عمل چهارم
4ـ زيارت امير مؤمنان على(عليه السلام) در اين روز بسيار بافضيلت است.
در روايتى از ابن ابى نصر (يكى از ياران برجسته امام رضا(عليه السلام)) نقل شده است كه حضرت به وى فرمود: هرجا كه هستى سعى كن در روز عيد غدير، خود را به كنار قبر مطهّر اميرمؤمنان(عليه السلام)
برسانى، چراكه در اين روز خداوند گناهان بسيارى از مردان و زنان مسلمان را مى بخشد و دو برابر كسانى كه خداوند آنها را در ماه رمضان و شب قدر و شب عيد فطر از دوزخ آزاد مى كند، در چنين روزى از آتش جهنّم رهايى مى دهد!(9)
براى امير مؤمنان(عليه السلام) در اين روز زيارت هايى نقل شده است كه معروفترين آن، زيارت معروف «امين الله» است كه در بخش زيارات (صفحه 260) گذشت و مى توان آن را از نزديك و يا از راه دور، خطاب به اميرمؤمنان(عليه السلام) خواند و همچنين زيارت مخصوصه اميرمؤمنان در روز عيد غدير كه در صفحه 280 گذشت.
ادامه مطلب
عمل پنجم
5ـ امام رضا(عليه السلام) فرمود: در چنين روزى كه روز عيد و تبريك گفتن به يكديگر است، مناسب است مؤمنان وقتى به يكديگر مى رسند اين جملات را بگويند:
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَالاَْئِمَّةِ
ستايش خاص خدايى است كه قرار داد ما را از تمسك جويان به ولايت اميرمؤمنان و ساير امامان
عَلَيْهِمُ السَّلامُ.(10)
ادامه مطلب
عمل ششم
6ـ در چنين روزى وقتى برادر مؤمنت را ملاقات كردى بگو:
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى اَكْرَمَنا بِهذَا الْيَوْمِ، وَجَعَلَنا مِنَ الْمُؤْمِنينَ، وَجَعَلَنا مِنَ
ستايش خاص خدايى است كه گرامى داشت ما را به اين روز و قرارمان داد از ايمان آورندگان و قرارمان داد از
الْمُوفينَ بِعَهْدِهِ اِلَيْنا، وَميثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ، مِنْ وِلايَةِ وُلاةِ اَمْرِهِ،
وفاكنندگان به عهدى كه با ما كرده بود و پيمانى كه با ما بسته بود از ولايت سرپرستان امر دين او
وَالْقُوّامِ بِقِسْطِهِ، وَلَمْ يَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدينَ وَالْمُكَذِّبينَ بِيَوْمِ الدّينِ.(11)
و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منكران و تكذيب كنندگان روز جزا.
ادامه مطلب
عمل هفتم
7ـ دعاى ندبه را در اين روز بخواند(12)، كه در بخش دعاهاى معروف (صفحه 189) گذشت.
ادامه مطلب
عمل هشتم
8ـ مرحوم «سيّد بن طاووس» به سند صحيح از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه در روز غدير، دو ركعت نماز بخوان، پس از نماز به سجده برو و صد مرتبه خدا را شكر كن (مثلاً بگو: شكراً لِلّه) و سر از سجده بردار و اين دعا را بخوان:
اَللّـهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُكَ بِاَنَّ لَكَ الْحَمْدَ، وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ، وَاَنَّكَ واحِدٌ اَحَدٌ
خدايا از تو درخواست كنم بدان كه از براى توست ستايش يگانه اى كه شريك ندارى و تويى يكتاى يگانه اى
صَمَدٌ، لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً اَحَدٌ، وَاَنَّ مُحَمّداً عَبْدُكَ
بى نياز كه فرزندى ندارى و فرزند كسى نيستى و نيست برايت همتايى هيچ كس و براستى محمّد بنده
وَرَسُولُكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يا مَنْ هُوَ كُلَّ يَوْم فى شَاْن، كَما كانَ مِنْ
و رسول توست درودهاى تو بر او و آلش باد اى كه هر روز دركارى هستى چنانچه از
شَاْنِكَ اَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَىَّ، بِاَنْ جَعَلْتَنى مِنْ اَهْلِ اِجابَتِكَ، وَاَهْلِ دِينِكَ
شأن تو بود كه بر من تفضل فرمودى به اين كه مرا از اهل اجابتت و از اهل دينت
وَاَهْلِ دَعْوَتِكَ، وَوَفَّقْتَنى لِذلِكَ فى مُبْتَدَءِ خَلْقى، تَفَضُّلاً مِنْكَ وَكَرَماً
و اهل دعوتت قرار دادى و موفقم داشتى بدان در آغاز آفرينشم از روى تفضل و كرم
وَجُوداً، ثُمَّ اَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً، وَالْجُودَ جُوداً، وَالْكَرَمَ كَرَماً، رَاْفَةً
و بخششت سپس دنبال آوردى اين فضل را به فضلى دگر و اين بخشش را به بخششى دگر و اين كرم را به كرمى دگر كه آن هم
مِنْكَ وَرَحْمَةً، اِلى اَنْ جَدَّدْتَ ذلِكَ الْعَهْدَ لى تَجْديداً بَعْدَ تَجديدِكَ
