ضربت خوردن امام علی علیه السلام

ضربت خوردن امام علی علیه السلام

 

ضربت خوردن امام علی علیه السلام

 

 

خورشید فروزان حیات امام علی علیه السلام ، در افق روز نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در آسمان شهر کوفه به خون نشست و شمشیر مسموم نفاق و کین، فرق انسان عدالت گستری را شکافت که برترین خلق پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. آنان که می خواستند نور خدا را خاموش کنند، نمی دانستند که اراده الهی، بر مانایی علی علیه السلام استوار است و می بینیم که همچنان، کردار و گفتار امام مؤمنان، چراغ راه مردان خدا و حق جویان و یکتاپرستان جهان است.

 

 

امام علی علیه السلام ؛ تجسم عدالت


بررسی نهج البلاغه نشان می دهد که از دیدگاه امام علی علیه السلام ، عدالت در رأس ارزش های اسلامی قرار دارد و تمامی ارزش ها به عدالت بازمی گردد. در ارزیابی، مدیریت و قضاوت، عدالت، شرط اصلی است. با این حال، تجسّم عدالت، وجود مبارک خود امام علی علیه السلام بود. این معنا در سخن معروف توماس کارلایل، فیلسوف انگلیسی آمده است که گفت: «امام علی؛ ما را جز این نرسد که او را دوست بداریم و به او عشق ورزیم. در کوفه ناگهان به حیله کشته شد و شدت عدالتش موجب این جنایت گشت.» به سخن کارلایل می توان این جمله را افزود که در واقع، پافشاری امام علی علیه السلام بر اجرای احکام و پیروی از سیره پیامبر اسلام و پرهیز از انحراف در اداره حکومت، زمینه ساز توطئه بر ضد آن حضرت شد.
چشم انتظار دیدار پروردگار

 

در فرهنگ اسلامی، شهادت، هدف نیست، بلکه ابزار ایستادگی و پایداری در برابر تهاجم دشمنان دین است. هرگاه بستر ایثار و از خودگذشتگی فراهم شد، شهادت نیز پدیدار می شود. شهادت، وسیله ای است که در پیشگاه حضرت دوست، مقام و منزلت ویژه ای دارد و جایگاهی است برای ابراز تعبد و اخلاص در بندگی، و برای شهید شدن، چه کسی والاتر از امام موحدان، حضرت علی علیه السلام . انسان کاملی که به شهادت عشق می ورزید و واژه شهادت برایش نشاط آفرین بود.

 

در نامه 62 نهج البلاغه از زبان امام علی علیه السلام آمده است که من مشتاق ملاقات پروردگارم. آن حضرت، بهترین مرگ ها را کشته شدن در راه خدا می دانست و سوگند یاد کرده بود که هزار ضربه شمشیر بر من، آسان تر از مرگ در بستر در غیر بندگی خداست.


نوزده رمضان، سکوی پرواز ظاهری امام علی علیه السلام تا بی کران ها، زمان جدایی از خلق و رسیدن به محبوب واقعی بود.

 

 

از خلافت تا شهادت

 

حضرت علی علیه السلام بر آن بود تا آنجا که می شود، در پاسداری از اسلام و ارزش های آن تلاش کند و در این راه، افزون بر آیات قرآن، سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان الگوی عملی مورد توجه آن حضرت قرار داشت. بنابراین، در مسئله خلافت نیز همین معنا مورد توجه قرار گرفت و دوران کوتاه رهبری سیاسی جامعه اسلامی، نماد برجسته ای شد از شیوه حکومت علوی. مدت این خلافت و پایان آن را خوارزمی، از نویسندگان اهل سنت، در کتاب مناقب خود چنین آورده است:«مدت خلافت علی علیه السلام چهار سال و ده ماه بود که به دست ابن ملجم مرادی به شمشیر مضروب شد و این حادثه شوم، قبل از ورود به دهه سوم ماه رمضان روی داد».

 

 

اوج جنایت بشری



حادثه ای که به شهادت امام علی علیه السلام انجامید، یکی از بزرگ ترین جنایت های بشری است؛ زیرا ابن ملجم مرادی، هیچ آزاری از امام ندیده بود. امیرمؤمنان علی علیه السلام برای او سرا پا مهر و محبت و خیر و برکت بود، چنان که برای دیگران.



این فاجعه، به بدنامی برنامه ریزان و عامل آن انجامید و برای امام علی علیه السلام ، حیاتی بود بالاتر از حیات دنیوی. حادثه مسجد کوفه و واکنش امام، نمایشگر اوج انسانیت و جلوه ای از نمایش عدل علوی در تاریخ بشری است. نوزدهم رمضان سال چهلم هجری، شاهد مظلومیت علی علیه السلام و اوج بندگی برترین انسان عصر پس از پیامبر بود.

 


از صحنه کارزار تا دیدار پروردگار



به طور معمول، در اسلام، جهاد آنجا معنا پیدا می کند که به مرزهای اسلامی حمله شده و جامعه اسلامی یا بخشی از آن مورد تهدید قرار گرفته باشد. جنگ هایی که در زمان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام رخ داد، چنین بود. در عین حال، اگر جنگی شکل می گرفت و آتشی شعله ور می شد، سردار و سپهسالار آن و امیر جنگاوران و سربازان اسلام، کسی جز شیر خدا، حضرت علی علیه السلام نبود. ایشان در شب آخر عمر سراسر جهاد و تلاش خویش و در فردای فاجعه نوزدهم رمضان، خطاب به دخترش می فرماید: «دخترم! من تمام عمرم را در معرکه ها و صحنه های کارزار گذرانده و با پهلوانان و شجاعان نامی مبارزه ها کرده ام. چه بسیار یک تنه بر صفوف دشمن حمله برده و بزرگان رزم جوی عرب را به خاک و خون افکنده ام. ترسی از چنین اتفاقات ندارم، ولی امشب احساس می کنم دیدار حق فرا رسیده است».

