ثبت عينى واقعه
پيامبر(ص ) و به دنبال او على (ع ) از منبر و جايگاه خود فرود آمدند و در كنار جمعيت قرار گرفتند. مردم به سوى پيامبر اكرم (ص ) و على بن ابى طالب (ع ) هجوم آوردند تا با آن دو بيعت كنند. حضرت دستور داد تا در آن صحرا دو خيمه بر پا كردند. در يكى از آنها خود و ديگرى على (ع ) نشست . پيامبر عمامه خود را كه ((سحاب )) نام داشت به عنوان تاج افتخار بر سر اميرمؤ منان قرار داد و تا سه روز در آن محل اقامت كردند و مردم دسته ، دسته به خيمه ها مى آمدند و با پيامبر تجديد عهد مى كردند و سپس به خيمه على (ع ) مى رفتند و به عنوان اميرالمؤ منان با وى بيعت كرده و تبريك مى گفتند. شور و غوغايى بر پا بود. هر كس دوست داشت زودتر از ديگرى در بيعت كردن سبقت بگيرد. زن ها با گذاشتن دست خود در تشت آبى كه پيش تر على (ع ) دست مباركش را در آن زده بود مراسم بيعت را با وى انجام مى دادند. حسان بن ثابت شاعر معروف زمان پيامبر فرصت را غنيمت شمرد. با كسب اجازه از محضر رسول اكرم (ص ) اشعارى را سرود و سپس در حضور پيامبر(ص ) و على (ع ) و مردم قرائت نمود:
بر خيز كه من تو را براى جانشينى و راهنمايى خلق پس از خويش انتخاب كردم .
و من مولاى هر كسى باشم كه على مولاى اوست . شما در حالى كه از صميم قلب او را دوست داريد از پيروان او باشيد... .(31)
لبخند شادمانى يك لحظه از لبان رسول خدا ترك نمى شد. و در عمل به هر طريق ممكن ، محبتش را به على پيش چشم همگان براى اثبات ولايت ابراز كرد تا كمترين بهانه اى به قلب بهانه جويان ندهد. نخستين كسى كه موفق به بيعت و مصافحه شد ((ابوبكر)) بود و پس از او ((عمر)) و سپس ((عثمان )) بيعت كردند و به دنبال ايشان بقيه مهاجر و انصار و ديگر مردم اقدام به بيعت نمودند.(32)
در اين هنگام جبرئيل نازل شد و گفت :
به خدا قسم روزى مانند امروز نديدم چقدر كار حضرت على (ع ) را محكم نمودى ! براى او پيمانى گرفتى كه جز كافر به خدا و رسولش كس آن را به هم نخواهد زد. واى بر كسى كه اين پيمان را بشكند.(33)
بار ديگر در لحظات پايانى غديرخم معجزه اى اتفاق مى افتد و واقعه غدير را ماندنى تر مى كند.
شخصى بنام ((حارث بن نعمان فهرى )) دوان دوان خود را به خيمه پيامبر رساند و به حضرت عرض كرد: اى محمد! تو ما را امر كردى كه شهادت به يكتايى خدا و رسالت تو بدهيم ؛ ما از تو پذيرفتيم . تو ما را امر كردى كه روزى پنج بار نماز بخوانيم ؛ خوانديم . ماه رمضان روزه بگيريم ؛ گرفتيم . خانه خدا را زيارت بكنيم ؛ انجام داديم . مال خود را با دادن خمس و زكات پاك كنيم ؛ همه اينها را از تو قبول كرديم . به اين اكتفا نكردى ، تا آخر دست پسر عمويت را گرفتى او را بر همه ما برترى دادى و امير ما كردى ! آيا بگو ببينم اين از طرف خدا بود يا از جانب خودت !!
رسول اكرم در حالى كه صورتش سرخ شده بود و يارانش از اسائه ادب او در دل مى خروشيدند، فرمود:
سوگند به خدايى كه جز او معبودى نيست ، اين امر از طرف خدا بوده است .
در اين هنگام ((حارث )) برخاست و با غضب از نزد پيامبر بيرون رفت ؛ در حالى با خود مى گفت ؛ خدايا اگر آنچه كه محمد مى گويد حق است ، پس سنگى از آسمان بفرست و يا عذابى بر ما نازل كن !
پس هنوز حارث به شتر خود نرسيده بود كه سنگ كوچكى از آسمان فرود آمد و از پشتش خارج شد(34) و در مقابل ديده دوست و دشمن به هلاكت رسيد. بدين وسيله باز هم واقعه اى ماندنى بر كرانه غدير ثبت گرديد. در اينجا بود كه جبرئيل نازل شد و اين آيه را براى پيامبر تلاوت كرد:
درخواست كننده اى درخواست عذابى كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و باز دارنده اى ندارد، از جانب خداى صاحب درجات است .(35)
كم كم هنگام وقت نماز مغرب فرا رسيد. مؤ ذن اذان گفت . پيامبر همراه با جمعيت كاروان ها نماز مغرب و عشا را پيوسته و در يك زمان با هم بجا آوردند.
ادامه مطلب
مردم در انتظار پيام
از شدت گرما، مردم بخشى از رداى خود را بر سر و قسمتى ديگر را در زير پا افكنده بودند. سلمان ، ابوذر، مقداد و عمار براى پيامبر با استفاده از درخت ، سايبانى به وسيله چادر بر پا كردند.(13)
مردم براى نماز جماعت ظهر آماده مى شوند. طنين بانگ الله اكبر، مردم را به نماز فرا مى خواند. پيامبر نماز ظهر را با جماعت بجا مى آورد. سپس در حالى كه انبوه جمعيت پيرامون او حلقه زده بودند به سوى نقطه بلندى كه قبلا از قطعه هاى سنگ و جهاز شتر بر پا شده بود مى رود تا از آنجا به همه جمعيت مسلط باشد.
همهمه از جمعيت بلند مى شود؛ همه منتظرند ببينند پيامبر از پيك وحى چه پيامى براى آنان دارد. چشمها به او دوخته شده و نفس ها در سينه حبس گرديده ، همه بى صبرانه مشتاقند تا سخنان پيامبر را بشنوند. پيامبر بر فراز منبر قرار مى گيرند. با چهره اى گشاده و سيمايى بشاش نگاهى به جمعيت مى كنند. از چشمانش رحمت و محبت و عطوفت مى بارد. چهره پر فروغش را با تمام رخ به تمام جمعيت مى گرداند. چشمها مى جوشد، دلها مى خروشد. سكوت عميقى بر صحراى غدير حكم فرما شده است .
رسول خدا(ص ) سخن آغاز مى كند:(14)
بسم الله الرحمن الرحيم
حمد و سپاس خدايى را كه در يگانگى برتر؛ در عين بى همتايى نزديك ؛ در قدرت و اقتدار شكوهمند و در اركان نظام عالم بسى بزرگ است . علمش بر همه چيز احاطه دارد، در حالى كه در جايگاه خويش است و مخلوقات همگى مقهور قدرت اويند. بزرگى كه پيوسته بوده و ستوده اى كه هميشه خواهد بود پديد آورنده آسمانهاى برافراشته و فرمان رواى مطلق زمين و آسمانها است . هر ديده اى را مى بيند و هيچ ديده اى را توان ديدار او نيست . بزرگوار و بردبار، بخشنده اى كه رحمتش همه چيز و همه جا را فرا گرفته . منعمى است كه بر همه مخلوقات منت دارد.در اجراى كيفر مجرمان شتاب نمى كند و به عذابى كه مستحق كنند تعجيل روا نمى دارد. به اسرار دلها آگاه است و رازى از او پوشيده نيست و امر پنهانى او را به اشتباه نمى اندازد. بر همه چيزها محيط و بر همه موجودات غالب و بر هر نيرويى چيره و بر هر كارى تواناست . همانندى برايش نيست و حال اينكه او پديد آورنده همه موجودات از نيستى است . پروردگارى كه جز او نيست ، سر افرازى كه برتر از آن است تا به ديده ها درآيد، ليك هر ديده اى را در مى يايد و بر هر چيزى دقيق و آگاه است . به ديده هيچ بيننده اى درنيامده تا وصفش كند و احدى را از چگونگى آشكار و نهانش آگاهى نيست مگر به همان مقدار كه خود از خويشتن خبر داده است .
گواهى مى دهم كه هستى در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هيبتش سرافكنده و تسليم است .
او شكننده ستمكاران و زورگويان و نابود كننده هر شيطان پليدى است . نه او را ضدى است و نه شريكى ؛ يكتاى بى نياز. او به هر چيزى دانا و به شماره هر چيزى آگاه است . مرگ و زندگى ، نيازمندى و بى نيازى ، خنده و گريه ، منع و عطا به خواست و اراده اوست . به خواهش بندگان پاسخ مى دهد و صاحب بخشش و عطاى بزرگ است . به شماره نفس جانداران آگاه است . كارى بر او دشوار نيست . ناله فرياد خواهانه او را به كارى وادار و ناگزير نمى كند و اصرار اصرار كنندگان او را به ستوه نمى آورد. نگهدار نيكان و توفيق بخش رستگاران و سرور كائنات است . آفريدگار را شايسته است كه او را حمد و سپاس گويند.
من در دشوارى و سختى ، در آرامش و راحتى ستايشگر اويم و به او و فرشتگان و كتاب و فرستادگانش ايمان دارم . فرمانش را به مى شنوم و فرمانبردارم . در هر كارى كه او را خشنود سازد شتابنده ام . به قضا و حكمش سر تسليم دارم و به اطاعت از فرمانهايش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم . خداوندى كه از آزمايشش گريز نيست و بر بندگان ستم نمى كند. اعتراف مى كنم كه بنده اويم و گواهى مى دهم كه پرورنده من است . آنچه را كه به من وحى فرموده ، به مردم ابلاغ مى كنم . مبادا كه در انجام امر او مسامحه كنم كه عذاب حق بر من فرود آيد، عذابى كه هيچ كس قدرت و توان دفعش را ندارد و چه بزرگ است آزمايش او.
آنگاه پيامبر اين چنين ادامه داد:
هان اى مردم نزديك است كه من دعوت حق را لبيك گويم و از ميان شما بروم . آگاه باشيد كه امر مهمى پيش آمده است و من مى خواهم شما را از آن مطلع سازم .
