نماز حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله
سيّد بن طاوس (ره ) بسند معتبر از حضرت امام رضاعليه السلام روايت كرده است كه از آن حضرت سؤ ال كردند از نماز حضرت جعفر طيّار (ره ) حضرت فرمود كه چرا غافلى از نماز حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله شايد حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله نماز جعفر را نكرده باشد و شايد جعفر نماز آن حضرت را كرده باشد راوى عرض كرد پس تعليم كن آن نماز را بمن حضرت فرمود كه دو ركعت نماز مى كنى در هر ركعت يكمرتبه فاتحه و پانزده مرتبه سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ . مى خوانى پس در ركوع و بعد از سر برداشتن و در سجده اوّل و بعد از سر برداشتن و در سجده دويّم و بعد از سربرداشتن در هر يك پانزده مرتبه سوره قَدْرْ را مى خوانى پس تشهّد مى خوانى و سلام مى گوئى و چون فارغ شوى ميان تو و خدا گناهى نمى ماند مگر آنكه آمرزيده شده است و هر حاجت كه بطلبى رواست و بعداز آن اين دعا را مى خوانى :
لا اِلهَ اِلا اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّ آباَّئِنَا الاَوَّلينَ
معبودى نيست جز خدا پروردگار ما و پروردگار پدران پيشين ما
لا اِلهَ اِلا اللّهُ اِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ لا نَعْبُدُ
معبودى نيست جز خدا معبود يگانه و ما تسليم اوئيم معبودى نيست جز خدا و نپرستيم
اِلاّ اِيّاهُ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ
جز او را و دينمان خالص براى او است اگرچه ناخوش دارند مشركان معبودى نيست جز خداى يگانه
وَحْدَهُ وَحْدَهُ اَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ اَعَزَّ جُنْدَهُ وَ هَزَمَ الاَحْزابَ
يكتاى يكتا كه به وعده اش وفا كرد و بنده اش را يارى نمود و سپاه خويش را عزيز گردانيد و احزاب (دشمن ) را به تنهايى
وَحْدَهُ فَلَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَى ءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اَنْتَ
منهزم ساخت پس سلطنت خاص او است و ستايش از آن اوست و او است بر هر كارى توانا خدايا تويى
نُورُ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ وَ مَنْ فيهِنَّ فَلَكَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ قَيّامُ
روشنى بخش آسمانها و زمين و آنچه در آنها است پس ستايش خاص تو است و تويى برپا دارنده
السَّمواتِ وَ الاَرْضِ وَ مَنْ فيهِنَّ فَلَكَ الْحَمْدُ وَ اَنْتَ الْحَقُّ وَ وَعْدُكَ
آسمانها و زمين و آنچه در آنها است پس (باز هم ) ستايش خاص تو است و تو خود حقى و وعده ات
الْحَقُّ وَ قَوْلُكَ حَقُّ وَ اِنْجازُكَ حَقُّ وَ الْجَنَّةُ حَقُّ وَ النّارُ حَقُّ اَللّهُمَّ
حق است و گفتارت حق است و وفاى تو حق است و بهشت حق است و دوزخ حق است خدايا
لَكَ اَسْلَمْتُ وَ بِكَ آمَنْتُ وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ بِكَ خاصَمْتُ وَ اِلَيْكَ
در برابرت تسليمم و به تو ايمان دارم و بر تو توكل كنم و به اميد تو با خصم روبرو
حاكَمْتُ يا رَبِّ يا رَبِّ يا ربِّ اِغْفِرْلى ما قَدَّمْتُ وَ اَخَّرْتُ وَ
شوم و به سوى تو قضاوت را آورم پروردگارا پروردگارا پروردگارا بيامرز برايم گناهانى كه از پيش كردم و از اين پس كنم و
اَسْرَرْتُ وَ اَعْلَنْتُ اَنْتَ اِلهى لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ
آنچه آشكار كردم و آنچه در پنهان كردم معبودا خدايى جز تو نيست درود فرست بر محمد و آلش
مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلَىَّ اِنَّكَ اَنْتَ التَّوابُ الرَّحيمُ
و بيامرز مرا و به من رحم كن و توبه ام بپذير كه براستى تويى توبه پذير مهربان
علاّمه مجلسى رَه گفته كه اين نماز از نمازهاى مشهوره است و عامّه و خاصّه در كتب خود روايت كرده اند و بعضى اين را از نمازهاى روز جمعه شمرده اند و از روايت اختصاصى معلوم نمى شود و ظاهرا در ساير ايّام هم توان كرد.
ادامه مطلب
احادیث قدسی
اى موسى! آنچه که به خاطر من و خالصانه انجام شود، اندکِ آن هم بسیار است. و آنچه به خاطر غیر من انجام گیرد، بسیارِ آن هم اندک و ناچیز است.
«لا اله الاّ اللّه» (و توحید)، دژ و حصار من است، هرکس وارد این قلعه شود، از عذاب من ایمن شود.
اى فرزند آدم! هرروز، روزى تو مى رسد، ولى بازهم غمگین مى شوى، ولى از عمر تو کاسته مى شود، اما اندوهگین نمى گردى. چیزى مى طلبى که تو را به طغیان مى کشد، در حالى که به اندازه کفایت دارى.
اى فرزند آدم! براى راهى طولانى توشه بسیار برگیر و بار خود را سبک کن، چرا که راه، باریک است. و کار و عمل را خالص ساز، چرا که ارزیاب، بیناست. و خواب خود را براى قبر نگهدار و افتخار خویش را براى میزان و لذّت هاى خود را براى بهشت. و براى من باش، تا براى تو باشم.
هرگاه بخواهم خیر دنیا و آخرت را براى یک مسلمان فراهم کنم، براى او قلبى خاشع، زبانى ذاکر، جسمى شکیبا بر بلا و همسرى با ایمان قرار مى دهم که هرگاه به آن همسر بنگرد، همسرش او را شادمان سازد و در غیاب شوهر، نگهدار ناموس و مال او باشد.
اى فرزند آدم! من سه نیکى درباره تو کرده ام: 1. چیزهایى از تو را پوشاندم که اگر خانواده ات مى دانستند تو را به خاک نمى سپردند. 2. وسعت رزق و روزى به تو دادم، آنگاه از تو قرض خواستم ، ولى تو نیکى و خیرى پیش نفرستادى. 3. هنگام مرگ، مهلتى دادم تا در یک سوم دارایى خود وصیّت کنى، ولى تو خیر و نیکى پیش نفرستادى.
بنده، با هیچ چیز مثل اداى آنچه بر او واجب کرده ام به من نزدیک نمى شود، بنده من پیوسته با انجام نوافل به جایى مى رسد که او را دوست مى دارم. و هرگاه او را دوست داشتم، براى او گوش و چشم و دست و پشتیبان خواهم بود. اگر مرا بخواند، اجابتش مى کنم و اگر از من بخواهد ، عطایش مى کنم.