از روى مهر و رحمتت بود تا بدان جا كه تازه كردى اين عهد را برايم از نو پس از تجديد
خَلْقى، وَكُنْتُ نَسْياً مَنْسِيّاً ناسِياً ساهِياً غافِلاً، فَاَتْمَمْتَ نِعْمَتَكَ بِاَنْ
آفرينشم در صورتى كه من در فراموشى بودم و فراموشكارى و بى خبرىو غفلت پس تو نعمتت را بر من تمام كردى به اين كه آن را به
ذَكَّرْتَنى ذلِكَ، وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَىَّ، وَهَدَيْتَنى لَهُ، فَلْيَكُنْ مِنْ شَاْنِكَ يا اِلهى
يادم انداختى و بدان بر من منّت نهادى و بر آن راهنماييم كردى پس همچنان بايد از شأن تو باشد اى معبود
وَسَيِّدى وَمَولاىَ اَنْ تُتِمَّ لى ذلِكَ، وَلاتَسْلُبَنيهِ حَتّى تَتَوَفّانى عَلى ذلِكَ،
و آقا و مولاى من كه تمام كنى برايم آن نعمت را و از من سلب نفرمايى آن را تا هنگامى كه بميرانيم بر آن
وَاَنتَ عَنّى راض، فَاِنَّكَ اَحَقُّ الْمُنعِمينَ اَنْ تُتِمَّ نِعمَتَكَ عَلَىَّ، اَللّـهُمَّ
در حالى كه تو از من خشنود باشى كه براستى تو سزاوارترين نعمت بخشانى كه نعمتت را بر من به پايان رسانى خدايا
سَمِعْنا وَاَطَعْنا وَاَجَبْنا داعِيَكَ بِمَنِّكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ غُفْرانَكَ رَبَّنا وَاِلَيْكَ
شنيديم و پيروى كرديم و خواننده ات را اجابت كرديم به لطف تو پس از آن توست حمد و آمرزشت را خواهانيم پروردگارا و به سوى توست
الْمَصيرُ، امَنّا بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَبِرَسُولِهِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ
بازگشت ايمان داريم به خداى يگانه اى كه شريك ندارد و به رسولش محمّد صلى اللّه عليه و
وَآلِهِ،وَصَدَّقْنا وَاَجَبْنا داعِىَ اللهِ،وَاتَّبَعْنَاالرَّسُولَ فى مُوالاةِ مَوْلينا وَمَوْلَى
آله و تصديق كرديم و اجابت كرديم داعى خدا را و پيروى كرديم از رسول (او) در مورد دوستى و اطاعت مولايمان و مولاى
الْمُؤْمِنينَ، اَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ اَبيطالِب، عَبْدِاللهِ وَاَخى رَسُولِهِ،
مؤمنان امير مؤمنان على بن ابى طالب بنده خدا و برادر رسول او
وَالصِّدِّيقِ الاَْكْبَرِ، وَالْحُجَّةِ عَلى بَرِيَّتِهِ، اَلمُؤَيِّدِ بِهِ نَبِيَّهُ وَدينَهُ الْحَقَّ
و صديق اكبر و حجت او بر آفريدگانش آن كه خداوند پيامبرش و دين حق
الْمُبينَ، عَلَماً لِدينِ اللهِ، وَخازِناً لِعِلْمِهِ، وَعَيْبَةَ غَيْبِ اللهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّ اللهِ،
آشكارش را بوسيله او تاييد كرد نشانه و پرچم دين خدا و خزينه دار دانش او و گنجينه غيب خدا و جايگاه راز خدا
وَاَمينَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ، وَشاهِدَهُ فى بَرِيَّتِهِ، اَللّـهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً
و امين خدا بر خلق او و گواه او در آفريدگانش خدايا اى پروردگار ما ما شنيديم منادى
يُنادى لِلاْيمانِ، اَنْ امِنُوا بِرَبِّكُمْ فَـامَنّا، رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا، وَكَفِّرْ عَنّا
را كه ندا مى كرد براى ايمان (و مى گفت) ايمان آوريد به پروردگارتان پروردگارا ما هم ايمان آورديم پس بيامرز گناهانمان را و بديهامان
سَيِّئاتِنا، وَتَوَفَّنا مَعَ الاَْبْرارِ، رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِكَ، وَلا
را پوشيده دار و ما را با نيكان بميران پروردگارا عطا كن به ما چيزى را كه بوسيله فرستادگانت به ما وعده دادى و
تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيمَةِ، اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ، فَاِنّا يا رَبَّنا بِمَنِّكَ وَلُطْفِكَ اَجَبْنا
در روز رستاخيز رسوايمان مكن كه براستى تو خلف وعده نمى كنى، پس ما اى پروردگار به احسان و لطف تو اجابت كرديم
داعِيَكَ، وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ، وَصَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ، وَكَفَرْنا
داعى تو را و پيروى كرديم از رسول تو و تصديقش كرديم و نيز تصديق كرديم مولاى مؤمنان را و كافر شديم
بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّيْنا، وَاحْشُرْنا مَعَ اَئِمَّتِنا، فَاِنّا بِهِمْ
