چرا قبر حضرت زهرا مخفی است؟

چرا قبر حضرت زهرا مخفی است؟

قبر دختر پيغمبر
«و لاى الامور تدفن ليلا بضعة المصطفى و يعفى ثراها»

متاسفانه مزار جاى دختر پيغمبر نيز روشن نيست.از آنچه درباره مرگ او نوشته شد،و كوششى كه در پنهان داشتن اين خبر بكار برده‏اند،معلومست كه خانواده پيغمبر در اين باره خالى از نگرانى نبوده‏اند.اين نگرانى براى چه بوده است؟درست نمى‏دانم.يك قسمت آن ممكن است‏بخاطر اجراى وصيت زهرا (ع) باشد.نخواسته است كسانى را كه از آنان ناخشنود بود،در تشييع جنازه،نماز و مراسم دفن او حاضر شوند.اما آثار قبر را چرا از ميان برده‏اند؟و يا چرا پس از بخاك سپردن او صورت هفت قبر،يا چهل قبر در گورستان بقيع و يا در خانه او ساخته‏اند؟چرا اينهمه اصرار در پنهان داشتن مزار او بكار رفته است؟اگر در سال چهلم هجرى فرزندان فاطمه قبر پدر خويش را از ديده مردم پنهان كردند،از بى حرمتى مخالفان مى‏ترسيدند.اما وضع مدينه را در چهل روز يا حداكثر هشت ماه پس از مرگ پيغمبر با وضع كوفه در سال چهلم از هجرت يكسان نمى‏توان گرفت.آنها كه بر سر مسائل سياسى و احراز مقام با على (ع) كشمكش داشتند،كسانى نيستند كه در سال يازدهم در مدينه حاضر بودند. و آنانكه در مدينه حاضر بودند،حساب على (ع) را از فاطمه (ع) جدا مى‏كردند.براى رعايت ظاهر هم كه بوده است‏بدختر پيغمبر حرمت مى‏نهادند.و مسلما به قبر او نيز تعرضى نمى‏كرده‏اند.نيز نمى‏توانيم بگوئيم مرور زمان و يا فراموشى راويان موجب معلوم نبودن موضع مزار زهراست.چه محل قبر دو صحابى پيغمبر در كنار قبر او معين است.قبر فرزندان زهرا را كه در بقيع آرميده است‏به تقريب مى‏توان روشن ساخت.پس موجب اين پوشيده كارى چيز ديگرى است..همان سببى است كه خود او در جمله‏هائى كه شايد آخرين گفتارهاى او بوده است‏بر زبان آورد. همان سخنان كه بزنان عيادت كننده گفت:«دنياى شما را دوست نمى‏دارم و از مردان شما بيزارم‏»او مى‏خواست دور از چشم ناسپاسان و حق ناشناسان بخاك رود و حتى نشان او هم دور از چشم آنان باشد.
ابن شهر آشوب نوشته است ابو بكر و عمر بر على (ع) خرده گرفتند كه چرا آنان را رخصت نداد تا بر دختر پيغمبر نماز بخوانند.وى سوگند خورد كه فاطمه چنين وصيت كرده بود و آنان پذيرفتند (1) بارى بر طبق روايتى كه كلينى از احمد بن ابى نصر از حضرت رضا (ع) آورده است:
امام در پاسخ احمد كه از محل قبر فاطمه (ع) پرسيد گفت:او را در خانه‏اش بخاك سپردند.و چون بنى اميه مسجد را وسعت دادند قبر در مسجد قرار گرفت (2) ابن شهر آشوب از گفته شيخ طوسى نويسد:آنچه درست‏تر مى‏نمايد اينكه او را در خانه‏اش يا در روضه پيغمبر بخاك سپردند (3) .
در مقابل اين روايت،ابن سعد كه در آغاز قرن سوم در گذشته است از عبد الله بن حسن روايت كند:مغيرة بن عبد الرحمان بن حارث بن هشام را در نيم روز گرمى ديدم كه در بقيع ايستاده بود.بدو گفتم:
-ابو هاشم براى چه در اين وقت اينجا ايستاده‏اى؟
-در انتظار تو بودم!بمن گفته‏اند فاطمه (ع) را در اين خانه (خانه عقيل) كه پهلوى خانه جحشيين است‏بخاك سپرده‏اند.از تو مى‏خواهم اين خانه را بخرى تا مرا در آنجا بگور بسپارند!
-بخدا سوگند اين كار را خواهم كرد!
اما فرزندان عقيل آن خانه را نفروختند.عبد الله بن جعفر گفت هيچكس شك ندارد كه قبر فاطمه (ع) در آنجاست (4) .
اگر روايت احمد بن ابى نصر قرينه معارض نداشت پذيرفته مى‏شد.اما علماى شيعه روايت‏هائى آورده‏اند كه نشان مى‏دهد دختر پيغمبر را در بقيع بخاك سپرده‏اند.بعلاوه در ضمن اين روايات آمده است كه براى پنهان داشتن قبر دختر پيغمبر صورت هفت قبر (5) و بروايتى چهل قبر ساختند.و اين قرينه‏اى است كه قبر در داخل خانه نبوده،زيرا خانه محقر دختر پيغمبر جاى ساختن اين همه صورت قبر را نداشته است.و نيز روايتى در بحار ديده مى‏شود كه مسلمانان بامداد شبى كه دختر پيغمبر بجوار حق رفت در بقيع فراهم آمدند و در آنجا صورت چهل قبر تازه ديدند (6) .
مجلسى از دلايل الامامه و او باسناد خود روايتى از امام صادق آورده است كه بامداد آن روز مى‏خواسته‏اند جنازه دختر پيغمبر را از قبر بيرون آورند و بر آن نماز بخوانند و چون با مخالفت و تهديد سخت على (ع) روبرو شده‏اند از اين كار چشم پوشيده‏اند (7) .
بهر حال پنهان داشتن قبر دختر پيغمبر ناخشنود بودن او را از كسانى چند نشان مى‏دهد و پيداست كه او مى‏خواسته است‏با اين كار آن ناخشنودى را آشكار سازد.
پى‏نوشتها:
1.مناقب ج 1 ص 504.
2.اصول كافى ج 1 ص 461.
3.ج 3 ص 365.
4.طبقات ج 8 ص 20.
5.بحار ص 182.
6.بحار ص 171.
7.بحار ص 171.

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 مرداد 1392  ] [ 3:50 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شرح شهادت امام رضا(ع)

قربون غریبیت برم آقا...
بمیرم واسه  لحظه ای که پس از زهر گفتید  یارتون حصیر رو بزنه کنار تا بدن مبارکتون رو روی خاک بمالید تا  جگرتون کمی خنک بشه...crying
 
امام رضا غریب نیست چون توی دل ماست و حرمش رو با کرامت و حفظ شان گرامی میداریم...
غریب اهالی بقیه هستند...
هنوز قبر مبارکشون گنبد نداره!!
 
شرح شهادت امام رضا(ع)
 

1)نحوه شهادت امام رضا عليه السلام
در باب شهادت ايشان تقريباً تمام علماي شيعه و عده زيادي از علماي اهل سنت قائلند كه آن حضرت مسموم و شهيد شده اند.
امّا اينكه كيفيت اين عمل چگونه بوده است؟ روايات چندي وجود دارد كه به آنها اشاره مي كنيم. روايتي را شيخ مفيد از عبدا... بن بشير نقل كرده كه عبدا... گفت: مأمون به من دستور داد كه ناخنهاي خود را بلند كنم... سپس مرا خواست و چيزي به من داد كه شبيه تمر هندي بود و به من گفت: اين را به همة دو دست خود بمال... سپس نزد امام رضا ـ عليه السّلام ـ رفت و به من دستور داد كه انار براي ما بياور من اناري چند حاضر كردم و مأمون گفت: با دست خود آن را بفشار، من فشردم و مأمون آن آب انار را با دست خود به حضرت خورانيد و همان سبب مرگ آن حضرت شد و پس از خوردن آن آب انار دو روز بيشتر زنده نماند (شيخ مفيد، همان، ج 2، ص 262ـ261. (
روايت ديگري را شيخ مفيد از محمد بن جهم ذكر كرده كه مي گويد: «حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ انگور دوست مي داشت پس قدري انگور براي حضرت تهيه كردند. در حبه هاي آن به مدت چند روز سوزنهاي زهرآلود زدند. سپس آن سوزنها را كشيده و به نزد آن بزرگوار آوردند... آن حضرت از آن انگورهاي زهرآلود بخورد و سبب شهادت ايشان شد»(همان، ص 262. (
روايتي از اباصلت هروي نيز نقل شده كه مي گويد: مأمون امام رضا ـ عليه السّلام ـ را فراخواند و آن حضرت را مجبور كرد از انگور بخورد آن حضرت به واسطه آن انگور مسموم شد».(فضل بن حسن طبرسي، همان، ص 83ـ82. (