 

 

سبک بار و بی قرار



انسان ها از مرگ گریزانند و از گرفتاری در چنگال آن هراسی همیشگی دارند. اسلام، بزرگانی را به جوامع بشری معرفی کرد که نه تنها از مرگ نمی ترسیدند، بلکه آن را به بازی می گرفتند. برجسته ترین شخص در سبک باری و در عین حال بی قراری درباره مرگ در راه خدا، امیرمؤمنان علی علیه السلام بود. صحنه های فراوانی در زندگی امام علی علیه السلام پدید آمد که شاهدی بر این معناست. برای نمونه، در جریان هجرت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ، در بستر ایشان خوابید و در واقع، در آغوش خطر آرمید. در جنگ بدر، نه تنها دلاوران قریش را به خاک انداخت، بلکه پشت ترس را نیز به خاک کشاند. در جنگ احد، بیش از هفتاد زخم برداشت، ولی پایداری اش، به اسلام و مسلمانان قوّت بخشید. از همه پرمعناتر اینکه، برای تأمین هزینه ازدواجش، زره خود را فروخت؛ زیرا به تعبیر پیامبر اسلام، به آن نیاز نداشت. آن انتظار و این بی قراری، درسحرگاه نوزدهم رمضان به وصال انجامید.

 

مدعیان حق و حق کشی

 

مسجد کوفه در نوزدهم ماه رمضان سال چهلم، محلی بود که پرده از چهره مسلمان نمایان برداشته شد. خوارج باقی مانده از جنگ نهروان، نورانیت خورشید را نمی دیدند و حق و باطل را به گونه ای یکسان در تاریکی می پنداشتند و تنها خود را مسلمان می دانستند. به تعبیر امام خمینی رحمه الله ، آنهایی که حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام را در محراب عبادت کشتند، مدعی اسلام بودند و با اسم اسلام، با اسلام جنگیدند. ایشان در جای دیگر، از عده ای یاد می کند که پیشانی شان از شدت طول سجده پینه بسته بود، ولی حق را کشتند. این مسئله و شهادت امام علی علیه السلام ، گواه مظلومیت و غربت آن امام همام است.
نوزده رمضان، از منظری دیگر

فاجعه نوزده رمضان سال چهلم هجری را از زبان ابن ملجم مرادی می توان این گونه بیان کرد: علی علیه السلام وارد مسجد شد و پس از آنکه با خدای خویش راز و نیاز کرد، راه پشت بام مسجد را در پیش گرفت و با ندای بلند، آواز اذان سر داد. آن گاه با صدای محبت آمیزش مرا برای نماز بیدار کرد. سپس در محراب به نماز ایستاد. لحظات سخت و سنگینی بود. همین که علی علیه السلام سر از سجده برداشت، بلافاصله شمشیرم را بالای سر بردم و با تمام قوا آن را فرود آوردم و درست بر جایی زدم که عمر و بن عبدود در جنگ خندق بر سر علی علیه السلام ضربه زده بود. این ضربت تا سجده گاهش را شکافت و خون فواره زد، ولی علی علیه السلام فقط ندا در داد: «به خدای کعبه رستگار شدم».

 

 

از هدایت به ضلالت



امام علی علیه السلام ، مقام امامت و پیشوایی امت اسلامی را بر عهده داشت. در کتاب شریف نهج البلاغه، به جایگاه رهبری و نیز وظایف حاکم جامعه دینی اشاره شده است. مبارزه با فساد و رهبران فاسد، بهره وری از دانش، بینش و مدیریت همراه با پیشینه درخشان و دارا بودن صفاتی چون مردم دوستی، خودسازی، هوشیاری، قاطعیت، هماهنگی در گفتار و کردار و دردمندی، از جمله نکاتی است که مورد توجه امام علی علیه السلام قرار گرفته است. با این عقیده، امیرمؤمنان پس از آنکه در مسجد کوفه هدف قرار گرفت، خطاب به ابن ملجم فرمود: «آیا من برای تو امام بدی بودم که با من این گونه رفتار کردی؟ آیا بر تو مهربان نبودم؟ آیا بیش از دیگران به تو عنایت نکردم؟ آیا عطایت را زیاد نکردم؟ زیرا امید داشتم که از گمراهی رهایی یابی و به هدایت رهنمون شوی».

 

 

مدارا با اسیر



بی تردید، فتوت و مردانگی، از ویژگی های اخلاقی است که بسیار مورد توجه و تأکید قرآن و آموزه های تربیتی پیشوایان معصوم علیهم السلام قرار گرفته است. دامنه این مردانگی در مورد آن بزرگواران چنان گسترده است که حتی گاه بر سر دشمنان دین نیز سایه افکنده است. یکی از جلوه های تاریخی و ماندگار اخلاق اسلامی، مسئله برخورد امیرمؤمنان علی علیه السلام با ابن ملجم مرادی است. در تاریخ آمده است که امام علی علیه السلام فرمود: «او اسیر شماست، به او نیکی کنید. محلی را که در آن زندانی است، وسیع قرار دهید. اگر من زنده ماندم، او را خواهم کشت یا اگر مایل بودم، خواهمش بخشید. اگر مُردم، او را یک ضربت بزنید، همان گونه که بر من ضربت زده است.» این وصیت را شهریار شعر ایران زمین، این گونه به نظم آورده است:

 

به جز از علی علیه السلام که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا

 

 