در اين حالت غلغله اى در جمعيت مى افتد و كمى بعد يك باره ساكت مى شوند، سپس پيامبر ادامه مى دهند:
پيك وحى تا به حال چندين بار پيش من آمده و از طرف پروردگار پيامى آورده است كه بايد آنرا به شما ابلاغ كنم . البته من از جبرئيل خواستم كه از خداوند متعال بخواهد كه مرا از تبليغ اين ماءموريت معاف دارد، زيرا مى دانستم كه در ميان مردم ، پرهيزكاران اندك و منافقان بسيارند، مفسده جويان پر فريب و حيله گران مسخره كننده اند، كه خداوند در كتاب خود به وصف آنان پرداخته و مى فرمايد: ((به زبانهاى خود چيزى را مى گويند كه در قلب آنان وجود ندارد و گمان مى كنند كه اين امر كوچكى است ؛ در حالى كه در پيشگاه خدا بسيار بزرگ است )).(15)
هم كنون من مى توانم يك يك اينان را با نام و نشان ، معرفى كنم ؛ ليكن به خدا سوگند كه من درباره اين افراد بزرگوارانه برخورد كرده و مى كنم و رسوايشان نمى كنم ، ولى اينها، خداى را از من راضى نمى سازد؛ مگر آنكه وظيفه خود را در مورد ماءموريتى كه به عهده دارم انجام دهم . خداوند متعال به من وحى فرمود كه ؛ پيامبر آيه قرآن را تلاوت مى كنند:
اى رسول ، آنچه را كه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به مردم ابلاغ كن ، اگر چنين نكنى ، رسالت خود را به انجام نرسانده اى ، البته خداوند تو را از شر مردم مصون مى دارد.(16)
اى مردم ! آنكه را من مى خواهم به شما معرفى كنم مرا بيش از هر كس ديگرى در دين يارى كرده و از همه بر من سزاوارتر است . از تمام مردم به من نزديكتر و از همه كس در نزد من محبوبتر و گرامى تر است . خداوند متعال و من از او راضى و خشنوديم .
اى مردم ! جز شقى و نگون بخت ، كس به او كينه نمى ورزد و پارساى پرهيزگار، مهر او را در دل نمى گيرد و جز اهل ايمان و مخلصان بى ربا به او ايمان نخواهند آورد.
اى مردم ! بدانيد او همان كسى است كه به حلم و بردبارى و فضايل و امتيازات و قدر منزلتش در قرآن آمده است .
اى مردم هر كس از او پيروى كند و از او فرمان برد به رستگارى بزرگى دست يافته است .
اى مردم ! بدانيد او وصى و جانشين من و امام پس از من است ؛ كسى است كه موقعيتش نسبت به من همانند جايگاه هارون نسبت به موسى است ، با اين تفاوت كه پس از من پيامبرى نيست .
او ولى شما است بعد از خدا و رسول او. خداوند درباره او اين آيه را در قرآن فرو فرستاده كه : ((همانند ولى شما خداست و پيامبر او و آن كسان از مؤ منان كه نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع به سائل انفاق مى كنند))(17) او است كه نماز را اقامه كرد و در حال ركوع صدقه داد و در همه حال خرسندى خدا را مى جويد.
اى مردم ! بدانيد كه خداوند او را صاحب اختيار شما قرار داده و او را پيشوا و امام و واجب الاطاعه قرار داده است . فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و بر هر مسلمانى فرض و واجب نموده است . هر كس با او به مخالفت بر خيزد ملعون است و هر كس كه از او پيروى كند مشمول عنايت و رحمت الهى قرار خواهد گرفت .
اى مردم ! همه حلال و حرام را كه خدا به من شناسانده است من نيز همه را به او آموخته ام ، دانشى نيست كه خداوند به من تعليم كرده باشد و من در اختيار او نگذاشته باشم .
اى مردم ! مبادا كه نسبت به او راه ضلالت و گمراهى پيشه گيرند واز او روى بر تابند؛ مبادا كه از ولايت و سرپرستى او و از اطاعت از فرمانش به تكبر سرباز زنيد. او هادى حق و عامل به حق و نابود كننده باطل است و از ناپسنديده ها بازتان دارد.
اى مردم ! اوست كه در راه خدا از سرزنش كننده هيچ سرزنش كننده اى نمى ترسد. او نخستين كسى است كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد و جان خويش را فداى رسول خدا كرد و در آن هنگام كه هيچ كس در كنار پيامبر باقى نمى ماند، از او حمايت مى كرد و در آن روزگار كه كسى را انديشه عبادت و ايمان به خدا نبود، در كنار پيامبر پروردگار را پرستش و عبادت مى كرد.
اى مردم ! او را برتر و سزاوارتر از هر كس بدانيد كه خدايش او را از همه شايسته تر و برتر داشته . به ولايت او تمكن كنيد كه خدايش او را به پيشوايى بر شما منصوب كرده است .
اى مردم ! بدانيد كه خداوند توبه منكران ولايت او را هرگز نمى پذيرد و آنانرا مشمول رحمت و مغفرت خويش ، قرار نمى دهد. هر كس در سخنى از سخنان من شك كند، در حقيقت به تمام سخنان من شك كرده است و چنين كسى مستحق بلا و مستوجب آتش است .
اى مردم ! آگاه باشيد كه اين سخنان را، به يقين ، جبرئيل از سوى حق تعالى به من خبر داده كه : هر كس با او به دشمنى بر خيزد و ولايت و محبت او را در دل نگيرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، بر انگيخته . پس شايسته است از مخالفان او سخت بر حذر باشيد و مبادا پايتان بلغزد كه خداوند به هر چه انجام مى دهد آگاه است . به هوش باشيد كه ((عنوان )) اميرالمؤ منين بر كسى جز او روا نيست و پس از من ، براى هيچ كس جز او جايز و حلال نيست .اوست كه با دشمنان حق در پيكار و به بازندگى از معاصى سخت كوش و به اطاعت از خدا فرمانبردارست . اوست خليفه و جانشين رسول خدا، پيشوا و هادى خلق . اوست كه به امر خدا، قاتل ((ناكسين )) و ((قاسطين )) و ((مارقين )) است .
اى مردم ! او ياور دين و حامى پيامبر خدا و پارساى پرهيزگار و طيب و طاهر و رهنما و ره يافته است .
پيامبرتان بهترين پيامبر و وصى او، بهترين وصى و فرزندانش بهترين اوصياءاند.
اى مردم ! شيطان به حسادت آدم را از بهشت بيرون كرد؛ پس مبادا شما نسبت به او حسد ورزيد كه اعمالتان سراسر باطل مى شود و به لغزش و انحراف مى افتيد.
اى مردم ! نور حق در من سرشته شده و بعد از من در طينت او و سپس در نسل وى قرار داده شده تا آن زمان كه نوبت امام مهدى قائم به حق و صاحب زمان برسد. و اوست كه سرانجام ، حق خدا و حقوق ما را باز خواهد ستاند. خداوند عزوجل ما را بر تمام خطاكاران و دشمنان ، مخالفان و خائنان ، معصيت كاران و ستمكاران ، حجت قرار داده است .
اى مردم ! بدانيد كه چيزى نمى گذرد و پس از من سرمدارانى سركار مى آيند كه خلق را به آتش دوزخ فرا مى خوانند؛ اما اين گروه را در روز قيامت يار و مددكارى نخواهد بود. خداوند و پيامبرش از اين كسان متنفر و بيزارند.
اى مردم ! من اين ولايت را به عنوان امامت و ارث تا روز قيامت در ذريه و نسل خود قرار دادم و با اين كار وظيفه اى را كه به آن ماءمورم به انجام مى رسانم تا به هر حاضر و غايب و بر هر كسى كه در اين جمع بوده و يا در اين اجتماع حضور نداشته باشد و حتى بر آنان كه هنوز از مادر متولد نشده اند، حجت تمام باشد.
ماجراى امروز را حاضران به غايبان گزارش دهند و پدران به فرزندان تا روز واپسين . گرچه مدتى نخواهد گذشت كه عده اى اين امر را غصب مى كنند و از آن خود مى سازند. خداوند غاصبان را لعن كند و از رحمت خويش محجورشان سازد.
اى مردم ! صراط مستقيم خداوند منم و شما به پيمودن آن ماءمور شده ايد و پس از من او و سپس فرزندانم كه از صلب اويند امامان و پيشوايان شمايند كه خلق را به راه رايت هدايت مى كنند.
آن گاه پيامبر سوره حمد را تلاوت مى كند:
بسم اله الرحمن الرحيم . الحمد لله رب العالمين . الرحمن الرحيم . مالك يوم الدين . اياك نعبد و اياك نستعين . اهدنا الصراط المستقيم . صراط الذين انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم و لاالضالين .(18)
اى مردم ! اين سوره در شاءن من و او و فرزندانش نازل شده و اختصاص به آنان دارد. اينان اولياء خدايند و نه بيمى در دل دارند و نه اندوهى آزارشان مى دهد. بدانيد كه اينان حزب خدايند كه حزب خدا پيروز است .
در برابر، دشمنان او گروهى ناسازگار نيرنگ باز و كينه ورزانى متجاوزند كه به منظور فريب و نيرنگ ، سخنان بيهوده و آميخته به رنگ و ريا با يكديگر نجوا مى كنند.
اى مردم ! آگاه باشيد كه دوستان او اهل بهشتند كه خداوند وصفشان را در قرآن اين گونه فرموده : ((ايشان در امن و سلامت بوده و بى حساب وارد بهشت مى شوند)).(19) و در مورد دشمنان او فرموده : ((آگاه باشيد كه دشمنان او كسانى هستند كه به دوزخ در مى افتند و غريو جهنم را كه مى خروشد و صدايى كه از سوخت و سوز آنان بر مى خيزد، نمى شنوند)).
اى مردم ! من منذر و ترساننده ام و او هادى و اميد دهنده ؛
اى ! مردم ! من پيامبر و او وصى من است ؛
حكم او جارى است ؛
گفتار او جايز است ؛
دستور او نافذ است ؛
و هر كه از فرمان او سر پيچد از رحمت او به دور است ؛
و كسى كه از او پيروى كند مورد رحمت و عنايت خداوند قرار مى گيرد. مؤ من كسى است كه او را تصديق كند و به او ايمان بياورد.
ادامه مطلب
لحظه هاى فراموش نشدنى
مردم بى سروصدا گوش اند. در اين هنگام پيامبر(ص ) على (ع ) را فرا مى خواند تا بالاى منبر بيايد و سمت راست او بايستاد.
همهمه اى در جمعيت افتاد، برخى او را به يكديگر نشان مى دادند. بعضى ديگر كه دور بودند منتظر بودند ببينند چه كسى بالاى منبر مى رود. آرامش به جمعيت برگشت ؛ بار ديگر سكوت حكم فرما شد. پيامبر نگاهى به جمعيت انداخت سپس ادامه داد:
اى مردم !من به زودى از ميان شما مى روم .
دوباره صداى همهمه و غلغله اى از جمعيت بلند مى شود صداى ناله و شيون و فرياد و گريه بيابان غدير را به لرزه در آورده به طورى كه ديگر صداى پيامبر شنيده نمى شود، ناگهان پيامبر با صداى بلند و رسا مى فرمايد:
هان اى مردم ! من مسئولم و شما نيز مسئوليد.