به جبت و طاغوت (غاصبان حقوق آن حضرت) پس والى ما گردان آن را كه ما به ولايت برگزيديم و با امامانمان محشورمان كن كه براستى ما بديشان
مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ، وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ، امَنّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِيَتِهِمْ، وَشاهِدِهِمْ
ايمان و اعتقاد داريم و تسليم آنانيم ايمان داريم بر نهانشان و آشكارشان و حاضرشان
وَغائِبِهِمْ، وَحَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَرَضينا بِهِمْ اَئِمَّةً وَقادَةً وَسادَةً، وَ حَسْبُنا بِهِمْ
و غايبشان و زنده شان و مرده شان و خشنوديم به امامتشان و آقاييشان و همانها ما را در
بَيْنَنا وَبَيْنَ اللهِ دُونَ خَلْقِهِ، لا نَبْتَغى بِهِمْ بَدَلاً، وَلا نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَليجَةً،
مابين خود و خدا از ساير خلق كافى هستند نجوييم بجاى ايشان بدلى ونگيريم جز ايشان همدمى (يا معتمدى)
وَبَرِئْنا اِلَى اللهِ مِنْ كُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنَ الاَْوَّلينَ
و بيزارى جوييم به درگاه خدا از هر كه برپا كند در برابرشان جنگى از جن و انس از اوّلين
وَالاْخِرينَ، وَ كَفَرْنا بِالْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالأَوْثانِ الأَرْبَعَةِ، وَاَشْياعِهِمْ
و آخرين و كافر شديم به جبت و طاغوت و بتهاى چهارگانه و دنبال روندگان
وَاَتْباعِهِمْ، وَكُلِّ مَنْ والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ، مِنْ اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى آخِرِهِ،
و پيروانشان و هر كه دوستشان دارد از جن و انس از آغاز روزگار تا پايان آن
اَللّـهُمَّ اِنّا نُشْهِدُكَ اَنـّا نَدينُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ الُ مُحَمَّد، صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ
خدايا تو را گواه مى گيريم كه ما متدين هستيم بدانچه متدين شد بدان محمّد و آل محمّد درود خدا بر او
وَعَلَيْهِمْ، وَقَوْلُنا ما قالُوا، وَدينُنا ما دانُوا بِهِ، ما قالُوا بِهِ قُلْنا، وَما دانُوا بِهِ
و برايشان باد و گفتار ما همان است كه آنها گفتند و دين ما همان است كه آنها متدين بدان بودند هرچه را آنان گفتند ما هم گفتيم و هرچه را آنان متدين شدند
دِنّا، وَما اَنْكَرُوا اَنْكَرْنا، وَمَنْ والَوْا والَيْنا، وَمَنْ عادَوْا عادَيْنا، وَمَنْ لَعَنُوا
ما هم شديم و هرچه را انكار كردند ما انكار كرديم و هركه را دوست داشتند دوست داريم و هر كه را دشمن دارند دشمن داريم و هر كه را لعن كردند
لَعَنّا، وَمَنْ تَبَرَّؤُا مِنْهُ تَبَرَّاْنا مِنْهُ، وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَيْهِ تَرَحَّمْنا عَلَيْهِ، آمَنّا وَ
لعن كنيم و از هر كه بيزارى جستند بيزارى جوئيم و بر هر كه ترحم كردند ترحم كنيم ايمان آورديم
سَلَّمْنا، وَ رَضينا وَ اتَّبَعْنا مَوالِيَنا صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ، اَللّـهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِكَ
و تسليم و خشنود گشتيم و پيروى كرديم از سرورانمان درودهاى خدا بر ايشان باد خدايا پس تو آن را براى ما تكميل كن
وَلاتَسْلُبْناهُ، وَ اجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا، وَلا تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً، وَاَحْيِنا
و از ما سلب مفرما و آن را پايگاهى ثابت در پيش ما قرار ده وپايگاه عاريت و موقتش قرار مده و زنده مان
ما اَحْيَيْتَنا عَلَيْهِ، وَاَمِتْنا اِذا اَمَتَّنا عَلَيْهِ، الُ مُحَمَّد اَئِمَّتُنا، فَبِهِمْ نَاْتَمُّ وَاِيّاهُمْ
دار بر همان تا هرگاه كه زنده مان دارى و بميرانمان بر آن هرگاه ميراندى مان، آل محمّد پيشوايان مايند به آنها اقتدا كنيم و آنان را
نُوالى، وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللهِ نُعادى، فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَمِنَ
دوست داريم و دشمنشان را كه دشمن خداست دشمن داريم پس ما را در دنيا و آخرت با ايشان قرار ده و از
الْمُقَرَّبينَ، فَاِنّا بِذلِكَ راضُونَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ.
مقربان درگاهت گردان كه براستى ما به همان خشنوديم اى مهربانترين مهربانان.