از زبان دشمن



بزرگی و بزرگواری امیرمؤمنان علی علیه السلام ، بدیهی و کتمان ناپذیر است و در قرآن کریم نیز آیات متعددی در این باره وجود دارد. جالب اینجاست که دشمنانش نیز این شخصیت بزرگ را ستوده اند. معاویه، دشمن سرسخت آن حضرت، پس از شنیدن خبر شهادت امام علی علیه السلام گفت: «کسی را از دست دادند که منبع دانش، برتری و نیکی بود و مقام برجسته ای داشت. نمی دانید اسلام، چه شخصیت دانشور، فضیلت گستر، پرسابقه و درخشنده ای را از دست داد.» این در حالی است که میزان دشمنی معاویه با آن حضرت، بر هیچ کس پوشیده نیست.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 6 مرداد 1392  ] [ 3:21 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نام فرزندان شیطان

نام فرزندان شیطان

     

نام فرزندان شیطان

 

از جمله مسائلی که در بحث و بررسی واژه "شیطان" مطرح کردنش ضروری است این است که : آیا شیطان این موجود وسوسه گر دارای ذریه و اولادی است؟ و در گمراه ساختن و به ضلالت کساندن افراد از غیر خود کمک می گیرد ؟ و یا آنکه مسئله ذریه و اولاد برای وی چیزی است نادرست و در به ضلالت کشاندن انسان ها خودش است و خودش؟

 

در پاسخ این گونه پرسش ها با توجه به مفاد آیات قرآنی و گفتار ائمه معصومین (ع) باید گفت: به یقین شیطان دارای ذریه و اولاد است و در گمراه کردن افراد نیز تنها نیست. برای اثبات صحت این گفتار دو آیه از قرآن و یک روایتی از امام صادق (ع) ذیلا ذکر مکنیم:

 

- در آیه 27 سوره اعراف می خوانیم : " انه یریکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم": شیطان ودار و دسته اش شما را از محلی میبینند که شما آنها را نمی بینید.

 

-در آیه 50 سوره کهف نیز می خوانیم : " افتتّخذنه و ذریّته اولیا من دونی و هم لکم عدوّ " : آیا او -شیطان-و ذریه اش را دوستان غیر از من میکیرید حال آنکه آنها به شما دشمن اند".

 

قطعا هر فرد منصفی با کمی دقت در مفاد ای دو آیه وهمچنین با تمجه به تعبیرات : "قبیله" ، "ذریه" ونیز ضمیر های جمع در : "لاترونهم ، هم ، لکم" در خواهد یافت که شیطان دارای اولاد و ذریه است و در گمراه شاختن افراد تنها نیست.

 

-امام صادق(ع): قسم به خداییکه محمد (ص) را به حق فرستاد عفریت و ابلیس ها بر مومن بیشتر از زنبوران بر گوشت اند!، ولی مومن از کوه محکمتر است زیرا کوه را با تبر می توان تراشید ولی مومن از دین خود کم نمی کند.

 

 البته تعداد اولاد و ذریه شیطان به لحاظ عدم محدودیتشان در هیچ موردی بیان نشده ، و انتظار تعیین تعدادشان نیز یک انتظار غیر عاقلانه به نظر می رسد.

 

فقط در بعضی از نوشته های مورخین ومحدثین شیعه نام بعضی از ذریه های ابلیس و شیطان ذکر گردیده ما نیز ذیلا آنها را ذکر می کنیم :

 

  1. "ابیض" که مردم را به خشم در می آورد.

 

  1. "وهار" که در خواب مومنین را آزار می کند و باعث اندوهشان می شود.

 

  1. "قفندر" که هر کس در خانه اش به مدت چهل روز "طنبور" نوازدوی بر تمام اعضایش می نشیند و غیرت را از او زایل می کند.

 

  1. "رکتبور" که موکل بازار هاست و سخن های لغو و بیهوده و قسم دوروغ و ستایش وتعریف های بی جا از متاع کردن را برای مردم زینت می دهد .

 

  1. "لاقیس" که وی موکل است در طهارت و نماز مردم را به وسوسه اندازد.

 

  1. "هفاف" که وی نیز موکل است ، مردم را در صحراها و بیابان ها اذیت رساند آنها را وسوسه کند.

 

  1. "ثبر" که مسئولیت گولاندن مصیبت زدگان و وادار ساختنشان به لطمه زدن ، و خراشیدن صورت، و چاک زدن گریبان را عهده دارد.

 

  1. "اعور" که وی با تحریک قوا و غریزه شهوانی مرد و زن و با شیوه موذیانه اش آن دو را به عمل ناشایست "زنا" وامی دارد.

 

  1. "داسم" که وی موظف است هر وقت مردی که بدون ادای سلام و جاری نمودن ذکر خدای تعالی وارد خانه می شود به همراهش داخل خانه شود ، و بین او با خوانواده اش ایجاد فتنه و نزاع کند ، و اگر آن مرد بدون گفتن نام خدا به خوردن طعام مشغول شود با وی غذا خورد.

 

  1. "مطرش" که مسئولیت جعل اخبار دروغ و خالی از حقیقت و جاری ساختن آن گونه اخبار را بر سر زبان های مردم به عهده دارد.

 

  1. "تمریح" که امام صادق(ع) فرمود: برای ابلیس (در گمراه ساختن افراد) کمک کننده ای است به نام "تمریح" که وی هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می کند.

 

  1. "قزح"،"ابن کوا" از امیر المومنین(ع) از " قوس قزح" سئوال کرد ، حضرت فرمود: "قوس قزح" مگو، زیرا "قزح" نام شیطان است ، بلکه بگو " قوس الله" و "قوس الرحمن".

 

  1. "زوال" مرحوم کلینی از "عطیه ابی المعزام" روایت کرده که وی گفت: در خدمت حضرت صادق(ع) بودم و از مردانی که دارای مرض "ابنه" بوده و هستند یاد کردم. حضرت فرمود:... "زوال" پسر ابلیس با آنها مشارکت می کند و آنها مبتلا به آن مرض می شوند...