جمعيت ساكت مى شوند. آنگاه ادامه مى دهند:
حال به من بگوئيد، كه من در بين شما چگونه پيامبرى بودم ؟
همه يك صدا فرياد زدند: ما گواهى مى دهيم كه تو رسالت خود را به خوبى انجام دادى و از هيچ كوششى دريغ ننمودى ، خدا تو را پاداش نيك دهد.
آن گاه پيامبر ادامه دادند:
آيا گواهى نمى دهيد كه جز خدا، خدايى نيست و محمد(ص ) بنده و فرستاده اوست ؟ بهشت و دوزخ و مرگ و حيات حق است و روز رستاخيز بدون شك فرا خواهد رسيد و خداوند كسانى را كه در خاك پنهان شده اند زنده خواهد كرد؟
جمعيت مردم يك صدا فرياد برآوردند: آرى 7 گواهى مى دهيم .
پيامبر ادامه داد:
اى مردم ! بدانيد من در ميان مردم دو چيز گرانبها به يادگار كى گذارم ، با آن چگونه رفتار خواهيد كرد؟
يك نفر از داخل جمعيت با صدايى بلند مى پرسد يا رسول الله مقصود از دو چيز گرانبها چيست ؟
پيامبر پاسخ مى دهند:
يكى ((ثقل اكبر)) كه كتاب خدا و از طرف اوست و در دست شماست . به آن چنگ بزنيد تا گمراه نشويد و ديگر ((ثقل اصغر)) كه عترت . اهل بيت من اند. خدايم به من خبر داده كه اين دو يادگار من تا روز رستاخيز از هم جدا نمى شوند.(20) هان اى مردم ! از كتاب خدا و عترت من پيشى نگيريد و يا از آن عقب نمانيد و در عمل به هر دو كوتاهى نكنيد كه هلاك مى شويد.
پيامبر رو به جمعيت نيز ادامه دادند:
اى مردم ! به من بگوييد كه سزاوارترين مردم نسبت به خودشان كيست ؟(21)
همه مردم يك صدا فرياد برآوردند: اى فرستاده خدا، خدا و پيامبرش بهتر مى داند. آنگاه پيامبر دست حضرت على (ع ) را بالا برد تا جايى كه سفيدى زير بغل او بر همه نمايان شد و همه على را در كنار پيامبر ديدند و او را خوب شناختند و دريافتند كه مقصود از اين اجتماع مسئله خلافت على (ع ) است . دوباره سروصدا بالا گرفت و جنب وجوشى در بين مردم بر خاست همه از دور و نزديك بلند مى شوند تا على (ع ) را بهتر ببينند. همه او را به يكديگر نشان مى دادند. عده اى در عين اينكه به على (ع ) اشاره مى كردند به هم مى گفتند: به خدا سوگند كه اين همان فاتح خيبر است . گروهى ديگر مى گفتند: سوگند به خدا كه اين همان كسى است كه از طرف پيامبر به مكه اعزام شد و تنها او بود كه سوره برائت را در مقابل مشركين در خانه خدا قرائت كرد. عده اى ديگر نيز مى گفتند: والله او همان كسى است كه در جنگ خندق قهرمان يكه تاز عرب ((عمر بن عبدود)) را به خاك سياه نشاند. هر كسى براى اثبات فضايل و برترى هاى على (ع ) سخنى و خاطره اى را نقل مى كرد. سلمان ، ابوذر، عمار و مقداد در دلهايشان ابراز خوشحالى و شعف مى كنند. اما هيجانهاى تلخ در پشت چهره هاى عبوس گروهى منافقين نيز به چشم مى خورد، كسانى كه پيامبر آنها را از خودشان بهتر مى شناسد. منافقين نيز نزديكترين كسانى بودند كه در برابر پيامبر نشسته بودند و در صحنه عقيده شان هيچ نقطه مشتركى با او نداشتند...
پيامبر با صداى بلند فرمود:
اى مردم ! آن چه كه من از طرف خدا ماءمورم ، اين است ؛ به خدا سوگند غير از اين مرد كه هم اكنون دست او را بالا برده ام هرگز كسى نمى تواند دستورات قرآن را براى شما به روشنى تفسير و بيان كند. اينك مردى را كه بازوى او را گرفته ام به شما معرفى مى كنم و اعلام مى كنم ؛
پيامبر بازوى على را تا آنجا بالا برد كه مردم همه او را ديدند؛ در اين هنگام پاهاى على (ع ) در مقابل زانوى پيامبر قرار گرفت . بركه غدير يكپارچه در سكوت بود. در اين هنگام رسول خدا با صداى بلند ادامه داد:
اى مردم ! هر كس را، من مولا و سرپرست او هستم ، على هم مولا و رهبر اوست .(22)
رسول اكرم اين جمله را در اين حالت سه بار تكرار فرمودند و سپس ادامه دادند:
پروردگارا دوست بدار كسى را كه على را دوست دارد و دشمن بدار كسى را كه على را دشمن دارد. خدايا، يارى كن كسانى را كه او را يارى مى كنند و خوار گردان كسانى را كه با او دشمنى مى ورزند. پروردگارا على را محور حق قرار بده .(23)
سپس پيامبر افزود:
حاضران به غايبان از اين مجلس خبر دهند و ديگران را از اين امر آگاهى گردانند.
اى مردم ! فرمان ولايت اين مردم از جانب خدا توسط جبرئيل به من ابلاغ گرديده بود و من هم اين پيام را به شما رساندم .(24)
اى مردم ! على برادر و وصى من و مخزن علم و خليفه و جانشين بعد از من بر اين امت است . على مفسر قرآن است . اوست كه مردم را به حق دعوت مى كند و به آنچه موجب خشنودى خداست عمل مى كند. على صاحب همه آن فضايلى است كه براى شما بر شمردم .
اى مردم ! جبرئيل به من خبر داده است كه خداوند فرموده هر كس با على دشمنى كند و از ولايت او سرباز زند همواره مورد لعن و غضب من است . پس هر كس بنگرد كه براى فرداى خود چه پيش مى فرستد! بترسيد از اينكه با خدا مخالفت كنيد و همان باعث شود قدمهاى استوار مردم بلغزد. به يقين خداوند به آنچه كه مى كنيد آگاه است .
اى مردم ! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آن كه پاك از ناپاك ممتاز شود و خدا شما را به اسرار غيب آگاهى نداده است .
ادامه مطلب
عيد غدير، اسلامى است
عيد غدير اسلامى است ، يعنى به دست بانى اعظم اسلام تاءسيس شده است ، و روزى بس بزرگ است . پس وظيفه مسلمانان جهان است كه در بزرگداشت چنين روزى بكوشند و از اين شعار مقدس حمايت كنند و در نگهداشت آن همت گمارند؛ و در اين روز، منظور پيغمبر ارجمند را به جوانان و نوجوانان اسلام يادآور شوند و در انجام اين وظيفه بزرگ دينى و تظاهر اسلامى و اجراى منويات رسول خدا(ص ) شيعيان را تنها نگذارند؛ چنانكه مسلمانان قرنهاى اول چنين بوده اند و اين گونه رفتار مى كرده اند.
و هم در اين روز بايد به ساير تعليمات اسلام توجه كرد و در انجام كارهاى نيك و پيروى از روش على (ع ) كوشيد و خداوند را بر اين نعمت كه دين را كامل ساخته سپاس گزارد.
و در حديث است كه پيغمبر گرامى فرمود:
بهترين عيدهاى امت من روز غدير است ؛ و آن روزى است كه خداوند امر مرا كرد كه على را راهنماى مسلمين قرار دهم ؛ تا بعد از من به وسيله او هدايت جويند؛ و آن روزى است كه خداوند دين را كامل كرد...
ادامه مطلب
صحنه تاريخى غدير
مى رسد از خم ندايى دلپذير |
كز ره آمد كاروانى با بشير |
از دراى كاروان ، خم در خروش |
و زخروش خم جهانى در صغير |
دست افشان از نشاط افلاكيان |
پاى كوبان از طرب برنا و پير |
از سفارتخانه كبراى حق |
با همايون نامه نازل شد سفير |
از حريم كبريا آمد سروش |
تا گشايد پرده از رازى خطير |
كرد روشن صحنه اسلام را |
صحنه تاريخى عيد غدير |
از وداع كعبه چون شد رهسپار |
خواجه ((لولاك )) با جمعى كثير |
در ((غدير خم )) به ختم انبيا |
گشت فرمان صادر از حى قدير |
كاى محمد! كن رسالت را تمام |
كن فضا را روشن از مهر منبر |
بر على امر ولايت را سپار |
كاو بود شايسته تاج و سرير |
از جهاز اشتران آماده ساخت |
منبرى پيغمبر روشن ضمير |
خواند بر منبر پس از حمد خداى |
خطبه اى غرا و نغز و دلپذير |
كاين على باشد ولى كردگار |
بعد من بر خلق ، مولا و امير |
نور او سرگشتگان را رهنما |
لطف او افتادگان را دستگير |
در شجاعت شهسوارى بى قرين |
در عدالت شهريارى بى نظير |
رهبر آزادگان كز روى لطف |
بند غم بگشايد از پاى اسير |
بار ذلت گيرد از دوش گدا |
گرد محبت شويد از روى فقير |
جملگى دادند با دست خداى |
دست بيعت از صغير و از كبير |
اى ((رسا)) خوش سفت اين رخشنده در |
خامه شيواى استاد شهير |
از ((امينى )) گوش كن اين داستان |
در كتاب مستطاب ((الغدير)) |
دكتر قاسم رسا
ادامه مطلب
عيد غدير و عترت پيامبر (ص )
تبريك گويى ولايت در غدير كه به فرمان حضرت رسالت بود و آن بيعت ياد شده و شادمانى رسول اكرم (ص ) كه فرمود: الحمد لله الذى فضلنا على جميع العالمين ، و نزول آيه قرآن كه به صراحت ، اين روز را روز اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى پروردگار به واقعه آن روز دانسته است ، رمز عيد بودن غدير است . اين نكته را حتى طارق بن شهاب مسيحى كه در مجلس عمر بن خطاب حضور داشت فهميده بود، كه گفت : اگر اين آيه (14)در ميان ما نازل شده بود، روز نزول آيه را عيد مى گرفتيم (15) و هيچ يك از حاضران حرف او را رد نكردند و عمر نيز سخنى گفت كه به نوعى پذيرش حرف او بود. و اين پس از نزول آيه تبليغ (16) بود كه متضمن نوعى تهديد بود كه پيامبر، به خاطر پرهيز و بيم از پيامدهاى ابلاغ آن پيام آشكار از طرف امت ، تاخير در رساندن پيام الهى نكند.