س از پايان دعا، بار ديگر به سجده برو و صد مرتبه الحمد لله و صد مرتبه شكراً للهِ بگو.
امام(عليه السلام) در ادامه فرمود: هر كس كه اين عمل را بجا آورد، پاداش كسى را دارد كه در روز غدير، نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده و با آن حضرت
بيعت كرده است.(13) (مرحوم محدّث قمى مى گويد: بهتر است كه اين نماز نزديك ظهر انجام شود كه مقارن نصب حضرت على(عليه السلام)به خلافت بوده است).
ادامه مطلب
عمل نهم
9ـ از «شيخ مفيد»(رحمه الله) نقل شده است كه اين دعا را در روز «غدير» مى خوانى:
اَللّهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد نَبِيِّكَ، وَعَلِىٍّ وَلِيِّكَ، وَالشَّاْنِ وَالْقَدْرِ الَّذى
خدايا از تو درخواست كنم به حق محمّد پيامبرت و به حق على ولى تو و بدان منزلت و مرتبه اى كه بدان
خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ خَلْقِكَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَعَلِىٍّ، وَاَنْ تَبْدَءَ بِهِما
وسيله آن دو را از ساير مخلوق خود اختصاص دادى كه درود فرستى بر محمّد و على و از آنان شروع كنى
فى كُلِّ خَيْر عاجِل، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد الاَْئِمَّةِ الْقادَةِ،
در دادن هر خيرى كه فورى است خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد پيشوايان رهبر
وَالدُّعاةِ السّادَةِ، وَالنُّجُومِ الزّاهِرَةِ، وَالاَْعْلامِ الْباهِرَةِ، وَساسَةِ الْعِبادِ،
و خوانندگان بزرگ و سرور و ستارگان درخشان و نشانه هاى فروزان و تدبيركنندگان كار بندگان
وَاَرْكانِ الْبِلادِ، وَالنّاقَةِ الْمُرْسَلَةِ، وَالسَّفينَةِ النّاجِيَةِ، اَلْجارِيَةِ فِى اللُّجَجِ
و پايه هاى جاهاى آباد و ناقه فرستاده شده و كشتى نجات كه روان است در درياهاى
الْغامِرَةِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، خُزّانِ عِلْمِكَ، وَاَرْكانِ
ژرف پرآب خدايا درود فرست بر محمّد و آل محمّد گنجينه هاى دانشت و پايه هاى
تَوْحِيدِكَ، وَدَعآئِمِ دينِكَ، وَمَعادِنِ كَرامَتِكَ، وَصَفْوَتِكَ مِنْ بَرِيَّتِكَ،
محكم توحيد تو و ستونهاى دين تو و معدنهاى كرامتت و برگزيدگان از خلقت
وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، اَلاَْتْقِيآءِ النُّجَبآءِ الاَْبْرارِ، وَالْبابِ الْمُبْتَلى بِهِ
و بهترين آفريدگانت آن پرهيزكاران و برگزيدگان نيكوكار و درگاهى كه مورد ابتلاى مردم است
النّاسُ، مَنْ اَتاهُ نَجى، وَمَنْ اَباهُ هَوى، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ
هر كه بدان درگاه آمد نجات يافت و هركه سرباز زد سقوط كرد خدايا درود فرست بر محمّد و آل
مُحَمَّد، اَهْلِ الذِّكْرِ الَّذينَ اَمَرْتَ بِمَسْئَلَتِهِمْ، وَذَوِى الْقُرْبَى الَّذينَ اَمَرْتَ
محمّد اهل ذكرى كه دستور فرمودى بپرسش مسائل از آنها و خويشاوندانى كه دستور فرمودى
بِمَوَدَّتِهِمْ، وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ، وَجَعَلْتَ الْجَنَّةَ مَعادَ مَنِ اقْتَصَّ اثارَهُمْ، اَللّهُمَّ
به دوست داشتنشان و حقشان را واجب كردى و بهشت را بازگشتگاه (و سرمنزل) كسى قرار دادى كه آثارشان را پيروى كند خدايا
صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، كَما اَمَرُوا بِطاعَتِكَ، وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِيَتِكَ،
درود فرست بر محمّد و آل محمّد چنانچه دستور پيروى تو را دادند و از نافرمانيت نهى كردند
وَدَلُّوا عِبادَكَ عَلى وَحْدانِيَّتِكَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد نَبِيِّكَ
و بندگانت را به يگانگيت راهنمايى كردند خدايامن از تو مى خواهم به حق محمّد پيامبرت
وَنَجيبِكَ، وَصَفْوَتِكَ وَاَمينِكَ، وَرَسُولِكَ اِلى خَلْقِكَ، وَبِحَقِّ
و گرامى و برگزيده و امين تو و فرستاده ات بسوى خلق و به حق
اَميرِالْمُؤْمِنينَ، وَيَعْسُوبِ الدّينِ، وَقآئِدِ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ، اَلْوَصِىِّ الْوَفِىِّ،
اميرمؤمنان و پيشواى دين و رهبر سفيدرويان آن وصى با وفا
وَالصِّدّيقِ الاَْكْبَرِ، وَالْفارُوقِ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالشّاهِدِ لَكَ، وَالدّالِّ
و صديق اكبر و جداكننده بين حق و باطل و گواه تو و راهنمايى كننده