2)آيا امام رضا عليه السلام از شهادت خود باخبر بود؟ اگر امام رضا عليه السلام از شهادت خود باخبر بودند چرا براي شهادت اقدام كردند؟
در جواب از اين پرسش توجه به چند امر ضروري است:
يكم. هر چند امامان معصوم‏عليهم السلام از علم غيب برخوردارند و به وقايع گذشته و حوادث حال و آينده آگاهى دارند؛ اما تكليف آنان مانند ساير افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غيب براى آنان تكليفى به دنبال نمى‏آورد. به عنوان مثال، امام براساس علم عادى خود، ميوه‏اى را پيش روى خود مى‏بيند كه مانعى از خوردن آن نيست و تناول آن جايز است؛ اگر چه براساس علم غيب، از مسموم بودن آن آگاهى دارد. در تأييد اين مطلب دو دليل ذكر شده است:
الف. عمل براساس علم غيب، در برخى از موارد با حكمت بعثت پيامبران و نصب امامان منافات دارد؛ زيرا در اين صورت، جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد و ساير افراد بشر، از وظايف فردى و اصلاحات اجتماعى - به بهانه برخوردار بودن ائمه از علم غيب و عمل بر اساس علم خدادادى - سر بازخواهند زد.
ب. عمل دائمى براساس علم غير عادى، موجب اختلال در امور است؛ زيرا مشيت و اراده غالب خداوند به جريان امور، بر اساس نظام اسباب و مسببات طبيعى و علم عادى نوع بشر تعلق گرفته است. به همين جهت پيامبر و ائمه‏عليهم السلام براى شفاى بيمارى خود و اطرافيانشان، از علم غيب استفاده نمى‏كردند. شايد يكى از حكمت‏هاى ممنوع بودن تمسّك به نجوم، تسخير جن و ...براى غيب‏گويى و كشف غيرعادى حوادث آينده نيز همين اختلال در امور باشد.(صافى گلپايگانى، معارف دين، ج‏1، ص‏121.)
دوّم. هر چند بر طبق روايات فراوان، امامان‏عليهم السلام نسبت به حوادث گذشته، آينده و حال علم و آگاهى دارند؛(اصول كافى، ج‏1، «باب ان الائمه‏عليهم السلام يعلمون علم ماكان و ما يكون ...» و بحارالانوار، ج‏16،باب 14.) اما از رواياتى ديگر استفاده مى‏شود كه اين علم به صورت بالفعل نيست بلكه شأنى است؛ يعنى، هرگاه اراده كنند و بخواهند كه چيزى را بدانند، خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد كرد: «اذا اراد الامام ان يعلم شيئاً اعلمه اللَّه ذلك»؛( اصول كافى، ج‏1، «باب ان الائمه اذا شاؤا ان يعلموا علموا» و بحارالانوار، ج 26، ص 56، 116و117.؛) «هر گاه امام اراده كند كه چيزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد كرد».
پس علم غيب امام‏عليه السلام شأنى است؛ نه فعلى و براساس همين نكته، ممكن است نسبت به نحوه شهادت خود با همه جزئيات آن، علم نداشته باشد؛ چون اراده نكرده كه بداند.(مظفر، محمد رضا، علم امام، ترجمه و مقدمه على شيروانى، ص‏73؛) قابل ذكر است مرحوم مظفر اين پاسخ را به عنوان يك احتمال ذكر مى‏كند، ولى آن را نمى‏پذيرد.
سوّم. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصوم‏عليهم السلام تكاليف و وظايفى مخصوص به خود دارند و به همين جهت، آنان در عين اينكه مى‏دانستند دشمن در فلان جنگ غلبه خواهد كرد، وظيفه داشتند اقدام كنند و يا با اينكه مى‏دانستند كارى كه انجام مى‏دهند، منجر به شهادتشان خواهد شد(مثل خوردن ميوه مسموم و يا رفتن حضرت على‏عليه السلام به مسجد كوفه در شب نوزدهم رمضان)، اين كارها را انجام مى‏دادند. اين اعمال براى آنان، وظيفه‏اى مخصوص بود؛ مثل نماز شب كه براى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله واجب و براى ساير مسلمان‏ها، مستحب است.
چهارم‏؛(علامه طباطبايى، الميزان، ج‏18، ص‏194). وى اين را به عنوان يك قول نقل كرده است. برخى از اين موارد (مانند خوردن ميوه زهرآلود به وسيله امام موسى كاظم‏عليه السلام و يا امام رضاعليه السلام) اجبارى و بدون اختيار بوده است. پس با اينكه‏مى‏دانستند به اين وسيله به شهادت خواهند رسيد؛ ولى به وسيله دشمن مجبور به خوردن آن شدند و گزينه ديگرى فرا روى آنان نبود. اين پاسخ اگر چه در جاى خود درست است و شواهد تاريخى بر آن مهر تأييد مى‏زند؛ اما نمى‏تواند پاسخى براى همه موارد مورد نظر (مانند نحوه شهادت حضرت على‏عليه السلام و امام حسن مجتبى‏عليه السلام) باشد.
پنجم. پاسخ اساسى به اين سؤال در گرو شناخت چگونگى علم غيب امام است. پاسخ‏هاى پيشين نيز اگر بر اساس مطالب آتى تفسير شود، توجيه صحيحى پيدا خواهد كرد. اين بيان متوقف بر ذكر چند مطلب است:
الف. قضا و «قدر» الهى: قدر به معناى حد و اندازه است و مقصود از قدر الهى، اين است كه خداوند براى هر پديده و مخلوقى، ويژگى‏هاى وجودى خاصى قرار داده است و تحت تأثير علت يا علل خاصى آن را موجود مى‏گرداند؛ يعنى، پديد آمدن يك شى‏ء از علت خاص و نيز داشتن اوصاف و ويژگى‏هاى وجودى خاص، قدر آن شى‏ء و حد و اندازه وجودى آن است. به تعبير ديگر، تقدير الهى، همان نظام علت و معلولى حاكم بر جهان هستى است كه هر پديده‏اى، معلول علت خاصى است و قهراً اوصاف و خصوصيات وجودى‏اش، متناسب و برآمده از همان علت است.
«قضا» به معناى قطعى كردن، فيصله دادن و به انجام رساندن كار است و مقصود از قضاى الهى، اين است كه خداوند به هر پديده‏اى - با تحقق علت تامه‏اش - ضرورت وجود اعطا كرده است. تحقّق حتمى معلول، به دنبال تحقّق علت تامه، قضاى الهى است. قضا و قدر الهى در حقيقت از شئون خلق و ايجاد خداوند است و مى‏توان آن را به صفت خالقيت برگرداند.
ب. علم الهى به قضا و قدر پديده‏هاى عالم هستى: خداوند از ازل عالم است به اينكه چه پديده‏اى با چه اوصاف و ويژگى‏هايى، تحت تأثير علت تامّه‏اش موجود است. علم خداوند به پديده‏هاى هستى، علم با واسطه (علم به صورت آنها) نيست؛ بلكه خود پديده‏ها با تمام وجودشان نزد او حاضرند. بنابراين علم خداوند، به حقايق عالم هستى، همان گونه كه در متن واقع موجودند، تعلق مى‏گيرد. علم خداوند، علم حضورى به واقع عينى است. از سوى ديگر چون در مرتبه وجودى خداوند، زمان و مكان معنا ندارد، علم او به پديده‏هاى عالم هستى، در بستر زمان نيست؛ بلكه گذشته و حال و آينده يك جا و يكسان نزد او حاضر است. اما براى ما كه موجودات زمانى و محصور به زمان هستيم و تحقق عينى حوادث و پديده‏ها را از دريچه زمان مى‏نگريم، برخى از حوادث در گذشته بوده و يا در آينده موجود خواهد شد.
بنابراين علم خداوند به مخلوقات‏خويش، بدين معنا است كه حقايق و حوادث هستى، همراه با بستر زمانى‏شان (گذشته، حال و آينده) يك‏جا نزد او حاضر است. به همين جهت اين علم خداوند، موجب تغيير آنها نيست. علم خداوند، علم به متن واقع و حضور عين واقع، در نزد او است؛ يعنى، علم او به مخلوقات و پديده‏هاى هستى، به همان صورت كه در متن واقع موجودند، تعلق مى‏گيرد.
علم خداوند به افعال اختيارى انسان نيز بر همين منوال است؛ يعنى، خداوند از ازل به افعالى كه براساس اراده و اختيار انسان از او صادر مى‏شود، علم دارد و علم الهى به اين واقعيات عينى - همان گونه كه در خارج موجودند - تعلق مى‏گيرد و به همين جهت، اين علم به خودى خود موجب جبر يا تغيير واقع عينى (تحقّق فعل اختيارى به دنبال تحقق علت تامه‏اش) نمى‏شود.
ج. علم امام: امام علاوه بر علم عادى - كه براى نوع بشر قابل تحصيل است - از علم لدنى و خدادادى (علم غيب) نيز بهره‏مند است. امام به حسب علو رتبه وجودى‏اش، با لطف و اذن الهى به سرچشمه علم الهى متصل است و از حقايق حوادث عالم - همان گونه كه در متن واقع هستند - آگاه مى‏باشد؛ يعنى، علم غيب امام، از سنخ علم الهى و متصل به آن منبع است. اين دانش، علم به واقع عينى است و معنا ندارد كه منشأ تغيير در حوادث عالم باشد. براساس علم غيب، حقايق حوادث عالم، از جمله افعال اختيارى خود امام، همراه با علت تامه‏اش - كه علم عادى و اراده از اجزاى اين علت است - نزد او حاضر است و اين حضور، حضور بى‏واسطه عين معلوم و واقع عينى نزد امام است.
بر اين اساس، امام حقيقت افعال اختيارى خود را مانند خوردن ميوه مسموم از منظرى بالاتر (منظر علم الهى) مى‏نگرد. به همين جهت از آنجا كه علم غيب امام، تأثيرى در حوادث عالم ندارد - چون به معناى حضور عين وقايع نزد عالم است - امام عكس‏العملى نشان نمى‏دهد و براساس علم عادى خود عمل مى‏كند و به همين علت، اين علم براى امام تكليف‏آور نيست؛ چون علمى موجب تكليف است كه مكلّف بتواند براساس آن علم، منشأ تغيير و تأثير باشد.
افزون بر اين، وقتى امام با لطف و اذن خدا به مرتبه اعلاى كمال و علو وجودى مى‏رسد و با منبع علم الهى تماس مى‏يابد، در اوج مقام فنا در ذات حق است. او در اين مقام خود را نمى‏بيند و خود را نمى‏پسندد. او فقط خدا را مى‏بيند و تنها مشيت الهى را مى‏پسندد. در اين مقام، چون اراده و مشيت او را - براساس نظام علت و معلولى و قضا و قدر - در تحقّق حوادث و پديده‏هاى هستى مى‏يابد، خواسته‏اى برخلاف آن ندارد. از ديگر سو، تلاش براى تغيير اين حوادث از جمله شهادت خود، قطع نظر از اينكه تأثيرى ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاءاللَّه نيز سازگار نيست. با توجّه به اين جواب، ساير پاسخ‏ها نيز مى‏تواند، توجيه درستى پيدا كند.
پاسخ اول - كه ائمه‏عليهم السلام را مكلف به علم عادى مى‏دانست؛ نه علم غيب - چنين مستدل و موجه مى‏شود؛ كه علم غيب امام، از سنخ علم الهى يعنى علم به واقع عينى است؛ همان گونه كه در خارج محقق مى‏شود. چنين عملى تأثيرى در تغيير حوادث عالم ندارد و به همين دليل تكليف‏آور نيست.
پاسخ دوم نيز با توجّه به حقيقت علم امام، كامل مى‏شود. اينكه علم غيب امام، شأنى است - يعنى هرگاه امام اراده كند كه بداند، مى‏داند - كاملاً درست است؛ اما جاى اين احتمال هست كه ائمه‏عليهم السلام با علم شأنى، از كيفيت شهادت خود آگاه بوده‏اند؛ يعنى اراده كرده‏اند كه بدانند. روايات متعددى، نيز دلالت بر علم ائمه‏عليهم السلام به شهادتشان دارد.(اصول كافى، ج‏1، ص‏258، ح 1-8)
در پاسخ سوم، اگر مقصود از اينكه تكليف ائمه‏عليهم السلام با ساير افراد بشر متفاوت است، اين باشد كه خداوند دو سنخ تكليف جعل و تشريع كرده است (يك دسته براى پيامبرصلى الله عليه وآله و امام و يك دسته براى ساير افراد بشر)؛ اين سخن نادرست و غير مطابق با واقع است. تكاليف الهى براساس مصالح و مفاسد آن، تشريع شده و همه افراد بشر - از جمله پيامبر و امام - در آن مشترك‏اند و به جز چند حكم خاص - كه نبى اكرم‏صلى الله عليه وآله داشته‏اند - بقيه احكام يكسان است.
اما اگر مقصود اين باشد كه علم غيب ائمه‏عليهم السلام به نحوه شهادتشان، برخلاف علوم عادى بشر، تكليف وجوب حفظ جان از خطر و هلاكت را براى آنان به دنبال نمى‏آورد، پاسخ صحيحى است. اين مسئله در گرو شناخت حقيقت علم الهى آنان است كه در توضيح آن گذشت.
بنابراين علم ائمه‏عليهم السلام به آينده، از سنخ علوم عادى نيست و اقدام به امورى كه منجر به شهادت آنان مى‏شود، خود را در هلاكت انداختن نيست. افزون بر اين درجات و كمالاتى براى امامان مقدر شده كه راه رسيدن به آن، از طريق تحمل همين بلاها و مصايب است.براى توضيح بيشتر ر.ك:
1. طباطبايى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج‏18، ص‏192؛ ج‏13، ص‏72و74؛ ج‏19، ص‏92؛ ج‏12، ص‏144؛ ج 4، ص‏28؛
2. همو، معنويت تشيع، مقاله علم امام، ص‏215؛
3. رشاد، محمد حسين، در محضر علامه طباطبايى، ص‏121.
4. زندگي سياسي هشتمين امام:جعفر مرتضي حسيني.
5. پيشوايان، سيد كاظم ارفع.
6. حضرت رضا(ع)، فضل الله كمپاني.