به صاحب مالِ بسیار بگو که به ثروت فراوانش و توانگرىاش مغرور نشود. اگر مغرور است، پس صبح و شام، به مخلوقات طعام بدهد! به صاحب دانش بگو که به علم فراوان خود مغرور نشود. اگر مغرور است، پس بداند که چه زمانى مى میرد؟! و به صاحب بازوى نیرومند بگو که به قدرت خود مغرور نشود. اگر مغرور قدرت خویش است، پس مرگ را از خود دور سازد!
خداوند عزّ و جلّ در تورات می فرماید:
هرکس به تقدیر و قضاى من ایمان نیاورد و بربلاى من صبر نکند و بر نعمت هایم شکر نکند، پس پروردگارى غیر از من را برگزیند. هر کس صبح کند، در حالى که بر دنیا غمگین شود، بر من خشمگین شده است، هر کس در مقابل ثروتمندى به خاطر ثروتش تواضع کند، دو سوم دینش بر باد رفته است.
ادامه مطلب
احادیث درمورد صله رحم
حدیث (1) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلصَّدَقَةُ عَلى وَجهِها وَاصطِناعُ المَعروفِ وَ بِرُّ الوالِدَينِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تُحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَتَزيدُ فِى العُمرِ وَ تَقى مَصارِعَ السُّوءِ؛
صدقه بجا و نيكوكارى و نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوشبختى تبديل و عمر را زياد و از مرگ بد جلوگيرى مى كند.
نهج الفصاحه ص549 ، ح 1869
حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَالقَرضُ بِثَمانِيَةَ عَشرَةَ وَصِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرينَ وَصِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَعِشرينَ؛
صدقه دادن ده حسنه، قرض دادن هجده حسنه، رابطه با برادران (دينى) بيست حسنه و صله رحم بيست و چهار حسنه دارد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج4، ص10
حدیث (3) امام على عليه السلام :
صِلَةُ الرَّحِمِ توجِبُ المَحَبَّةَ وَتَكبِتُ العَدُوَّ؛
صله رحم محبّت آور است و دشمن را خوار مى گرداند.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم و درر الکلم ج4، ص209، ح5825
حدیث (4) امام على عليه السلام :
كَفِّروا ذُنوبَكُم وَتَحَبَّبوا اِلى رَبِّكُم بِالصَّدَقَةِ وَصِلَةِ الرَّحِمِ؛
با صدقه و صله رحم گناهان خود را پاك كنيد و خود را محبوب پروردگارتان گردانيد.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص635، ح7258
حدیث (5) امام على عليه السلام :
صِلَةُ الرَّحِمِ تُدِرُّ النِّعَمَ وَتَدفَعُ النِّقَمَ؛
صله رحم نعمت ها را فراوان مى كند و سختى ها را از بين مى برد.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص204، ح5836
حدیث (6) امام على عليه السلام :
زَكوةُ اليَسارِ بِرُّ الجيرانِ وَ صِلَةُ الاَرحامِ؛
زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج4، ص106، ح5453
حدیث (7) امام باقر عليه السلام :
اِنَّ اَعجَلَ الخَيرِ ثَوابا صِلَةُ الرَّحِمِ؛
ثواب صله رحم سريع تر از هر كار خيرى به صاحبش مى رسد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص152
حدیث (8) امام باقر عليه السلام :
صِلَةُ الاَرحامِ تُزكى اَلاَعمالَ و َتُنمى اَلاَموالَ و َتَدفَعُ اَلبَلوى وَ تُيَسِّرَ الحِسابَ و َتُنسِئُ فِى الاَجَلِ؛
صله رحم اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را دفع، حساب (قيامت) را آسان مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص150 - تحف العقول، ص 299
حدیث (9) امام صادق عليه السلام :
اِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَالبِرَّ لَيُهَوِّنانِ الحِسابَ وَيَعصِمانِ مِنَ الذُّنوبِ؛
صله رحم و نيكى، حساب (قيامت) را آسان مى كند و از گناهان جلوگيرى مى نمايد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص157 - تحف العقول ص 376
حدیث (10) امام صادق عليه السلام :
صِلَةُ الارحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الكَفَّ و َتُطيبُ النَّفسَ وَ تَزيدُ فِى الرِّزقِ و َتُنسِئُ فِى الاَجَلِ؛
صله رحم اخلاق را خوب، دست را بخشنده، جان را پاكيزه، روزى را زياد مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص151
حدیث (11) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اَلصَّدَقَةُ بِعَشرَةٍ وَ القَرضُ بِثَمانِيَةَ عَشرَ وَ صِلَةُ الاِخوانِ بِعِشرينَ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ بِاَربَعَةٍ وَ عِشرينَ؛
صدقه دادن، ده حسنه، قرض دادن، هجده حسنه، رابطه با برادران [دينى ]، بيست حسنه و صله رحم، بيست و چهار حسنه دارد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 4 ، ص 10
حدیث (12) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
مَن مَشى اِلى ذى قَرابَةٍ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ لِيَصِلَ رَحِمَهُ اَعطاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اَجرَ مِأَةِ شَهيدٍ؛
هر كس با جان و مال خود در راه صله رحم كوشش كند، خداوند عزّوجلّ پاداش يكصد شهيد به او مى دهد.
من لايحضره الفقيه ج 4، ص 16
حدیث (13) امام على عليه السلام :
صِلَةُ الرحمِ مِن اَفضَلِ شِيَمِ الكِرامِ؛
صله رحم، از بهترين خصلت هاى بزرگواران است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج15 ، ص251
حدیث (14) امام على عليه السلام :
اِنَّ صِلَةَ الرحامِ لَمِن موجِباتِ السلامِ وَ اِنَّ اللّهَ سُبحانَهُ اَمَرَ بِاِكرامِها وَ اِنَّهُ تَعالى يَصِلُ مَن وَصَلَها وَ يَقطَعُ مَن قَطَعَها وَ يُكرِم مَن اَكرَمَها؛
به راستى كه صله رحم از واجبات اسلام است و خداى سبحان، امر فرموده كه آن را گرامى بدارند و خداوند متعال با هر كس كه صله رحم كند، رابطه برقرار مى كند و با هر كس كه قطع رحم كند، قطع رابطه مى كند و هر كس كه صله رحم را گرامى بدارد، گرامى اش مى دارد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص405 و ص 406 ،ح9290
حدیث (15) امام على عليه السلام :
حِراسَةُ النِّعَمِ فى صِلَةِ الرَّحِمِ؛
حفظ نعمت ها در صله رحم است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 406 ،ح9303
حدیث (16) امام على عليه السلام :
اِذا قَطَّعُوا الرحامَ جُعِلَتِ الموالُ فى أيدىِ الشرارِ ؛
هرگاه مردم قطع رحم كنند، ثروت ها در دست افراد شرور قرار مى گيرد.
كافى(ط--الاسلامیه) ج 2، ص 348
حدیث (17) امام صادق عليه السلام :
أفضَلُ ما يوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الأذى عَنها؛
بهترين صله رحم، خوددارى از آزار و اذيت خويشاوندان است .