 

  1. "لاقیس" یعقوب بن جعفر گفت: مردی از حضرت صادق(ع) از مساحقه(آمیزش) زن با زن دیگر سئوال کرد و حضرتفرمود: "راکبه و مرکوبه" هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: خدا بکشد "لاقیس" دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زن ها آورد. آن مرد سائل گفت: این عمل از اهل عراق آمده است. حضرت فرمود: سوگند به خدا که این عمل در زمان رسول خدا بوذ، قبل از آنکه عراق باشد.

 

  1. "متکون" که با تغییر شکل و خود را به صورت بزرگ و کوچک در آوردن مردم را گول میزند وبا این وسیله آنان را وادار به کناه می کند.

 

  1. "مذهب" که به صورت های مختلف ممثّل می شود ، مگر به صورت پیغمبر وبا وصیش.

 

  1. "خنزب" که بین شخص نماز گذار و نمازش حایل می شود، یعنی توجه قلب را از وی بر طرف می کند.

 

 در خبر است که "عثمان بن ابی العصر بن بشر" در خدمت

 

حضرت رسول اکرم(ص) عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت

 

من حایل می شود. حضرت فرمود: نام آن شیطان "خنزب"

 

 است، پس هر زمان از او ترسیدید به خدا پناه ببرید...

 

 

 

با توجه به مفاهیم عبارات و جملاتیکه ذکر گردیده درمی یابیم که

 

 ابلیس و شیطان به صورت یک فرمانده ویران گر است که نقش

 

فرماندهی را به عهده دارد و این ذریه هایش هستند که در اجرای فرمانش می کوشند، و با تلاش ها

 

 و شیوه های گوناگونشان و با تغییر شکل هایشان جوامع انسانی

 

 را به ضلالت و بد بختی می کشانند.


ادامه مطلب


[ شنبه 5 مرداد 1392  ] [ 4:45 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (1) ]

شیطان در شب قدر قدرت تزیین گناه در برابر چشمان انسان را ندارد


ا شیطان در شب قدر قدرت تزیین گناه در برابر چشمان انسان را ندارد ا

خبرگزاری شبستان: امام جمعه مشهد با بیان این که شیطان برای تباه کردن دین و دنیای انسان برنامه دارد، گفت: شیطان در شب قدر قدرت تزیین گناه در برابر چشمان انسان را ندارد.

 

آیت الله سید احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد، شب گذشته(23تیر) در جلسه درس تفسیر سوره مبارکه قدر اظهار کرد: انسان در امنیت، آرامش و راحتی خدا را اطاعت و عبادت کند، ظاهر بندگی است اما خود بندگی  نیست چرا که دارا بودن علائم بندگی خدا در یک عبادت و اطاعت ساده نیست.

 

وی با بیان این که یکی از معانی سلام در سوره مبارکه قدر بهشت است چرا که بهشت نقطه کمال انسان است، ابراز کرد: انسان به خاطر اوج‌گیری و لذتی که در عرصه عبودیت و بندگی انجام داده، لایق بهشت شده و لذت بهشت در برابر لذت های مادی بسیار متفاوت است.

 

امام جمعه مشهد با اشاره به اینکه بالاترین اوج‌گیری و لذت در بهشت برای انسان محقق می شود و انسان به مقام «راضیة مرضیة» می رسد، اظهار کرد: در شب قدر نیز چنین است و انسان به خاطر راز و نیاز با پروردگار به این مقام دست پیدا می کند.

 

نماینده مردم مشهد در مجلس خبرگان رهبری یکی از معانی دیگر سلام را امنیت و ایمن بودن انسان ها و موجودات از حوادث طبیعی عنوان کرد و ابراز داشت: از ویژگی های شب قدر این است که مردم در این شب ایمن از زور و سلطه شیطان هستند.

 

آیت الله علم الهدی با بیان این که شیطان برای تباه کردن دین و دنیای انسان برنامه دارد، گفت: شیطان در شب قدر قدرت تزیین گناه در برابر چشمان انسان را ندارد.

 

وی با تأکید بر این که بندگی خدا در مقاومت انسان نهفته شده است، ابراز کرد: جایی بندگی خدا سر دو راهی شهوت و ترک شهوت قرار گرفته است و کسی که مقاومت کند و از لذت گناه بگذرد به مقام بندگی خدا رسیده است.

 

آیت الله علم الهدی با بیان این که ملائکه به کسانی که به مقام صبر و مقاومت رسیده اند، سلام می کنند، افزود: در عرصه سیاسی اگر کسی دست خود را به دست جریان های سیاسی منحرف و آلوده بدهد، پست و مقام به سراغ او می آید، اما اگر مقاومت کرد هرچند از مقام و مسئولیت حذف می شود؛ اما به مقام بندگی خدا می رسد.

 

عضو مجلس خبرگان رهبری  با تاکید براینکه در شب قدر باید به گونه ای عبادت کنیم تا مورد سلام ملائکه قرار گیریم و سلام فرشته ها تضمینی باشد، تصریح کرد:  آخرین معنای سلام در سوره مبارکه قدر سلام ملائکه به مومنان در شب قدر تا طلوع فجر است.


