه رمضان غسل را فراموش كند و بعد از يك روز يادش بيايد، بايد روزه آن روز را قضا نمايد و اگر بعد از چند روز يادش بيايد، بايد روزه هر چند روزى را كه يقين دارد جنب بوده قضا نمايد. مثلا اگر نمی‌داند سه روز جنب بوده يا چهار روز، بايد روزه سه روز را قضا كند.
كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و می‌داند كه اگر بخوابد تا صبح بيدار نمی‌شود، نبايد بخوابد و چنانچه بخوابد و تا صبح بيدار نشود روزه‏اش باطل است و قضا و كفاره بر او واجب می‌شود.
هرگاه جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بيدار شود، اگر احتمال بدهد كه اگر دوباره بخوابد براى غسل بيدار می‌شود، می‌تواند بخوابد.
كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و می‌داند يا احتمال می‌دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می‌شود، چنانچه تصميم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن غسل كند و با اين تصميم بخوابد و تا اذان خواب بماند، روزه‏اش صحيح است.
كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و می‌داند يا احتمال می‌دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می‌شود، چنانچه غفلت داشته باشد كه بعد از بيدار شدن بايد غسل كند، در صورتى كه بخوابد و تا اذان صبح خواب بماند، روزه‏اش صحيح است.
كسى كه در شب ماه رمضان جنب است و می‌داند يا احتمال می‌دهد كه اگر بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می‌شود، چنانچه نخواهد بعد از بيدار شدن غسل كند، يا ترديد داشته باشد كه غسل كند يا نه، در صورتى كه بخوابد و بيدار نشود، روزه‏اش باطل است.
اگر جنب در شب ماه رمضان بخوابد و بيدار شود و بداند يا احتمال دهد كه اگر دوباره بخوابد پيش از اذان صبح بيدار می‌شود و تصميم هم داشته باشد كه بعد از بيدار شدن غسل كند، چنانچه دوباره بخوابد و تا اذان صبح بيدار نشود بايد روزه‌ی آن روز را قضا كند و همچنين است اگر از خواب دوم بيدار شود و براى مرتبه سوم بخوابد، كفاره بر او واجب نمی‌شود.
خوابى را كه در آن محتلم شده نبايد خواب اول حساب كرد، بلكه اگراز آن خواب بيدار شود و دوباره بخوابد، خواب اول حساب می‌شود.
اگر روزه‏دار در روز محتلم شود، واجب نيست فورا غسل كند.
هرگاه در ماه رمضان بعد از اذان صبح بيدار شود و ببيند محتلم شده، اگرچه بداند پيش از اذان محتلم شده، روزه او صحيح است.
كسى كه می‌خواهد قضاى روزه رمضان را بگيرد، هرگاه تا اذان صبح جنب بماند، اگر چه از روى عمد نباشد، روزه او باطل است.
كسى كه مى خواهد قضاى روزه رمضان را بگيرد اگر بعد از اذان صبح بيدار شود و ببيند محتلم شده و بداند پيش از اذان محتلم شده است، چنانچه وقت قضاى روزه تنگ است ـ مثلا پنج روز روزه قضاى رمضان دارد و پنج روز هم به رمضان مانده است ـ بايد بنا بر احتياط واجب، هم آن روز را روزه بگيرد و هم بعد از رمضان آن را قضا كند و اگر وقت قضاى روزه تنگ نيست، بايد روز ديگر روزه بگيرد و روزه آن روز صحيح نيست.
اگر در روزه واجبى غير روزه رمضان و قضاى آن، تا اذان صبح جنب بماند، روزه‌اش صحيح است، چه وقت آن معين باشد و چه نباشد.
اگر زن پيش از اذان صبح از حيض پاك شود و عمدا غسل نكند يا اگر وظيفه او تيمم است تيمم نكند، روزه اش باطل است.
اگر زن پيش از اذان صبح از حيض پاك شود و براى غسل وقت نداشته باشد، چنانچه بخواهد روزه ماه رمضان يا قضاى آن را بگيرد، بايد تيمم نمايد و روزه‏اش صحيح است، و اگر بخواهد روزه مستحب يا روزه واجب مثل روزه كفاره و روزه نذرى بگيرد، اگرچه بدون تيمم هم روزه‏اش صحيح است، ولى احتياط مستحب آن است كه تيمم كند.
اگر زن نزديك اذان صبح از حيض پاك شود و براى هيچ كدام از غسل و تيمم وقت نداشته باشد، يا بعد از اذان بفهمد كه پيش از اذان پاك شده، روزه او صحيح است.
اگر زن بعد از اذان صبح از خون حيض پاك شود يا در بين روز خون حيض ببيند، اگر چه نزديك مغرب باشد، روزه او باطل است.
اگر زن غسل حيض را فراموش كند و بعد از يك روز يا چند روز يادش بيايد، روزه‏هايى كه گرفته صحيح است.
اگر زن پيش از اذان صبح در ماه رمضان از حيض پاك شود ودر غسل كردن كوتاهى كند و تا اذان غسل نكند و در تنگى وقت تيمم هم نكند، روزه‏اش باطل است. ولى چنانچه كوتاهى نكند، مثلا منتظر باشد كه حمام زنانه شود، اگرچه سه مرتبه بخوابد و تا اذان غسل نكند، در صورتى كه تيمم كند روزه او صحيح است.
اگر زنى كه در حال استحاضه است، غسلهاى خود را به تفصيلى كه در احكام استحاضه گفته شده به جا آورد، روزه او صحيح است.
كسى كه مس ميت كرده، يعنى جايى از بدن خود را به بدن ميت رسانده می‌تواند بدون غسل مس ميت روزه بگيرد و اگر در حال روزه هم ميت را مس نمايد، روزه او باطل نمی‌شود.
اماله كردن: بازگشت به بالا
اماله كردن با چيز روان اگرچه از روى ناچارى و براى معالجه باشد، روزه را باطل می‌كند، ولى استعمال شيافهايى كه براى معالجه است اشكال ندارد و احتياط واجب آن است كه از استعمال شيافهايى كه براى كيف كردن است، مثل شياف مورد استفاده برای تغذيه، خوددارى نمايند.
قي كردن: بازگشت به بالا
هرگاه روزه‏دار عمدا قى كند - اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد - روزه‏اش باطل می‌شود، ولى اگر سهوا يا بی‌اختيار قى كند، اشكال ندارد.
اگر در شب چيزى بخورد كه می‌داند به واسطه خوردن آن در روز بی‌اختيار قى می‌كند، احتياط واجب آن است كه روزه آن روز را قضا نمايد.
اگر روزه‏دار بتواند از قى كردن خوددارى كند، چنانچه براى او ضرر و مشقت نداشته باشد، بايد خوددارى نمايد.
اگر سهوا چيزى را فرو ببرد و پيش از رسيدن به شكم يادش بيايد كه روزه است، چنانچه به قدرى پايين رفته باشد كه اگر آن را داخل شكم كند خوردن نمی‌گويند، لازم نيست آن را بيرون آورد و روزه او صحيح است.
اگر يقين داشته باشد كه به واسطه آروغ زدن چيزى از گلو بيرون می‌آيد، نبايد عمدا آروغ بزند، ولى اگر يقين نداشته باشد اشكال ندارد.
اگر آروغ بزند و بدون اختيار چيزى در گلو يا دهانش بيايد، بايد آن را بيرون بريزد و اگر بى‌اختيار فرو رود، روزه‏اش صحيح است.
احكام چيزهايى كه روزه را باطل می‌كند: بازگشت به بالا
اگر انسان عمدا و از روى اختيار كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، روزه او باطل می‌شود و چنانچه از روى عمد نباشد اشكال ندارد، ولى جنب اگر بخوابد و به تفصيلى كه در مساله گفته شد تا اذان صبح غسل نكند، روزه او باطل است.
اگر روزه‏دار سهوا يكى از كارهايى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد و به خيال اين كه روزه‏اش باطل شده، عمدا دوباره يكى از آنها را بجا آورد، روزه او باطل می‌شود.
اگر چيزى به زور در گلوى روزه‌دار بريزند يا سر او را به زور در آب فرو ببرند، روزه او باطل نمی‌شود، ولى اگر مجبورش كنند كه روزه خود را باطل كند مثلا به او بگويند اگر غذا نخورى ضرر مالى يا جانى به تو مى زنيم و خودش براى جلوگيرى از ضرر، چيزى بخورد، روزه او باطل می‌شود.
روزه‌دار نبايد جايى برود كه می‌داند چيزى در گلويش می‌ريزند يا مجبورش می‌كنند كه خودش روزه خود را باطل كند، اما اگر قصد رفتن كند و نرود يا بعد از رفتن چيزى به خوردش ندهند، روزه او صحيح است و چنانچه از روى ناچارى كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، روزه او باطل می‌شود ولى اگرچيزى در گلويش بريزند، باطل شدن روزه او محل اشكال است.
آنچه براى روزه‌دار مكروه است: بازگشت به بالا
برخی چيزهایی كه براى روزه دار مكروه است:
ريختن دارو به چشم و سرمه كشيدن، در صورتى كه مزه يا بوى آن به حلق برسد؛
انجام دادن هركارى كه مانند خون گرفتن و حمّام رفتن، باعث ضعف مى شود؛
بوكردن گياهان معطر؛
نشستن زن در آب؛
استعمال شياف؛
خيس كردن لباسى كه در بدن دارد؛
كشيدن دندان و هركارى كه به واسطه آن از دهان خون بيايد؛
مسواك كردن با چوب تَر؛
جاهايى كه قضا و كفاره واجب است: بازگشت به بالا
اگر در روزه ماه رمضان عمدا قى كند يا در شب جنب شود و به تفصيلى كه در بالا گفته شد سه مرتبه بيدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بيدار نشود، فقط بايد قضاى آن روز را بگيرد و چنانچه عمدا اماله كند يا سر زير آب ببرد، بنابراحتياط واجب بايد كفاره هم بدهد، ولى اگر كار ديگرى كه روزه را باطل می‌كند عمدا انجام دهد، در صورتى كه می‌دانسته آن كار روزه را باطل می‌كند، قضا و كفاره براو واجب می‌شود.
اگر به واسطه‌ی ندانستن مساله و احكام، كارى انجام دهد كه روزه را باطل می‌كند، چنانچه می‌توانسته مساله را ياد بگيرد، بنابر احتياط واجب كفاره بر او ثابت می‌شود، و اگر نمی‌توانسته مساله را ياد بگيرد يا اصلا ملتفت مساله نبوده يا يقين داشته كه فلان چيز روزه را باطل نمی‌كند، كفاره بر او واجب نيست.
كفاره روزه: بازگشت به بالا
كسى كه كفاره روزه رمضان بر او واجب است، بايد يك بنده آزاد كند يا به دستورى كه در پايين گفته می‌شود، دو ماه روزه بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام، يك مد كه تقريبا ده سير است، طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها بدهد، و چنانچه اينها برايش ممكن نباشد، هر چند مد كه می‌تواند به فقرا طعام بدهد و اگر نتواند طعام بدهد بايد استغفار كند، اگر چه مثلا يك مرتبه بگويد: "استغفرالله"، و احتياط واجب در فرض اخير آن است كه هر وقت بتواند، كفاره را بدهد.
كسى كه می‌خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، بايد سى و يك روز آن را پى در پى بگيرد، و اگر بقيه آن پى در پى نباشد، اشكال ندارد.
كسى كه می‌خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان را بگيرد، نبايد موقعى شروع كند كه در بين سى و يك روز، روزى باشد كه مانند عيد قربان روزه آن حرام است.
كسى كه بايد پى در پى روزه بگيرد، اگر در بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد، يا وقتى شروع كند كه در بين آن به روزى برسد كه روزه آن واجب است، مثلا به روزى برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد، بايد روزه‏ها را از سر بگيرد.
اگر در بين روزهايى كه بايد پى در پى روزه بگيرد، عذرى مثل حيض يا سفرى كه در رفتن آن مجبور است، براى او پيش آيد، بعد از برطرف شدن عذر واجب نيست روزه‌ها را از سر بگيرد، بلكه بقيه را بعد از برطرف شدن عذر به جا می‌آورد.
اگر به چيز حرامى روزه خود را باطل كند، چه آن چيز اصلا حرام باشد مثل شراب و زنا يا به جهتى حرام شده باشد، بنا بر احتياط كفاره جمع بر او واجب می‌شود، يعنى بايد يك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند يا به هر كدام آنها يك مد كه تقريبا ده سير است گندم يا جو يا نان و مانند اينها بدهد، و چنانچه هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد انجام دهد.