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 10 مرداد 1392  ] [ 3:30 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

مرثيه و مداحی شهادت امام علی (ع)(تمام مداحان اهل بیت)

مرثيه و مداحی شهادت امام علی (ع)

(تمام مداحان اهل بیت)

برای دانلود کردن مرثیه ها، روی آیکون  کلیک راست نموده
و  گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید.

1. حاج محمود کریمی

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 چشم های به رنگ خونت را - شب 20(جدید،روضه سال 92)   3,431 0:14:37
2 خداحافظ ای پهلوان شکسته - شب 20(جدید،روضه سال 92)   1,660 0:05:39
3 آی مردم آی مردم از دستتون پیر شد علی - شب 20(جدید،زمینه سال 92)   3,695 0:12:35
4 شبی همین دل ما انتخاب خواهد شد - شب 20(جدید،واحد سال 92)   1,604 0:04:33
5 علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را - شب 20(جدید،واحد سال 92)   1,409 0:03:59
6 علی بشر کیف بشر - شب 20(جدید،شور سال 92)   2,227 0:06:19
7 با روی سیاه با گریه و آه - شب 19(جدید،روضه سال 92)   4,115 0:17:32
8 با حال پریشون نرو نرو - شب 19(جدید،زمینه سال 92)   2,962 0:08:24
9 روی لبای مولا امشب مددی یا زهرا - شب 21(جدید،نوحه سال 91)   2,020 0:05:44
10 شب شب قدر و خوب شدن - شب 21(جدید،روضه سال 91)   3,971 0:11:17
11 به تو گفتم ای چاه دردم بسی- شب 22 (جدید،روضه سال 91)   3,480 0:11:51
12 الهی بک یا الله... - شب 22 (جدید،نوحه سال 91)   3,203 0:09:05
13 یک مرد تنهای غریبه از دیگران طعنه شنیده-شب 19 (جدید،روضه سال 91)   3,338 0:09:28
14 اشهد انک ولی الله علی-شب 19 (جدید،زمینه سال 91)   3,369 0:14:20
15 فاتحه میخونه آسمون (جدید، سال 90)   1.450 0:05:06
16 علی ای همای رحمت (جدید، سال 90)   1.500 0:05:15
17 چشای زینب بی خوابه (جدید، سال 90)   1.570 0:05:31
18 علی اسد الله علی ولی الله (جدید، سال 90)   5.030 0:21:59
19 ای که در دست خود را کلید عرش اعلی (در ایام محرم)   1,559 0:04:25
20 مرثیه خوانی و روضه - قسمت اول   1,206 0:09:06
21 مرثیه خوانی و روضه - قسمت دوم   1,561 0:11:48
22 روزام شده مثل شب ها زندگی بی رنگه (سال 87)   4,120 0:10:02
23 دور شمع پیکرت گردیده ام خاکسترت (سال 87)   1,889 0:04:36
24 از این دم جدایی دل ها شکسته میشد (سال 87)   1,332 0:10:04
25 بار خود بستم راهیم امشب، گریه کمتر کن دخترم زینب   4,888 0:11:54
26 غرق عزا و ماتم است امشب همه کاشانه حیدر .. حیدر   2,443 0:05:57
27 سوی مسجد شد روانه حضرت ساقی کوثر   3,920 0:09:33
28 زینب ز آه و ناله پر کرده دامانش را   1,790 0:04:21
29 اشك زينبت      مرهم سرت   1,845 0:10:28
30 علی ای همای رحمت    تو چه آیتی خدا را   293 0:01:37
31 شبايی که دلا رو غم می گيره   1,143 0:07:47
32 حیدر، اول، آخر، دائم، حاکم، عالم ...   859 0:03:38

 

2. حاج محمد رضا طاهری

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 کجا داری میری یه امشبو -شب 19 (جدید،روضه سال 91)   4,692 0:20:00
2 درد دل ها برای تو حسین بسیار است-شب 21 (جدید،روضه سال 91)   3,567 0:15:11
3 علی اسد الله علی ولی الله-شب 21 (جدید،نوحه سال 91)   2,702 0:07:40
4 مسجد کوفه شد پر زشور نوا (جدید، سال 89)   1,755 0:05:57
5 رو به قبله پر پر می زنی ای غریب کوفه (جدید، سال 89)   1,855 0:05:15
6 سر به سجده می ذاری (جدید، سال 88)   2,655 0:09:02
7 یا علی مولا حیدر (جدید، سال 88)   1,826 0:06:12
8 تو آسمونا فاطمه امشب دل پریشونه   3,900 0:09:30
9 زداغت رشته ی جانم گسسته   866 0:03:40

