معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

معجزات حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام

مرد سياهى نزد أمير المؤمنين آمد و اقرار كرد كه دزدى كرده است. حضرت سه بار از او سؤال كردند، در هر بار اعتراف كرد و گفت: اى أمير المؤمنين مرا تزكيه و طاهر كن، حدّ بر من جارى كن من دزدى كرده ام. حضرت امر فرمودند و دست او را بريدند. آن مرد سياه به راه افتاد و رفت.

در راه ابن كَوّا او را ...ديد و گفت: كه دست تو را بريده است؟ گفت: لَيْثُ الحِجازِ، وَ كَبْشُ العِراقِ، وَ مُصادِمُ الابطالِ، المُنتَقِمُ مِنَ الجُهَالِ، كريمُ الاصلِ، شريفُ الفصْلِ، مُحِلُّ الحَرَمينِ، وَارِثُ المَشعَرَينِ، أبو السِّبْطَينَ، وَ آخر الوصِيّن من آل يس، المُؤيَّدُ بِجَبرائيل، المنصُورُ بِميكائِيلُ، الحَبْلُ المَتينُ، المَحْفُوظُ بِجُنْدِ السَّماءِ أجمَعِينَ، ذَاكَ وَ اللهِ أميرالُمؤمِنِينَ عَلَى رَغْمِ الرّاغمين
«مرد سياه گفت شير حجاز، و قوچ عراق، و زمين زننده شجاعان روزگار، و انتقام گيرنده از جاهلان، آنكه ريشه اش اصيل و بزرگوار است، و پيوندش شريف است، مُحلّ دو حرم، و وارث دو مشعر، پدر دو سبط رسول خدا، اوّل سابقين، و آخر وصيّين از آل رسول الله، آنكه جبرائيل تأييدش كند و ميكائيل ياريش كند، ريسمان متّصل و محكم خدا، محفوظ به لشكرهاى آسمان، اوست سوگند به خدا امام مؤمنان و أمير آنها على رغم دشمنان».

ابن كوّا به او گفت: على دست تو را بريده و تو اينگونه او را تمجيد مى كنى؟ مرد سياه گفت: سوگند به خدا كه اگر مرا قطعه قطعه كند آناً فآناً محبّت او در دل من افزون شود.

ابن كوّا نزد أمير المؤمنين عليه السّلام آمد و داستان برخورد و ملاقاتش را با مرد سياه بيان كرد. حضرت فرمود: اى ابن كوّا دوستان و محبّين ما افرادى هستند كه اگر آنها را تكّه تكّه كنيم دوستى و محبّت آنها به ما زياد گردد، و دشمنان ما كسانى هستند كه اگر روغ و عسل در كام آنها بريزيم دشمنى و بغض آنها زياد شود. و سپس به حضرت امام حسن عليه السّلام فرمودند: برو و آن عموى سياه خود را بياور.

حضرت امام حسن آن مرد سياه را نزد أمير المؤمنين عليه السّلام حاضر نمود. حضرت دست بريده سياه را برداشته و به محلّ بريدگى گذاردند و رداى خود را بر روى آن كشيدند و به كلمات آهسته دعائى خواندند. آن مرد سياه برخاست و چنان دستش به حال اوّليه برگشته كه در ركاب پدرم أمير المؤمنين عليه السّلام جنگ مى نمود تا آنكه در واقعه نهروان شهيد شد»

ابن مكّى گويد:
ما رَدَّ كَفَّ العَبْدِ بَعْدَ انقِطاعِها/ امّا رَدَّ عَيناً بَعْدَ مَا انطَمَسَتْ طَمساً
«آيا على، دست غلام خود را پس از آنكه بريده و جدا شده بود، برنگردانيد؟ آيا على، چشم را پس از آنكه نورش از بين رفته بود، برنگردانيد».

برگرفته از كتاب امام شناسي
منبع: مناقب ابن شهر آشوب ج 1، ص 473.





[ یک شنبه 9 تیر 1392  ] [ 2:25 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (1) ]