ادامه مطلب


[ شنبه 5 مرداد 1392  ] [ 4:01 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

:.كيفيت نفوذ شيطان.:

:.كيفيت نفوذ شيطان.:
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

وسوسه شيطانى معمولا تدريجى و گام به گام است . او نمى تواند يك باره و ناگهانى بر انسان مسلط شود و او را به دام خود و بدبختى بكشاند. بلكه آرام آرام و گام به گام در او نفوذ مى كند تا بر او تسلط كامل يابد.
قرآن مى فرمايد: ((اى مردم ! از نعمت هاى حلال و پاكيزه خداوند كه در روى زمين است بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد، كه او دشمن آشكار شما است ))(107)
از اين آيه معلوم مى شود كه ، تسلط افكار شيطان بر انسان تدريجى و لحظه به لحظه است نه دفعى و ناگهانى . تمايلات شيطانى ، مقدماتى دارد كه اسيران شهوت ، كم كم در دامش گرفتار مى آيند، زمزمه هاى دوستان ناباب ، شركت در محافل نامناسب ، ترغيب و تشويق آلودگان ، جملگى از عوامل تدريجى انحراف اند. شيطان ، اول انديشه گناه و نيات سوء خود را ماهرانه و پنهانى به قلب انسان القا مى كند و كارهاى زشت و پليد او را در نظرش زيبا جلوه مى دهد و آواى خود را آرام آرام در گوش جانش سر مى دهد، تا آن كسى را كه آماده است به سراغ مطلوبش ببرد.
از آن جا كه شيطان اغواگرى و فريب است ، بايد زمينه اى مناسب براى نفوذ خويش داشته باشد. و اين زمينه ها مى تواند نقطه ضعف ها، حساسيت ها، محروميت ها، عقده ها و به طور كلى صفات منفى باشد.
اين گونه صفات ، راه فعاليت و نفوذ قطعى را براى شيطان باز مى گذارد و اسباب تسلط را برايش فراهم مى آورد.
بنابر اين ، شهوات سركش ، خود خواهى ها، حب جاه و مقام ، حب مال و منال ، حسادت ها، رقابت ها، شهرت طلبى و افزون خواهى ها، عقده هاى حقارت و خود كم بينى ها، همگى از دام هاى خطرناك شيطان اند. هر كس ‍ راه اين امراض روانى را ببندد، به دام شيطان نخواهد افتاد.
وسوسه هاى تدريجى شيطان ، همانند ميكرب هاى بيمارى زا هستند كه در همه جا وجود دارند. اما از نظر ابتلا، تنها آن گروه را مبتلا مى سازند كه بر اثر ضعف بنيه ، قدرت مقاومت در برابر ميكروب را ندارند، قرآن ، استيلا و تسلط شيطان را تنها بر كسانى مى داند كه او را دوست خود گرفته اند و به اغوا و فريب شيطان براى خداى يكتا شرك آورده اند.(108)
انسان در هر مرحله از ايمان ، يا در هر سن و سالى كه باشد، گاه گاه احساس ‍ مى كند كه نيروى توانمندى از درون ، او را به سوى گناهى مى خواند، كه اين گونه حالات بيش تر در سالهاى جوانى خود نمايى مى كند. در چنين حالتى ،
آدمى دچار وسوسه هاى شيطانى گرديده و با مختصر غفلتى ، ممكن است دچار لغزش شود. در اين شرايط، تنها راه نجات اين است كه انسان از قدرت پنهان الهى مدد جويد و از درگاه خداوند بخواهد تا در كنف حمايت خود، او را از شر شيطان صفتان يار و دمساز نشود و از شر آنها پيوسته خود را دور نگه دارد.


ادامه مطلب


[ جمعه 4 مرداد 1392  ] [ 1:33 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شهيد عبدالله عبدالهي

بر تابوتم يك جلد قرآن بگذاريد، تا مردم بدانند كه هدف من خدا بوده است و قرآن. نه هيچ چيز ديگر.  شهيد عبدالله عبدالهي

 يه روز که اومدم خونه چشماش سرخ شده بود نگاه کردم ديدم کتاب گناهان کبيره شهيد دستغيب تو دستاش گرفته
بهش گفتم: گريه کردي؟يه نگاهي به من کرد و گفت : راستي اگه خدا اينطوري که توي اين کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چي ميشه؟
مدتي بعد براي گروه خودشون يه صندوق درست کرده بود و به دوستاش گفته بود: هر کس غيبت بکنه 50 تومان بندازه توي صندوق بايد جريمه بديد تا گناه تکرار نشه
شهيد محمد حسن فايده به نقل از همسر شهيد

 


ادامه مطلب


[ جمعه 4 مرداد 1392  ] [ 1:18 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