عَلَيْكَ، وَالصّادِعِ بِاَمْرِكَ، وَالْمُجاهِدِ فى سَبيلِكَ، لَمْ تَاْخُذْهُ فيكَ لَوْمَةُ
بر تو و آشكار كننده دستورت و جهادكننده در راهت آن كه نگيردش (و ناراحتش نكند) درباره تو ملامت
لائِم، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْيَوْمِ
ملامت كننده اى كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و مرا قرار دهى در اين روزى
الَّذى عَقَدْتَ فيهِ لِوَلِيِّكَ الْعَهْدَ فى اَعْناقِ خَلْقِكَ، وَاَكْمَلْتَ لَهُمُ الدّينَ مِنَ
كه بستى براى ولى خود پيمان (امامت) را در گردن خلق خود و كامل گرداندى براى آنها دين را از
الْعارِفينَ بِحُرْمَتِهِ، وَالْمُقِرّينَ بِفَضْلِهِ، مِنْ عُتَقآئِكَ وَطُلَقائِكَ مِنَ النّارِ،
عارفان به حرمتش و اقراركنندگان به فضل او از آزادشدگان و رهاشدگانت از آتش
وَلا تُشْمِتْ بى حاسِدِى النِّعَمِ، اَللّـهُمَّ فَكَما جَعَلْتَهُ عيدَكَ الاَْكْبَرَ،
و شاد مكن نسبت به من حسودانم را در نعمتهايت خدايا چنانچه آن را عيد بزرگ خود قرار داده اى
وَسَمَّيْتَهُ فِى السَّمآءِ يَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ، وَفِى الاَْرْضِ يَوْمَ الْميثاقِ
و ناميدى آن را در آسمان روز عهد معهود و در زمين روز پيمان گرفتن
الْمَاْخُوذِ، وَالْجَمْعِ الْمَسْئُولِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَقْرِرْ بِهِ
و انجمن بازخواست شده درود فرست بر محمّد و آل محمّد و روشن كن بوسيله اش ديدگان
عُيُونَنا، وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا، وَلا تُضِلَّنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا، وَاجْعَلْنا لاَِنْعُمِكَ مِنَ
ما را و گردآور بدستش پراكندگى ما را و گمراهمان مكن پس از آن كه هدايتمان كردى و قرارمان ده از سپاسگزاران
الشّاكِرينَ، يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ، اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْيَوْمِ،
نعمتهايت اى مهربانترين مهربانان ستايش خاص خدايى است كه شناساند به ما فضيلت اين روز را
وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ، وَكَرَّمَنا بِهِ، وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ، وَهَدانا بِنُورِهِ، يا رَسُولَ
و بينامان كرد به حرمت اين روز و گراميمان داشت بدان و شرافتمان داد به معرفتش و هدايتمان كرد به نورش اى رسول
اللهِ يا اَميرَالْمُؤمِنينَ،عَلَيْكُما وَعَلى عِتْرَتِكُما وَعَلى مُحِبِّيكُما مِنّى اَفْضَلُ
خدا اى اميرمؤمنان بر شما و بر عترت شما و بر دوستان شما بهترين
السَّلامِ ما بَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَبِكُما اَتَوَجَّهُ اِلَى اللهِ رَبّى وَرَبِّكُما فى
سلام و درود من باد تا برپاست شب و روز و بوسيله او رو كنم بسوى خدا پروردگار من و پروردگارتان در
نَجاحِ طَلِبَتى، وَقَضآءِ حَوآئِجى، وَتَيْسيرِ اُمُورى، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ
موفق شدن به مقصودم و برآورده شدن حاجاتم و آسان شدن كارهايم خدايا از تو خواهم
بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَلْعَنَ
به حق محمّد و آل محمّد كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و لعنت كنى
مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْيَوْمِ،وَاَنْكَرَ حُرْمَتَهُ، فَصَدَّ عَنْ سَبيلِكَ لاِِطْفآءِ نُورِكَ،
كسى را كه انكار كند حق اين روز را و انكار كند حرمتش را وجلوگيرى كرد از راه تو براى خاموش كردن نورت
فَاَبَى اللهُ اِلاَّ اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّد نَبِيِّكَ، وَاكْشِفْ
ولى خدا هم نمى خواهد جز آن كه نورش را آشكار كند خدايا گشايش ده به كار خاندان محمّد پيامبرت و برطرف كن
عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ الْكُرُباتِ، اَللّهُمَّ امْلاَءِ الاَْرْضَ بِهِمْ عَدْلاً،
از ايشان و بوسيله ايشان از اهل ايمان گرفتاريها و محنتها راخدايا پركن زمين رابوسيله ايشان از عدل و داد
كَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، وَ اَنْجِزْلَهُمْ ما وَعَدْتَهُمْ، اِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ.(14)
چنانچه پر شده از ستم و بيداد و وفا كن براى آنها آنچه را وعده دادى به آنها كه براستى تو خلف وعده نمى كنى.