اگر روزه‌دار دروغى را به خدا و پيغمبر(صلى الله عليه و آله و سلم) نسبت دهد، كفاره جمع كه تفصيل آن در بالا گفته شد، بنابر احتياط بر او واجب می‌شود.
اگر روزه‌دار در يك روز ماه رمضان چند مرتبه كار ديگرى غير از جماع كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، براى همه آنها يك كفاره كافى است.
اگر روزه‌دار كارى كه حلال است و روزه را باطل می‌كند، انجام دهد، مثلا آب بياشامد و بعد كار ديگرى كه حرام است و روزه را باطل می‌كند انجام دهد، مثلا غذاى حرامى بخورد يك كفاره كافى است.
اگر روزه‌دار آروغ بزند و چيزى در دهانش بيايد، چنانچه عمدا آن را فرو ببرد، روزه‏اش باطل است و بايد قضاى آن را بگيرد و كفاره هم بر او واجب می‌شود، و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلا موقع آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمدا آن را فرو برد، بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابراحتياط كفاره جمع هم بر او واجب می‌شود.
اگر نذر كند كه روز معينى را روزه بگيرد، چنانچه در آن روز عمدا روزه خود را باطل كند، بايد يك بنده آزاد نمايد، يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام دهد.
اگر به گفته كسى كه می‌گويد مغرب شده افطار كند، و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفاره بر او واجب می‌شود. ولى اگر خبر دهنده عادل بوده، فقط قضاى آن روزه واجب است.
كسى كه عمدا روزه خود را باطل كرده، اگر بعد از ظهر مسافرت كند، يا پيش از ظهر براى فرار از كفاره سفر نمايد، كفاره از او ساقط نمی‌شود، بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيش آمد كند، بنابر احتياط كفاره بر او واجب است.
اگر كسی عمدا روزه خود را باطل كند و بعد عذرى مانند حيض يا مرض براى او پيدا شود، كفاره بر او واجب نيست.
اگر يقين كند كه روز اول ماه رمضان است و عمدا روزه خود را باطل كند، بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده، كفاره بر او واجب نيست.
اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا اول شوال و عمدا روزه خود را باطل كند، بعد معلوم شود اول شوال بوده، كفاره بر او واجب نيست.
انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى كند، ولى لازم نيست فورا آن را انجام دهد.
اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را بجا نياورد، چيزى بر آن اضافه نمی‌شود.
كسى كه بايد براى كفاره يك روز شصت فقير را طعام بدهد، اگر به شصت فقير دسترسى دارد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر از يك مد كه تقريبا ده سير است طعام بدهد، يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد، ولى چنانچه انسان اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به عيالات خود می‌دهد يا به آنها می‌خوراند، می‌تواند براى هر يك از عيالات فقير اگرچه صغير باشند يك مد به آن فقير بدهد.
كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته، اگر بعد از ظهر عمدا كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، بايد به ده فقير هر كدام يك مد كه تقريبا ده سير است طعام بدهد، و اگر نمی‌تواند بنابر احتياط واجب بايد سه روز پى در پى روزه بگيرد.
جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است: بازگشت به بالا
در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كفاره واجب نيست:
اول: آنكه روزه‌دار در روز ماه رمضان عمدا قى كند.
دوم: آنكه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در بالا گفته شد تا اذان صبح از خواب سوم بيدار نشود.
سوم: عملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد، ولى نيت روزه نكند يا ريا كند يا قصد كند كه روزه نباشد.
چهارم: آنكه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك روز يا چند روز روزه بگيرد.
پنجم: آنكه در ماه رمضان بدون اين كه تحقيق كند صبح شده يا نه، كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده و نيز اگر بعد از تحقيق با اين كه گمان دارد صبح شده، كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده قضاى آن روزه بر او واجب است. ولى اگر بعد از تحقيق گمان يا يقين كند كه صبح شده و چيزى بخورد، و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نيست، بلكه اگر بعد از تحقيق شك كند كه صبح شده يا نه و كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد بعد معلوم شود صبح بوده، قضا واجب نيست.
ششم: آنكه كسى بگويد صبح نشده و انسان به گفته او كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام هد، بعد معلوم شود صبح بوده است.
هفتم: آنكه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفته او يقين نكند، يا خيال كند شوخى می‌كند و كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده است.
هشتم: آنكه به گفته كس ديگر كه عادل باشد افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است.
نهم: آنكه در هواى صاف به واسطه تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده است ولى اگر در هواى ابر به گمان اين كه مغرب شده افطار كند، بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.
دهم: آنكه براى خنك شدن يا بى جهت مضمضه كند، يعنى آب در دهان بگرداند و بی‌اختيار فرو رود، ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد، يا براى وضو مضمضه كند و بی‌اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
اگر غير آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بی‌اختيار فرو رود، يا آب داخل بينى كند و بی‌اختيار فرو رود، قضا بر او واجب نيست.
مضمضه زياد براى روزه‏دار مكروه است، و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است‏سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.
اگر انسان بداند كه به واسطه مضمضه، بی‌اختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش می‌شود، نبايد مضمضه كند.
اگر در ماه رمضان بعد از تحقيق يقين كند كه صبح نشده و كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، بعد معلوم شود صبح بوده، قضا لازم نيست.
اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه، نمی‌تواند افطار كند، ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق هم می‌تواند كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد.
احكام روزه قضا: بازگشت به بالا
اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزه‏هاى وقتى را كه كافر بوده قضا نمايد، ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد، روزه‏هاى وقتى را كه كافر بوده بايد قضا نمايد.
روزه‏اى كه از انسان به واسطه مستى فوت شده بايد قضا نمايد، اگرچه چيزى را كه به واسطه آن مست‏شده براى معالجه خورده باشد، بلكه اگر نيت روزه كرده و مست‏شده و در حال مستى روزه را ادامه داده تا از مستى خارج شده باشد، بنا بر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام كند و بعدا قضا نمايد.
اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده، می‌تواند مقدار كمتر را كه احتمال می‌دهد روزه نگرفته قضا نمايد، مثلا كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و نمی‌داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم، می‌تواند پنج روز روزه بگيرد. و نيز كسى هم كه نمی‌داند چه وقت عذر برايش پيدا شده، می‌تواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلا اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند كه بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست‏و ششم، می‌تواند مقدار كمتر يعنى پنج روز را قضا كند.
اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد، قضاى هر كدام را كه اول بگيرد مانعى ندارد، ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ باشد، مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به رمضان مانده باشد، بايد اول، قضاى رمضان آخر را بگيرد.
اگر قضاى روزه چند رمضان بر او واجب باشد، و در نيت معين نكند روزه‏اى را كه می‌گيرد قضاى كدام رمضان است، قضاى سال اول حساب می‌شود.
كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته، اگر وقت قضاى روزه او تنگ نباشد، می‌تواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.
اگر قضاى روزه ماه رمضان شخص ديگرى را گرفته باشد، مى تواند بعد از ظهر روزه را باطل كند، اگرچه احتياط آن است كه باطل نكند.
اگر به واسطه مرض يا حيض، روزه رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزه‏هايى را كه نگرفته، براى او قضا كنند، اگر چه مستحب است.
اگر به واسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد، قضاى روزه‏هايى را كه نگرفته بر او واجب نيست، و بايد براى هر روز يك مدكه تقريبا ده سير است طعام، يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد. ولى اگر به واسطه عذر ديگرى، مثلا براى مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه‌هايى را كه نگرفته بايد قضا كند و احتياط مستحب آن است كه براى هر روز يك مد طعام هم به فقير بدهد.
اگر به واسطه مرضى روزه رمضان را نگيرد و بعد از رمضان مرض او برطرف شود ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد، بايد روزه‏هايى را كه نگرفته، قضا نمايد. و نيز اگر در ماه رمضان غير مرض، عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا رمضان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگيرد، روزه‏هايى را كه نگرفته، بايد قضا كند.
اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمدا قضاى روزه را نگيرد، بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها هم به فقير بدهد.
اگر در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد، بلكه اگر موقعى كه عذر دارد، تصميم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن عذر روزه‌هاى خود را قضا كند، و پيش از آن كه قضا نمايد در تنگى وقت عذر پيدا كند، بايد قضاى آن را بگيرد، و احتياط واجب آن است كه براى هر روز هم يك مد غذا به فقير بدهد.
اگر مرض انسان چند سال طول بكشد، بعد از آن كه خوب شد اگر تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد، بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از سالهاى پيش يك مد كه تقريبا ده سير است، طعام يعنى گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.