3. سید مهدی میرداماد

ردیف

موضوع

برتر اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 آسمان بود و علی بود - شب 19(جدید،روضه سال 92)   4,123 0:17:34
2 غرق عزا هفت آسمون وای - شب 19(جدید،زمینه سال 92)   2,220 0:06:18
3 ای زخمی دنیا دلت- شب 20(جدید،واحدسال 92)   2,473 0:07:01
4 توی دنیا میگم همیشه هر جا میگم - شب 20(جدید،واحد سال 92)   1,981 0:05:37
5 شکرخدا اهل دیار عشقم - شب 20(جدید،شور سال 92)   2,016 0:05:43
6 اسد اللهی ولی اللهی (اجرا شده در شب هشتم محرم 91)   1,084 0:03:04
7 حیدر بابا داری میری غریبونه -شب 21 (جدید،نوحه سال 91)   718 0:02:01
8 مرتضی رفت خانه و زینب -شب 20 (جدید،روضه سال 91)   2,226 0:06:19
9 دعای روی لبهام نرو نرو -شب 20 (جدید،نوحه سال 91)   2,015 0:05:43
10 در شب بهت عرش خدا -شب 19 (جدید،روضه سال 91)   1,988 0:05:38
11 کوفه شده کربلا قد قتل مرتضی- شب 19  (جدید،نوحه سال 91)   2,009 0:05:42
12 تو شهر کینه شهر پر از غم - شب 19  (جدید،واحد سال 91)   1,905 0:05:24
13 کیستی ای بی گمان علت خلق جهان -شب 19 (جدید،واحد سال 91)   768 0:02:10
14 داره میره حیدر با یه دل پر از شراره (جدید، سال 90)   2,206 0:06:15
15 ای شور هر شیدایی (جدید، سال 90)   1,202 0:03:24
16 افتاده توی بستره دل خستگی (جدید، سال 90)   2,343 0:06:39
17 کم ما و کرم و لطف و صفای بی حدت (جدید، سال 90)   1,646 0:04:40
18 دلم میخواد تو ایوون طلای تو (جدید، سال 90)   413 0:01:09
19 چه بی قرار حیدر یاور نداره حیدر (جدید، سال 89)   1,767 0:05:00
20 اگر تو را نداشتم بدان خدا نداشتم (جدید، سال 89)   1,741 0:06:16
21 جاده های نجف منو دیوونه کرده (جدید، سال 89)   2,117 0:07:12
22 بابا سلام، سلام بابا،سلام بابای خوبم (جدید، سال 89)   1,865 0:06:21
23 ای تیغ گرچه خون به رخم هاله کرده ای (جدید، سال 89)   1,762 0:05:59
24 ذکر اعجاز من نغمه پرواز من (جدید، سال 89)   2,349 0:08:00
25 دریا ها رو خون گرفته (جدید، سال 89)   2,321 0:07:54
26 تمام لذت عمرم همین است که مولایم... (جدید، دودمه، سال 89)   1,007 0:03:25
27 دل من دل بی قراره   1,782 0:05:03
28 شهریار ملک دل هایی نمی دانم که ای؟   1,378 0:03:54
29 ذکر دلم مدح و ثنای علی   840 0:02:22
30 یا علی و یا عظیم   2,691 0:07:38
31 دلم اسیره دیگه از زندگی سیره   1,778 0:05:02
32 ای دوست تو را هر چه که از یار رسیده   1,644 0:04:39
33 تویی شمع وجود و عالمت پروانه یا حیدر   1,784 0:06:04
34 آقا حیدر، بابا حیدر   1,983 0:06:45
35 حیدر حیدر ... ساقی دُردی کشانی   956 0:03:14
36 علی علی علی حیدر،حیدر بابا حیدر   3,072 0:08:43
37 بگو تا بوسه از دستاش بچینم   1,974 0:05:35
38 ای حضور آشنا پیدای ناپیدا علی   2,414 0:06:51
39 خدا خدا دیگه راحت شدم   2,344 0:06:39
40 عمر علی دیگه خدا خورشید روی بوم شده   1,992 0:05:39
41 امیرالمومنین حیدر یا حیدر   2,117 0:06:00
42 یا علی یا مولا، تهدمت ولله ارکان الهدی   1,979 0:05:36
43 مرو مرو بابای خوبم   2,267 0:06:26

 

4. حاج منصور ارضی

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 السلام علیک یا امیر المومنین ...   1,088 0:02:38
2 جای مادر دور تو میگردم   1,510 0:03:40
3 زهرای خانه ام تب آهم نگاه دار   3,128 0:07:37
4 روضه حضرت علی (ع)   4,106 0:10:00
5 از عطای فاطمه ما مبتلای حیدریم   4,391 0:10:00

5. سید مجید بنی فاطمه

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 روضه امام علی (ع) - شب 19(جدید،روضه سال 92)   2,295 0:06:30
2 روضه امام علی (ع)  - شب 19(جدید،روضه سال 92)   2,319 0:06:34
3 خوب شد تیغ تو بشکافت سرم - شب 19(جدید،روضه سال 92)   1,094 0:03:05
4 بیا مسافر غریب صحرا - شب 19(جدید،روضه سال 92)   696 0:01:57
5 یه امشب نرو بابا - شب 19(جدید،روضه سال 92)   3,109 0:08:49

6. حاج سعيد و محمد حسين حداديان

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 شد ماه دل آرای من شق القمر   4,344 0:04:37
2 بازم از چشم بابا بارون غم میباره   5,572 0:05:56
3 شب رهایی و رستگاری مرتضی شد   8,773 0:09:21
4 عشقت دار و ندارم ولایت افتخارم   1,509 0:01:36
5 باز با يه كم نون و نمك ...  (روضه)   766 0:04:19

7. حاج مهدی سلحشور

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 روضه و مرثیه-شب 20 (جدید،روضه سال 91)   2,762 0:07:50
2 یا مولا علی یا علی-شب 20 (جدید،روضه سال 91)   893 0:02:31
3 ماه می تابد از خم کوچه-شب 19 (جدید،روضه سال 91)   2,294 0:06:30
4 یا مولا امیر المومنین حیدر-شب 19 (جدید،نوحه سال 91)   1,868 0:05:17
5 امیر المومنین حیدر به کوچه-شب 19 (جدید،واحد سال 91)   3,086 0:08:45
6 بی تو از مدینه به سینه یک شعله دارم تا ابد   1,163 0:04:56

 

8. ابوالفضل بختیاری

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 چشم حیدر میگه با زینب دلش میخواد پر بگیره   11,111 0:11:50
2 روضه میگیره برا چشمای تر من   6,450 0:06:52
3 فرشته ها تو آسمون میگن بیا یار فاطمه   7,657 0:08:09
4 ای چراغ سحر خسته دلا، ای دعای دل بشکسته دلا   3,956 0:04:12
5 یا علی سرود لب زهراست   5,520 0:05:53

9. احمد نیکبختیان

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 از سرو روی علی خون گشته جاری   9,023 0:09:37
2 ای چراغ سحر خسته دلا، ای دعای دل بشکسته دلا   3,204 0:03:24
3 ای فاطمه جان وقت ملات من است   3,663 0:03:54
4 میرسد زمزمه، شد به پا همهمه   10,641 0:11:20

10. احمد واعظی

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 مرغ قلبم به هوای نجف   4,735 0:05:02
2 از خالق دادار بپرسید علی کیست؟   4,278 0:04:33
3 وقت سحرگاه در راه داور   5,903 0:06:17

11. حاج اسماعیلی

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 الا ای شوهر مظلوم و بی کس - روضه   5,681 0:06:03

12. حاج حسین سازور

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 غریب کوفه شده در شور و زمزمه   3,480 0:08:28
2 مسجد کوفه شده دریای خون   5,577 0:13:35

13. حاج حسن خلج

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1  ای خدا دلم گرفته برا غصه های مولا-شب 23 (جدید،سال 91)   3,138 0:08:54
2 روضه و مرثیه-شب 21 (جدید،سال 91)   920 0:02:35
3 شمع جانش به سوسو افتاده-شب 21 (جدید،سال 91)   2,761 0:07:50
4 تو خونه ول وله برپاست-شب 21 (جدید،سال 91)   2,192 0:06:13
5 کنار سفره ی اشکم-شب 19 (جدید،سال 91)   3,770 0:10:42
6 ای بی نظیر مثل خدا مولا-شب 19 (جدید،سال 91)   3,793 0:10:46
7 مرثیه و روضه   5,598 0:13:38
8 مرا بود ورد روز و شب، علی علی   5,662 0:06:02
9 روضه   3,177 0:07:44
10 در انتهای یک شب مهتاب - مرثیه و روضه   6,466 0:15:45
11 کی می دونه که چه لطفی به علی کردی تو شمشیر - مرثیه و روضه   4,638 0:11:18

14. ملا باسم

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 ملاباسم - 1   588 0:04:45
2 ملاباسم - 2   1,819 0:14:49
3 ملاباسم - 3   646 0:05:14
4 ملاباسم - 4   1,549 0:12:37
5 ملاباسم - 5   691 0:05:36
6 قسماً بدمائک  یا حیدر   1,650 0:07:00
7 یا یوم اشوف اعتابک   1,664 0:07:04

15. حاج عبدالرضا هلالی

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 حیدر بابا    ای شهریار عالم   719 0:03:02

 

16. کربلایی جواد مقدم

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 کعبه سیار علی کلید اسرار(جدید،سال 91)   2,836 0:08:03
2 عبا به دوشم پر از خروشم (جدید،سال 91)   3,494 0:09:55
3 گرچه پیشانیه نورانیش از سر شکافت   1,780 0:01:56
4 ای عشق ازلی والی ولی   3.000 0:06:26
5 علی امام من است و منم غلام علی   662 0:01:16
6 کیست که خاک درگاه علی نیست   2.640 0:05:39

برای دانلود کردن مرثیه ها، روی آیکون  کلیک راست نموده
و  گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید.