همه اين ويژگيها براى اين روز بزرگ ، موقعيتى والا و ارزشمند پديد آورد، آن چنان كه رسول خدا (ص ) و ائمه هدى و مومنانى كه پيرو آنان بودند، از موقعيت اين روز شادمان بودند. مقصود ما از ((عيد گرفتن )) اين روز نيز همين است . خود حضرت رسول نيز به اين نكته اشاره و تصريح فرموده است ، از جمله در روايتى كه مى فرمايد:
((روز غدير خم ، برترين اعياد امت من است . روزى است كه خداى متعال مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدايتگر براى امتم تعيين كنم كه پس از من به وسيله او راهنمايى شوند، و آن ، روزى است كه خداوند در آن روز، دين را كامل ساخت و نعمت را بر امتم به كمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دين ، برايشان پسنديد.))
كلام ديگر پيامبر كه فرموده بود: ((به من تهنيت بگوييد، به من تهنيت بگوييد))(17) نيز نشان دهنده همين عيد بودن روز غدير در كلام حضرت رسالت است .
خود اميرالمؤ منين (ع ) در ادامه خط پيامبر، اين روز را عيد گرفت و در سالى كه روز جمعه با روز غدير مصادف شده بود، در ضمن خطبه عيد فرمود:
((خداوند متعال براى شما مؤ منان ، امروز دو عيد بزرگ و شكوهمند را مقارن قرار داده است كه كمال هر كدام به ديگرى است ، تا نيكى و احسان خويش را درباره شما كامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شمارا دنباله روكسانى قرار دهد كه با نور هدايتش روشنايى گرفته اند و شما را به راه نيكوى خويش ببرد و به نحو كامل از شما پذيرايى كند. پس جمعه را محل گردهمايى شما قرار داده و به آن فراخوانده است ، تا گذشته را پاك سازد و آلودگيهاى جمعه تا جمعه را بشويد، نيز براى يادآورى مؤ منان و بيان خشيت تقوا پيشه گان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداشهاى مطيعان درروزهاى ديگر قرارداده و كمال اين عيد، فرمانبردارى از امر الهى و پرهيز ازنهى او و گردن نهادن به طاعت اوست . پس توحيد خدا، جز با اعتراف به نبوت پيامبر (ص ) پذيرفته نيست و دين ، جز با قبول ولايت به امر الهى قبول نمى شود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگيره هاى خدا و اهل ولايت ، سامان نمى پذيرد. خداوند در روز غدير، بر پيامبرش چيزى نازل كرد كه بيانگر اراده اش درباره خالصان و برگزيدگان است و او را فرمان داد كه پيام را ابلاغ كند و از بيماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار شد...
(تا آن جا كه فرمود:) رحمت خدا بر شما باد! پس از پايان اين تجمع ، به خانه ها برگرديد و به خانواده خود، وسعت و گشايش دهيد و به برادران خود نيكى كنيد و خداوند را بر نعمتى كه ارزانيتان كرده سپاس گوييد، با هم باشيد، تا خداوند هم متحدتان سازد، به يكديگر نيكى كنيد، تا خداوند هم الفت شما را پايدار كند، ازنعمت الهى به يكديگر هديه دهيد، آن گونه كه خداوند بر شما منت نهاد، و پاداش آن را در اين روز، چندين برابر عيدهاى گذشته و آينده قرار داده است . نيكى دراين روز، ثروت را مى افزايد و عمر را طولانى مى كند. ابراز عاطفه و محبت به هم در اين روز، موجب رحمت و لطف خدا مى شود. تا مى توانيد، در اين روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان كنيد و در برخوردها و ملاقاتها ابراز شادمانى و سرور كنيد...))(18)
ائمه اهل بيت ، اين روز راشناخته و شناسانده و آن را عيد ناميدند و همه مسلمانان را به عيد گرفتن آن دستور دادند و فضيلت آن روز و ثواب نيكوكارى در آن را بيان كردند.
فرات بن احنف مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : جانم فدايت !آيا مسلمانان عيدى برتر از عيد فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آرى !با فضيلت ترين ، بزرگترين و شريفترين روز عيد نزد خداوند، روزى است كه خدا دين را در آن كامل ساخت و بر پيامبرش محمد (ص ) اين آيه را نازل فرمود: ((اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا)). گفتم : آن كدام روز بود؟فرمود: هرگاه يكى از پيامبران بنى اسرائيل مى خواست جانشين خود را تعيين كند و انجام مى داد، آن روز را عيد قرار مى دادند. آن روز، روزى است كه پيامبر اكرم (ص )، على (ع ) را به عنوان هادى امت نصب كرد و اين آيه نازل شد و دين كامل گشت و نعمت خدا بر مؤ منان ، تمام شد. گفتم : آن روز، كدام روز از سال است ؟ فرمود: روزها جلو وعقب مى افتد، گاهى شنبه است ، گاهى يك شنبه ، گاهى دوشنبه ، تا... آخر هفته . گفتم : در آن روز، چه كارى سزاوار است كه انجام دهيم ؟فرمود: آن روز، روز عبادت و نماز و شكر و حمد خداوند و شادمانى است ، به خاطر منتى كه خدا بر شما نهاد و ولايت ما را قرار داد. دوست دارم كه آن روز را روزه بگيريد.(19)
حسن بن راشد از امام صادق روايت مى كند كه به آن حضرت عرض كردم : جانم فدايت ! آيا مسلمانان راجز عيد فطر و قربان ، عيدى است ؟فرمود: آرى اى حسن ! بزرگتر و شريف تر از آن دو. پرسيدم : چه روزى است ؟فرمود: روزى كه اميرالمؤ منين (ع ) به عنوان نشانه راهنما براى مردم منصوب شد. گفتم : فداى شما!در آن روز چه كارى سزاوار است كه انجام دهيم ؟فرمود: روزه مى گيرى و بر پيامبر و دودمانش درود مى فرستى و از آنان كه در حقشان ستم كردند، به درگاه خدا تبرى مى جويى . همانا پيامبران الهى به اوصياء خويش دستور مى دادند روزى را كه جانشين تعيين شده ، ((عيد)) بگيرند. پرسيدم : پاداش كسى كه آن روز راروزه بگيرد چيست ؟فرمود: برابر با روزه شصت ماه است .(20)
نيز عبدالرحمان بن سالم از پدرش روايت كرده كه : از حضرت صادق (ع ) پرسيدم : آيا مسلمانان غير از جمعه ، قربان ، فطر، عيدى دارند؟فرمود: آرى ، عيدى محترم تر. گفتم : چه روز؟ فرمود: روزى كه حضرت رسول (ص )، اميرالمؤ منين را به امامت منصوب كرد و فرمود: ((من كنت مولاه فهذا على مولاه )). عرض كردم : آن روز، چه روزى است ؟فرمود: به روزش چه كار دارى ؟ سال درگردش است ، ولى آن روز، هيجدهم ذى حجه است . پرسيدم : در آن روز چه كارى شايسته است انجام شود؟ فرمود: در آن روز، با روزه و عبادت و ياد كردن محمد و آل محمد، خداوند را ياد مى كنيد. همانا پيامبر اكرم (ص ) به اميرالمؤ منين توصيه فرمود كه مردم اين روز را عيد بگيرند. پيامبران همه چنين مى كردند و به جانشينان خود وصيت مى كردند كه روز تعيين جانشين را عيد بگيرند.(21)
امام صادق (ع ) نيز روزه غدير خم را برابر با صد حج و عمره مقبول نزد خداوند مى دانست و آن را ((عيد بزرگ خدا)) مى شمرد.
در ((خصال )) صدوق از مفضل بن عمر روايت آمده كه : به حضرت صادق (ع ) عرض كردم : مسلمانان چند عيد دارند؟ فرمود: چهار عيد. گفتم : عيد فطر و قربان و جمعه را ميدانم . فرمود: برتر از آنها روز هيجدهم ذى حجه است ، روزى كه پيامبر خدا (ص )، حضرت امير (ع ) را بلند كرد و او راحجت بر مردم قرار داد. پرسيدم : دراين روز، چه بايد بكنيم ؟ فرمود: با آن كه هر لحظه بايد خدا را شكر كرد، ولى دراين روز، بشكرانه نعمت الهى بايد روزه گرفت . انبياى ديگر نيز اينگونه به اوصياى خود سفارش مى كردند كه روز معرفى وصى را روزه بدارند و عيد بگيرند.
در حديث ديگرى (22) امام صادق (ع ) آن روز را روزى عظيم و مورد احترام معرفى كرده است كه خداوند حرمت آن رابر مؤ منان گرامى داشته و دينشان را كامل ساخته و نعمت را بر آنان تمام نموده است و در اين روز، با آنان عهد و ميثاق خويش را تجديد كرده است . امام ، غدير خم را روز عيد و شادمانى و سرور و روز روزه شكرانه دانسته كه روزه اش معادل شصت ماه از ماههاى حرام است .
در حديثى ديگر است كه ، حضرت صادق (ع ) در حضور جمعى از هواداران و شيعيانش فرمود: آيا روزى را كه خداوند، با آن روز، اسلام را استوار ساخت و فروغ دين را آشكار كرد و آن را براى ما و دوستان و شيعيانمان عيد قرار داد، مى شناسيد؟گفتند: خدا و رسول و فرزند پيامبر داناتر است ، آيا روز فطر است ؟ فرمود: نه . گفتند: روز قربان است ؟فرمود: نه ، هرچند اين دو روز، بسيار مهم و بزرگند، اما روز ((فروغ دين )) از اينها برتر است ، يعنى روز هيجدهم ذى حجه ... تا آخر حديث .
فياض بن محمد بن عمر طوسى در سال 259 (در حالى كه خودش 90 سال داشت ) گفته است كه حضرت رضا (ع ) را در روز غدير ملاقات كردم ، در حالى كه در محضر او جمعى از ياران خاص وى بودند و امام ، آنان را براى افطار نگاه داشته بود و به خانه هاى آنان نيز طعام و خلعت و هدايا، حتى كفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافيان خود را دگرگون ساخته بود و پيوسته فضيلت و سابقه اين روز بزرگ را ياد مى فرمود.
محمد بن علاء همدانى و يحيى بن جريح بغدادى مى گويند: ما به قصد ديدار احمد بن اسحاق قمى (از اصحاب امام عسكرى (ع )) در شهر قم به درخانه اش رفته ، در زديم . دختركى آمد. از او درباره احمد بن اسحاق پرسيديم ، گفت : او مشغول عيد خويش است ، امروز عيد است . گفتيم : سبحان الله ! عيد شيعيان چهار تاست : عيدقربان ، فطر، غدير و جمعه .(23)
ادامه مطلب
پاسخی به یک دروغ
حقيقت اين عيد و ارتباط آن را با همه امت و سابقه آن را كه به دوران پيامبر اكرم (ص ) ميرسد پس از عهد پيامبر نيز، عيد گرفتن اين روز، از امامى به امام ديگر رسيده است و امينان وحى الهى ، همچون امام صادق و امام رضا (ع ) آن را آشكار كرده و يادش را زنده نگهداشته اند. پيش از آنان هم اميرالمؤ منين (ع ) احياگر اين عيد بود.