كسى كه بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد، می‌تواند كفاره چند روز را به يك فقير بدهد.
اگر قضاى روزه رمضان را چند سال تاخير بيندازد، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد.
اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد، بايد قضاى آن را به جا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد، يا يك بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را به جا نياورد، براى هر روز نيز دادن يك مد طعام لازم است.
اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد و در روز كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام دهد، يك كفاره كافى است.
بعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر بايد قضاى نماز و روزه او را به تفصيلى كه در رساله گفته شده بجا آورد، ولى قضاى روزه مادر بر پسر واجب نيست.
اگر پدر غير از روزه رمضان، روزه واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشد، بايد پسر بزرگتر قضا نمايد.
احكام روزه مسافر: بازگشت به بالا
مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعت بخواند، نبايد روزه بگيرد و مسافرى كه نمازش را تمام می‌خواند، مثل كسى كه شغلش مسافرت يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.
مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولى اگر براى فرار از روزه باشد، مكروه است.
اگر غير روزه رمضان روزه معين ديگرى بر انسان واجب باشد، بنابراحتياط واجب نبايد در آن روز مسافرت كند و اگر در سفر باشد، بايد قصد كند كه ده روز در جايى بماند و آن روز را روزه بگيرد، ولى اگر نذر كرده باشد روز معينى را روزه بگيرد، می‌تواند در آن روز مسافرت نمايد.
اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معين نكند، نمی‌تواند آن را در سفر بجا آورد ولى چنانچه نذر كند كه روز معينى را در سفر روزه بگيرد، بايد آن را در سفر بجا آورد و نيز اگر نذر كند روز معينى را چه مسافر باشد يا نباشد روزه بگيرد، بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگيرد.
مسافر می‌تواند براى خواستن حاجت، سه روز در مدينه طيبه روزه مستحبى بگيرد.
كسى كه نمی‌داند روزه مسافر باطل است، اگر در سفر روزه بگيرد و در بين روز مساله را بفهمد، روزه‏اش باطل می‌شود و اگر تا مغرب نفهمد، روزه‏اش صحيح است.
اگر فراموش كند كه مسافر است يا فراموش كند كه روزه مسافر باطل می‌باشد و در سفر روزه بگيرد، روزه او باطل است.
اگر روزه‏دار بعد از ظهر مسافرت نمايد، بايد روزه خود را تمام كند، و اگر پيش از ظهر مسافرت كند، وقتى به حد ترخص برسد، يعنى به جايى برسد كه ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را نشنود، بايد روزه خود را باطل كند و اگر پيش از آن روزه را باطل كند، بنابر احتياط كفاره نيز بر او واجب است.
اگر مسافر پيش از ظهر به وطنش برسد، يا به جايى برسد كه می‌خواهد ده روز در آن جا بماند، چنانچه كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام نداده، بايد آن روز را روزه بگيرد، و اگر انجام داده روزه آن روز بر او واجب نيست.
اگر مسافر بعد از ظهر به وطنش برسد، يا به جايى برسد كه می‌خواهد ده روز در آن جا بماند، نبايد آن روز را روزه بگيرد.
مسافر و كسى كه از روزه گرفتن عذر دارد، مكروه است در روز ماه رمضان در خوردن و آشاميدن كاملا خود را سير كند.
كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست: بازگشت به بالا
كسى كه به واسطه پيرى نمی‌تواند روزه بگيرد، يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد كه تقريبا ده سير است گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد.
كسى كه به واسطه پيرى روزه نگرفته، اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد قضاى روزهايى را كه نگرفته بجا آورد.
اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه می‌شود و نمی‌تواند تشنگى را تحمل كند يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد گندم يا جو و مانند اينها به فقير بدهد و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است آب نياشامد و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد روزه‏هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
راه ثابت شدن اول ماه: بازگشت به بالا
اول ماه به چند چيز ثابت می‌شود:
اول: آنكه خود انسان ماه را ببيند.
دوم: عده‏اى كه از گفته آنان يقين پيدا می‌شود بگويند ماه را ديده‏ايم و همچنين است هر چيزى كه به واسطه آن يقين پيدا شود.
سوم: دو مرد عادل بگويند كه در شب ماه را ديده‏ايم، ولى اگر صفت ماه را بر خلاف يكديگر بگويند، يا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل اين كه بگويند داخل دايره ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمی‌شود. اما اگر در تشخيص بعضى خصوصيات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه يكى بگويد ماه بلند بود و ديگرى بگويد نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت می‌شود.
چهارم: سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت می‌شود، و سى روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه شوال ثابت می‌شود.
اول ماه با پيشگويى منجمين ثابت نمی‌شود، ولى اگر انسان از گفته آنان يقين پيدا كند، بايد به آن عمل نمايد.
بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن، دليل نمی‌شود كه شب پيش، شب اول ماه بوده است.
اگر اول ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگيرد، چنانچه دو مرد عادل بگويند كه شب پيش ماه را ديده‏ايم، بايد روزه آن روز را قضا نمايد.
اگر در شهرى اول ماه ثابت شود، براى مردم شهر ديگر فايده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزديك باشند، يا انسان بداند كه افق آنها يكى است.
اول ماه به تلگراف ثابت نمی‌شود، مگر دو شهرى كه از يكى به ديگرى تلگراف كرده‏اند نزديك يا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روى شهادت دو مرد عادل بوده است.
روزى را كه انسان نمی‌داند آخر رمضان است يا اول شوال، بايد روزه بگيرد ولى اگر پيش از مغرب بفهمد كه اول شوال است، بايد افطار كند.
اگر زندانى نتواند به ماه رمضان يقين كند بايد به گمان عمل نمايد و اگر آن هم ممكن نباشد، هر ماهى را كه روزه بگيرد صحيح است و بنابراحتياط واجب بايد بعد از گذشتن يازده ماه از ماهى كه روزه گرفته، دوباره يك ماه روزه بگيرد ولى اگر بعد گمان پيدا كرد، بايد به آن عمل نمايد.
روزه‌هاى حرام و مكروه: بازگشت به بالا
روزه عيد فطر و قربان حرام است و نيز روزى را كه انسان نمی‌داند آخر شعبان است يا اول رمضان، اگر به نيت اول رمضان روزه بگيرد، حرام می‌باشد.
روزه مستحبى اولاد اگر اسباب اذيت پدر و مادر يا جد شود، جايز نيست، بلكه اگر اسباب اذيت آنان نشود، ولى او را از گرفتن روزه مستحبى جلوگيرى كنند، احتياط واجب آن است كه روزه نگيرد.
اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبى بگيرد و در بين روز پدر او را نهى كند، بايد افطار كند.
كسى كه می‌داند روزه براى او ضرر ندارد، اگرچه دكتر بگويد ضرر دارد بايد روزه بگيرد و كسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه برايش ضرر دارد اگرچه دكتر بگويد ضرر ندارد بايد روزه نگيرد و اگر روزه بگيرد، صحيح نيست، مگر آن كه به قصد قربت بگيرد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.
اگر انسان احتمال بدهد كه روزه برايش ضرر دارد و از آن احتمال ترس براى او پيدا شود، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، نبايد روزه بگيرد و اگر روزه بگيرد صحيح نيست، مگر آن كه به قصد قربت گرفته باشد و بعد معلوم شود ضرر نداشته.
كسى كه عقيده‏اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد، اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر داشته، بايد قضاى آن را بجا آورد.
غير از روزه‏هايى كه گفته شد، روزه‏هاى حرام ديگرى هم هست كه در كتابهاى مفصل گفته شده است.
روزه روز عاشورا و روزى كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان مكروه است.
روزه‌هاى مستحب: بازگشت به بالا
روزه تمام روزهاى سال غير از روزه‌هاى حرام و مكروه كه گفته شد مستحب است و براى بعضى از روزها بيشتر سفارش شده است كه از آن جمله است:
1- پنجشنبه اول و پنجشنبه آخر هر ماه، و چهارشنبه اولى كه بعد از روز دهم ماه است و اگر كسى اينها را بجا نياورد مستحب است قضا نمايد و چنانچه اصلا نتواند روزه بگيرد مستحب است براى هر روز يك مد طعام يا 6/12 نخود نقره به فقير بدهد.
2- سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه.
3- تمام ماه رجب و شعبان و بعضى از اين دو ماه اگر چه يك روز باشد.
4- روز عيد نوروز، روز بيست و پنجم و بيست و نهم ذی‌قعده، روز اول تا روز نهم ذی‌حجه، روز عرفه ولى اگر بواسطه ضعف روزه، نتواند دعاهاى روز عرفه را بخواند، روزه آن روز مكروه است، عيد سعيد غدير،18 ذی‌حجه، روز اول و سوم محرم، ميلاد مسعود پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، 17 ربيع الاول روز مبعث ‏حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، 27 رجب و اگر كسى روزه مستحبى بگيرد واجب نيست آن را به آخر برساند بلكه اگر برادر مؤمنش او را به غذا دعوت كند، مستحب است دعوت او را قبول كند و در بين روز افطار نمايد.
مواردى كه مستحب است انسان از كارهايى كه روزه را باطل می‌كند خوددارى نمايد: بازگشت به بالا
براى شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نيستند از كارهاى كه روزه را باطل می‌كند خودارى نمايند:
اول: مسافرى كه در سفر، كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام داده باشد و پيش از ظهر به وطنش يا به جايى كه می‌خواهد ده روز بماند، برسد.
دوم: مسافرى كه بعد از ظهر به وطنش يا به جايى كه می‌خواهد ده روز در آن جا بماند برسد.
سوم: مريضى كه پيش از ظهر خوب شود و كارى كه روزه را باطل می‌كند انجام داده باشد.
چهارم: مريضى كه بعد از ظهر خوب شود.
پنجم: زنى كه در بين روز از خون حيض پاك شود.
ششم: كافرى كه در روز ماه رمضان مسلمان شود.
مستحب است روزه‏دار نماز مغرب و عشا را پيش از افطار كردن بخواند ولى اگر كسى منتظر اوست يا ميل زيادى به غذا دارد كه نمی‌تواند با حضور قلب نماز بخواند بهتر است اول افطار كند ولى به قدرى كه ممكن است نماز را در وقت فضيلت آن بجا آورد.