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 9 مرداد 1392  ] [ 1:30 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نوحه ها و مداحی های حضرت زینب (سلام الله علیها)

. حاج محمود کریمی

ردیف

موضوع

پخش اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است (نوحه شب چهارم محرم)   1,886 0:05:20
2 باز عمه سادات پریشونه (واحد شب دوم محرم)   2,828 0:08:01
3 منم زینب که معنای وفایم (روضه شب شهادت-91)   4,963 0:21:09
4 با این اشکای بی صدای من (زمینه شب شهادت-91)   2,616 0:07:25
5 در گیر و دار قافیه ماندن درست نیست (واحد شب شهادت-91)   3,469 0:11:49
6 بی تابه بی تابم دلتنگ اربابم (واحد شب شهادت-91)   2,097 0:05:56
7 نمیشه باورم که وقت رفتنه (شور شب شهادت-91)   1,023 0:02:53

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 9 مرداد 1392  ] [ 1:16 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نگاهی به زندگینامه حضرت زینب (س)

نگاهی به زندگینامه حضرت زینب (س)

پر رفت و آمدترین خانه «محله بنی‌هاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته بود، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده بود. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر لحظه‌شماری می‌کردند، و دل خوش می‌داشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسه‌های محبت را بر گونه‌های عطر آگینش نثار گردانند.

در پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. با اين تولد، حضرت فاطمه(ع)، سومین فرزند خود را به دنیا آورد و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.

رسم خانواده‌ علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به‌بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به‌جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند. و نام کودک را زینب نهاد.

کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.

وفات و مرقد حضرت

در تاریخ وفات و مدفن حضرت زینب علیهاالسلام اختلاف است. همانطور که در تاریخ ولادت و وفات برخی از ائمه هم اختلاف است. در هر حال به احتمال قوی آن حضرت در پانزدهم رجب سال 62 هجری رحلت نمود و به نقل از کتاب "اخبارالزینبیات" در مصر خانه مسلمة بن مخلد الانصاری دفن گردید. و عده کثیری از مورخین این خبر را قبول دارند.

و گروهی می‌گویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است؛ چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت.

بنابر اينكه ولادت زينب عليها السلام در سال ششم هجري باشد و تاريخ وفات پيامبر اكرم در سال يازدهم؛ زينب بيش از پنج سال با پيامبر نبوده است و اين مدت زمان، كافي است كه او از اصحاب پيامبر اسلام به شمار آيد. بر اين مبنا كساني كه شرح حال اصحاب پيامبر اسلام را نوشته اند، نام زينب را زينت‌بخش كتاب خود ساخته‌اند.

در دامان عطوفت

اين پنج سال فرصتي بود كه زينب عليها السلام از تابش نور وجود پيامبر بهره گيرد و پيامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش كند و از جرعه‌هاي معرفت سيراب سازد و حديث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا كه پيامبر بر مصيبت ها و ناگواري هاي مسير زندگي زينب به خوبي واقب بود و مي دانست كه تاب تحمل اين زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحي بلند و قلبي چون كوه و دلي سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گويا مصيبت و سختي، با سرنوشت زينب عجين گشته و خداوند صبر و پايداري را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگويي براي همه پويندگان راه خدا باشد.

رؤيايي دردناك

زينب مسير پرحادثه و دردناكي را كه در پيش دارد، در همان زمان كودكي در آينه رؤيا مي نگرد و براي جدش پيامبر اكرم بازگو مي‌كند و پيامبر خدا حوادثي را كه در انتظار اوست تعبير مي‌كند تا او كه دست پرورده علي و بزرگ شده دامان زهراست، خود را براي رويارويي با اين حوادث مهيا سازد. اين رؤيا را در تاريخ چنين مي‌خوانيم: ارتحال پيامبر خدا نزديك بود، زينب نزد پيامبر آمد و با زبان كودكانه به پيامبر چنين گفت: «اي رسول خدا! ديشب در خواب ديدم كه باد سختي وزيد كه بر اثر آن دنيا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به اين سو و آن سو مي‌افتادم؛ تا اين‌كه به درخت بزرگي پناه بردم، ولي باد آن را ريشه كن كرد و من به زمين افتادم. دوباره به شاخه ديگري از آن درخت پناه بردم كه آن هم دوام نياورد. براي سومين مرتبه به شاخه ديگري روي آوردم، آن شاخه نيز از شدت باد در هم شكست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پيوسته ديگر پناه بردم كه ناگاه آن دو شاخه نيز شكست و من از خواب بيدار شدم». پيامبر با شنيدن خواب زينب، بسيار گريست و فرمود: «درختي كه اولين بار به آن پناه بردي جدّ توست كه به زودي از دنيا مي‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند كه آن‌ها هم از دنيا مي‌روند و آن دو شاخه به هم پيوسته دو برادرت حسن و حسين هستند كه در مصيبت آنان دنيا تاريك مي‌گردد».

بقیه در ادامه مطلب...


ادامه مطلب


[ سه شنبه 8 مرداد 1392  ] [ 2:14 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شهادت على عليه السلام

پیشاپیش سالروز شهادت مولای متقیان علی ع را به همه ی  دوستداران حضرت

تسلیت میگویم

امام علی بخاطر ما بخاطر من و تو از خودش و  خانواده اش و  همه ی

اولادش بخاطر من و تو،بخاطر سعادت و راهنمایی و روشنایی

دل من و تو جون مبارکشون رو دادند

پس کاری نکنیم که این خون ها ضایع بشن

این مطلب هم بطور مفصل شهادت امام عزیز و بزرگوارمون رو

شرح و بازگو کرده امیدوارم از خواب غفلت  بیدار بشیم

یا علی

..................

تهدمت و الله اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى ...

(نداى آسمانى)

على عليه السلام پس از خاتمه جنگ نهروان و بازگشت بكوفه در صدد حمله بشام بر آمد و حكام ايالات نيز در اجراى فرمان آنحضرت تا حد امكان به بسيج پرداخته و گروههاى تجهيز شده را بخدمت وى اعزام داشتند.

تا اواخر شعبان سال چهلم هجرى نيروهاى اعزامى از اطراف وارد كوفه شده و باردوگاه نخيله پيوستند،على عليه السلام گروههاى فراهم شده را سازمان رزمى داد و با كوشش شبانه روزى خود در مورد تأمين و تهيه كسرى ساز و برگ آنان اقدامات لازمه را بعمل آورد،فرماندهان و سرداران او هم كه از رفتار و كردار معاويه و مخصوصا از نيرنگهاى عمرو عاص دل پر كينه داشتند در اين كار مهم حضرتش را يارى نمودند و بالاخره در نيمه دوم ماه مبارك رمضان از سال چهلم هجرى على عليه السلام پس از ايراد يك خطابه غراء تمام سپاهيان خود را بهيجان آورده و آنها را براى حركت بسوى شام آماده نمود ولى در اين هنگام خامه تقدير سرنوشت ديگرى را براى او نوشته و اجراى طرح وى را عقيم گردانيد.

فراريان خوارج،مكه را مركز عمليات خود قرار داده بودند و سه تن از آنان باسامى عبد الرحمن بن ملجم و برك بن عبد الله و عمرو بن بكر در يكى از شبها گرد هم آمده واز گذشته مسلمين صحبت ميكردند،در ضمن گفتگو باين نتيجه رسيدند كه باعث اين همه خونريزى و برادر كشى،معاويه و عمرو عاص و على عليه السلام ميباشند و اگر اين سه نفر از ميان برداشته شوند مسلمين بكلى آسوده شده و تكليف خود را معين مى‏كنند،اين سه نفر با هم پيمان بستند و آنرا بسوگند مؤكد كردند كه هر يك از آنها داوطلب كشتن يكى از اين سه نفر باشد عبد الرحمن بن ملجم متعهد قتل على عليه السلام شد،عمرو بن بكر عهده‏دار كشتن عمرو عاص گرديد،برك بن عبد الله نيز قتل معاويه را بگردن گرفت و هر يك شمشير خود را با سم مهلك زهر آلود نمودند تا ضربتشان مؤثر واقع گردد نقشه اين قرار داد بطور محرمانه و سرى در مكه كشيده شد و براى اينكه هر سه نفر در يكموقع مقصود خود را انجام دهند شب نوزدهم ماه رمضان را كه شب قدر بوده و مردم در مساجد تا صبح بيدار ميمانند براى اين منظور انتخاب كردند و هر يك از آنها براى انجام ماموريت خود بسوى مقصد روانه گرديد،عمرو بن بكر براى كشتن عمرو عاص بمصر رفت و برك بن عبد الله جهت قتل معاويه رهسپار شام شد ابن ملجم نيز راه كوفه را پيش گرفت.

برك بن عبد الله در شام بمسجد رفت و در ليله نوزدهم در صف يكم نماز ايستاد و چون معاويه سر بر سجده نهاد برك شمشير خود را فرود آورد ولى در اثر دستپاچگى شمشير او بجاى فرق معاويه بر ران وى اصابت نمود.

معاويه زخم شديد برداشت و فورا بخانه خود منتقل و بسترى گرديد و ضارب را نيز پيش او حاضر ساختند،معاويه گفت تو چه جرأتى داشتى كه چنين كارى كردى؟

برك گفت امير مرا معاف دارد تا مژده دهم:معاويه گفت مقصودت چيست؟برك گفت همين الان على را هم كشتند:معاويه او را تا تحقيق اين خبر زندانى نمود و چون صحت آن معلوم گرديد او را رها نمود و بروايت بعضى (مانند شيخ مفيد) همان وقت دستور داد او را گردن زدند.