قرب الاسناد(ط-حدیثه) ص355 - بحارالأنوار ج 71، ص 88
حدیث (18) امام صادق عليه السلام :
صِلُوا أرحامَكُم و بِرّوا بِإخوانِكُم وَ لَو بِحُسنِ السَّلامِ وَ رَدِّ الجَوابِ ؛
صله رحم نماييد و به برادران (دينى) خود نيكى كنيد، هر چند با سلام كردن خوب و يا جواب سلام خوب باشد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157
حدیث (19) امام صادق عليه السلام :
صِلَةُ الرَّحِمِ تَعمُرُ الدِّيارَ وَ تَزيدُ فى الأعمارِ وَ اِن كانَ اَهلُها غَيرَ اَخيارٍ؛
صله رحم، خانه ها را آباد و عمرها را طولانى مى كند، هر چند صله رحم كنندگان مردمان خوبى نباشند.
امالى(طوسى) ص 481
حدیث (20) امام رضا عليه السلام :
وَقِّرُوا كِبارَكُم وَ ارحَمُوا صِغارَكُم وَ صِلُوا اَرحامَكُم؛
به بزرگترهايتان احترام بگذاريد و با كوچكترها مهربان باشيد و صله رحم نماييد.
امالی(صدوق) ص94 - عيون اخبار الرضا ج 1، ص 295
حدیث (21) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فى كَلامِهِ وَ النصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَيهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِى ءَ لَهُ فى اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَيهِ فى رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُـقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ ؛
به هر كس، راستگويى در گفتار، انصاف در رفتار، نيكى به والدين و صله رحم الهام شود، اجلش به تأخير مى افتد، روزيش زياد مى گردد، از عقلش بهره مند مى شود و هنگام سئوال [مأموران الهى] پاسخ لازم به او تلقين مى گردد.
اعلام الدين فی صفات المونین ص 265
حدیث (22) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
اِنَّ القَومَ لَيَكونونَ فَجَرَةً وَ لا يَكونونَ بَرَرَةً فَيَصِلونَ اَرحامَهُم فَتَنمى اَموالُهُم وَ تَطولُ اَعمارُهُم فَكَيفَ اِذا كانوا اَبرارا بَرَرَةً!؟
مردمى كه گناهكارند و نه نيكوكار، با صله رحم، اموالشان زياد و عمرشان طولانى مى شود. حال اگر نيك و نيكوكار باشند، چه خواهد شد!؟
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 155
حدیث (23) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
مَن سَرَّهُ اَن يُنسَاَلـَهُ فى عُمُرِهِ وَ يُوَسَّعَ لَهُ فى رِزقِهِ فَليَتَّقِ اللّه وَ ليَصِل رَحِمَهُ؛
هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و روزى اش زياد شود، تقواى الهى پيشه كند و صله رحم نمايد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 71، ص 102
حدیث (24) امام صادق عليه السلام :
ما نَعلَمُ شَيئا يَزيدُ فِى العُمرِ اِلاّ صِلَةَ الرَّحِمِ، حَتّى اِنَّ الرَّجُلَ يَكونُ اَجَلُهُ ثَلاثَ سِنينَ فَيكونُ وَصولاً لِلرَّحِمِ فَيَزيدُ اللّه فى عُمرِهِ ثَلاثينَ سَنَةً فَيَجعَلُها ثَلاثا وَ ثَلاثينَ سَنَةً، وَ يَكونُ اَجَلُهُ ثَلاثا وَ ثَلاثينَ سَنَةً فَيَكونَ قاطِعا لِلرَّحِمِ، فَيَنقُصُهُ اللّه ثَلاثينَ سَنَةً وَ يَجعَلُ اَجَلَهُ اِلى ثَلاثِ سِنينَ؛
ما، غير از صله رحم، چيزى نمى شناسيم كه بر عمر بيفزايد، تا آن جا كه گاهى عمر كسى سه سال است، و وقتى كه اهل صله رحم مى شود، خداوند هم سى سال بر عمرش مى افزايد و آن را سى و سه سال مى كند و گاهى عمر كسى سى و سه سال است و قطع رحم مى كند و خداوند هم سى سال از عمر او مى كاهد و عمرش را به سه سال، كاهش مى دهد.
كافى(ط-الاسلامیه) ج 2، ص 152 و ص153
حدیث (25) امام صادق عليه السلام :
اَلذُّنوبُ الَّتى تُغَيِّيرُ النِّعَمَ البَغىُ وَ الذُّنوبُ التَّى تورِثُ النَّدَمَ القَتلُ وَ الَّتى تُنزِلُ النِّقَمَ الظُّلمُ وَالَّتى تَهتِكُ السُّتورَ شُربُ الخَمرِ وَ الَّتى تَحبِسُ الرِّزقَ الزِّنا وَ الَّتى تُعَجِّلُ الفَناءَ قَطيعَةُ الرَّحِمِ وَالَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ وَ تُظلِمُ الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَينِ؛
گناهی كه نعمت ها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است. گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است. گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است. گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست. گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است. گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر و مادر است.
علل الشرايع ج 2، ص 584
حدیث (26) امام على عليه السلام :
زِيَادَةُ الشُّكْرِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدَانِ النِّعَمَ وَ تَفْسَحَانِ فِي الْأَجَل
شكرگزارى فراوان و صله رحم، نعمت ها را زياد مى كنند و بر مُهلت زندگى مى افزايند.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص406 ، ح9304
حدیث (27) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
إِيّاكُم و َالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا و َأَمَرَ هُم بِالقَطيعَةِ فَقَطَعوا و َأَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا؛
از حرص بپرهيزيد كه پيشينيان شما در نتيجه حرص هلاك شدند، حرص آنها را به بخل وادار كرد و بخيل شدند. به قطع رحم وادار كرد و قطع رابطه كردند با خويشاوندان. به بدى وادارشان كرد و بدكار شدند.
نهج الفصاحه ص353
حدیث (28) امام صادق عليه السلام :
و َقَد سُئِلَ عَن مَكارِمِ الخلاقِ: اَلعفوُ عَمَّن ظَلَمَكَ وَصِلَةُ مَن قَطَعَكَ و َإعطاءُ مَن حَرَمَكَ و َقَولُ الحَقِّ و َلَو عَلى نَفسِكَ؛
درباره مكارم الاخلاق سئوال شد، فرمودند: گذشت از كسى كه به تو ظلم كرده، رابطه با كسى كه با تو قطع رابطه كرده، عطا به آن كس كه از تو دريغ داشته است و گفتن حق اگر چه بر ضد خودت باشد.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(خویی) ج6 ، ص218
حدیث (29) امام صادق عليه السلام :
اَلمَكارِمُ عَشرٌ ، فَإنِ استَطَعتَ أن تَكونَ فيكَ فَلتَكُن... : صِدقُ الَبسِ ، و َصِدقُ اللِّسانِ ، و َأداءُ الأمانَةِ ، و َصِلَةُ الرَّحِمِ ، وَ إقراءُ الضَّيفِ ، وَ إطعامُ السّائِلِ ، و َالمُكافاةُ عَلىَ الصَّنائعِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلجارِ ، و َالتَّذَمُّمُ لِلصّاحِبِ ، و َرَأسُهُنَّ الحَياءُ؛
مكارم ده تاست : اگر مى توانى آنها را داشته باش ... : استقامت در سختى ها، راستگويى، امانتدارى، صله رحم، ميهمان نوازى، اطعام نيازمند، جبران كردن نيكى ها، رعايت حق و حرمت همسايه، مراعات حق و حرمت رفيق و در رأس همه، حيا.