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 16 تیر 1392  ] [ 3:50 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

مرد سياهى نزد أمير المؤمنين آمد و اقرار كرد كه دزدى كرده است. حضرت سه بار از او سؤال كردند، در هر بار اعتراف كرد و گفت: اى أمير المؤمنين مرا تزكيه و طاهر كن، حدّ بر من جارى كن من دزدى كرده ام. حضرت امر فرمودند و دست او را بريدند. آن مرد سياه به راه افتاد و رفت.

در راه ابن كَوّا او را ...ديد و گفت: كه دست تو را بريده است؟ گفت: لَيْثُ الحِجازِ، وَ كَبْشُ العِراقِ، وَ مُصادِمُ الابطالِ، المُنتَقِمُ مِنَ الجُهَالِ، كريمُ الاصلِ، شريفُ الفصْلِ، مُحِلُّ الحَرَمينِ، وَارِثُ المَشعَرَينِ، أبو السِّبْطَينَ، وَ آخر الوصِيّن من آل يس، المُؤيَّدُ بِجَبرائيل، المنصُورُ بِميكائِيلُ، الحَبْلُ المَتينُ، المَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّماءِ أجمَعِينَ، ذَاكَ وَ اللهِ أميرالُمؤمِنِينَ عَلَى رَغْمِ الرّاغمين
«مرد سياه گفت شير حجاز، و قوچ عراق، و زمين زننده شجاعان روزگار، و انتقام گيرنده از جاهلان، آنكه ريشه اش اصيل و بزرگوار است، و پيوندش شريف است، مُحلّ دو حرم، و وارث دو مشعر، پدر دو سبط رسول خدا، اوّل سابقين، و آخر وصيّين از آل رسول الله، آنكه جبرائيل تأييدش كند و ميكائيل ياريش كند، ريسمان متّصل و محكم خدا، محفوظ به لشكرهاى آسمان، اوست سوگند به خدا امام مؤمنان و أمير آنها على رغم دشمنان».

ابن كوّا به او گفت: على دست تو را بريده و تو اينگونه او را تمجيد مى كنى؟ مرد سياه گفت: سوگند به خدا كه اگر مرا قطعه قطعه كند آناً فآناً محبّت او در دل من افزون شود.

ابن كوّا نزد أمير المؤمنين عليه السّلام آمد و داستان برخورد و ملاقاتش را با مرد سياه بيان كرد. حضرت فرمود: اى ابن كوّا دوستان و محبّين ما افرادى هستند كه اگر آنها را تكّه تكّه كنيم دوستى و محبّت آنها به ما زياد گردد، و دشمنان ما كسانى هستند كه اگر روغ و عسل در كام آنها بريزيم دشمنى و بغض آنها زياد شود. و سپس به حضرت امام حسن عليه السّلام فرمودند: برو و آن عموى سياه خود را بياور.