چون طبيب معالج زخم معاويه را معاينه كرد اظهار نمود كه اگر امير اولادى نخواهد ميتوان آنرا با دوا معالجه نمود و الا بايد محل زخم با آهن گداخته داغ گردد،معاويه گفت تحمل درد آهن گداخته را ندارم و دو پسر (يزيد و عبد الله) براى من‏كافى است (1) .

عمرو بن بكر نيز در همان شب در مصر بمسجد رفت و در صف يكم بنماز ايستاد اتفاقا در آنشب عمرو عاص را تب شديدى رخ داده بود كه از التهاب و رنج آن نتوانسته بود بمسجد برود و به پيشنهاد پسرش قاضى شهر را براى اداى نماز جماعت بمسجد فرستاده بود!

پس از شروع نماز در ركعت اول كه قاضى سر بسجده داشت عمرو بن بكر با يك ضربت شمشير او را از پا در آورد،همهمه و جنجال در مسجد بلند شد و نماز نيمه تمام ماند و قاتل بدبخت دست بسته بچنگ مصريان افتاد،چون خواستند او را نزد عمرو عاص برند مردم وى را بعذابهاى هولناك عمرو عاص تهديدش ميكردند عمرو بن بكر گفت مگر عمرو عاص كشته نشد؟شمشيرى كه من بر او زده‏ام اگر وى از آهن هم باشد زنده نمى‏ماند مردم گفتند آنكس كه تو او را كشتى قاضى شهر است نه عمرو عاص!!

بيچاره عمرو آنوقت فهميد كه اشتباها قاضى بيگناه را بجاى عمرو عاص كشته است لذا از كثرت تأسف نسبت بمرگ قاضى و عدم اجراى مقصود خود شروع بگريه نمود و چون عمرو عاص علت گريه را پرسيد عمرو گفت من بجان خود بيمناك نيستم بلكه تأسف و اندوه من از مرگ قاضى و زنده ماندن تست كه نتوانستم مانند رفقاى خود مأموريتم را انجام دهم!عمرو عاص جريان امر را از او پرسيد عمرو بن بكر مأموريت سرى خود و رفقايش را براى او شرح داد آنگاه بدستور عمرو عاص گردن او هم با شمشير قطع گرديد بدين ترتيب مأمورين قتل عمرو عاص و معاويه چنانكه بايد و شايد نتوانستند مقصود خود را انجام دهند و خودشان نيز كشته شدند.

اما سرنوشت عبد الرحمن بن ملجم:اين مرد نيز در اواخر ماه شعبان سال چهلم بكوفه رسيد و بدون اينكه از تصميم خود كسى را آگاه گرداند در منزل يكى از آشنايان خود مسكن گزيد و منتظر رسيدن شب نوزدهم ماه مبارك رمضان شد،روزى بديدن يكى از دوستان خود رفت و در آنجا زن زيباروئى بنام قطام را كه پدر و برادرش در جنگ نهروان بدست على عليه السلام كشته شده بودند مشاهده كرد و در اولين برخورد دل از كف داد و فريفته زيبائى او گرديد و از وى تقاضاى زناشوئى نمود.

قطام گفت براى مهريه من چه خواهى كرد؟گفت هر چه تو بخواهى!

قطام گفت مهر من سه هزار درهم پول و يك كنيز و يك غلام و كشتن على بن ابيطالب است: (چه مهر سنگينى!شاعر گويد)

فلم ار مهرا ساقه ذو سماحة 
كمهر قطام من غنى و معدم‏ 
ثلاثة آلاف و عبدو قنية 
و ضرب على بالحسام المسمم‏ 
و لا مهر اغلى من على و ان غلا 
و لا فتك الا دون فتك ابن ملجم.

يعنى تا كنون نديده‏ام صاحب كرمى را از توانگر و درويش كه (براى زنى) مانند مهر قطام مهر كند. (و آن عبارت است از) سه هزار درهم پول و غلام و كنيزى و ضربت زدن بعلى عليه السلام با شمشير زهر آلود.

و هيچ مهرى هر قدر هم سنگين و گران باشد از كشتن على عليه السلام گرانتر نيست و هيچ ترورى مانند ترور ابن ملجم نيست.بارى ابن ملجم كه خود براى كشتن آنحضرت از مكه بكوفه آمده و نميخواست كسى از مقصودش آگاه شود خواست قطام را آزمايش كند لذا بقطام گفت آنچه از پول و غلام و كنيز خواستى برايت فراهم ميكنم اما كشتن على بن ابيطالب را من چگونه ميتوانم انجام دهم؟

قطام گفت البته در حال عادى كسى نميتواند باو دست يابد بايد او را غافل گير كنى و غفلة بقتل رسانى تا درد دل مرا شفا بخشى و از وصالم كامياب شوى و چنانچه در انجام اينكار كشته گردى پاداش آخرتت بهتر از دنيا خواهد بود!!ابن ملجم كه ديد قطام نيز از خوارج بوده و همعقيده اوست گفت بخدا سوگند من بكوفه نيامده‏ام مگر براى همين كار!قطام گفت من نيز در انجام اين كار ترا يارى‏ميكنم و تنى چند بكمك تو ميگمارم بدينجهت نزد وردان بن مجالد كه با قطام از يك قبيله بوده و جزو خوارج بود فرستاد و او را در جريان امر گذاشت و از وى خواست كه در اينمورد بابن ملجم كمك نمايد وردان نيز (بجهت بغضى كه با على عليه السلام داشت) تقاضاى او را پذيرفت.

بقیه بتفضیل در ادامه مطلب...


ادامه مطلب


[ دوشنبه 7 مرداد 1392  ] [ 1:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آيا شب قدر قبل از اسلام نيز وجود داشت؟ و آيا بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله ادامه دارد؟

آيا شب قدر قبل از اسلام نيز وجود داشت؟ و آيا بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله ادامه دارد؟


براساس روايتى شب قدر، اختصاص به دوران رسالت پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله ندارد و در زمان‏هاى گذشته نيز وجود داشته است. مجلسى‏رحمه الله از امام جوادعليه السلام نقل كرده است: «... لقد خلق الله تعالى ليلة القدر اول ما خلق الدنيا و لقد خلق فيها اول نبى يكون و اول وصى يكون...»؛ بحارالانوار، ج 25، ص 73، روايت 63.؛ «خداوند شب قدر را در آغاز آفرينش جهان آفريد و در آن اولين پيامبر و نخستين وصى را هستى بخشيد...».
از طرف ديگر در حديثى از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله آمده است: «ان الله وهب لامتى ليلة القدر لم يعطها من كان قبلهم»؛ درالمنثور، ج 6، ص 371.؛ «خداوند به امت من شب قدر را بخشيد و احدى از امت‏هاى پيشين از اين موهبت برخوردار نبودند». جمع اين دو روايت نشان مى‏دهد كه اصل شب قدر از قبل بوده است؛ ولى فضايل بسيار بالايى به طور ويژه، در آن شب براى امت اسلام قرار داده شده كه در امت‏هاى پيشين سابقه نداشته است. لذا شب قدر حقيقت و واقعيتى است كه در جهان هستى مقدر شده است.
از سوره مباركه قدر فهميده مى‏شود كه در هر سال، شبى است به نام «قدر» كه از جهت ارزش و فضيلت برتر از هزار ماه است. در اين شب فرشتگان الهى به همراه بزرگ خويش (روح)، براى هر فرمان و تقديرى كه از سوى خدا براى يك سال مقدر شده است، فرود مى‏آيند. از احاديثى كه در تفسير اين سوره و تفسير آيات آغازين سوره «دخان» رسيده، فهميده مى‏شود كه فرشتگان در شب قدر، مقدرات يكساله را به نزد «ولى مطلق زمان» مى‏آورند و به او عرضه مى‏دارند و به او تسليم مى‏كنند. اين واقعيت، همواره بوده است و خواهد بود.
در روزگار پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله، محل نزول فرشتگان در شب قدر، آستان نبى مصطفى‏صلى الله عليه وآله بوده است و اين امر مورد قبول همگان است. اما نسبت به زمان بعد از آن حضرت‏صلى الله عليه وآله بايد گفت: شب قدر بعد از پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نيز هست. علاوه بر ظهور آيات قرآن كريم در «سوره قدر» و «سوره دخان»، در روايات نيز اين واقعيت به روشنى ذكر شده است به تفاسير شيعه، مانند مجمع البيان، الميزان و تفسير نمونه مراجعه شود..
رشيد الدين ميبدى (مفسر معروف سنى) مى‏گويد: «برخى گفته‏اند: شب قدر، اختصاص به روزگاران پيامبرصلى الله عليه وآله بود و سپس از ميان رفت. اما چنين نيست؛ زيرا همه اصحاب پيامبر و علماى اسلام معتقدند كه شب قدر تا قيام قيامت باقى است» كشف الاسرار، ج 10، ص 559..
شيخ طبرسى از عالمان شيعى نيز در اين باره، روايتى از ابوذر غفارى نقل مى‏كند: «به پيامبر خدا گفتم: اى پيامبر! آيا شب قدر و نزول فرشتگان، در آن شب، تنها در زمان پيامبران وجود دارد و چون پيامبران از جهان رفتند، ديگر شب قدرى نيست، پيامبر فرمود: نه بلكه شب قدر، تا قيام قيامت هست» ر.ك: الميزان، ج 20، ص 473..
در اين مقام، از امام جوادعليه السلام تعليمى رسيده كه خلاصه آن در اينجا ذكر مى‏شود. حضرت فرمود: «خداوند متعال، شب قدر را در ابتداى آفرينش دنيا آفريد، همچنين در آن شب نخستين پيامبر و نخستين وصى را آفريد (وجود آنها را مقدر ساخت). در قضاى الهى چنان گذشت كه در هر سال، شبى باشد كه در آن شب، تفصيل امور و مقدرات يك ساله فرود آيد».
بى‏شك پيامبران با شب قدر، در ارتباط بوده‏اند. پس از آنان، بايد حجت خدا وجود داشته باشد؛ زيرا زمين از نخستين روز خلقت خود تا آخر فناى دنيا، بى‏حجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر، مقدرات را به نزد آن كس كه اراده فرموده (وصى و حجت)، فرو مى‏فرستد. به خدا سوگند! روح و ملائكه در شب قدر، بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند و او درنگذشت؛ مگر اينكه براى خود وصى و جانشينى تعيين كرد. همه پيامبرانى كه پس از آدم آمدند نيز، بر هر كدام در شب قدر، امر خداوند نازل مى‏گشت و هر پيامبرى اين مرتبت را به «وصى» خويش مى‏سپرد... اصول كافى، ج 1، كتاب الحجة، باب فى شأن انا انزلناه فى ليلة اقدر، ح 7، در تنظيم اين نوشتار از مقاله عالمانه استاد محمد رضا حكيمى سود جسته‏ايم. نشريه كيهان 7/10/78..