ادامه مطلب
عمل دهم
10ـ به سبب عظمت روز «غدير» و مباركى و ميمنت آن، مناسب است كه برادران مؤمن، با يكديگر در اين روز، عقد اخوّت و برادرى بخوانند و پيوند برادرى و همكارى را ميان خويش عميق تر سازند.
مرحوم «حاجى نورى» در «مستدرك الوسائل» مى گويد: دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود بگذار و بگو:
واخَيْتُكَ فِى اللهِ، وَصافَيْتُكَ فِى اللهِ، وَصافَحْتُكَ فِى اللهِ، وَعاهَدْتُ اللهَ
برادر شدم با تو در راه خدا و دوست باصفايت شدم در راه خدا و مصافحه كردم با تو در راه خدا وعهد كردم با خدا
وَمَلائِكَتَهُ وَكُتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَاَنْبِيآئَهُ، وَالاَْئِمَّةَ الْمَعْصُومينَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ،
و فرشتگانش و كتابهايش و رسولانش وپيمبرانش و امامان معصومين عليهم السلام
عَلى اَنّى اِنْ كُنْتُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفاعَةِ، وَاُذِنَ لى بِاَنْ اَدْخُلَ الْجَنَّةَ،
بر اين كه اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم و اجازه ام دادند كه
لا اَدْخُلُها اِلاّ وَاَنْتَ مَعى
داخل بهشت گردم داخل نشوم جز با تو
آنگاه برادر مؤمن مى گويد:
قَبِلْتُ.
قبول كردم
آنگاه بگو:
اَسْقَطْتُ عَنْكَ جَميعَ حُقُوقِ الاُْخُوَّةِ، ما خَلاَ الشَّفاعَةَ وَ الدُّعآءَ وَ الزِّيارَةَ.(15)
و ساقط كردم از تو تمامى حقوق برادرى را جز شفاعت و دعا و زيارت.
در اين صورت، وقتى كه طرف مقابل قبول كرد، برادر معنوى يكديگر خواهند شد و چون وظيفه اخوّت بسيار سنگين است، همه حقوق برادرى را جز زيارت، دعا و شفاعت به يكديگر مى بخشند.
ادامه مطلب
فضیلت روز غدیر
فضيلت اين روز:
روز هيجدهم ذى الحجّه، يادآور روز مهمّى در تاريخ است. روزى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على(عليه السلام) به امامت و ولايت بر امّت را به آنان ابلاغ كرد. و آن جا بود كه آيه (اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى، وَ رَضيتُ لَكُمُ الاْسْلامَ دِيناً)(1) نازل شد. و خداوند با برگزيدن على(عليه السلام) به امامت امّت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم ترين اعياد ناميد، همان گونه كه در روايات بر اهمّيّت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.
فضيلت اين روز:
روز هيجدهم ذى الحجّه، يادآور روز مهمّى در تاريخ است. روزى است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على(عليه السلام) به امامت و ولايت بر امّت را به آنان ابلاغ كرد. و آن جا بود كه آيه (اَلْيَوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم، وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى، وَ رَضيتُ لَكُمُ الاْسْلامَ دِيناً)(1) نازل شد. و خداوند با برگزيدن على(عليه السلام) به امامت امّت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم ترين اعياد ناميد، همان گونه كه در روايات بر اهمّيّت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.
در روايتى از امام رضا(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «روز قيامت، چهار روز را كه زينت بسته اند به نزد عرش الهى آورند: روز عيد اضحى (قربان) روز عيد فطر، روز جمعه و روز عيد غدير. ولى در آن ميان، روز عيد غدير، از نظر زيبايى، مانند ماه است ميان ستارگان».(2)
در همان روايت، از اين روز، به عنوان «عيد اكبر» ياد شده است; روزى كه گناهان شيعيان (توبه كار) امير مؤمنان(عليه السلام) بخشيده مى شود و اين روز، روز شادى و سرور است، روزى است كه در آن تبسّم بر چهره مؤمنان نقش مى بندد.(3)
در روايت ديگرى آمده است كه از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند: آيا براى مسلمانان غير از عيد فطر و عيد اضحى (قربان) عيد ديگرى نيز وجود دارد؟ فرمود: آرى. عيدى كه از آن دو روز، باعظمت تر و شريفتر است، و آن روزى است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، على(عليه السلام) را براى امامت امّت نصب فرمود و در روايت ديگر فرمود: آن روز هيجدهم ذى الحجّه است.(4)
بهر حال، شايسته است در اين روز مسلمانان با تشكيل مجالس جشن و سرور و مديحه سرايى و سخنرانى درباره روز عيد غدير و مسأله امامت امّت و مناقب و فضايل امير مؤمنان(عليه السلام)، آن را گرامى بدارند و فرزندان و جوانان و نوجوانان خود را با مسأله ولايت امير مؤمنان على(عليه السلام) و منابع آن از كتاب و سنّت و تاريخ آشناتر سازند.