حضرت امام حسن آن مرد سياه را نزد أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر نمود. حضرت دست بريده سياه را برداشته و به محلّ بريدگى گذاردند و رداى خود را بر روى آن كشيدند و به كلمات آهسته دعائى خواندند. آن مرد سياه برخاست و چنان دستش به حال اوّليه برگشته كه در ركاب پدرم أمير المؤمنين عليه السّلام جنگ مى نمود تا آنكه در واقعه نهروان شهيد شد»

ابن مكّى گويد:
ما رَدَّ كَفَّ العَبْدِ بَعْدَ انقِطاعِها/ امّا رَدَّ عَيناً بَعْدَ مَا انطَمَسَتْ طَمساً
«آيا على، دست غلام خود را پس از آنكه بريده و جدا شده بود، برنگردانيد؟ آيا على، چشم را پس از آنكه نورش از بين رفته بود، برنگردانيد».

برگرفته از كتاب امام شناسي
منبع: مناقب ابن شهر آشوب ج 1، ص 473.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 9 تیر 1392  ] [ 2:25 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (1) ]

معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

مرد سياهى نزد أمير المؤمنين آمد و اقرار كرد كه دزدى كرده است. حضرت سه بار از او سؤال كردند، در هر بار اعتراف كرد و گفت: اى أمير المؤمنين مرا تزكيه و طاهر كن، حدّ بر من جارى كن من دزدى كرده ام. حضرت امر فرمودند و دست او را بريدند. آن مرد سياه به راه افتاد و رفت.

در راه ابن كَوّا او را ...ديد و گفت: كه دست تو را بريده است؟ گفت: لَيْثُ الحِجازِ، وَ كَبْشُ العِراقِ، وَ مُصادِمُ الابطالِ، المُنتَقِمُ مِنَ الجُهَالِ، كريمُ الاصلِ، شريفُ الفصْلِ، مُحِلُّ الحَرَمينِ، وَارِثُ المَشعَرَينِ، أبو السِّبْطَينَ، وَ آخر الوصِيّن من آل يس، المُؤيَّدُ بِجَبرائيل، المنصُورُ بِميكائِيلُ، الحَبْلُ المَتينُ، المَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّماءِ أجمَعِينَ، ذَاكَ وَ اللهِ أميرالُمؤمِنِينَ عَلَى رَغْمِ الرّاغمين
«مرد سياه گفت شير حجاز، و قوچ عراق، و زمين زننده شجاعان روزگار، و انتقام گيرنده از جاهلان، آنكه ريشه اش اصيل و بزرگوار است، و پيوندش شريف است، مُحلّ دو حرم، و وارث دو مشعر، پدر دو سبط رسول خدا، اوّل سابقين، و آخر وصيّين از آل رسول الله، آنكه جبرائيل تأييدش كند و ميكائيل ياريش كند، ريسمان متّصل و محكم خدا، محفوظ به لشكرهاى آسمان، اوست سوگند به خدا امام مؤمنان و أمير آنها على رغم دشمنان».

ابن كوّا به او گفت: على دست تو را بريده و تو اينگونه او را تمجيد مى كنى؟ مرد سياه گفت: سوگند به خدا كه اگر مرا قطعه قطعه كند آناً فآناً محبّت او در دل من افزون شود.

ابن كوّا نزد أمير المؤمنين عليه السّلام آمد و داستان برخورد و ملاقاتش را با مرد سياه بيان كرد. حضرت فرمود: اى ابن كوّا دوستان و محبّين ما افرادى هستند كه اگر آنها را تكّه تكّه كنيم دوستى و محبّت آنها به ما زياد گردد، و دشمنان ما كسانى هستند كه اگر روغ و عسل در كام آنها بريزيم دشمنى و بغض آنها زياد شود. و سپس به حضرت امام حسن عليه السّلام فرمودند: برو و آن عموى سياه خود را بياور.

حضرت امام حسن آن مرد سياه را نزد أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر نمود. حضرت دست بريده سياه را برداشته و به محلّ بريدگى گذاردند و رداى خود را بر روى آن كشيدند و به كلمات آهسته دعائى خواندند. آن مرد سياه برخاست و چنان دستش به حال اوّليه برگشته كه در ركاب پدرم أمير المؤمنين عليه السّلام جنگ مى نمود تا آنكه در واقعه نهروان شهيد شد»

ابن مكّى گويد:
ما رَدَّ كَفَّ العَبْدِ بَعْدَ انقِطاعِها/ امّا رَدَّ عَيناً بَعْدَ مَا انطَمَسَتْ طَمساً
«آيا على، دست غلام خود را پس از آنكه بريده و جدا شده بود، برنگردانيد؟ آيا على، چشم را پس از آنكه نورش از بين رفته بود، برنگردانيد».

برگرفته از كتاب امام شناسي
منبع: مناقب ابن شهر آشوب ج 1، ص 473.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 9 تیر 1392  ] [ 2:25 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

علایم ظهور حضرت مهدی عج

ظهور حضرت حجت(عج) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند.




صحبت كردن از حضرت مهدي(ع) و نشانه هاي ظهور ايشان در واقع صحبت كردن از حوادثي است كه بناست در آينده اتفاق بيفتد و لذا بجاست كه از خود بپرسيم: اگر در مورد احاديث نقل شده در اين زمينه بررسي اسناد صورت گرفت و مطمئن شديم كه آنها از معصوم(ع) صادر شده است، آيا مي توان مطمئن بود كه حتماً همة آن حوادث آن گونه كه در روايات شريف ما آمده اند وقوع يابند؟ پاسخ به اين پرسش در كتب عقيدتي و فلسفي تحت عنوان «بداء» داده مي شود كه طي اين بخش از مطالب به آن مي پردازيم.

«بداء» در لغت به معناي ظهور و روشن شدن پس از مخفي بودن چيزي است و اصطلاحاً به روشن شدن چيزي پس از مخفي بودن از مردم اطلاق مي شود؛ بدين معنا كه خداوند متعال بنا بر مصلحتي، مسئله اي را از زبان پيامبر يا ولي اي از اولياي خويش به گونه اي تبيين مي كند و سپس در مقام عمل و ظهور و بروز، غير آن را به مردم نشان مي دهد. در قرآن آمده است:
خداوند هر چه را بخواهد محو يا اثبات مي كند در حالي كه ام الكتاب نزد اوست و خود مي داند عاقبت هر چيزي چيست.1

و در آيه اي ديگر: و بدالهم سيّئات ما كسبوا.2
بدي هايي را خود كسب كرده بودند و براي آنها مخفي بود برايشان نمايان شد.
يا: ثمّ بدالهم من بعد ما رأؤا الآيات.3
پس از آنكه نشانه ها را ديدند حقيقت امر بر آنها روشن شد.
اين ظهور پس از خفا، تنها براي انسان رخ مي دهد و در مورد
خداوند متعال ابداً صدق نمي كند وگرنه لازمه اش اين است كه خداوند نسبت به آن موضوع جهل داشته باشد كه اين امر محالي است. خداوند، چنانكه قرآن كريم مي فرمايد به همه چيز آگاه و داناست 4 و نسبت به همه چيز در همة زمان ها و مكان ها چه حاضر باشند و چه غايب، چه موجود باشند و چه فاني و چه در آينده به وجود بيايند، علم حضوري دارد. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:
هيچ چيزي در آسمان و زمين از نظر خداوند متعال مخفي نمي شود.5
از همين روست كه مسئلة بداء و ظاهر كردن آن امر مخفي به خداوند نسبت داده مي شود:
و بدالهم من الله مالم يكونوا يحتسبون.6
خداوند آنچه را گمان نمي كردند، براي آنها ظاهر كرد.
براساس آية:خداوند چيزي را كه از آنِ مردمي است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.7
و با استفاده از ديگر آيات و روايات مي توان چنين برداشت كرد كه برخي اعمال حسنه نظير: صدقه، احسان به ديگران، صلة رحم، نيكي به پدر و مادر، استغفار و توبه، شكر نعمت و اداي حقّ آن و... سرنوشت شخص را تغيير داده و رزق و عمر و بركت زندگي اش را افزايش مي دهد، همان طور كه اعمال بد و ناشايست اثر عكس آن را بر زندگي شخص مي گذارد.
پيش از شرح اين عبارت كه بداء در حقيقت ظاهر شدن چيزي است كه از ناحية خداوند متعال براي مردم مخفي و براي خودش مشخص بود، لازم است يادآور شويم كه خداوند متعال بنا بر آيات قرآن دو لوح دارد:

الف) لوح محفوظ

لوحي كه آنچه در آن نوشته مي شود؛ پاك نشده و مقدّرات آن تغيير نمي يابند؛ چون مطابق با علم الهي است:
بَل هُوَ قُرآنٌ مَجيدٌ في لَوحٍ مَحفوظٍ.8
بلكه آن قرآن مجيدي است كه در لوح محفوظ ثبت گرديده است.