ادامه مطلب


[ دوشنبه 7 مرداد 1392  ] [ 1:44 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضیلت های شب قدر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (۱)
وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ (۲)
لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ (۳)
تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ (۴)
سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ (۵)

با توجه به آیات سوره قدر می‌توان به فضیلت‌های شب قدر پی برد:
۱. قرآن در آن نازل شده است.
۲. عبادت و احیای آن معادل بیش از هزار ماه است.
۳. خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‏شود.
۴. رحمت خاص خدا شامل حال بندگان می‏گردد.
۵. فرشتگان و روح در آن شب نازل می‏گردند.

شب قدر از شب‌های مقدس و متبرک اسلامی است. خداوند در قرآن مجید از آن به بزرگی یاد کرده و سوره‌ای نیز به نام «سوره قدر» نازل فرموده است. در تمام سال، شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد. این شب، شب نزول قرآن، شب فرود آمدن ملائکه و روح نیز نام گرفته است. عبادت در شب قدر برتر از عبادت هزار ماه است. در این شب، مقدرات یک سال انسان‌ها و روزی‌ها، عمرها و امور دیگر مشخص می‌شود. ملائکه در این شب بر زمین فرود می‌آیند، نزد امام زمان(عج) می‌روند و آنچه را برای بندگان مقدر شده بر ایشان عرضه می‌دارند. شب‌زنده‌داری و تلاوت قرآن و مناجات و عبادت در این شب، بسیار توصیه و تأکید شده است.

عظمت و فضیلت این شب بر سایر شبها را از این امور می‌توان به دست آورد:

۱) آمرزش گناهان: پیامبر خدا(ص) در تفسیر سوره «قدر» فرمودند:
«هر کس شب قدر را احیا بدارد و مؤمن باشد و به روز جزا اعتقاد داشته باشد، تمامی گناهانش آمرزیده میشود.»

۲) قلب رمضان: امام صادق(ع) فرمودند:
«از کتاب خدا استفاده می‌شود که شماره ماههای سال نزد خداوند، دوازده ماه است و سرآمد ماهها ماه رمضان است و قلب ماه رمضان لیلة القدر است.»

۳) نزول قرآن: طبق روایات، مجموع قرآن در شب قدر دفعی و یکباره بر پیامبر (ص) نازل شده است. این نزول دفعی و یکباره قرآن است، اما نزول تدریجی قرآن طی 23 سال دوران نبوت پیامبر گرامی(ص) به صورت الفاظ نازل شده است.
۴) برتر از هزار ماه: نزول همه‌ی ملائکه و روح در شب قدر بر زمین و سلام دادن بر بندگان خدا نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. امام باقر(ع) فرمودند:
«عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز، زکات و کارهای نیک دیگر بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.»

فرصت شب قدر را غنیمت بدانیم

شب قدر فرصتی است زرین و طلایی برای شستشوی آینه دل. این شب بهترین فرصت است تا خوبی‌ها را جایگزین بدیها، صلح و صفا را جایگزین اختلاف و تفرقه، احسان و نیکی را جایگزین ظلم و ستم، احسان به والدین را جایگزین عاق والدین و صله رحم را جایگزین قطع رحم نماییم. نیکو و شایسته است با صدقات قدمی در جهت آبادانی خانه آخرت برداریم و با اعمال نیک و خیر، ثواب دو چندان ببریم.
در شب قدر که شب‌زنده‌داری می‌کنیم، خداوند نام ما را در گروه نیک‌بختان ثبت می‌کند و آتش جهنم را بر ما حرام می‌سازد. آیا توفیقی بالاتر از این هست که آتش جهنم بر ما حرام شود و به خدا نزدیک‌تر شویم؟
دعاهای شبهای رمضان مجموعه‌ای است روشنی‌بخش که با تکرار تلاوت آنها، آموزش‌های آن‌ها به صورت هدف‌هایی برای ما در می‌آیند. پس هنگام خواندن این ادعیه شایسته و بهتر است مفهوم آنها را نیز همواره مدنظر داشته باشیم و با تلاش و کوشش به سوی این هدف‌های مطرح‌شده در دعاها گام برداریم.

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 6 مرداد 1392  ] [ 3:33 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شب قدر

يحيى بن علاء گويد: ((حضرت صادق (عليه السلام ) سخت بيمار بود، دستور داد او را به مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بردند. آنجا تا صبح شب بيست و سوم ماه رمضان بيتوته كرد.))(82)
براى انسان مومن ، سزاوار نيست تا در شبى كه آسمانيان ميهمان او شده اند، حجاب غفلت به روى خويش اندازد و خود را از همنشينى با آنها محروم سازد؛ لذا مستحب است ، آن شب را تا صبحگاهان شب زنده دارى نمايد و اين خود نوعى مبارزه با خمودگى و سستى و خواب سنگينى است كه انسان را از هدف هاى عالى اش باز مى دارد و از همه مهم تر اين كه طريق شكستن شب و خاتمه دادن به حاكميت ظلمت را به ما مى آموزد و آدمى را به مقام ((محمود)) مى رساند.

مگو شبى به عبادت چگونه روز كنم   كه دوست را ننمايد، شب وصال ، دراز
بر آر دست تضرع ، ببار اشك ندم   ز بى نياز بخواه ، آنچه بايدت بى ناز

3. شناخت شاءن قرآن
4. تلاوت قرآن
چه لذت بخش است كه در شب نزول قرآن ، كنار چشمه سار كلام وحى خاضعانه بنشينيم و دل و قلب تشنه را از آن سيراب نماييم . و چه شيرين و شور آفرين است لحظه فرا رسيدن وقت ديدار و عروج كه مريضان و دردمندان در ساحت قرآن دست نياز بلند مى كنند و زمزمه ((القرآن شفاء)) را سر مى دهند.
شبى كه تلاوت قرآن (هر قدر ميسور باشد) در آن شب ، بهترين ذكر است ، به خصوص تلاوت سوره هاى ((يس ))، ((عنكبوت ))، ((روم ))، ((دخان )).
در تلاوت قرآن ، اولين نكته اى كه لازم است مورد توجه قرار گيرد، الهام گرفتن از آن براى تقويت فكر و انديشه و ايمان و شناخت مبداء و معاد و يافتن راه سعادت و فلاح و قرب الى الله است و دومين نكته ، اهداى ثواب آن به اروح طيبه انبيا و ائمه هدى (عليهم السلام ) و شهدا و صلحا و علما و گذشتگان به خصوص بنيان گذاران مراكز مذهبى كه خود سبب مضاعف شدن ثواب مى گردد و سومين نكته ، رعايت آداب قرائت است .
5. توبه و استغفار
چه فرصتى بهتر از شب قدر براى آشتى كردن با خدا و بازگشت به سوى او، شبى كه مى توان آبرومندان درگاه حق و ملائكه و روح و قرآن را واسطه قرار داد و آن گاه با دلى سرشار از اميد به رحمت و مغفرت ، متوجه رب العالمين شد؛ به حق ، شب قدر، شب توبه و بازگشت به سوى خداست كه :
ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين .(83)
به راستى خدا افرادى را كه پى در پى توبه و استغفار مى كنند و نيز طهارت جويان و پاكى طلبان را دوست دارد.