رويکردهاي فرهنگي امام حسين در کودکي و نوجواني - رفتارهاي آموزشي امام حسين ع

رويکردهاي فرهنگي امام حسين در کودکي و نوجواني - رفتارهاي آموزشي امام حسين ع
يکي از رفتارهاي جالب امام در همان اعوان کودکي يا نزديک به نوجواني، آموزش احکام از سوي وي است. گرچه در اين باره شايد بيش از يک سند وجود ندارد اما توجه به همين منبع نشان مي دهد که وي به مباحث فرهنگي از همان سنين توجه کامل داشته است. تا جايي که به نظر مي رسد آن حضرت به ديگران از کودکان و ناآگاهان به دستوارت اسلامي نيز با ظرافت کامل، مباحث اسلامي را آموزش مي داده است. آ نچه در تاريخ معروف است داستان آموزش وضو به پيرمرد است. أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ مَرَّا عَلَي شَيْخٍ يَتَوَضَّأُ وَ لَا يُحْسِنُ فَأَخَذَا فِي التَّنَازُعِ يَقُولُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَنْتَ لَا تُحْسِنُ الْوُضُوءَ فَقَالا أَيُّهَا الشَّيْخُ كُنْ حَكَماً بَيْنَنَا يَتَوَضَّأُ كُلُّ وَاحِدٍ مِنَّا فَتَوَضَّئَا ثُمَّ قَالا أَيُّنَا يُحْسِنُ قَالَ كِلَاكُمَا تُحْسِنَانِ الْوُضُوءَ وَ لَكِنَّ هَذَا الشَّيْخَ الْجَاهِلَ هُوَ الَّذِي لَمْ يَكُنْ يُحْسِنُ وَ قَدْ تَعَلَّمَ الْآنَ مِنْكُمَا وَ تَابَ عَلَي يَدَيْكُمَا بِبَرَكَتِكُمَا وَ شَفَقَتِكُمَا عَلَي أُمَّةِ جَدِّكُمَا (بحارالانوار، مجلسي، ج 43 ص 319)
رفتار ديگر توجه ايشان به علم آموزي و تلاش در راستاي کسب مهارتهاي علمي است. داستان خط نوشتن آن حضرت يکي از اين نمونه هاست. چرا که يکي از کارهاي حضرت زهرا و حضرت علي اين بود که پيرو فرمان رسول الله مبني بر يادگيري علم ، امام حسين ع به همراه امام حسن درس مي خواندند و مي نوشتند. يک روز براي اينکه به مادرشان نشان دهند که چه کسي خط بهتر مي نويسد مسابقه گذاشتند که در پايان نزد پيامبر رفتند پيامبر فرمود هر دو قشنگ است نزد حضرت علي رفتند حضرت فرمود هر دو زيباست نزد حضرت زهرا رفتند آن حضرت فرمود صبر کنيد من اين گردنبد رشته رشته را باز کنم هر کدام که دانه هاي بيشتري جمع کرد او برنده است. (مجلسي بحار ج 43 ص 309)

http://www.askdin.com/thread14826.html


ادامه مطلب


[ جمعه 4 مرداد 1392  ] [ 1:10 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

از عکس‌العمل شیطان پس از شهادت امام حسین(ع) تا ران گنديده ابن زياد و خواب هنده همسر يزيد

از عکس‌العمل شیطان پس از شهادت امام حسین(ع) تا ران گنديده ابن زياد و خواب هنده همسر يزيد

ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آن‌ها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام(ع) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندان‌های آن حضرت در حالی که می‌فرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آن‌ها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و این‌ها حمزه و عباس هستند.
به گزارش گروه ویژه‌نامه محّرم باشگاه خبرنگاران، یکی از مسائل بسیار خواندنی که در کشمکش حرکت و قیام امام حسین(ع) به وقوع پیوسته معجزاتی است که از حضرت سیدالشهداء(ع) بسیار دیده شده، خواه زمان حرکت از مدینه خواه حتی پس از شهادت!

 
 
حضرت سیدالشهداء(ع) که از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامی که می‌خواستند از مدینه حرکت کنند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای نور دیده من، مرا اندوهناک مکن در بیرون رفتن از مدینه بسوی عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمودند: فرزند دلبند من حسین، در عراق، در زمینی که آنرا کربلا می‌گویند به تیغ ظلم و جفا کشته می‌شود.

سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، می‌دانم که شهید خواهم شد و چاره‌ای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل می‌کنم.

و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان می‌فرمایند: به خدا سوگند؛ می‌دانم در چه روزی کشته می‌شوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و می‌دانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و می‌خواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟

و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمین‌ها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت...

به احتمال قوی این نخستین معجزه‌ای بوده که از حضرت سیدالشهداء(ع) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کرده‌اند. متوسل در باب این معجزات می‌نویسد:

امام حسین(ع) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمی‌داشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی بر نداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنه‌ها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!

چشمه‌ای که بدست امام حسین(ع) نمایان شد

در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشکرگاه امام حسین(ع) آبی پیدا نمی‌شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر می‌دادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.

زمانی که کندند، چشمه  آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!

تو به سوی ما می آیی!

عصر روز تاسوعا عمر بن سعد لشکر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود. امام که در جلوی خیمه‌شان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب(س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب(س) صدای حمله  سپاه را از نزدیک می‌شنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و می‌گوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک می‌شود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمی‌دارند و می‌گویند: جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، به من فرمود: تو نزد ما می‌آیی!

خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.

خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!

محمد رفیع گرمرودی تبریزی می‌نویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش در خندق‌های اطراف چادرها افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کرده‌اید بسوی این آتش!

امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله  آن امام و یارانش را مسخره می‌نمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: الله‌اکبر، من دعوة ما اسرع اجابت‌ها، الله‌اکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.

بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!

در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهداء(ع) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایه‌های عرش خدا لرزید و آسمان‌ها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.

 پس صحیفه‌ای (نامه‌ای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننموده‌ایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف می‌سازیم، بدان که همه آسمان‌ها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمی‌آوریم و هر گونه که می‌خواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.

در آن هنگام تمام آسمان‌ها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاح‌هایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین(ع) بودند.

هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.

دیدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!

در تذکرة الشهداء، تألیف ملاحبیب‌الله کاشانی ماجرای جالبی از دیدار امام حسین(ع) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ایشان آمده که بی شک به معجزه‌ای می‌ماند.

در سرزمین هندوستان، سلطانی بود که «قیس» نام داشت و از محبان حضرت سیدالشهداء(ع) بود. وی در روز عاشورا به قصد شکار به صحرا رفت و آهوئی نظرش را جلب کرد و در پی آن از همراهانش جدا شد تا به دره‌ای رسید و آهو از نظرش ناپدید شد و ناگه شیر عظیمی در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قیس که حیران شده بود و از طرفی نیز خبر نداشت که امام حسین(ع) در کربلا است، روی به مدینه کرد و عرض نمود: یا اباعبدالله، مرا دریاب.