ب) لوح محو و اثبات
بنا بر شرايط و سنني از سنت هاي الهي، سرنوشت شخص يا جرياني به شكلي خاص مي شود، با از بين رفتن آن سنت ها يا مطرح شدن سنت هاي جديد سرنوشت آن شخص يا آن جريان تحت الشعاع سنت هاي جديد قرار مي گيرد. به عنوان مثال بناست كه شخص در سن 20 سالگي فوت كند امّا به واسطة صلة رحم يا صدقه اي كه مي دهد، 30 سال به عمرش اضافه مي شود و تا 50 سالگي زنده مي ماند يا به عكس، آن شخص بناست 50 سال عمر كند به واسطة گناه كبيره اي خاص، 30 سال از عمرش كاسته مي شود در همان 20 سالگي مي ميرد. كه البته خداوند متعال از اوّل مي دانست كه بناست اوّلي 50 سال و دومي 20 سال عمر كند ولي براي روشن شدن اين سنت هاي الهي مطلب به اين شكل از زبان پيامبران يا اولياي الهي(ع) بيان مي شود.

در قرآن كريم هم آمده است:
يمحوا الله ما يشاء و يثبت و عنده امّ الكتاب.9
يا اين آيه:
آنگاه مدتي را [براي شما عمر] مقرّر داشت و اجل حتمي نزد اوست.10
با توجه به اين دو لوح و مطالبي كه تا به حال به آنها پرداختيم، اين پرسش به ذهن مي رسد كه: آيا ظهور حضرت مهدي(ع) و نشانه هايي كه براي آن بيان شده است، در لوح محفوظ اند يا محو و اثبات. به عبارت ديگر آيا ممكن است اصلاً مسئله اي به نام ظهور ايشان تا آخر عمر بشريت و هستي اتفاق نيفتد يا ظهور بدون تحقّق نشانه ها رخ دهد يا همة نشانه ها بايد رخ دهند؟ در پاسخ به اين پرسش بايد نشانه هاي ظهور را به دو دسته تقسيم كنيم:
1. امور و علايم مشروط
2. امور و علايم حتمي. آنگونه كه امام باقر(ع) امور را به موقوفه و حتميه11 و امام صادق(ع) به حتمي12 و غير حتمي تقسيم كرده اند. مسئلة بداء هم در چهار زمينه با موضوع ظهور حضرت مهدي(ع) ارتباط مي يابد:

1. نشانه هاي مشروط و غير حتمي ظهور

جز نشانه هايي كه صراحتاً در احاديث به حتمي بودن آنها اشاره شده است، بقية نشانه هاي ظهور همگي از امور موقوفه به شمار مي روند، چنانكه بزرگاني مانند شيخ مفيد، شيخ صدوق و شيخ طوسي بدان تصريح كرده اند. بدين معنا كه به جز نشانه هاي حتمي ظهور بقية آنها بنا بر مشيت و ارادة الهي ممكن است دچار تغيير و تبديل، تقدّم يا تأخّر شوند. به عبارت ديگر آنها از جمله امور لوح محو و اثبات به حساب مي آيند و ممكن است با تغيير و تبديل در شرايط آنها و عوض شدن علل رخ دادن آنها به گونة ديگري پديد آيند يا اصلاً رخ ندهند. البته بسياري از رويدادهايي كه در احاديث ما به آنها اشاره شده است تا كنون اتفاق افتاده اند و دچار بداء در اصل تحقّق خويش نشده اند.
مثلاً اگر در حديث به نزول بلايي (مشروط) اشاره شده باشد به واسطة توسل و استغفار مؤمنان و مسلمانان ممكن است در نزول آن تأخير رخ دهد يا اصلاً چنين بلايي به جهت عظمت عمل صالح ايشان نازل نشود يا اينكه با برخي اعمال صالح يا ناصالح ظهور حضرت را دچار تعجيل يا تأخير كنند.

شايد بتوان علت بيان چنين اخباري را اين دانست كه اگر مسئله به اين شكل تبيين نمي شد، مؤمنان هم از احتمال حدوث آن حادثه باخبر نمي شدند و بدان مبتلا مي گشتند امّا پس از صدور حديث از ناحية معصوم(ع) و آگاه شدن مؤمنان و مسلمانان از آن، با دعا و توسل و استغفار از پديد آمدن چنان حادثة ناگواري ممانعت به عمل آورند يا سبب حدوث اتفاقي خوشايند شوند. البته فراموش نكنيم كه عكس اين مطلب هم كاملاً صادق است به اين معنا كه شخص معصوم(ع) با اعلام نزول بلا و علّت آن، حجت را بر مردم تمام مي كنند كه شما با وجود آنكه مي توانستيد، آن بلا را از خويش دفع نكرديد يا فلان خير را به سوي خويش جلب ننموديد و از همين روست كه روايت شده است:
خداوند متعال، به چيزي مثل بداء عبادت نشده است.13

2. علايم ظهور و امور حتمي

پنج مورد از نشانه هاي ظهور در بسياري از روايات كه از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه هاي حتمي ظهور برشمرده شده اند:
خروج سيّد خراساني و يماني، نداي آسماني مبني بر حقّانيت حضرت مهدي(ع)، شهادت نفس زكيّه و فرو رفتن سپاهيان سفياني در منطقة بيداء (بيابان بين مدينه و مكّه).14
اين نشانه هاي پنج گانه را احاديث از علايم حتمي شمرده و هيچ گونه احتمال بدايي در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمي بودن آنها مي شد. اين نشانه ها شديداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگي مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگواراني چون مرحوم آيت الله خويي در پاسخ به نويسندة كتاب سفياني و علامات ظهور15، علّامه سيّد جعفر مرتضي عاملي، در كتاب خويش و شيخ طوسي، در غيبت خويش16 نسبت به اين موضوع تصريح و اذعان كرده اند كه:
هر چند بنابر تغيير مصلحت ها با تغيير شروط اخباري كه به حوادث آينده مي پردازند، ممكن است دچار تغيير و تبديل شوند؛ جز آنكه روايت تصريح كرده باشد كه وقوع آن جريان حتمي است كه (با توجه به اعتماد ما به معصومين(ع)) ما هم يقين به حدوث آنها در آينده پيدا مي كنيم و قاطعانه مي گوييم در آينده چنين خواهد شد.17
اشكال اساسي كه به اين نظر گرفته مي شود؛ متكي به حديثي است كه نعماني در كتاب خويش آورده است كه: ابوهاشم داوود بن قاسم جعفري گفته است: نزد امام جواد(ع) بوديم و صحبت از حتمي بودن آمدن سفياني شد، از آن حضرت پرسيدم: آيا در مورد امور حتمي هم بداء رخ مي دهد؟ فرمودند: آري. گفتم: مي ترسم در مورد خود حضرت مهدي(ع) بداء رخ دهد. حضرت فرمودند:
ظهور حضرت مهدي(ع) وعدة الهي است و خداوند خلف وعده نمي كند.18
علّامه مجلسي، هم در بحارالانوار پس از نقل اين حديث اين
توضيح را اضافه كرده اند كه:
شايد محتوم، معاني مختلفي داشته باشد كه با توجه به اختلاف در تعاريف ممكن است در مورد برخي از آنها بداء رخ بدهد. مضاف بر اينكه شايد منظور از بداء در مورد خصوصيات آن حادثة محتوم و حتمي باشد و نه اصل تحقّق آن، كه مثلاً پيش از زوال حكومت بني عباس سفياني جنبش هاي خويش را آغاز مي كند.19
اين فرضيه چندان قابل قبول نيست؛ زيرا در صورت پذيرفتن آن، چه فرقي بين حتمي و غير حتمي خواهد بود؟ مضاف بر اينكه روايت مورد بحث ما از حيث سند، ضعيف است.20 در ضمن نمي توان از آن همه حديث و روايتي كه به شدت بر حتمي بودن اين پنج نشانه و امتناع احتمال رخ دادن بداء در آنها تأكيد مي كنند، چشم پوشي كرد و به احاديث انگشت شماري از اين دسته تمسك نمود؛ چون ممكن است در شرايط خاصي (به فرض قوت و اعتبار سندي آنها) معصوم(ع) مجبور شده باشند از روي تقيه، چنين سخني بگويند.
عبدالملك بن اعين گويد: به امام باقر(ع) در مورد حضرت مهدي(ع) گفتم: مي ترسم كه زود بيايند و سفياني نباشد. حضرت فرمودند:
والله نه. سفياني از حتمياتي است كه حتماً خواهد آمد.21
امور يا موقوفه اند يا حتميه كه سفياني از دستة حتمياتي است كه حتماً خواهد بود.22
يا امام صادق(ع) فرمودند:
از حتمياتي كه پيش از قيام حضرت مهدي(ع) خواهند بود اينهاست: شورش سفياني، فرو رفتن در بيداء، شهادت نفس زكيّه و منادي كه از آسمان ندا در دهد.23
حمران بن اعين از امام باقر(ع) راجع به آية:
ثمّ قضي اجلاً و اجلٌ مسمّي عنده؛24
مي پرسد. حضرت مي فرمايند:
دو اجل وجود دارد: محتوم و موقوف.
- محتوم چيست؟
- جز آن نخواهد شد.
- و موقوف؟
- مشيت الهي در رابطة آن جاري مي شود.
- اميدوارم كه سفياني جزء موقوف ها باشد.
- والله كه نه و از محتومات است. 25