سخن و عمل امام صادق و امام رضا (ع ) درزمانى بود كه هنوزنطفه ((آل بويه )) بسته نشده بود و روايات اين دو امام در تفسير فرات و كافى كه در قرن سوم تاليف شده اند، آمده است و اينگونه روايات ، مدرك و منبع شيعه است كه اين روز را از دير زمان عيد گرفته اند، در سايه عمل به آن سخنان نورانى و طلايى امامان .
اكنون تعجب از ((نويرى )) و ((مقريزى )) است كه گفته اند اين عيد را معزالدوله در سال 352 پديد آورده است و آن را از بدعتهاى شيعه شمرده اند.
نويرى ضمن برشمردن اعياد اسلامى ، گفته است : يك عيد هم هست كه شيعه آن را ساخته اند و نامش را عيد غدير گذاشته اند و سبب آن ، عقد اخوتى بوده كه پيامبر، ميان خود و على (ع ) در روز غدير خم بست و ((غدير)) بركه اى است كه آب چشمه در آن بريزد و اطرافش درختهاى انبوه باشد. بين غدير و چشمه ، مسجد پيامبر است . روزى را كه شيعه عيد ساخته اند، هيجدهم ذى حجه است ، چرا كه آن برادرى در حجة الوداع سال دهم هجرى بود و اينان شب غدير را با نماز زنده مى دارند و فردايش ، پيش از زوال ، دو ركعت نماز مى خوانند و شعارشان در اين روز، پوشيدن جامه نو و آزاد كردن برده و نيكى به ديگران و قربانى كردن است و اولين كسى كه اين روز را عيد قرار داد، معزالدوله بود (كه اخبار او را در قضاياى سال 352 خواهيم آورد). و چون شيعه ، اين عيد را ساختند و از سنتها و مراسم خويش قرار دادند، عوام اهل سنت نيز در سال 389، مثل شيعيان روزى را روز شادى و جشن قرار دادند و آن را هشت روز پس از عيد شيعه تعيين كردند و گفتند: اين روز، روز داخل شدن پيامبر و ابوبكر به غار است و در اين روز، زيورها و جشنها و آتش افروختنهايى را رسم نمودند...))(24)
مقريزى نيز گفته است : عيد غدير، عيد مشروعى نبوده و هيچ يك از پيشينيانى كه مقتداى مردمند به آن عمل نكرده اند و اولين بارى كه در تاريخ اسلام ديده شده ، در روزگار معزالدوله است كه در سال 352 آن را بنا نهاد و شيعه نيز از آن پس ، غدير را عيد قرار داد...(25)
چه مى توان گفت درباره نگارنده اى كه پيش از آن كه حقيقت تشيع را بشناسد، درباره تاريخ شيعه مى نگارد، يا آن كه حقيقت را شناخته ، ولى هنگام نگارش ، آن را فراموش كرده است ، يا به دلايلى از آن چشم پوشيده ، يا آن كه نمى فهمد چه مى گويد، يا آن كه به آن چه مى گويد، بى اعتناست ! مگر مسعودى (م 346) نمى گويد: فرزندان و شيعيان على (ع ) اين روز را گرامى مى دارند؟(26) مگر كلينى ، راوى حديث در كافى (م 329) و پيش از او فرات كوفى در تفسيرش آن را نگفته است ؟ اين كتابها پيش از تاريخى كه مقريزى گفته (يعنى 352) تاليف شده است . مگر فياض بن عمر در سال 259 از آن خبر نداده و نگفته است كه امام رضا (ع ) را ديده است كه اين روز را عيد مى گرفت و فضيلت و سابقه اش را مى گفت و آن را از پدرانش از اميرالمؤ منين نقل مى كرد؟ مگر امام صادق (ع ) (م 148) خبر از آن نداده و اينكه پيامبران پيشين هم روز نصب وصى را عيد مى گرفتند، آن گونه كه سلاطين و امرا، روز به تخت نشستن خود را عيد مى گرفتند؟امامان شيعه (ع ) در دورانهاى كهن و زمان خويش پيروانشان را به انجام كارهاى نيك و دعا و عبادت در اين روز دستور مى دادند. حديثى كه از ((مختصر بصائر الدرجات )) نقل شد، نشان مى دهد كه در اوايل قرن سوم ، غدير از اعياد چهارگانه مشهور شيعه بوده است .
اين است حقيقت غدير. اما آن دو نويسنده خواسته اند از شيعه ايراد بگيرند، آن سابقه شايسته را انكار كرده و غدير را از بدعتهاى منسوب به معزالدوله دانسته اند و به خيال خود پنداشته اند كه هيچ تاريخ شناسى سخن آنان را به نقد نخواهد كشيد!...
ادامه مطلب
ویژگی های غدیر
1 - اجتماعى بى همانند
2 - فراوانى و انبوه حاضران
3 - تحقق بيعت عمومى
4 - كيفيت والاى حماسه غدير
5 - صراحت در گفتار پيامبر
6 - گواهى حاضران
7 - راويان فراوان حديث غدير
با بررسى روشهاى مبارزاتى حضرت زهرا سلام الله عليها و مورد ارزيابى قرار دادن استدلالها و براهين آن بزرگ زن جهانيان ، كه همواره در طرح حماسه غدير مى كوشيد
و در نهان و آشكار
و در سخنرانيهاى عمومى
و پاسخهاى انفرادى
همه جا تلاش مى كرد تا:
حماسه غدير را بشناساند
اهداف غديرخم را به رخ بكشد
حماسه غدير را جاودانه سازد
و با خطبه معروف رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در غديرخم ، بحث و مناظره نمايد
پيام غديرخم را براى اتمام حجت بكار گيرد
هر خواننده اى را وامى دارد تا بپرسد كه :
غديرخم چه ويژگيهايى دارد؟
كه آنهمه توجه حضرت زهرا سلام الله عليها را بخود جلب كرده است ؟
اهداف غديرخم چيست ؟
و رسالت آن كدام است ؟
و بار تبليغاتى آن چگونه است ؟
و چرا با زنده ساختن ((حماسه غدير)) مى توان ، همه گمراهان را هدايت كرد؟
و عذرها و بهانه ها را مردود دانست ؟
و راه حق و هدايت را شناخت ؟
ادامه مطلب
خطبه پيامبر(ص) در روز غدير
در این قسمت بصورت مفصل خطبه پیامبر ص در روز غدیر گذاشته شده است
1- اَلْحَمْدُلِلَّهِ الَّذى عَلا فى تَوَحُّدِهِ وَدَنا فى تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فى سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فى اَرْكانِهِ، وَاَحاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ عِلْماً وَ هُوَ فى مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ (وَ مَجيداً لايَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ).
ستايش خداى را سزاست كه در يگانگىاش بلند مرتبه و در تنهايىاش به آفريدگان نزديك است ؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينشش بزرگ است . بر همه چيز احاطه دارد بىآنكه مكان گيرد و جابهجا شود و بر تمامى آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است . همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگى او را پايانى نيست . آغاز و انجام از او و برگشت تمامى امور بهسوى اوست .
2- بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِى الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُالْأَرَضينَ وَالسّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلى جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَىْءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ.لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ.
اوست آفرينندهى آسمانها و گسترانندهى زمينها و حكمران آنها . دور و منزّه از خصايص آفريدههاست و در منزّهبودن خود نيز ، از تقديس همگان برتر . هموست پروردگار فرشتگان و روح ؛ افزونى بخش بر آفريدگان و بخشندهى بر همهى موجودات است . به نيمنگاهى ديدهها را ببيند و ديدهها هرگز او را نبينند .كريم و بردبار و شكيباست . رحمتش جهانشمول و عطايش منّتگذار . در انتقام و كيفر سزاواران عذاب ، بىشتاب است .
3- قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ اَلْمَكْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِكُلِّ شَىْءٍ، والغَلَبَةُ على كُلِّ شَىءٍ والقُوَّةُ فى كُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلى كُلِّ شَئٍ وَلَيْسَ مِثْلَهُ شَىْءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّىْءِ حينَ لاشَىْءَ دائمٌ حَىٌّ وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُالْحَكيمُ.
بر نهانها آگاه و بر درونها دانا ، پوشيدهها بر او آشكار و پنهانها بر او روشن است . بر هر هستى فراگير و چيره ، نيروى آفريدگان از او و توانايى بر هر پديده ويژهى اوست . او را همانندى نيست . در تاريكستان لاشَىء ، او هستىبخش هر هستى است ؛ جاودانه و زنده و عدلگستر . خداوندى جز او نباشد و اوست ارجمند و حكيم .
4- جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَلايَجِدُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَمِنْ سِرٍّ وَ عَلانِيَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلى نَفْسِهِ.
ديدهها را بر او راهى نيست و اوست كه ديدهها را دريابد و اوست بر پنهانىها آگاه و بر كارها دانا . از ديدن ، كسى وصفش را نيابد و بر چگونگى او ، از نهان و آشكار دست نيازد ؛ مگر او - عزّوجلّ - راه نمايد و خود بشناساند .
5- وَأَشْهَدُ أَنَّهُ اَللَّهُ ألَّذى مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذى يَغْشَى الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذى يُنْفِذُ أَمْرَهُوَ بِلامُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَلامَعَهُ شَريكٌ فى تَقْديرِهِ وَلايُعاوَنُ فى تَدْبيرِهِ.
گواهى مىدهم كه او " اللَّه " است ؛ همو كه تنزّهش سراسر روزگاران را فراگرفته و پرتواش ابديّت را شامل است . فرمانش را بىمشاور اجرا كند و تقديرش را بىشريك امضاء و هستى را بىياور سامان دهد .
6- صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَكَلُّفٍ وَلاَ احْتِيالٍ. أَنْشَأَها فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَاللَّهُ الَّذى لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنيعَةِ، الْعَدْلُ الَّذى لايَجُوُر، وَالْأَكْرَمُ الَّذى تَرْجِعُ إِلَيْهِ الْأُمُورُ.