خصال ج2 ، ص431
حدیث (30) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
لَيسَ شَىْءٌ اُطيعَ اللّهُ فيهِ اَعجَلَ ثَوابا مِن صِلَةِ الرَّحِمِ وَ لَيسَ شَىْءٌ اَعجَلَ عِقابا مِنَ البَغىِ وَ قَطيعَةِ الرَّحِمِ؛
هيچ طاعتى نيست كه پاداشش زودتر از صله رحم برسد و مجازاتى سريعتر از مجازات ظلم و قطع رحم نيست.
نهج الفصاحه ص 661 ، ح 2398
حدیث (31) امام على عليه السلام :
عَلَيكَ بِمُداراةِ النّاسِ وَ اِكرامِ العُلَماءِ وَ الصَّفحِ عَن زَلاّتِ الخوانِ فَقَد اَدَّبَكَ سَيِّدُ الاَوَّلينَ وَ الخِرينَ بِقَولِهِ صلى الله عليه و آله : اُعفُ عَمَّن ظَـلَمَكَ وَ صِل مَن قَطَعَكَ وَ اَعطِ مَن حَرَمَكَ ؛
تو را سفارش مىكنم به مداراى با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران (دينى)؛ چرا كه سرور اولين و آخرين، تو را چنين ادب آموخته و فرموده است : «گذشت كن از كسى كه به تو ظلم كرده ، رابطه برقرار كن با كسى كه با تو قطع رابطه كرده و عطا كن به كسى كه از تو دريغ نموده است».
بحار الانوار(ط-بیروت) ج75 ، ص71
حدیث (32) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانيَةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن يَكونَ صَمتى فِكرا وَ نَظَرى عِبَرا؛
پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه به من ظلم نموده، بخشش به كسى كه مرا محروم كرده، رابطه با كسى كه با من قطع رابطه كرده، و سكوتم همراه با تفكّر و نگاهم براى عبرت باشد.
كنزالفوائد ج2 ، ص11
حدیث (33) پيامبر صلى الله عليه و آله :
اَمَرَنى رَبّى بِسَبعِ خِصالٍ: حُبِّ المَساكينِ وَ الدُّنُوِّ مِنهُم و اَن أكثِرَ مِن «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه» وَ اَن اَصِلَ بِرَحِمى و اِن قَطَعَنى و اَن اَنظُرَ الى مَن هُوَ اَسفَلُ مِنّى و لا اَنظُرَ اِلى مَن هُوَ فَوقى و اَن لا يَأخُذَنى فِى اللّهِ لَومَةُ لائِمٍ و اَن اَقولَ الحَقَّ وَ اِن كانَ مُرّا و اَن لا اَساَلَ اَحَدا شَيئا؛
پروردگارم مرا به هفت خصلت امر نموده است: دوست داشتن بينوايان و نزديك شدن به آنها، ذكر لا حول و لا قوة الا باللّه را بسيار گفتن، با خويشاوندان رابطه برقرار كردن؛ هر چند آنان قطع رابطه كنند، [و در مسائل مادى]، به پايينتر از خود نگاه كنم نه به بالاتر، در راه خدا سرزنش ملامتگران را به خود نگيرم، حق را بگويم اگر چه تلخ باشد و از كسى چيزى نخواهم.
الاصول الستة عشر(ط-دارالشبستری) ص 75
حدیث (34) امام محمدباقر علیه السلام:
اِنَّ اَعجَلَ الطاعَهِ ثَواباً لِصِلَهِ الرَّحِم؛
نزدیکترین و سریعترین طاعت در ثواب ، پیوند با خویشان است.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص347 - خصال ج1 ، ص 124 - تحف العقول ص294
حدیث (35) امام صادق علیه السلام:
ثَلاثٌ مـَن کـُنَّ فِیهِ کـانِ سَیِّـداً: کَظمُ الغَیظِ و َالعَفـوُ عَن المَسیىءِ والصِّله بِـالنَفـسِ و َالمـالِ؛
سه چیز است که در هـر که بـاشـد آقـا و سـرور است: خشـم فـرو خـوردن ، گذشت از بدکـردار ، کمک و صله رحـم بـا جـان و مـال.
تحف العقول ص 317
حدیث (36) امام صادق علیه السلام:
مَن زَارَ أخاهُ فِی اللهِ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إیّایَ زُرتَ وَ ثَوَابُکَ عَلَیَّ وَ لَستُ أرضَی لَکَ ثَوَاباً دونَ الجَنَّة ِ.
هر که برای خدا برادرش را زیارت کند ،خدای عزوجل می فرماید: به زیارت من آمدی و پاداش تو بر عهده من است و من غیر از بهشت برای تو، به پاداش دیگری راضی نمی شوم.
کافی(ط-الاسلامیه) ج2 ، ص176
ادامه مطلب
ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) که نیمهکاره ماند
ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) که نیمهکاره ماند

امام رضا(ع)در حالی که پاچههای شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. آن حضرت مانند رسولالله(ص) عمامه بسته بود و عصا به دست گرفته بود. امام اندکی راه رفت، آنگاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت.
مردم وقتی ابوالحسن(ع) را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، به ایشان پیوستند و شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت.
به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نماز عید فطر سنت به جا ماندهای از پیامبر اعظم(ص) است که در طول تاریخ از سوی مسلمانان اقامه شده و اکنون با همان سبک و سیاق به ما رسیده است. اما این نماز پرفضیلت که در زمان حضور امام معصوم بر همگان واجب است در زمان خلفای عباسی تغییر کرده بود.
شهید مطهری در این باره میگوید: نماز عید خواندن، کتاب الله و سنّت رسولالله(ص) است اما چگونه نماز خواندن، سیره است. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان میخواند، اینها هم نماز عید فطر و عید قربان میخواندند، اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. کم کم دربارهای خلفای عباسی مانند دربارهای ساسانی ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهای خیلی مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه دارای انواع نشانههای طلا و نقره بود. خلیفه وقتی میخواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتی میآمد. خودش سوار بر اسبی که گردنبند طلا یا نقره داشت میشد و شمشیری زرّین به دست میگرفت، سپاه نیز از پشت سرش میآمد، درست مثل این که میخواهند رژه نظامی بروند. بعد میرفتند به مصلّی، دو رکعت نماز میخواندند و برمیگشتند. (مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری ، جلد ۱۷، صفحه ۱۷۴)
این موضوع همه ساله رواج داشت تا اینکه پس از پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا(ع)، مأمون از ایشان خواست نماز عید فطر آن سال (201 هجری) را اقامه کنند.