ادامه مطلب
فضلیت نماز عید قربان در قرآن
در قرآن و متون روایی مأثور، آیات و احادیثی پیرامون فضیلت برپای داشتن فریضه نماز عیدین، وجود دارد که در ذیل به اختصار اشاره خواهد شد:
الف) آیات قرآن:
1.«قد افلح من تزكی و ذكر اسم ربه فصلی»[1]
به یقین كسی كه پاكی جست (وخود را تزكیه كرد) رستگار شد و (آنكه) نام پروردگارش را یاد كرد سپس نماز خواند در روایت چنین تفسیر شده است «و ذكر اسم ربه فصلی»؛ «قال صلوة الفطر و الاضحی» كه مراد از صلوة نماز عید قربان و عید فطر است.[2]
2. فصل لربك وانحر:[3] پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی كن. در این آیه امر شدهاست به نماز عید و امر هم دلالت بر وجوب دارد. مراد از صلوه هم طبق گفته مفسران و روایت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نماز عید قربان است.[4] آیات مذكور در عین حال كه لزوم نماز عیدین را می رساند متضمن فضائل آنها نیزرمی باشد چرا كه آیه اول میگوید رستگاری از ان كسی است كه خود را پاكیزه كرد (یا قربانی نمود) و نماز عید برگزار نمود و در آیه دوم با توجه به اینكه مراد از كوثر فاطمه زهراء ـ سلام الله علیه ـ میباشد، به شكرانه این نعمت عظیم بهترین تشكر از خدا این است كه نماز عید و قربانی انجام شود. (و یا نماز گذارد و هنگام نماز برای تكبیر دستها را بالا بیاورد.)[5]
ب) روایات: روایات این بخش در دو قسمت بیان می شود.
بخش اول: ضرورت و لزوم نماز عیدین
1. نماز عید فرض و واجب است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «صلوة العیدین فریضه»[6]
2. علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا تجسوا النساء عن الخروج فی العیدین فهو علیهن واجب»[7] زنها را از رفتن در نماز عیدین منع نكنید چرا كه نماز عید بر آنها لازم (و ثابت) است.
منتهی روایات بسیاری آورده شده است كه لزوم نماز عیدین را مشروط به وجود امام معصوم ـ علیه السّلام ـ نموده است از جمله امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «لا صلوة یوم الفطر و الضحی الا مع امام»[8] نماز عید فطر وعید قربان بدون وجود امام (معصوم) لازم نیست.
بخش دوم: فضیلت نماز و روز عیدین
1. روز گرفتن جائزه: پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اغدوا الی جوائزكم... ثم قال هو یوم الجوائز» ای مؤمنان صبح عید بدنبال گرفتن جوائز خود باشید، ای جابر جوائز الهی مانند جوائز شاهان نیست، آنگاه فرمود روز عید روز گرفتن جائزه است.[9] در روایت دیگر فرمود: «الیوم الذی یثاب فیه المحسنون» روزی كه خوبان در آن روز پاداش و ثواب دریافت میكنند.[10]
2. روز اجتماع مسلمین: امام هشتم ـ علیه السّلام ـ فرمود: روز عید فطر عید قرار داده شده تا مردم در آن روز گرد هم آمده، نعمتهای خدا را ستایش گویند، آن روز، روز عید، دادن زكات، روز تضرع و زاری و روزی است كه خوردن و نوشیدن حلال است.[11]
3. همچون روز قیامت: علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: روز عید فطر روزی است كه به نیكان ثواب داده میشوند و بدان زیانكار میشوند، آن روز شبیهترین روز به روزقیامت شما است پس هنگام خروج از منزل به سوی مصلی به یاد آن لحظه باشید كه از قبرها به سوی پروردگار خروج میكنید و در لحظه ایستادن به نماز در مصلی به یاد آن وقتی باشید كه در پیشگاه الهی قرار میگیرید و در لحظه برگشت بسوی خانهها به یاد برگشتن بسوی بهشت یا جهنم باشید.[12]
4. بخشیدن گناهان: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:«هنگامی كه به سوی نماز عید خارج شدید، خداوند براین مسئله اگاهی دارد و میفرماید: (عبادی لی صمتم و لی صلیتم عودوا مغفورا لكم)»[13]
5. روز عطای فراوان و بخشش بزرگ: پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در این رابطه فرمود: «ان الملائكة یقومون یوم العید علی افواه السكه و یقولون اغدوا الی رب كریم یعطی الجزیل و یغفر العظیم.»[14]
فرمود: ملائكه روز عید بر لبان انسانهای ساكت قرار گرفته و یا در مسیر مردم ایستاده میگویند بر پروردگار كریم صبحگاه وارد شوید كه عطای فراوان و بخشش زیاد دارد.
_____________
[1] . اعلی/ 15 - 16
[2] . بحار الانوار، پیشین، ج 87، ص 348.
[3] . كوثر/ 2.
[4] . بحار الانوار، پیشین، ج 78، ص 349.
[5] . تفسیر صافی، پیشین، ج 5، ص 383.
[6] . وسائل الشیعه، پیشین، ص 94، روایت 1 و 4.