صورت آفرينش او را الگويى نبوده؛ آفريدگان را بدون ياور و سختى و حيله ، هستى بخشيده است . جهان با ايجاد او موجود و با آفرينش او پديدار شده است . پس اوست " اللَّه " و معبودى جز او نيست ؛ همو كه صُنعش استوار و ساختمان آفرينشش زيباست . دادگرى كه ستم روا نمىدارد و بخشندهترينى كه كارها به او بازمىگردد
7- وَأَشْهَدُ أَنَّهُ اللَّهُ الَّذى تَواضَعَ كُلُّ شَىْءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ كُلُّ شَىْءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ كُلُّ شَىْءٍ لِهَيْبَتِهِ.
و گواهى مىدهم او اللَّه است كه هر هستى در برابر بزرگىاش فروتن و در مقابل ارجمندىاش رام و به توانايىاش تسليم و به هيبتش خاضع است .
8- مَلِكُ الْاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، كُلٌّ يَجْرى لاَِجَلٍ مُسَمّىً. يُكَوِّرُالَّليْلَ عَلَىالنَّهارِ وَيُكَوِّرُالنَّهارَ عَلَى الَّليْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.
پادشاه هستىها و چرخانندهى سپهرها و رامكنندهى آفتاب و ماه كه هريك تا اَجَل معيّن جريان يابند . " او پردهى شب را به روز و پردهى روز را به شب بپيچد" (زمر / 5) " كه شتابان در پى روز است " (اعراف / 54) هم او شكنندهى هر ستمگر باطلگرا و نابودكنندهى هر شيطان سركش است .
9- لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَم يلِد و لَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ يَشاءُ فَيُمْضي، وَيُريدُ فَيَقْضي، وَيَعْلَمُ فَيُحْصي، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَيُفْقِرُ وَيُغْني، وَيُضْحِكُ وَيُبْكي، (وَيُدْني وَ يُقْصي) وَيَمْنَعُ وَ يُعْطى، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ.
نه او را ناسازى باشد و نه برايش مانندى و انبازى . يكتا و بىنياز ، " نه زاده و نه زاييدهشده و او را همتايى نبوده " . (اخلاص / 4 - 3) خداوند يگانه و پروردگار بزرگوار است . بخواهد و به انجام رساند ؛ اراده كند و حكم نمايد ؛ بداند و بشمارد ؛ بميراند و زنده كند ؛ نيازمند و بىنياز گرداند ؛ بخنداند و بگرياند ؛ نزديك آورد و دور برد ؛ بازدارد و عطا كند . اوراست پادشاهى و ستايش . به دست تواناى اوست تمام نيكى و هموست بر هر چيز توانا .
10- يُولِجُ الَّليْلَ فِى النَّهارِ وَيُولِجُ النَّهارَ فىِ الَّليْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزيزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِى الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذى لايُشْكِلُ عَلَيْهِ شَىْءٌ، وَ لايَضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَلايُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّينَ. اَلْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَى الْمُؤْمِنينَ وَرَبُّ الْعالَمينَ. الَّذِى اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ يَشْكُرَهُ وَيَحْمَدَهُ (عَلى كُلِّ حالٍ).
" شب را در روز و روز را در شب فرو برد " . (حديد / 6) جز او خداوندى نباشد ؛ گرانقدر و آمرزنده ؛ پذيرندهى دعا و افزايندهى عطا ؛ بر شمارندهى نَفَسها و پروردگار پرى و انسان . چيزى بر او مشكل ننمايد . فريادِ فريادكنندگان ، او را آزرده نكند و اصرارِ اصراركنندگان ، او را به ستوه نياورد . نيكوكاران را نگاهدار و رستگاران را يار ، مؤمنان را صاحب اختيار و جهانيان را پروردگار است ؛ همو كه در همهى احوال ، سزاوار سپاس و ستايش آفريدگان است .
11- أَحْمَدُهُ كَثيراً وَأَشْكُرُهُ دائماً عَلَى السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائكَتِهِ وكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطيعُ وَأُبادِرُ إِلى كُلِّ مايَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ اللَّهُ الَّذى لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَلايُخافُ جَورُهُ.
او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مىگويم در شادى و رنج و آسايش و سختى و به او و فرشتگان و نبشتهها و فرستادههايش ايمان داشته .فرمان او را گردن مىگذارم و اطاعت مىكنم و بهسوى هر آنچه مايهى خشنودى اوست ، مىشتابم و به حكم و فرمان او تسليم ؛ چرا كه به فرمانبرى او ، شايق و از كيفر او ، ترسانم ؛ زيرا او خدايى است كه كسى از مكرش در امان نبوده و از ستمش ترسان نباشد (زيرا او را ستمى نيست).
(2)
12- وَأُقِرُّلَهُ عَلى نَفْسى بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَأُؤَدّى ما أَوْحى بِهِ إِلَىَّ حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بى مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّى أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ وَصَفَتْ خُلَّتُهُ - لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ - لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَنى أَنِّى إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَىَّ (فى حَقِّ عَلِىٍّ) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لى تَبارَكَ وَتَعالَى الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَاللَّهُ الْكافِى الْكَريمُ. فَأَوْحى إِلَىَّ: (بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ــ فى عَلِىٍّ يَعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ ــ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).
و اكنون به بندگى خويش و پروردگارى او گواهى مىدهم و وظيفهى خود را در آنچه وحى شده ، انجام مىدهم ؛ مباد از سوى او عذابى فرود آيد كه كسى را ياراى دور ساختن آن از من نباشد ، هر چند توانش بسيار و دوستىاش با من خالص باشد . - خداوندى جز او نيست - چرا كه به من هشدار داده كه اگر آنچه در حق على نازل كرده به مردم ابلاغ نكنم ، وظيفهى رسالتش را انجام ندادهام . و خود او تبارك و تعالى امنيّت از آزار مردم را برايم تضمين كرده و البتّه كه او بسنده و بخشنده است . پس آنگاه خداوند چنين وحىام فرموده: " به نام خداوند همه مهرِ مهرورز" ، " اى فرستادهى ما! آنچه از سوى پروردگارت بر تو فرو فرستاديم " (مائده / 67) دربارهى على و جانشينى او " به مردم برسان ؛ وگرنه رسالت خداوندى را به انجام نرساندهاى و او تو را از آسيب مردمان نگاه مىدارد" . (مائده / 67)
13- مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إِلَىَّ، وَ أَنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إِنَّ جَبْرئيلَ هَبَطَ إِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى (عَلى أُمَّتى) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ (هِىَ): (إِنَّما وَلِيُّكُمُاللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُواالَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)، وَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ الَّذى أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَىالزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فى كُلِّ حالٍ.
هان مردمان! در تبليغ آنچه خداوند بر من نازل فرموده، كوتاهى نكردهام و اكنون سبب نزول آيه را بيان مىكنم: همانا جبرئيل از سوى سلام ، پروردگارم - كه تنها او سلام است - سه مرتبه بر من فرود آمد و فرمانى آورد كه در اين مكان بهپا خيزم و به هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه علىّبن ابىطالب ، برادر و وصىّ و جانشين من در ميان امّت و امام پس از من است . همو كه جايگاهاش نسبت به من ، بهسان هارون نسبت به موسى است ؛ مگر اينكه پيامبرى پس از من نخواهد بود و او پس از خدا و رسول او صاحب اختيار شماست و خداوند تبارك و تعالى آيهاى بر من نازل فرموده كه: " همانا تنها ولى و سرپرست و صاحب اختيار شما ، خداوند و پيامبرش و مؤمنانىاند كه نماز بهپا مىدارند و در ركوع زكات مىپردازند " . (مائده / 55) و قطعاً علىّبن ابىطالب ، نماز بهپا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است.
14- وَسَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ (السَّلامَ) عَنْ تَبْليغِ ذالِكَ إِليْكُمْ - أَيُّهَاالنّاسُ - لِعِلْمى بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَإِدغالِ اللّائمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُاللَّهُ فى كِتابِهِ بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ فى قُلوبِهِمْ، وَيَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَاللَّهِ عَظيمٌ.
و من از جبرئيل درخواستم كه از خداوند سلام اجازه كند و مرا از مأموريت تبليغ به شما معاف دارد ؛ زيرا كمى پرهيزكاران و فزونى منافقان و دسيسهى ملامتگران و مكر مسخرهكنندگان اسلام را مىدانم ؛ همانان كه خداوند در وصفشان در كتاب خود فرموده: " به زبان مىگويند آن را كه در دلهايشان نيست" (فتح / 11) و مىشمارند " آن را اندك و آسان ، حال آنكه نزد خداوند بس بزرگ است " . (نور / 15)
15- وَكَثْرَةِ أَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّةٍ حَتّى سَمَّونى أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّى كَذالِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِيّاىَ وَ إِقْبالى عَلَيْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّى) حَتّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فى ذالِكَ (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ النَّبِىَّ وَ يَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ ـ (عَلَىالَّذينَ يَزْعَُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) ـ خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْکُمْ و الَّذينَ يُؤذُنَ رَسوُلَ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ) . وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّىَ الْقائلينَ بِذالِكَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّيْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلكِنِّى وَاللَّهِ فى أُمورِهمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ.
و نيز از آن روى كه منافقان ، بارها مرا آزار رسانيدهاند تا بدانجا كه مرا اُذُن (سخن شنو و زودباور) ناميدهاند ؛ به خاطر همراهى افزون و تمايل و پذيرش على از من و توجّه ويژهى من به او ، تا بدانجا كه خداوند آيهاى فرو فرستاده: " و از آناناند كسانى كه پيامبر خدا را آزرده و گويند: او سخنشنو و زودباور است . بگو: آرى ، او سخن شنوست " . (توبه / 61) عليه آنان كه گمان مىكنند او تنها سخن مىشنود ؛ " ليكن به خير شماست . او (پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم) به خدا ايمان دارد و اهل ايمان را تصديق كرده ، راستگو مىانگارد؛ و هم او رحمت است براى ايمانيان شما و البتّه براى آنان كه او را آزار دهند ، عذابى دردناك خواهد بود " . (توبه / 61) و اگر مىخواستم نام گويندگان چنين سخنى را بر زبان آورم و به آنان اشارت كنم و مردم را به سويشان هدايت كنم (كه آنان را شناسايى كنند) مىتوانستم ؛ ليكن به خدا سوگند در كارشان كرامت نموده ، لب فروبستم .
16- وَكُلُّ ذالِكَ لايَرْضَى اللَّهُ مِنّى إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَىَّ (فى حَقِّ عَلِىٍّ)، ثُمَّ تلا: (يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - فى حَقِّ عَلِىٍّ - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).