شیخ مفید در جلد دوم صفحه 254 کتاب «الارشاد» از معتبرترین منابع روایی شیعه، این اتفاق را چنین شرح داده است:
امام رضا(ع) در پاسخ پیغام داد: تو خود شروطی را که در پذیرفتن ولیعهدی میان من و تو بود، به خوبی میدانی، پس مرا از نمازخواندن با مردم معذور بدار. مأمون نیز در پاسخ به امام رضا(ع) گفت: میخواهم این کار را انجام دهی تا قلبهای مردم مطمئن شود و آنان فضل تو را بشناسند. پیک میان آندو همچنان رد و بدل میشد و مأمون نیز همچنان بر خواسته خویش پافشاری میکرد. بالاخره امام به او پیغام داد: دوست داشتم مرا از این کار معاف بداری، در غیر این صورت همانگونه که رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب(ع) برای نماز خارج میشد، من نیز همانگونه خارج میشوم. مأمون نیز گفت: هرگونه که میخواهی برای نماز خارج شو! مأمون به فرماندهان، نگهبانان و سایر اقشار مردم دستور داد تا صبح زود برای نماز به در خانه امام رضا(ع) بروند.
راوی (یاسر خادم و ریانبن صلت) میگوید: مردم در راهها و روی پشتبامها نشسته بودند و زنان و کودکان نیز جمع شده بودند. فرماندهان و لشکریان همگی سوار بر مرکبهای خود درِ خانه امام منتظر بودند تا اینکه آفتاب طلوع کرد. آنگاه ابوالحسن(ع) غسل کرد و جامهاش را پوشید و عمامهای سفیدرنگ و پنبهای را بر سر بست که یک سرِ آن را روی سینه انداخته و طرف دیگرش را میان دو کتف خود انداخته بود و کمی هم عطر زده بود. سپس عصایی بر دست گرفت و به همراهان خود فرمود: شما هم کاری را انجام دهید که من کردم. آنان پیشاپیش امام حرکت کردند.
امام در حالی که پاچههای شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. اندکی راه رفت، آنگاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت و صدای تکبیر اطرافیان نیز او را همراهی میکرد.
شهید مطهری در این باره میگوید: امام با یک حالت خضوع و خشوعی از همان داخل منزل که بیرون میآمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ عَلی ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اوْلانا». سالها بود که مردم این ذکرها را درست نشنیدهاند. امام که به در منزل رسید، فرماندهان سپاه و سران قبایل انتظار دیدن حضرت را به این شکل نداشتند، بیاختیار خودشان را از روی اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند.
تاریخ مینویسد: چون میبایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامی را به زودی نمیتوان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو میگشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را برهنه کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند.
علامه سیدمحسن امین ادامه ماجرا را اینچنین شرح میکند: امام که به در اصلی خانه رسید، تکبیر گفت و مردم همگی تکبیر گفتند، آنگونه که گمان میرفت دیوارها نیز صدا به تکبیر بلند کردهاند و امام را همراهی میکنند.
مردم وقتی ابوالحسن(ع) را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت. خبر این ماجرا به مأمون رسید. فضلبن سهل ذوالریاستین به او گفت: ای امیرمؤمنان! اگر رضا با این حالت به جایگاه نماز برسد، مردم را میشوراند و ما بر خون خود میترسیم. فردی را به سوی او بفرست که بازگردد.
سپس مأمون فردی را به سوی امام فرستاد و گفت: ما شما را به رنج و زحمت انداختیم و ما هرگز دوست نداریم که به شما رنج و سختی برسد؛ بازگرد تا فردی که همیشه با مردم نماز میخواند، امروز نیز اون نماز بگذارد. امام رضا(ع) کفش خود را طلبید و پوشید و سوار بر مرکب خود بازگشت. در آن روز مردم پراکنده شدند و نماز منظمی هم خوانده نشد.
ابن شهرآشوب در کتاب «المناقب» ابیاتی را که بحتری در مدح متوکل سروده، آورده است، ولی به حق این ابیات درباره امام رضا(ع) صدق میکند:
هنگامی که از میان صفوف نمایان شدی / با دیدن سیمای تو، پیغمبر را به یاد آوردند و تکبیر گفتند
تا این که به جایگاه نماز رسیدی/ در حالی که نور هدایت بر تن کرده بودی و این نمایان بود
با خشوع که نشان از تواضع در برابر پروردگار بود/ راه رفتی و هیچ کبر و غروری نداشتی
منبر آنچنان مشتاق تو بود/ که اگر در توانش بود، به سوی تو میآمد
ادامه مطلب
8زن که در زمان ظهور امام زمان عج رجعت میکنند...+معرفی و اسامی
زنان سرافراز
1. صيانه ماشطه
او يكى از همان سيزده بانويى است كه در دولت حضرت مهدى، عليهالسلام، زنده شده، به دنيا بازمىگردد. وى همسر حزقيل، پسر عموى فرعون، و شغلش آرايشگرى دختر فرعون بود.او همانند شوهرش به پيامبر زمان خود، حضرت موسى، ايمان آورده بود امّا همچنان ايمان خود را پنهان مىكرد.
نوشتهاند: روزى وى مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بىاختيار نام خدا را برزبان جارى ساخت. دختر فرعون گفت: آيا نام پدر مرا بر زبان آوردى؟ گفت: نه، بلكه نام كسى را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفريده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صيانه را احضار كرد و گفت: مگر به خدايىِ من اعتراف ندارى؟ گفت: هرگز! من از خداى حقيقى دست نمىكشم و تو را پرستش نمىكنم. فرعون دستور داد تا تنور مسى برافروزند و همه بچههاى آن زن را در حضورش در آتش افكنند. چون نوبت به طفل شيرخوارش رسيد صيانه مىخواست به ظاهر از دين برائت جويد كه كودك شيرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر كن كه تو بر حق هستى! فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دين، او را در دولت امام مهدى زنده مىگرداند تا هم به آن حضرت خدمت كند وهم انتقام خود را از فرعونيان بگيرد.
2 - سميه، مادر عمار ياسر
وى هفتمين نفرى بود كه به اسلام گرويد و بدينسبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترين شكنجهها را براو روا داشت.10
او و شوهرش ياسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار كرد كه پيامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنينكارى نشدند. او نيز زره آهنى به سميه و ياسر پوشانيد و آنها را در آفتاب سوزان نگهداشت. پيامبر كه گاه از كنارشان عبور مىكرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مىنمود و مىفرمود:
صبراً يا آل ياسر فإنّ موعدكم الجنه.
اى خاندان ياسر، صبر پيشه سازيد كه وعده گاه شما بهشت است.
سرانجام ابوجهل برهريك ضربتى وارد ساخت و ايشان را بهشهادت رساند.11
خداوند اين زن را به پاداش صبر و مجاهدتى كه در راه اعتلاى اسلام نشان داد و بدترين شكنجه را از دشمن خدا تحمل كرد، در ايّام ظهور مهدى آل محمد، صلّىاللَّهعليهوآله، زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهى را ببيند و در لشكر ولىّ خدا به ياوران آن حضرت خدمت كند.