[7] . بحار الانوار، پیشین، ج 87.
[8] . وسائل الشیعه، پیشین، ج 5، ص 96، روایت 1 و 2 و 3 و 4.
[9] . وسائل الشیعه، پیشین، ج 5، ص 140.
[10] . همان، ص 140، روایت3.
[11] . همان، ص 141، روایت 4.
[12] . همان، ص 141، روایت 1.
[13] . مستدرك الوسائل، پیشین، ج 6، ص 121.
[14] . همان، ج 6، ص 154.
ادامه مطلب
خنجر شوق بر حنجر نفس
عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .
اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .
عيد قربان ، مجراى فدا كردن عزيزترين يعنى خدا است .
عيد قربان ، مجراى فيض الهى و بهانه عنايت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطيع است .
قربانى تو در اين چيست ؟
در راه خدا، چه چيز فدا مى كنى ؟
با چه وسيله ، به استان پروردگار، تقرب مى جويى ؟ و كدام فديه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟
براى اولياء الله عيد قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، كردار، ادعا و عمل است . تو نيز، اگر بتوانى رضاى خويش را فداى رضاى حق كنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دين چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبوديت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .
مگر خليل الرحمان چه كرد؟ تو نيز اگر پير و مشى و مرام ابراهيمى ، نبايد هيچ چيز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، همچون زن و فرزند، مال و منال ، پول و پس انداز، خانه و خادم ماشين و مسكن ، و... حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداريت شود و آنگاه كه پاى دين و خدا به ميان آيد، بسادگى و بصراحتى ابراهيمى و بصداقتى اسماعيلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .
بگذر از فرزند و مال و جان خويش |
تا خليل الله دورانت كنند |
سر بنه در كف ، برو در كوى دوست |
تا چو اسماعيل ، قربانت كنند |
اينجاست كه قربانى وسيله قرب مى شود و عيد قربان روز تقرب به خداوند.
آن هم نه قرب مادى و جسمى - كه خدا از محدوده حس و جسم بيرون است - بلكه قرب معنوى و تقرب ارزشى كه در سايه ايمان و عمل است .
آنچه انسان را به خدا نزديك مى كند، طاعت است .
و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصيت است .
خدا به ما نزديك است ، حتى نزديكتر از رگ كردن ، كه خود فرموده است :
- و نحن اقربب اليه من حبل الوريد - ما از او دوريم ، چرا كه به جرم و گناه ، گرفتاريم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.
دوست نزديكتر از من به من است |
وين عجبتر كه من از وى دورم |
اگر پاى از مرز طاعت فراتر ننهيم ، اگر با تيغ گناه ، دامن عصمت ندريم ، اگر دست تعدى ، به حريم حرمات الله نگشاييم ، آنگاه خواهيم ديد كه هر جا باشيم در قربانگاهيم و هر سو كه برويم ، به او تقرب پيدا مى كنيم ، و هر روزمان عيد قربان مى شود. بفرموده حضرت على :
كل يوم لا يعصى الله فيه فهو يوم عيد
هر روزى كه در آن ، خدا نافرمانى نشود روز عيد است .
جلوه ديگر اين روز، ذبح است .
قربانى كردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تكريم آن حماسه معنوى و ايثار عظيم است كه ابراهيم و اسماعيل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداكارى همواره بايد در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهيميان هميشه و همه جا.
رها شدن از تعلقات و ذبح كردن تمنيات در پيش پاى اراده الهى ، درس ديگران قربانى است ،
تيغ اراده و عفاف ، بايد بر خنجر نفسانيات نهاد و خون نفس اماره را ريخت و از شر اين وسواس خناس نجات يافت .
تا چه حد حاضرى كه خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟
تا كجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نكنى ؟
نفس كشتن و جهاد با دشمن درونى ، سخت تر از مبارزه با دشمن ، آشكار و برونى است .
از اين رو جهاد اكبر نام گرفته است .
ذبح قربانى در ديد عرفانى اهل نظر، رمزى از ترك هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .
ثمرات اين ذبح نيز، بايد چونان قربانى گوسفند به ديگران برسد.
و... چنين است كه آنكه مالك هواى نفس شود و ديو هوا را به بند كشد، هم خويشتن از وسوسه ها و زيانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستيهاى او مصون !
آرى !... امروز، عيد است .
عيد قربان و تقرب به خدا، آن هم در سايه عبوديت و بندگى .
ما، بنده آنيم كه در بند آنيم .
حال كه چنين است ، چرا در بند نفس و بند زر و سيم و بند خواسته ها و داشته ها؟!
دل به خدا بدهيم و در بند عبوديت او باشيم ، تا از هر قيد و بندى آزاد شويم .
بندگى خدا، اميدبخش است .
و روز عيد قربان مى تواند براى ما اوج اين آزادى برين باشد.
خجسته باد عيد قربان عيد صالحان و ارس ته ، و عيد اهل طاعت و تسليم .
بمناسبت ده ذى الحجه عيد قربان و حضور مهمانان خدا در موسم حج
ادامه مطلب