با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد شد ؛ مگر فرمان او را در حقّ على به شما ابلاغ كنم . آنگاه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم چنين خواند: " اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو فرود آمده " (مائده / 67) در حقّ على، " ابلاغ كن وگرنه رسالت او را انجام ندادهاى و البتّه خداوند تو را از آسيب مردمان ، نگاه مىدارد" . (مائده / 67)
(3)
17- فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى الْمُهاجِرينَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَى التّابِعينَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَالْحاضِرِ، وَ عَلَىالْعَجَمِىِّ وَالْعَرَبىِّ، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوكِ وَالصَّغيرِ وَالْكَبيرِ، وَ عَلَىالْأَبْيَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ، ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَاللَّهُ لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ.
هان مردمان! بدانيد اين آيه دربارهى اوست . ژرفاى آن را بفهميد و بدانيد كه خداوند او را سرپرست و امام شما قرار داده و پيروىاش را بر مهاجران و انصار واجب كرده و بر پيروان آنان در نيكى، و بر صحرانشينان و شهروندان، و بر عجم و عرب و آزاده و برده و كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و هر يكتاپرست ؛ اجراى گفتار و فرمانش لازم ، امرش نافذ ، ناسازگارش رانده ، پيرو و باوركنندهاش در مهر است . البتّه كه خداوند ، او و شنوايان سخنش و پيروان راهش را آمرزيده است .
18- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطيعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(اللَّهِ) رَبِّكُمْ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَإِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُّهُ الُْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدى عَلىٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِاللَّهِ رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ فى ذُرِّيَّتى مِنْ وُلْدِهِ إِلى يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ.
هان مردمان! براى آخرين بار در اين اجتماع به پا ايستاده ، (با شما سخن مىگويم .) سخنم را شنيده ، پيروى كنيد و فرمان پروردگارتان را گردن گذاريد كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و سرپرست و معبود شماست و سپس سرپرست شما ، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون با شما سخن مىگويد و پس از من به فرمان او ، على ولى و امام شماست . سپس امامت ، در فرزندان من از نسل على خواهد بود تا برپايى رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد .
19- لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ اللَّهُ (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ كِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَيْهِ.
روا نيست مگر آنچه خدا و رسول او و امامان روا دانند و ناروا نباشد مگر آنچه آنان ناروا دانند و خداوند عزّوجلّ هم روا و هم ناروا را به من شناسانده و من آموختههايم را از كتاب خدا و حلال و حرام او را در اختيار على گذاشتهام .
20- مَعاشِرَالنّاسِ،(فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُاللَّهُ فِىَّ، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ فى إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ (الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فى سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَىْءٍ أَحْصَيْناهُ فى إِمامٍ مُبينٍ).
هان مردمان! او را برتر دانيد ؛ هيچ دانشى نيست مگر اينكه خداوند در جان من نبشته و من تمامى آن را در جان على ، امام پرهيزكاران ، ضبط كردهام و دانشى نبوده مگر آنكه به على آموختهام . او پيشواى روشنگر است كه خداوند در سورهى ياسين از او گفتوگو كرده: " و علم هر چيز را در امام مبين برشمرديم " . (يس / 12)
21- مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَالَّذى يَهدي إِلَى الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهى عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِىاللَّهِ لَوْمَةُ لائِمٍ.
هان مردمان! او را فراموش نكنيد و از امامتش برنتابيد و از سرپرستىاش نگريزيد ؛ چرا كه شما را به درستى و راستى خوانده و خود نيز بدان عمل مىكند . او باطل را نابود كرده و شما را از آن بازدارد و هرگز نكوهشِ نكوهشگران او را از كار خدا بازندارد .
22- أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ (لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَى الْايمانِ بى أَحَدٌ)، وَالَّذى فَدى رَسُولَاللّهِ بِنَفْسِهِ، وَالَّذى كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ وَلا أَحَدَ يَعْبُدُاللّهَ مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ.
او نخستين مؤمن به خدا و رسول اوست و كسى در ايمان به من ، از او سبقت نجسته و همو جان خود را فداى رسولخدا كرده و با او همراه بوده است . تنها او همراه رسولخدا عبادت مىكرد و جز او از مردان كسى چنين نبود .
23- (أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَاللّهَ مَعى. أَمَرْتُهُ عَنِاللّهِ أَنْ يَنامَ فى مَضْجَعى، فَفَعَلَ فادِياً لى بِنَفْسِهِ).
على اوّلين نمازگزار و پرستشكنندهى همراه من است . از جانب خدا بهاو دستوردادم تا (در شب هجرت) در بستر من بيارامد و او نيز فرمان برده ، پذيرفت كه جان خود را فداى من كند .
24- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ اللّهُ، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ اللّهُ.
هان مردمان! او رابرتر بدانيد كه خداوند او را برترى داده و پيشوايى او را پذيرا باشيد كه خداوند او را (به امامت) نصب كرده است .
25- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ اللّهِ، وَلَنْ يَتُوبَ اللّهُ عَلى أَحَدٍ أَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَلَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.
هان مردمان! او امام از جانب خداست و خداوند هرگز توبهى منكر او را نپذيرد و چنين كسى را نيامرزد . اين است روش قطعىخداوند دربارهى ناسازگار با امامت على و حتماً او را به عذاب دردناك جاودانه كيفر خواهد كرد . پس ، از مخالفت او بهراسيد ؛ و گرنه خواهيد افتاد " در آتشى كه آتشگيرهى آن مردماناند و سنگ" (تحريم / 6) " كه براى حقستيزان آماده شده است" . (آلعمران / 131)
26- مَعاشِرَالنّاسِ، بى ـ وَاللَّهِ ـ بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلينَ، وَأَنَا ـ (وَاللَّهِ) ـ خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلينَ والْحُجَّةُ عَلى جَميعِ الَْمخْلوقينَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ فى ذالِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى وَ مَنْ شَكَّ فى شَىْءٍ مِنْ قَوْلى هذا فَقَدْ شَكَّ فى كُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَىَّ، وَمَنْ شَكَّ فى واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِى الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاكُّ فينا فِىالنّارِ.
هان مردمان! به خدا كه پيامبران پيشين به ظهورم بشارت دادهاند و همانا من فرجام آنان و برهان بر آفريدگانِ آسمانيان و زمينيانم . آنكس كه راستى و درستى مرا باور نكند ، به كفر جاهلى گذشته درآمده و ترديد در سخنان امروزم ، همسنگ ترديد در تمامى محتواى رسالت من است و ناباورى در امامت يكى از امامان ، بهسان ناباورى در تمامى آنان است و جايگاه ناباوران امامت ما ، آتش دوزخ خواهد بود .
27- مَعاشِرَالنّاسِ، حَبانِىَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَىَّ وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَىَّ وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّى أَبَدَ الْآبِدينَ وَدَهْرَالدّاهِرينَ وَ عَلى كُلِّ حالٍ.
هان مردمان! خداوند عزّوجلّ از روى منّت و احسان خويش ، اين برترى را به من پيشكش كرده و خدايى جز او نيست . هشدار كه تمامى ستايشهاى من در تمامى روزگاران و هر حال و مقام، ويژهى اوست .
28- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدى مِنْ ذَكَرٍ و أُنْثى ما أَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَبَقِىَ الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَىَّ قَوْلى هذا وَلَمْ يُوافِقْهُ. أَلا إِنَّ جَبْرئيلَ خَبَّرنى عَنِ اللَّهِ تَعالى بِذالِكَ وَيَقُولُ: «مَنْ عادى عَلِيّاً وَلَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتى وَ غَضَبى»، (وَلْتَنْظُرْنَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوااللَّهَ ـ أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها ـ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
هان مردمان! على را برتر دانيد كه او برترينِ مردان و زنان ، پس از من است تا آن هنگام كه آفرينش برپاست و روزىشان فرود آيد . دورِ دور باد ، از مهر خداوند و خشمِ خشم باد ، بر آنكه اين گفتهام را نپذيرد و با من سازگار نباشد . هان! آگاه باشيد جبرئيل از سوى خداوند خبرم داد: هر كه با على ستيزد و بر ولايت او گردن نگذارد ، نفرين و خشم من بر او باد . " البتّه بايست هر كس بنگرد كه براى فرداى خويش چه پيش فرستاده . پس تقوا پيشه كنيد " (حشر / 18) و از ناسازى با على بپرهيزيد ؛ " مباد كه گامهايتان پس از استوارى درلغزد" (نحل / 94) " و همانا خداوند بر كردارتان آگاه است " . (حشر / 18)
29- مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ العَزيزِ، فَقالَ تعالى (مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللَّهِ).
هان مردمان! او همجوار و همسايهى خداوند است كه در كتاب گرانقدر خود (قرآن) او را ياد كرده و دربارهى ستيزندگان با او فرموده: " مبادا كسى در روز قيامت بگويد: افسوس كه دربارهى همجوار و همسايهى خداوند كوتاهى كردهام" . (زمر / 56)
30- مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلى مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذى أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلىَّ وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَىَّ) وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَىَّ.
هان مردمان! در قرآن انديشه كنيد و ژرفاى آيات آن را دريابيد و بر محكماتش نظر كنيد و از متشابهات آن پيروى ننماييد . به خداوند سوگند كه باطنها و تفسير آن را روشن نمىكند مگر همينكه دست و بازوى او را گرفته و بالا آوردهام و اعلام مىدارم: هر آنكس كه من سرپرست اويم ، اين على سرپرست اوست و او على ، فرزند ابىطالب ، برادر و وصىّ من است ؛ ولايت و سرپرستى او حكمى از سوى خداست كه بر من فروفرستاده است .
31- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدى (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَالْحَوْضَ. أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ اللَّهِ فى خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ فى أَرْضِهِ.
هان مردمان! همانا على و پاكان از فرزندانم از نسل او ، يادگار گرانسنگ كوچكترند و قرآن ، يادگار ارزشمند بزرگتر . هر يك از اين دو از ديگر همراه خود حكايت مىكند و با آن سازگار است . آن دو هرگز از هم جدا نمىشوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند . هان! آنان امانتداران خداوند در ميان آفريدگان و حاكمان او ، در زميناند .
32- أَلاوَقَدْ أَدَّيْتُ، أَلاوَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ،
هان! آنان امانتداران خداوند در ميان آفريدگان و حاكمان او ، در زميناند . هشدار كه من وظيفهى خود را ادا كردم . وظيفهام را ابلاغ كردم و به گوش شما رساندم . هشدار كه روشن نمودم . بدانيد كه اين سخن خدا بود و من از سوى او سخن گفتم .
33- أَلاإِنَّهُ لا «أَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أَخى هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدى لاَِحَدٍ غَيْرِهِ.
هان بدانيد! هرگز به جز اين برادرم ، كسى نبايد " اميرالمؤمنين " خوانده شود . هشدار كه پس از من ، امارت مؤمنان براى كسى جز او روا نباشد .