3 - نسيبه، دختر كعب مازنيه
او معروف به امعماره و از زنان فداكار صدر اسلام است كه در برخى از جنگهاى پيامبر اسلام، صلّىاللَّهعليهوآله، شركت جسته و مجروحان جنگى را مداوا كرده است. او در جنگ احد بهترين نقش را ايفا كرد. با ديدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پيامبر به دفاع از جان شريف پيامبر پرداخت و در اين راه بدنش زخمهاى فراوان برداشت.
پيامبر عزيز اين فداكارى را ستود و به فرزندش عماره چنين فرمود:
امروز مقام مادر تو از مردان جنگى والاتر است.12
پس از فروكش كردن جنگ، نسيبه با سيزده زخم13 سنگين به همراه ديگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنيدن فرمان پيامبر خدا، صلّىاللَّهعليهوآله، كه فقط مجروحان جنگ بايد به تعقيب دشمن بشتابند، نسيبه از جاى برخاست و آماده رفتن شد، امّا بهعلت شدت خونريزى نتوانست شركت كند. همين كه پيامبر از تعقيب دشمن برگشت، پيش از آنكه به خانه برود، عبداللَّه بن كعب مازنى را براى احوالپرسى نسيبه و سلامتى وى به نزد او فرستاد و چون از سلامتى وى آگاه گشت شادمان موضوع را به پيامبر خبر داد.14
نسيبه از كسانى است كه براى يارى امام مهدى، عليهالسلام، زنده خواهد شد.15
4. امّ ايمن
از زنان پرهيزكار و خدمتكار حضرت رسول، صلّىاللَّهعليهوآله، است. پيامبر بهاو مادر خطاب مىكرد و مىفرمود:
هذه بقيه اهل بيتى.16
اين زن، باقىماندهاى از خاندان من است.
وى همواره در كنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواى مجروحان مىپرداخت.17
ام ايمن از شيفتگان خاندان امامت بود كه در ماجراى فدك، حضرت زهرا، عليهاالسلام، او را بهعنوان شاهد معرفى كرد. وى پنج يا شش ماه پس از پيامبر از دنيا رفت.18 خداوند به بركت مهدى آل محمد، عليهالسلام، به هنگام ظهور، او را زنده مىگرداند تا در لشكرگاه امام به خدمت گماشته شود.
5. امّ خالد
در روايت دو بانو بدين نام مشهور شدهاند: ام خالد احمسيه و ام خالد جهنّيه. شايد مقصود ام خالد مقطوعه اليد (دست بريده) باشد كه يوسفبن عمر، پس از بهشهادت رساندن زيدبن على بن الحسين در كوفه، دست او را به جرم شيعه بودن قطع كرد. در كتاب رجال كشى درباره شخصيت و مقام اين زن فداكار از امام صادق، عليهالسلام، مطلبى ذكر گرديده كه حايز اهميت است. ابوبصير گويد: در خدمت امام صادق نشسته بوديم كه ام خالد مقطوعهاليد از راه رسيد. حضرت فرمود:
اى ابابصير، آيا ميل دارى كه كلام امّ خالد را بشنوى؟
من عرض كردم: آرى اى فرزند رسول خدا، با شنيدن آن شادمان مىگردم... در همان موقع ام خالد به خدمت امام آمد و سخن گفت. ديدم وى در كمال فصاحت و بلاغت صحبت مىكند. سپس حضرت پيرامون موضوع ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.19
6. زبيده
مشخصات كاملى از او نقل نشده است. احتمال دارد زبيده زن هارونالرشيد باشد كه شيخ صدوق، رحمهاللهعليه، دربارهاش گفته است: وى يكى از هواداران و پيروان اهل بيت است. هنگامى كه هارون دانست از شيعيان است قسم خورد كه طلاقش دهد. زبيده كارهاى خدماتى بسيارى داشت كه يكى آبرسانى به عرفات است. همچنين نوشتهاند وى يكصد كنيز داشت كه پيوسته مشغول حفظ قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداى تلاوت قرآن شنيده شد. زبيده در سال 216 ق. رحلت كرد.20
7. حبّابه والبيّه
از زنان والامقامى است كه دوره زندگى هشت امام معصوم را درك كرد و پيوسته مورد لطف و عنايت ايشان قرار داشت. در يك يا دو نوبت بهوسيله امام زينالعابدين و امام رضا، عليهماالسلام، جوانىاش بهاو بازگردانده شد. اولين ملاقات وى با امير مؤمنان، عليهالسلام، بود كه از آن حضرت دليلى بر امامت درخواست كرد. حضرت در حضور وى سنگى را برداشت و بر آن مهر خود را نقش كرد و اثر آن مهر در سنگ جاى گرفت و به او فرمود: پس از من هر كه توانست در اين سنگ چنين اثرى برجاى بگذارد او امام است. از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامى نزد امام بعدى مىرفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ مىزدند و اثر آن نقش مىبست. نوبت كه به امام رضا، عليهالسلام، رسيد حضرت نيز چنين كرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا، عليهالسلام، زنده بود و پس از آن بدرود حيات گفت.21
روايت شده است كه وقتى حبابه به خدمت امام زينالعابدين رسيد يكصد و سيزده سال از عمرش سپرى شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشارهاى نمود و جوانىاش بازگشت.22
همچنين نوشتهاند: صورت حبابه از زيادى سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشكيدهاى شده بود.23
8. قنواء
دختر رشيد هجرى، يكى از شيعيان و پيروان على، عليهالسلام، و خود از ياران باوفاى حضرت امام جعفر صادق، عليهالسلام، است24. وى دختر بزرگمردى است كه در راه محبت و دوستى امير مؤمنان بهطرز دلخراشى بهشهادت رسيد. از گفتار شيخ مفيد برمىآيد كه قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبيداللَّه بن زياد شاهد قطع دو دست و دو پاى پدر خود بوده و بهكمك ديگران بدن نيمهجان پدر را از دارالاماره بيرون آورده و بهخانه منتقل كرده است. روزى قنواء به پدرش گفت: پدرجان، چرا اين همه خود را بهرنج و مشقت عبادت مىاندازى! پدر درجواب گفت: دخترم، پس از ما گروهى خواهند آمد كه بينش دينى و شدت ايمانشان از ما، كه اين همه خود را بهزحمت عبادت انداختهايم، بيشتر است.25
ادامه مطلب
قاطعيت امام زمان ع در رويارويي با دشمنان
قاطعيت امام زمان ع در رويارويي با دشمنان
اما علي (عليه السلام) مي فرمايد :
لا يقيم امرالله سبحانه الا من لايصانع ، و لايضارع ، و لا يتبع المطامع23
فرمان خداوند سبحان را بر پاندارد، مگر كسي كه در اجراي دستور الهي ، مدارا نكند و سازشكار نباشد و پيرو طمع ها و آرزوها نگردد.
حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) نيز قيام به اقامه ي حدود و فرمان الهي مي كند و در برخورد با دشمنان از يك نوع مجازات استفاده نمي كند، بلكه نسبت به جرم اشخاص و گروه ها مجازات متناسب با آن را اجرا مي كند و برخي از آنان را در جنگ نابود مي سازد و حتي فراريان و زخميان آنان را نيز تعقيب مي كند و گروهي را اعدام ، گروهي را تبعيد ، و دست برخي را قطع مي كند و... به فرمايش امام باقر (عليه السلام)... يقوم القائم .... و لا تاخذه في الله لومه لائم24 ...
قائم ، قيام مي كند، .... و در اجراي احكام الهي ، از ملامت هيچ ملامت كننده اي بيم نمي كند.
بنابراين ، به آن حضرت نقمت و عذاب كننده ي مجرمان و دشمنان لقب داده اند. از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود : اذا تمني احدكم القائم فليتمنه في عافيه فان الله بعث محمدا. صلي الله عليه و آله ، رحمه ويبعث القائم نقمه25
هنگامي كه يكي از شما ، ظهورقائم را آرزو وتمنا بكند (كه در ركاب اش باشد) پس بايد آرزو كند كه در عافيت و تندرستي باشد. زيرا خداوند حضرت محمد (صل الله عليه و اله) را براي خلائق رحمت فرستاد و حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه) را عذاب ونقمت مي فرستد
امام صادق (عليه السلام) دليل ملقب شدن حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) به لقب نقمت را چنين بيان ميدارد.
... فنتم حجه الله علي الخلق حتي لايبقي احد علي الارض لم يبلغ اليه الدين و العلم ، ثم يظهر القائم (عليه السلام) و يسير (و يصير) سببا لنقمه الله و سخطه علي العباد ، لان الله لا ينتقم من العباد الا بعد انكارهم حجه26
پس ما ، بر خلق خدا ، اتمام حجت مي كنيم تا اين كه همگان ، نسبت به دين، شناخت پيدا كنند، بر روي زمين ، كسي باقي نماند كه دين به او ابلاغ نشده باشد. سپس (در آن هنگام) حضرت قائم (عليه السلام) ظهورمي كند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان مي گردد، زيرا ، خداوند، از بندگان اش انتقام نمي گيرد، مگر بعد از ان كه حجت اش را انكار كنند .
سپس معلوم مي شود آنانكه مورد غضب امام عصر (عليه السلام) قرار مي گيرند ، همان كساني هستند كه حجت بر آنان تمام شده است، ولي آنان حجت خدا را نمي پذيرند و سخت انكار مي كنند.
محمد بن مسلم ، ضمن حديثي از امام باقر (عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت مي فرمايد :
.. اما شبهه من جده المصطفي (صلي الله عليه وآله و سلم) فخر وجه بالسيف و قتله اعداء رسوله (صل الله عليه و اله) و الجبارين و الطواغيت ، و انه ينصر بالسيف و الرعب و انه لا ترديد له رايه27 ...
اما شباهت او به جدش محمد مصطفي (صل الله عليه و اله) خروج او با شمشير است و اين كه او ، دشمنان خدا و رسول اش و جباران و طاغوت ها را خواهد كشت و او با شمشير و رعب ياري مي شود و هيچ پرچمي از او باز نگردد.
ادامه مطلب
دجّال ( آنتي كرايست ) در كتاب مقدس
دجّال ( آنتي كرايست ) در كتاب مقدس
مترجم: اسماعيل نعمت اللهي
اشاره:
در تمام اديان ابراهيمي موضوع ظهور دجال در آخرالزمان مطرح شده است. امّا اينكه دجال كيست، چه ويژگيهايي دارد، چگونه ظهور ميكند و... موضوعاتي است كه كمتر در مورد آنها اتفاق نظر وجود دارد. آنچه در پي خواهد آمد ترجمه مطلبي است كه در ذيل مدخل دجال antichrist در دايرة المعارف كاتوليك Catholic Encyclopedia آمده است . اين مقاله اطلاعات جامعي را در زمينه نگاه كتاب مقدس به موضوع دجال به دست ميدهد. با سپاس از مترجم محترم و حجة الاسلام و المسلمين حسين توفيقي كه زحمت مقابله و تصحيح اين ترجمه را پذيرا شدند، توجه شما را به اين مقاله جلب ميكنيم.
پيشوند anti ضد در تركيب معاني متفاوتي دارد: antibasileus به معناي پادشاهي است كه دوران فترتي را پر ميكند؛ antistrategos به معناي كنسول فرماندار ] استان قديم روم [ است؛ antihoupatos در روم قديم به معناي فرماندار كل بوده است؛ در هومر antiheos شخصي است كه از لحاظ نيرو و زيبايي به خدا ميماند، در حالي كه در آثار ديگر نمايانگر خداي ستيزهجو است. اگر صرفاً از قياس پيروي كنيم، ميتوانيم antichristos را به شخصي تفسير كنيم كه از لحاظ سيما و نيرو به مسيح شباهت دارد؛ امّا راه مطمئنتر اين است كه واژه مذكور را طبق كاربرد آن در كتاب مقدس و ] زبان [ كليسايي تعريف كنيم .
الف: معناي اين واژهدر كتاب مقدس
واژه دجّال antichristتنها در رسائل يوحنا وارد شده؛ امّا ادعا شده است كه در مكاشفه يوحنا، رسائل پولس و با صراحت كمتري در اناجيل و كتاب دانيال نيز مترادفهاي اين واژه به كار رفته است .
1. در رسائل يوحنا
يوحناي قديس در رسائلش فرض را بر اين قرار داده كه مسيحيان اوليه با آموزه مربوط به آمدن دجّال آشنا هستند:
شنيدهايد كه دجّال ميآيد رسالة اول يوحنا، 2:18؛ و اين است روح دجّال كه شنيدهايد كه او ميآيد رسالة اول يوحنا، 4:3. اگر چه يوحنا از چندين دجّال سخن ميگويد، ولي بين دجّالان بسيار و يك دجّال اصلي فرق ميگذارد: دجّال ميآيد. الحال هم دجالان بسيار ظاهر شدهاند رسالة اول يوحنا، 2:18. وي همچنين سيرت و رفتار دجّال را شرح ميدهد: از ما بيرون شدند لكن از ما نبودند رسالة اول يوحنا، 2:19؛ دروغگو كيست جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند؟ آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مينمايد رسالة اول يوحنا، 2:22؛ و هر روحي كه عيسي مسيحِ مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اين است روح دجال رسالة اول يوحنا، 4:3؛ زيرا گمراه كنندگان بسيار به دنيا بيرون شدند كه عيسي مسيحِ ظاهر شده در جسم را اقرار نميكنند: آن است گمراه كننده و دجال رسالة دوم يوحنا، 7. همچنين يوحنا زمان آمدن دجّال را ساعت آخر تعيين ميكند رسالة اول يوحنا، 2:18؛ علاوه بر اين، وي معتقد است كه او الان هم در جهان است رسالة اول يوحنا، 4:3.