3. بداء و قيام حضرت مهدي(ع)

ظهور حضرت حجت(ع) از اموري است كه در اسلام نسبت به آنها به شدت تأكيد شده و در حتميت آن ذره اي شك و شبهه وجود ندارد. پيش از اين گفتيم كه در آياتي نظير آية 55 سورة نور، خداوند متعال به مؤمنان وعده داده است كه فرمانرواي زمين گردند و بر آن سيطره يابند كه چنين واقعه اي در تمام طول تاريخ تا كنون اتفاق نيفتاده است و از آنجا كه « ان الله لا يخلف المعياد&raquo26 و خداوند در وعدة خويش تخلف نمي كند، در آينده اي دور يا نزديك حتماً چنين اتفاقي خواهد افتاد. ان شاء الله.
علاوه بر اينكه در موارد بسياري رسول مكرم اسلام(ص) و معصومين(ع) شديداً تأكيد نموده اند كه:
حتي اگر از عمر هستي بيش از يك روز باقي نمانده باشد، خداوند آن قدر اين روز را طولاني مي كند كه حضرت مهدي(ع) ظهور كرده و جهان را مملو از قسط و عدل گردانند.27

4. تعيين زمان ظهور حضرت مهدي(ع)
بسياري از روايات، ما را از توقيت (مشخص كردن زمان ظهور) يا تعيين محدودة زماني براي ظهور حضرت به شدت نهي كرده اند و شيعيان را امر كرده اند كه هر كه را چنين كرد تكذيب كنند و دروغ گو بشمارند؛ زيرا اين مطلب در زمرة اسرار الهي است و كسي آن را نمي داند؛ امام صادق(ع) به محمدبن مسلم فرمودند:
محمد! اگر كسي وقتي از جانب ما براي ظهور حضرت مهدي(ع) نقل كرد، از تكذيب كردن او نترس! چرا كه ما براي احدي تعيين وقت نمي كنيم.28
وقتي فضيل از امام باقر(ع) مي پرسد كه آيا اين مسئله وقت مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه مي فرمايند: «آنها كه وقت تعيين مي كنند دروغ مي گويند&raquo.29 يكي از ياران امام ششم(ع) به ايشان عرضه مي دارد: اين مسئله اي كه چشم انتظارش هستيم كي خواهد آمد؟ حضرت مي فرمايند:
اي مهزم! آنها كه وقت تعيين كنند دروغ مي گويند، آنها كه عجله كنند هلاك مي شوند و آنها كه تسليم امر خداوند باشند نجات مي يابند و به سوي ما باز مي گردند.30
آنگونه كه از احاديث برمي آيد، ظهور حضرت حجت(ص) از جمله اموري است كه خداوند متعال آن را از مردم پنهان نموده است و هر زمان كه خداوند تبارك و تعالي اراده كنند و شرايط و علل فراهم و مناسب باشد؛ زمين را از بركات وجودي آن امام همام(ع) بهره مند خواهند نمود.

البته نهي از تعيين وقت، شامل نشانه هاي حتمي ظهور نمي شود؛ چرا كه خود معصومين(ع) در اين موارد به فاصلة زماني ميان حدوث آن نشانة حتمي و ظهور حضرت اشاره كرده اند كه مثلاً از ابتداي شورش سفياني تا قيام حضرت بيش از 9 ماه طول نخواهد كشيد يا مثلاً 15 روز پس از شهادت نفس زكيّه حضرت در مكه ظهور مي كنند. وليكن ديگر نشانه ها حداكثر به اين اشاره مي كنند كه ظهور آن وجود مقدس نزديك شده است و نه بيش از اين. چنانكه ديديم برخي از نشانه هاي ظهور قرن هاست كه اتفاق افتاده اند و گذشته اند و هنوز ظهور رخ نداده است. كه البته به جهت ايجاد اميد در دل شيعيان مبني بر نزديك شدن ظهور معصوم(ع) از آن به عنوان نشانة قيام حضرت صاحب(ع) ياد كرده اند.

ضمناً اگر بنا بود زمان ظهور مشخص شود و همگان بدانند كه ايشان بناست چه زماني قيام جهاني خويش را آغاز كنند؛ ستمگران و ظالمان تمام عِدّه و عُدّه خويش را براي آن روز مهيا و آماده مي كردند ـ كه به خيال خام و واهي خود ـ آن نور الهي را خاموش كنند و نگذارند عدالت را در جهان گسترش دهند و مؤمنان و مستضعفاني هم كه قرن ها با حدوث اين حادثة عظيم و بزرگ فاصله داشتند مبتلا به يأس و كسالت و خمودي مي شدند حال آنكه قرن هاست بسياري در انتظار آن يار غايب از نظر، ديده ها را خون بار كرده و هر صبح و شام دست دعا به تعجيل در فرج ايشان برداشته اند و اميد دارند كه در زمرة ياران و ياوران ايشان باشند. مشخص نبودن زمان ظهور خواب از چشم هاي ستمگران ربوده و هر صبح و شام از اين هراسناكند كه شايد آن عزيز مقتدر امروز ظهور كند و پايه هاي حكومت شيطاني شان را درهم شكند.
به اميد آنكه آن روز را ببينيم و از ياوران حضرتش باشيم. ان شاءالله.

----------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت ها :

1. سورة رعد(13)، آية 39.
2 . سورة زمر(39)، آية 48.
3 . سورة يوسف(12)، آية 35.
4 . سورة نساء (4)، آية 35.
5 . سورة آل عمران (3)، آية 5.
6 . سورة زمر(39)، آية 48.
7 . سورة رعد(13)، آية 11.
8 . سورة بروج(85)، آيات 21 و 22.
9 . سورة رعد(13)، آية 39.
10. سورة انعام(6)، آية 2.
11. نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، ص204؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج52، ص249.
12. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص202.
13. كليني، اصول كافي، ج 1، باب البدأ، ح 1 و صدوق، محمد بن علي بن حسين، التوحيد، باب 54، ح 2.
14. صدوق، محمد بن علي بن حسين، كمال الدين، ج2، ص650، طوسي، محمد بن حسن، الغيبة ص267، نعماني، همان، صص169 و 172؛ مجلسي، محمد باقر، همان؛ ج52، ص204، طبرسي، فضل بن حسن، اعلام الوري، ص426؛صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، صص439 و 455.
15. فقيه، محمد، السفياني و علامات الظهور، ص102.
16. عاملي، جعفر مرتضي، دراسته في علامات الظهور، ص60.
17. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص265.
18. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص205، مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص250.
19. مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص251.
20. رك: فقيه، محمد، همان، ص102.
21. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص203؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
22. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص204؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
23. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص176، صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص455.
24. سورة انعام، آية 2.
25. مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص249.
26. سورة آل عمران(3)، آية 9.
27. رك: شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص340، طبرسي، فضل بن حسن، همان، ص401، مجلسي، محمد باقر، همان، ج51، ص133.
28. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص195، طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ آل سيد حيدر، مصطفي، بشارةالاسلام، ص298، مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص104.
29. طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص103؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص463.
30. نعماني، محمد بن ابراهيم، همان، ص198؛ طوسي، محمد بن حسن، همان، ص262؛ مجلسي، محمد باقر، همان، ج52، ص104؛ آل سيد حيدر، مصطفي، همان، ص299؛ صافي گلپايگاني، لطف الله، همان، ص463.

 


منبع: ماهنامه موعود، شماره 79


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 6 تیر 1392  ] [ 2:07 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

15 حدیث درباره امام زمان ع

تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر 15 حديثى  حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.

  مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :

حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.


حديث2- عدل مهدى (عج) :



ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: 

تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

حديث3: 

و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

حديث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

المهدى من ولدك .

( مهدى از فرزندان تو است ).

حديث5- مهدى برگزيده خداست :

على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟

عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟

دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه :

من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.

يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد....

حديث6- مهدى ، حسينى است :

در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد  كه همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت.