فرارى ها ز عصيان باز گرديد   به الطاف خدا دمساز گرديد
بينديشيد، يزدانى رحيم است   به راه آييد رحمان و كريم است
گناه بنده عاصى ببخشد   به هر ادعوك صد لبيك گويد

در بعضى از اخبار آمده است ، زمانى كه فرد گنهكار از كرده خود پشيمان شد و به سوى خدا بازگشت و گفت :
الهى انا اءساءت . يقول الله تعالى : و انا سترت ؛
خدايا من بد كردم . خداوند متعال مى فرمايد: من آن را پوشاندم .
فيقول : ((الهى انا ندمت ؛ من پشيمان شدم .))
خداوند مى فرمايد:
((و انا قبلت ؛ من هم قبول كردم .))
و مى فرمايد:
ايها الشاب ، اذا تبت ثم نقضت ، فلا تستحى ان ترجع الينا؛
اى جوان ! چنان چه توبه كردى و شكستى ، از اين كه دوباره به سوى ما باز گردى شرمگين مباش .
و اذا انقضت ثانيا، فلا تستحى او يمنعك الحياء ان تاءتينا ثالثا، و اذا انقضت ثالثا، فارجع لينا رابعا...
((هر گاه براى دومين بار توبه خود را شكستى ، شرمگين مباش و مبادا حيا تو را از بازگشت به سوى ما براى سومين بار باز دارد و اگر بار سوم هم توبه خود را شكستى ، باز هم براى چهارمين بار به سوى ما باز گرد.))
فاءنا الجواد الذى لا ابخل ؛
((منم بخشنده اى كه بخل نمى ورزم .))
و انا الحليم الذى لا اعجل ؛
((منم حليم و بردبارى كه عجله نمى كنم .))
و انا الذى استر على المعاصى و اقبل التائبين و اعفو عن الخاطئين و ارحم النادمين و انا ارحم الراحمين ؛
((منم آن كه بر گناهان پرده مى افكنم و توبه كنندگان را مى پذيرم و از خطاكاران در مى گذرم و به پشيمانان رحم مى نمايم و منم ارحم الراحمين .))
من ذا الذى اءتى الى بابنا فرددناه ؛
((چه كسى به درگاه ما آمد و او را رد كرديم ؟))
من ذا الذى ، لجاء الى جانبنا، فطردناه ؛
((چه كسى به ما پناه آورد و ما او را رد كرديم ؟))
من ذا الذى ، تاب الينا و ما قبلناه .
((چه كسى به نزد ما بازگشت كه او را نپذيرفتيم ؟))
من ذا الذى ، طلب منا و ما اعطيناه .
((چه كسى از ما خواهشى كرد كه به او عطا نكرده باشيم ؟))
من ذا الذى استقال (استغفر) من ذنبه فما غفرناه ؛
((چه كسى از ما طلب آمرزش كرد كه ما او را نيامرزيده باشيم ؟))
انا الذى اغفر الذنوب ، و استر العيوب ، و اغيث المكروب ، و ارحم الباكى الندوب و انا علام الغيوب ؛(84)
((منم خدايى كه گناهان را مى آمرزم و عيب ها را مى پوشانم و اندوهناكان را يارى مى رسانم و بر گريه كننده و زارى كننده رحم مى كنم و منم داناى امور آشكار و نهان .))

بقیه به تفضیل در ادامه مطلب....


ادامه مطلب


[ یک شنبه 6 مرداد 1392  ] [ 3:30 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

چرا در شب ضربت حضرت امیرالمومنین هنگام نماز مغرب در مسجد و نماز جماعت حضور نداشتند؟

مرحوم مجلسي به نقل بعضي از مورّخان نوشته است: در آن شب أمير‌المؤمنين ـ عليه السّلام ـ براي افطار به خانة اُمّ‌کلثوم ـ عليه السّلام ـ رفت، اُمّ‌کلثوم مي گويد: پدرم با يک قرص نان و مقداري نمک افطار کرد، حمد و ثناي خدا را به جا آورد و به نماز ايستاد و پيوسته در حال نماز بود، گاهي از اتاق بيرون مي‌رفت و به آسمان نگاه مي‌کرد، سورة «يس» را تا آخر تلاوت کرد، از حرکات أمير‌المؤمنين ـ عليه السّلام ـ در آن شب بوي شهادت و لقاي پروردگار استشمام مي‌شد، شب از نيمه گذشت بعد از تجديد وضو و پوشيدن لباس از اتاق بيرون رفت و از منزل خارج شد. اُمّ‌کلثوم اضافه مي‌کند: با مشاهدة اين حالات به حضور برادرم امام حسن ـ عليه السّلام ـ رفتم و جريان را تعريف کردم، امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ حرکت کرد و قبل از رسيدن أمير‌المؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد جامع کوفه به آن حضرت رسيد و گفت: هنوز ثلثي از شب باقي مانده است، چرا زود از خانه بيرون آمده‌ايد ؟
حضرت در جواب فرمود: نور ديدگانم، خوابي ديده‌ام که تعبيرآن شهادت من است. امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ خواست که همراه پدر باشد، حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ فرمود: پسرم تو را به حقّي که به گردنت دارم قَسَم مي‌دهم که به خانه بر‌گرد، امام حسن ـ عليه السّلام ـ به خانه بر‌گشت. أمير‌المؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد رفت، چند رکعت نماز خواند، با رسيدن وقت اذان بالاي مأذنه رفت و با صداي بلند اذان گفت، آن‌گاه به داخل مسجد باز‌گشت، خفتگان را که از جملة آنان ابن‌ملجم بود براي اقامة نماز بيدار کرد، سپس به سمت محراب رفت و به نماز ايستاد، همانند عادت هميشگي در نماز‌هاي فريضه و نافله رکوع و سجده را طول داد ؛ ابن‌ملجم ملعون بلند شد و در مقابل ستوني که امام ـ عليه السّلام ـ در کنار آن مشغول نماز بود، ايستاد، صبر کرد قرائت و رکوع و سجدة اول نماز امام تمام شد، امام ـ عليه السّلام ـ سر از سجده برداشت، در اين هنگام ابن‌ملجم شمشير را کشيد و بر سر آن حضرت زد.
راوي اضافه مي‌کند: مردمي که در مسجد بودند با شنيدن صداي آن حضرت از هر سو به طرف آن بزرگوار دويدند ؛ امام ـ عليه السّلام ـ را مشاهده کردند در حالي که دستمال خود را روي سر مي‌بست و خون بر صورت و محاسن او جاري بود و مي‌فرمود: اين همان وعده‌اي است که خدا و رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ داده‌اند.
جبرئيل أمين شهادت أمير‌المؤمنين ـ عليه السّلام ـ را ميان آسمان و زمين ندا داد.
حسنين ـ عليهما السّلام ـ از منزل بيرون آمده و راه مسجد را در پيش گرفتند، وقتي وارد مسجد شدند جماعتي از مردم مي‌خواستند حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ را سر پا نگه دارند تا نماز صبح را اقامه کند ولي امام ـ عليه السّلام ـ قادر بر ايستادن نبود، {به دستور پدر } امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ جلو ايستاد و فريضة صبح را به جاي آورد و أمير‌المؤمنين ـ عليه‌السّلام ـ نشسته و با اشاره نماز صبح را اقامه کرد.(1)
نکات زير از روايت فوق قابل استفاده است:
1. امام مجتبي ـ عليه‌السّلام ـ خواست همراه حضرت باشد ولي در جهت اطاعت از دستور پدر به خانه بر‌گشت. و البته هنوز وقت نماز صبح همه فرا نرسيده بود.
2. به دلايل زير نمازي که ضربة شمشير بر سر امام ـ عليه السّلام ـ اصابت کرد فريضة صبح نبوده است:
الف: امام فرادا (تنها) نماز مي‌خواند.
ب: در نزديکي محلّ نماز امام کسي نبود و مردم در گوشه و کنار مسجد مشغول نماز بودند و با شنيدن صداي امام ـ ـ عليه السّلام ـ به سوي آن حضرت دويدند.
ج: در عبارت فوق‌الذکر آمده بود: امام ـ عليه السّلام ـ از مأذنه پائين آمد، خفتگان را بيدار کرد و به جانب محراب رفت و به نماز ايستاد. همانگونه که مي دانيم 2 رکعت نافله نماز صبح قبل از نماز خوانده مي شود.
روشن است که امام ـ عليه السّلام ـ قبل از اقامة نافله به فريضه مشغول نمي‌شود.
بنا‌بر‌اين نمازي که در آن نماز، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ضربت خورده، نافله بوده است نه فريضه ؛
مؤيّد اين کلام فرمايش محدّث قمي(ره) در پاورقي منتهي‌الآمال است، وي چنين گفته است: آنچه از روايات مي‌شود آن است که نمازي که حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ در آن ضربت زده شده نافلة فجر بود ه است.(2)
بنابراين علّت عدم حضور امام حسن و امام حسين ـ عليهما‌السّلام ـ در حين ضربت خوردن پدر در مسجد جامع کوفه، نرسيدن وقت فريضة صبح بوده است، نه اين که براي نماز اول وقت و جماعت اهميّت قائل نباشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منتهي الامال، ج1، شيخ عباس قمي.
2. علي در محراب شهادت، تقي بينش.
3. شهادت امام علي(ع)، سيد احمد خاتمي.
4. امام بانگ نماز بر لب شهيد مي شود.
5. شهادت اميرالمومنين: علي زماني.
--------------------------------------------------------------------------------
(1) . مجلسي، محمّد‌باقر، بحار‌الأنوار، بيروت، دار احياء التراث‌ العربي، چاپ سوم، 1403 هـ ، ج42 ، صص283 - 276 با تلخيص.
(2) . قمي، عباس، منتهي‌الآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ سيزدهم، زمستان 1378، ج1، ص 329.

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 6 مرداد 1392  ] [ 3:23 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]