ادامه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
آيه شماره 110 از سوره مبارکه اسراء
آيه شماره 110 از سوره مبارکه اسراء
قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا
بگو: نام اللّه را بخوانيد يا نام رحمان را، هر كدام را بخوانيد، پس بهترين نامها از آن اوست. ونمازت را خيلى بلند يا خيلى آهسته نخوان وميان اين دو، راهِ (معتدلى) را انتخاب كن.
نامهاى خدا، همه به يك حقيقت برمىگردد و عين ذات اوست. «ايّاًما تدعوا»
اسماى حُسنى وبرترين صفات، مخصوص خداوند است. «فله الاسماء الحسنى»
چون از سويى خدا و كمالاتش بىنهايت است، و از سوى ديگر عقل و كلمات انسان محدود، بهترين راه آن است كه خدا را به نامهايى بخوانيم كه از خود او و قرآن گرفتهايم، وگرنه انسان ممكن است به انحراف افتد واسمهاى نامناسب براى خدا بتراشد.«الاسماء الحسنى»
در دعا خواندن، انسان آزاد است كه خدا را به هر يك از نامهايش كه مىخواهد، بخواند. «ايّاًما تدعوا...»
در همهى نامهاى خدا، بهترين معانى و مقدّسترين مفاهيم به كار رفته است. «فله الاسماء الحسنى»
اسلام، دينى ميانه و معتدل است، حتّى قرائت نمازش بايد با صدايى ميانه باشد. «وابتغ بين ذلك سبيلاً»
اسلام، غير از نيّت و عمل، به شيوه و كيفيّت عمل هم نظر دارد. نماز بايد روى آداب خاصّ خوانده شود. «لاتجهر، لاتخافت، اِبتَغ بين ذلك»
ادامه مطلب
مردن كه گریه ندارد!
مردن كه گریه ندارد!
بعد از ظهر بود . گردان آماده می شد كه شب عملیات كند.فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت، می گفت:خوب دیشب نگذاشتی ما بخوابیم، پسر مردن كه دیگر این همه گریه و زاری ندارد. به خودم گفته بودی تا حالا صد دفعه كارت را درست كرده بودم. چیزی كه اینجا فراوان است مرگ.
بعد دستش را زد پشتش و گفت:بیا بیا برویم ببینم چه كار می توانم برایت بكنم.
از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی
ادامه مطلب
ایرانیه مزدور!!
ایرانی مزدوز!
اوایل جنگ بود و ما با چنگ و دندان و با دست خالی با دشمن تا بن دندان مسلح می جنگیدیم. بین ما یکی بود که انگار دو دقیقه است از انبار ذغال بیرون آمده بود! اسمش عزیز بود. شب ها می شد مرد نامرئی! چون همرنگ شب می شد و فقط دندان سفیدش پیدا می شد. زد و عزیز ترکش به پایش خورد و مجروح شد و فرستادنش به عقب.
وقتی خرمشهر سقوط کرد، چقدر گریه کردیم و افسوس خوردیم. اما بعد هم قسم شدیم تا دوباره خرمشهر را به ایران باز گردانیم. یک هو یاد عزیز افتادیم. قصد کردیم به عیادتش برویم. با هزار مصیبت آدرسش را در بیمارستانی پیدا کردیم و چند کمپوت گرفتیم و رفتیم به سراغش. پرستار گفت که در اتاق 110است. اما در اتاق 110 سه مجروح بستری بودند. دوتایشان غریبه بودند و سومی سر تا پایش پانسمان شده بود و فقط چشمانش پیدا بود. دوستم گفت:«اینجا که نیست، برویم شاید اتاق بغلی باشد!» یک هو مجروح باند پیچی شده شروع کرد به ول ول خوردن و سر و صدا کردن. گفتم:«بچه ها این چرا این طوری می کنه؟ نکنه موجیه؟» یکی از بچه ها با دلسوزی گفت:«بنده ی خدا حتما زیر تانک مانده که این قدر درب و داغون شده!» پرستار از راه رسید و گفت: «عزیز را دیدید؟» همگی گفتیم :« نه کجاست؟» پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت:«مگر دنبال ایشان نمی گردید؟» همگی با هم گفتیم :«چی؟این عزیزه!؟»
رفتیم سر تخت. عزیز بدبخت به یک پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر تنزیب های سفید گم شده بود. با صدای گرفته و غصه دار گفت:«خاک تو سرتان. حالا مرا نمی شناسی؟» یه هو همه زدیم زیر خنده. گفتم:« تو چرا اینطور شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک دنبک نمی خواهد!» عزیز سر تکان داد و گفت :« ترکش خوردن پیش کش. بعدش چنان بلایی سرم امد که ترکش خوردن پیش آن ناز کشیدن است!» بچه ها خندیدند. آنقدر به عزیز اصرار کریم تا ماجرای بعد از مجرویتش را تعریف کند.
_ وقتی ترکش به پام خورد مرا بردن عقب و تو یک سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند بیرون تا آمبولانس خبر کنند. تو همین گیر و دار یه سرباز موجی را آوردند انداختن تو سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و برّ مرا نگاه کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم را کیسه کرده بودم. سرباز یه هو بلند شد و نعره ای زد:« عراقی پست می کشمت!» چشمتان روز بد نبینه، حمله کرد بهم و تا جان داشتم کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمی آمد. سربازه آنقدر زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ای و از حال رفت. من فقط گریه می کردم و از خدا می خواستم که به من رحم کند و او را هر چه زودتر شفا دهد. بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم. دو مجروح دیگر هم روی تخت هایشان دست و پا می زدند و کر کر می کردند.
عزیز ناله کنان گفت:« کوفت و زهر مار هر هر کنان؟ خنده داره. تازه بعدش را بگویم. یه ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی را انداختند عقبش و تا رسیدن به اهواز یه گله گوسفند نذر کردم دوباره قاطی نکند. تا رسیدیم به بیمارستان اهواز دوباره حال سرباز خراب شد. مردم گوش تا گوش دم بیمارستان ایستاده بودند و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. سرباز موجی نعره زد و گفت:« مردم این یک مزدور عراقی است. دوستان مرا کشته!» و باز افتاد به جانم. این دفعه چند تا قل چماق دیگر هم آمدند کمکش و دیگر جان سالم در بدنم نبود یه لحظه گریه کنان فریاد زدم:« بابا من ایرانیم، رحم کنید.» یه پیر مرد با لحجه عربی گفت:« آی بی پدر، ایرانی ام بلدی؟ جوانها این منافق را بیشتر بزنید!» دیگر لشم را نجات دادند و اینجا آوردند. حالا هم که حال و روز من را می بینید.» پرستار آمد تو و با اخم و تخم گفت: « چه خبره؟ آمده اید عیادت یا هرهر کردن. ملاقات تمامه. برید بیرون!» خواستیم با عزیز خداحافظی کنیم که ناگهان یه نفر با لباس بیمارستان پرید تو و نعره زد:« عراقی مزدور، می کشمت!» عزیز ضجّه زد:« یا امام حسین. بچه ها خودشه. جان مادرتان مرا از اینجا نجات دهید!»
کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 21
ادامه مطلب