آن حضرت در همان حال که مشغول جنگ بود، به چشم برهم زدنی خود را به سلطان قیس رسانید و آن شیر را از او دفع نمود، سپس قیس نگاه کرد و بزرگواری را دید که چهره‌اش مانند خورشید می‌درخشید ولی بدنش از فراوانی جراحات جای سالمی نداشت، عرض کرد: جانم فدایت تو کیستی که مرا نجات دادی؟ حضرت فرمود: منم حسین بن علی بن ابیطالب که به او پناه بردی و استغاثه کردی.

سپس قیس عرض کرد: این زخم‌ها چیست بر بدنتان؟ حضرت بطور خلاصه ماجرای کربلا را برای وی نقل نمودند. قیس که بسیار متأثر شده بود عرض کرد: سرور من؛ مرا چندین هزار لشگر است، اجازه فرما تا به یاری شما بیاییم. حضرت فرمودند: ای قیس؛ به وعده  شهادت من بیش از چند ساعت نمانده... و سپس حضرت از مقابل سلطان قیس ناپدید گردیدند.

عکس‌العمل شیطان از شهادت سیدالشهدا (ع)

متوسل می‌نویسد: در روایت‌های خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهداء(ع) به خشم نمی‌اندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زین‌العابدین(ع) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آن‌ها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحه‌سرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.

همچنین در این زمینه به نقل از قدس آنلاین؛ در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین(ع) ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفاریت را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین؛ ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد(ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود.

ران گندیده ابن زیاد

یکی دیگر از معجزاتی که پس از شهادت حضرت به وقوع پیوست در باب ابن زیاد (علیه العنة) رخ داد به نحوی که در کتاب ریاض القدس مکتوب است، آمده است: ابن زیاد، بعد از دیدن سر مبارک سیدالشهداء(ع) و زدن چوب بر چهره مبارک ایشان، سر مقدس امام حسین(ع) را گرفت و در صورت ایشان نگاهی کرد، ناگهان دست نحسش لرزید و آن خورشید فروزنده به زانوی او فرود آمد، قطره خونی به ران او چکید که از لباس او گذشت و ران کثیف او را سوراخ کرد و از سوی دیگر بیرون آمد. پس از این واقعه ابن زیاد آن زخم را هر چه مداوا می‌کرد خوب نمی‌شد و چون به شدت بوی تعفن از ران پایش به مشام می‌رسید، به ناچار دائم بر آن عطر می‌مالید که بوی بد آن را دیگران استشمام نکند!

آه دل ام کلثوم

در تذکره الشهدا نقل شده است که سهیل می‌گوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) بر بالای نیزه بود، قصری را دیدم که پنج زن در آن نشسته بودند و در میان آن‌ها پیرزنی خمیده بود و چون سر مطهر به نزدیکی آن قصر رسید، پیرزن سنگی برداشت، و بر صورت امام حسین(ع) زد و به روایتی چنان با شدت آن سنگ را زد که از بالای نیزه سر مبارک بر روی زمین افتاد، ناگاه صدای ناله زنان و طفلان بلند شد.

پس چون ام کلثوم این صحنه را مشاهده کرد، بی طاقت گردید و گفت: خداوندا این زنانی را که در بالای این منظر، منزل دارند بزودی هلاک نما، هنوز دعای آن معصومه تمام نشده بود، که آن قصر خراب شد و آن زنان با جمعی بسیار هلاک شدند و سپس حضرت زینب(س) فرمودند: «الله‌اکبر، من دعوه ما اسرع اجابته»

خواب هنده زن یزید

یکی دیگر از ماجراهای مستند پس از شهادت امام حسین(ع) که در منابعی چون، بحارالانوار، الوقایع و الحوادث و منتخب نقل گردیده شده است ماجرای خواب هنده زن یزید است.

توسلی در این باره می‌نویسد: از هنده، زن یزید نقل شده است که گوید: شب هنگام به طرف رختخواب خود رفتم، دیدم دری از آسمان گشوده شد و فرشتگان دسته دسته به سوی سر مقدس امام حسین(ع) که نزد ما بود فرود می‌آمدند و می‌گفتند: السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیک یابن رسول‌الله.

ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آن‌ها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آن‌ها حرکت می‌کرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام حسین(ع) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندان‌های آن حضرت در حالی که می‌فرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آن‌ها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و این‌ها حمزه و عباس هستند.

هنده گوید: هراسان و ترسان از خواب بیدار شدم، ناگاه نوری دیدم که بر سر مطهر امام حسین(ع) می‌درخشد.

___________________________________________________________
منابع:

1- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق
2- روضة الشهداء
3- چهره درخشان حسین بن علی(ع)
4- تذکره الشهداء
5- ریاض القدس

6- بحارالانوار


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 3 مرداد 1392  ] [ 4:37 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شهيد علي آخوند رجبي

بدانيد، نماز خوب انسان را از فحشاء و منكر دور مي كند، نماز را با حضور قلب اقامه كنيد... شهيد علي آخوند رجبي

 هميشه پرسش هاي ناشيانه و مستقيم بهانه خوبي براي طفره رفتن از اصل موضوع بود.
ـ مسئول اين گروهان شما هستيد؟
ـ نه؛ من خدمت گزار گروهان هستم!( اشاره اي است به تعتبير حضرت امام(ره) به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر بگويند.