حديث7- قريه اى كه مهدى از آنجا قيام مى كند :

به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت :

 يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة

مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند .

حديث8- ويژگيهاى حضرت :

همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

حديث9  :

 حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

حديث10:

ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف

مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است



حديث11: 

المهدى منا اهل البيت رجل من امتى اشم الانف يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بيت مردى از امت من است كه وسط بينيش برآمده و او زمين را پر از عدل كند، چنان كه پر از ظلم باشد.

حديث12:

 ابوامامه باهلى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

 بينكم و بين الروم اربع هدن يوم الرابعةعلى يد رجل من آل هرقل يدوم سبع سنين ..

ميان شما و روميان چهار صلح است ، چهارمين آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى يابد مردى از طائفه عبدقيس به نام مستور بن بجلانعرض كرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پيشواى مردم كيست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعين سنة، كان وجهه كوكب درى فى خده الايمن خال اسود عليه عباء تان قطريتان كانه من رجال بنى اسرائيل يستخرج الكنوز يفتح مدائن الشرك .

پيشواى مردم مهدى است كه از فرزندان من مى باشد كه چون ظهور كند به صورت مرد چهل ساله مى نمايد.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهى است، دو عباى قطرى پوشيده (و از لحاظ سلامت بنيه ) گوئى ازمردان بنى اسرائيل است، ذخائر زمين را استخراج كند و شهرهاى شرك را بگشايد .

حديث13:

عبدالرحمن بن عوف روايت نموده كه پيغمبر فرمود: 

ليبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنايا، اجلى الجبهه ، يملاء الارض عدلاً يفيض المال فيضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگيزد كه ميان دندانهايش باز ، و رويش روشن باشد، زمين را پر از عدل كند و به مردم اموال فراوان بخشد.

حديث14:

 پيشوا صالح ابوامامه نقل مى كند كه رسول اكرم (ص) براى ما خطبه ايراد كرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدينه از پليديها پاك شود چنان كه كوره آهنگرى از كثافات فلزات پاك گردد ، آن روز اعلام خواهند كرد كه امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شريك عرض كرد: اى رسول خدا (ص) عرب كجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندكى بيش نيستند ، بيشتر آنان در بيت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پيشواى آنها مهدى است كه مردى صالح مى باشد .

حديث15: ظهور هويدا :

ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه پيغمبر (ص) فرمود :

يخرج المهدى فى امتى يبعثه الله عياناً للناس يتنعم الامة و تعيش الماشية و تخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحاً .

مهدى ميان امت من قيام خواهد كرد و خداوند او را به طور آشكار براى مردم برانگيزد ، مردم در رفاه ، و چهار پايان در آسايش باشند، و زمين روئيدنيهاى خود را بيرون دهد و او مال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم نمايد .


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 تیر 1392  ] [ 1:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

قاتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ دشمن خدا؟مناظره امام زمان(عچ) با مخالفان از طريق نواب

قاتل امام حسین ـ علیه السّلام ـ دشمن خدا؟مناظره امام زمان(عچ) با مخالفان از طريق نواب


 

از امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) توقیعات فراوانی در زمینه‎های گوناگون صادر شده است كه در برخی از آنها مناظراتی با مخالفان از طریق نواب خاص انجام شده است و البته ایشان تأكید می‏‎كردند كه این پاسخ‏‎ها را از امام زمان (عج) آموخته‎اند؛ ما در اینجا به یكی از مناظراتی كه توسط حسین بن روح یكی از نواب خاصّ حضرت بیان شده است اشاره می‎كنیم:
«أبی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی» نقل می‎كند شخصی از أبی القاسم حسین بن روح نوبختی پرسید:‌ «آیا حسین بن علی ­ـ علیه‎السلام ـ ولی خدا بود؟»
گفت: «آری.»
پرسید: «آیا قاتل آن حضرت دشمن و عدوّ خدا بود؟»
گفت: «آری.»
پرسید: «پس چرا خداوند دشمن خود را بر ولیّ خود مسلط كرد؟»
حسین بن روح پاسخ داد: «بدان كه خداوند با بشر تكلّم نمی‎كند مگر با واسطه؛ حال اگر بخواهد فرستادگانی از غیر جنس بشر بفرستد مردم از آنان اطاعت نمی‎كنند؛ پس ناگزیر افرادی از جنس بشر را به رسالت بر می‎انگیزد و برای اینكه بر مردم ثابت شود كه ایشان از جانب خدایند و در سخنان خود صادق‎اند، معجزاتی را برایشان قرار می‎دهد بطوری كه مردم از انجام آن عاجزند؛ سپس چون مردم به رسالت این افراد پی بردند، خداوند متعال بر اساس مصلحت و حكمت خود گاهی رسولان و انبیاء خود را غالب می‎كند و گاهی مقهور؛ زیرا اگر ایشان در تمام احوال غالب و پیروز باشند، مردم ایشان را خدا می‎پندارند و از خداوند غافل می‎شوند، به همین دلیل خداوند متعال، احوال انبیاء و اولیاءش را مانند احوال سایر مردم قرار داده است و البته ایشان در حالت سختی و آزمایش‎های الهی صابر و شكیبا و در حالت پیروزی و عافیت شاكرند.»
فردای آن روز، حسین بن روح، به یكی از شیعیان كه فكر می‎كرد این پاسخ‎ها تراوش فكری خود اوست اظهار داشت: «اگر از آسمان سقوط كنم و طعمه مرغان هوا گردم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب كند، در نظرم بهتر از این است كه در دین خدا رأی و نظریه شخصی خود را اظهار كنم. مطالبی كه دیروز شنیدی از حجت خدا (عج) شنیده شده است».

احتجاج طبرسي ج 2، ص 472

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 تیر 1392  ] [ 2:19 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

اوصاف قیامت

  اوصاف قیامت


 

مناظره امام باقر(ع) با هشام بن عبدالملك

در سال 106 هجری كه هشام بن عبدالملك به عزم حج به مكه رفت، روزی پس از أداء مناسك حج در مسجد الحرام، حضرت امام باقر ـ علیه‌السّلام ـ را دید كه در مسجد جلوس فرموده و اطراف او را گروهی انبوه از مسلمین گرفته‌اند و پرسش‌ها و مسائل خود را از آن حضرت می‌پرسند و پاسخ می‌‌شنوند و مردم نسبت به او كمال ادب و خضوع و احترام را دارند.
هشام از «سالم» مشاور خود پرسید: «این مرد كیست كه تا این حدّ مورد احترام مردم است.»
گفت: «این مرد ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین ـ علیه‌السّلام ـ است و مردم فریفته و دوستدار او هستند.»
هشام كه آتش حسد در وجودش شعله‌ور شده بود به او گفت: «برو و از او بپرس: مردم در روز قیامت كه پنجاه هزار سال طول می‌كشد، چه می‌خورند و چه می‌آشامند تا زمانی كه نوبت حساب آنها برسد.»
سالم در جمع مردم نشست و سؤال را پرسید.
حضرت ابی جعفر ـ علیه‌السّلام ـ به او فرمود:
«یَحْشُرُ النّاسُ علی مثل قرصه البدْر النَّقی فیها أنهار متفجّره ، یأكلونَ و یشربونَ حتّی یفرغ من الحسابِ»
یعنی: «در آن روز مردم از نان « حواریون» كه آب گوارا در آن هست می‌خورند و می‌آشامند تا از حساب فراغت یابند.» سالم برگشت و سخن امام ـ علیه‌السّلام ـ را به هشام باز گفت.
هشام اندیشید كه شاید بتواند بر ابوجعفر ـ علیه‌السّلام ـ غالب شود ، لذا گفت: «برو و سؤال كن در آن غوغا و هول هیبت چگونه میل به خوراك پیدا می‌كنند؟»
«سالم» باز آمد و سؤال را مطرح كرد.
حضرت در پاسخ فرمود: «فِی النّارِ أشْغَل یشغلُو عَنْ أنْ قالوُ «أفیضوا عَلَیْنا مِن الماء أو ممّا رَزَقَكُمُ اللهُ»[1]
اشتغال اهل آتش، از آتش بیشتر است از اشتغال اهل محشر به هول و هیبت حساب؛ با این وجود كسانی كه در جهنم و در میان آتشند، به فكر خوردن و آشامیدن هستند و می‌گویند:
«به ما دهید از آب از آنچه به شما روزی شده.»
هشام با شنیدن این پاسخ سر به زیر انداخت و خاموش شد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سوره اعراف آیه 50.

احتجاج طبرسي،ج1 ،ص 176 ـ بحار الانوارج 11ـ ناسخ التواريخ 1ص 501

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 2 تیر 1392  ] [ 2:18 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]