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 3 مرداد 1392  ] [ 1:17 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

القاب امام حسين ع

القاب امام حسين ع
کنيه امام حسين «ابو عبدالله» و کنيه‌ي مخصوصش «ابوعلي» است، و داراي القاب بسياري است؛ از جمله : عطشان ، مظلوم ، قتيل العبرات ، سيّد الشهدا ، ثارالله ، قتيل الله ، وترالله ، خامس اصحاب كسا ، وارث ، موضع سرّالله ، الدليل علي‌الله ، مجاهد ، شهيد ، رشيد ، غريب الغرباء ، شاهد ، حجت الله ، خازن الكتاب المسطور ، سفير الله ، عابد ، سيد شباب اهل جنه ، سفينه النجات ، مقتول ، زكي ، عبدالله ، وصي الله ، قتيل الكفره ، ولي الله ، سبط پيامبر ، آل الله ، ابوالشهداء ، ابوالاحرار ، ابوالمجاهدين ، خامس آل عبا ، خون خدا ، سلطان كربلا ، وترالموتور ، سريع العبره ، قتيل اشقياء .
http://www.rasekhoon.net/article/show-23600.aspx


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 3 مرداد 1392  ] [ 1:11 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

امام حسن مجتبی(ع)


img/daneshnameh_up/e/ec/Imam-Hasana.s

  • ولادت
  • ذکر امام در قرآن
  • در دوران خلافت پدر
  • جانشینی پس از شهادت پدر
  • امام پس از خلافت
  • صلح امام
  • امام پس از صلح تا شهادت
  • صورت و شمایل امام
  • شهادت امام
  • ثواب عزاداری و گریه بر امام حسن
  • شاگردان و یاران امام
  • همسران امام
  • فرزندان امام
  • گزیده سخنان امام



ولادت

در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.
تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.

نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیه‌ی عافیت و حرزهای مخصوص چشم‌زخم را خواندند.
 

ذکر امام در قرآن

ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیت‌ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.

رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.



img/daneshnameh_up/6/6d/imamhassan.jpg


امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمه‌ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها می‌گرفت.

این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع می‌رفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از وفات دست‌های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن نیز سال‌ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.

امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می‌کوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرده است( همانند شرکت در شورای شش نفره‌ ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پاره‌ای مأموریت‌های مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاست‌های عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچ‌یک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دوره‌ی 25 ساله شرکت ننموده است.



در دوران خلافت پدر

امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.



جانشینی پس از شهادت پدر

حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها.
 

امام پس از خلافت

امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.

پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایه‌های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد.
جاسوس‌های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه‌ی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.



صلح امام

مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می‌داند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.

بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی‌امیه به بنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.
 

امام پس از صلح تا شهادت

تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.
 

img/daneshnameh_up/f/f8/imamhassan1.jpg


صورت و شمایل امام

امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از همه شبیه‌تر بود. زیبایی بی‌نظیری داشت.رنگش سفید بود و اندکی متمایل به سرخ، چشمانش درشت و سیاه، و محاسنش انبوه. جثه‌ای قوی، تنومند و چهارشانه داشت. مویش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.

سیرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هیچ‌یک از اهل بیت عصمت علیهم السلام ممکن نیست. در زیارت جامعه خطاب به آنان می‌گوییم: « سروران من! ستایش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسید و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.»

امام حسن علیه السلام نه تنها از این خطاب مستثنی نیست بلکه به خصائصی از قبیل« سبط اکبر» بودن نیز برخوردار است.

حلم بی‌‌پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد.

معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکی در تاریخ نقل نشده است( همانند اینکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهی نشان داد.) و نیز نمونه‌هایی از استجابت دعا و نفرین‌های آن حضرت (همانند رطب دادن نخلی خشکیده به دعای او.) ولی اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غیب و پیشگویی‌ها تجلّی کرده است.
 

شهادت امام

تلاش موفق امام حسن برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجری به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسین علیه السلام، جنازه‌ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی‌امیه در بقیع به خاک سپرد.
 

ثواب عزاداری و گریه بر امام حسن

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سال‌ها پیش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گریه کند، چشمش روزی که دیده‌ها کور می شوند (روزقیامت)، کور نمی شود و هرکس در مصیبت او اندوهگین شود، روزی که همه دلها اندوهگین است، غم و اندوهی ندارد. زیارت حسن مایه‌ی استواری قدم‌ها در قیامت است.»
 

شاگردان و یاران امام

نام بیش از 30 نفر از شاگردان و یاران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است.
 

همسران امام

بررسی موضوع زنان امام حسن علیه السلام بسیار لازم است زیرا زشت‌ترین تهمتی که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق‌آمیز ازدواج‌ها و طلاق‌های اوست؛ تا جایی که برخی، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته‌اند.

مجموعه زنانی که نام خود و پدرشان در تاریخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده‌اند، صحیح یا ناصحیح، به ده نفر نمی‌رسد؛ و در حقیقت بنی‌امیه خواسته‌اند با تهمت لذت‌طلبی مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتی تحریف‌یافته تفسیر کنند.
 

فرزندان امام

کمترین عددی که درباره فرزندان حضرت نوشته‌اند 7 نفر و بیشترین عدد 23 نفر است. شیخ مفید ، فرزندان حضرت را 15 نفر می‌داند( هشت پسر و هفت دختر.)

از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نیز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نیاوردند و به همین جهت نسل تمامی سادات حسنی به آن دو پسر دیگر که فرزند پسر آورده اند زید و حسن مثنّی) منتهی می‌گردد. در سلسله سادات حسنی، دانشمندان، سلاطین، محدّثان و انقلابیون متعددی وجود دارد.
 

گزیده سخنان امام

علی‌رغم شخصیت منحصر به فرد امام حسن علیه‌السلام، متأسفانه مقدار سخنانی که از حضرتش باقی مانده، اندک است و این به خاطر فشارهای غاصبان خلافت و بنی‌امیه بوده است.
سخنانی که از حضرت به دست ما رسیده، در سه قالب اشعار ، احتجاجات واحادیث است که گونه سوم، گاه به صورت سخنرانی و گاه به صورت پاسخ به سؤالی یا جواب نامه‌ای بوده است.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 2 مرداد 1392  ] [ 10:10 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (1) ]