(4)
34- ثم قال: «ايهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: اَللَّهُ و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلىٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
سپس فرمود: مردمان! كيست سزاوارتر از شمايان به شما؟ گفتند: خداوند و رسول او . آنگاه فرمود: آنكه من سرپرست اويم ، پس اين على ولى و سرپرست اوست . خداوندا! پذيراى ولايت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و يار او را يارى كن و رهاكنندهى او را تنها گذار .
35- مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِىٌّ أخى وَ وَصيىّ وَ واعي عِلْمى، وَ خَليفَتى فى اُمَّتى عَلى مَنْ آمَنَ بى وَعَلى تَفْسيرِ كِتابِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعي إِلَيْهِ وَالْعامِلُ بِما يَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالي عَلى طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ.
هان مردمان! اين على است برادر و وصى و نگاهبان دانش من و جاىنشين من در ميان امّت و ايمان آورندگان به من و بر تفسير كتاب خدا . او مردمان را به سوى خدا بخواند و به آنچه موجب خشنودى اوست ، عمل كند و با دشمنان او ستيز نمايد . او سرپرست فرمانبردارى خدا باشد و بازدارنده از نافرمانى او .
36- إِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ اللّهِ وَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ وَالْإمامُ الْهادي مِنَاللَّهِ، وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ بِأَمْرِاللَّهِ.
همانا اوست جانشين رسولاللَّه و فرمانرواى ايمانيان و از سوى خدا ، پيشواى هدايتگر . اوست پيكاركنندهى با پيمانشكنان و رويگردانان از راستى و درستى و بهدررفتگان از دين .
37- يَقُولُاللَّهُ: (مايُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَىَّ). بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَاغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.
خداوند فرمايد: "فرمان من دگرگونى نمىپذيرد " . (ق / 29) پروردگارا! اكنون به فرمان تو مىگويم: خداوندا! دوستداران او را دوست دار و دشمنانش را دشمن . پشتيبانان او را پشتيبانى و يارانش را يارى كن و خوددارىكنندگان از يارىاش را رها كن . ناباورانش را از مهرت بِران و خشم خود را بر آنان فرود آور .
38- اَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ الْآيَةَ فى عَلِىٍّ وَلِيِّكَ عِنْدَتَبْيينِ ذالِكَ وَنَصْبِكَ إِيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً)، وَ قُلْتَ : (إنَّ الدّينَ عِنْدَ اللهِ اْلإسْلامُ) ، وَ قُلْتَ : (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَالْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ).
معبودا! تو خود در هنگام بيان ولايت على و برپايى او فرمودى: " امروز آيين شما را به كمال و نعمتم را براى شما تمام نمودم و با خشنودى ، اسلام را دين شما قرار دادم" . (مائده / 3) و فرمودى: " همانا ، دين نزد خدا تنها اسلام است " (آلعمران / 19) و نيز فرمودى: " و آنكه به جز اسلام دينى بجويد ؛ از او پذيرفته نبوده ، در جهان ديگر ، در شمار زيانكاران خواهد بود" . (آلعمران / 85)
39- اَللَّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُكَ أَنِّى قَدْ بَلَّغْتُ.
خداوندا! تو را گواه مىگيرم كه پيام تو را به مردمان رساندم.
(5)
40- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ دينَكُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَىاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِىالدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) وَ فِى النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ يُنْظَرونَ).
هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دين را با امامت على تكميل نمود . اينك آنان كه از او و جانشينانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپايى رستاخيز و عرضهى بر خدا -پيروى نكنند ، " كردههايشان در دو جهان بيهوده بوده" ؛ (بقره / 217) " و در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود ". (توبه / 17) " به گونهاى كه نه از عذابشان كاسته و نه برايشان فرصتى براى نجات خواهد بود " . (بقره / 162)
41- مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِىٌّ، أَنْصَرُكُمْ لى وَأَحَقُّكُمْ بى وَأَقْرَبُكُمْ إِلَىَّ وَأَعَزُّكُمْ عَلَىَّ، وَاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ. وَ مانَزَلَتْ آيَةُ رِضاً (فى الْقُرْآنِ) إِلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِىالْقُرْآنِ إِلاّ فيهِ، وَلاشَهِدَ اللَّهُ بِالْجَنَّةِ فى (هَلْ أَتى عَلَى الْاِنْسانِ) إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها فى سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَيْرَهُ.
هان مردمان! اين على است ياورترين ، سزاوارترين ، نزديكترين و گرانقدرترين شما نزد من و خداوند عزّوجلّ و من از او خشنوديم . آيهى رضايتى در قرآن نيست مگر دربارهى او و هرگاه خداوند ايمانيان را خطابى نموده ، به او آغاز كرده و آيهى ستايشى نازل نگشته مگر دربارهى او و در سورهى " هل أتى على الإنسان " گواهى بر بهشت نداده مگر براى او و آن را در حقّ غير او فرو نياورده و بهوسيلهى آن جز او را نستوده است .
42- مَعاشِرَالنّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ اللَّهِ وَالُْمجادِلُ عَنْ رَسُولِاللَّهِ، وَ هُوَالتَّقِىُّ النَّقِىُّ الْهادِى الْمَهْدِىُّ. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبىٍّ وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِىٍّ (وَبَنُوهُ خَيْرُالْأَوْصِياءِ). مَعاشِرَالنّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِىٍّ مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِ (أَميرِالْمُؤْمِنينَ) عَلِىٍّ.
هان مردمان! على ياور دين خدا و دفاعكنندهى از رسول اوست و هم او پرهيزكار ، پاكيزه و رهنماى ارشاد شده به دست خود خداست . پيامبرتان برترين پيامبران ، جانشينش در ميان شما برترين جانشينان و فرزندانش برترين اوصيايند . هان مردمان! فرزندان پيامبران از نسل آناناند و فرزندان من از نسل اميرالمؤمنين على .
43- مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْليسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُكُمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَىالْأَرضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَهُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَكَيْفَ بِكُمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أَعْداءُاللَّهِ،
هان مردمان! بهراستى كه شيطانِ اغواگر ، آدم را با رشك ، از بهشت راند . مباد شما به على رشك ورزيد كه آنگاه كردههايتان نابود و گامهايتان لغزان خواهد شد . آدم به خاطر يك اشتباه ، به زمين هبوط كرد ، حال آنكه برگزيدهى خداى عزّوجلّ بود ؛ پس چگونه خواهيد بود كه شما شماييد و دشمنان خدا نيز از ميان شمايند .
44- أَلاوَإِنَّهُ لايُبْغِضُ عَلِيّاً إِلاّشَقِىٌّ، وَلا يُوالى عَلِيّاً إِلاَّ تَقِىٌّ، وَلايُؤْمِنُ بِهِ إِلاّمُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ - وَاللَّهِ - نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْر: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفى خُسْرٍ) (إِلاّ عَليّاً الّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ).
هشدار! كه با على نمىستيزد مگر شقى و سرپرستىاش را نمىپذيرد مگر رستگار پرهيزكار و به او نمىگرود مگر ايماندار بىآلايش و به خدا سوگند سورهى " والعصر " دربارهى او نازل شده است: " به نام خداوند همه مهرِ مهرورز ، به زمان سوگند كه انسان در زيان است" . (والعصر / 2 - 1) مگر على كه ايمان آورده و به درستى و شكيبايى آراسته است .
45- مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ اللَّهَ وَبَلَّغْتُكُمْ رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبينُ.
هان مردمان! خدا را گواه مىگيرم كه پيام او را به شما رساندم و " بر فرستاده ، وظيفهاى جز بيان روشن نيست " . (عنكبوت / 18 - نور / 54)
46- مَعاشِرَالنّاسِ، (إتَّقُوااللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).
هان مردمان! " تقوا پيشه كنيد همانگونه كه بايسته است و نميريد جز با شرفِ اسلام" . (آلعمران / 102)
(6)
47- مَعاشِرَالنّاسِ، (آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذى أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ). (باِللَّهِ ما عَنى بِهذِهِ الْآيَةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابى أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلى مايَجِدُ لِعَلِىٍّ فى قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ).
هان مردمان! " ايمان آوريد به خدا و رسول او و نورى كه " (تغابن / 8) همراهش فرود آمده " پيش از آنكه چهرهها را تباه و باژگونه كنيم ، يا چونان اصحاب روز شنبه (يهوديانى كه بر خدا نيرنگ آوردند) رانده شويد" . (نساء / 47) به خدا سوگند كه مقصود خدا از اين آيه ، گروهى از صحابهاند كه آنان را با نام و نَسَب مىشناسم ؛ ليكن به پردهپوشى كارشان مأمورم . آنك هر كس پايهى كار خويش را مهر يا خشم على در دل قرار دهد و بداند كه ارزش عمل او ، وابسته به آن است .
48- مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِىَّ ثُمَّ فى عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ الَّذى يَأْخُذُ بِحَقِّ اللَّهِ وَ بِكُلِّ حَقٍّ هُوَ لَنا، لاَِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى الْمُقَصِّرينَ وَالْمعُانِدينَ وَالُْمخالِفينَ وَالْخائِنينَ وَالْآثِمينَ وَالّظَالِمينَ وَالْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.
هان مردمان! نور از سوى خداوند عزّوجلّ در جان من ، سپس در جان علىّبن ابىطالب و آنگاه در نسلاو تا قائم مهدى - كه حقّ خدا وتمامى حقّ ما را مىستاند - جاى گرفته است ؛ چرا كه خداوند عزّوجلّ ما را دليل و حجّت قرار داده بر كوتاهىكنندگان به عمد ، ستيزهگران ، ناسازگاران ، خائنان و گنهكاران و ستمگران و غاصبان از تمامى جهانيان .
49- مَعاشِرَالنّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أَنّي رَسُولُ اللَّهِ قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِىَ الرُّسُلُ، أَفَإِنْ مِتُّ أَوْقُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ؟ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّاللَّهَ شَيْئاً وَسَيَجْزِى اللَّهُ الشّاكِرينَ (الصّابِرينَ).
هان مردمان! هشدارتان مىدهم: همانا من رسول خدايم . پيش از من نيز رسولانى آمده و سپرى شدهاند . پس آيا اگر بميرم يا كشته شوم ، به جاهليت برمىگرديد؟ " و آنكه به قهقرا برگردد ، هرگز خدا را زيانى نخواهد رسانيد و او سپاسگزاران شكيبا را پاداش خواهد داد " . (آلعمران / 144)
50- أَلاوَإِنَّ عَلِيّاً هُوَالْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَالشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.
هان! على و فرزندان من از نسل او ، داراى كمال شكيبايى و سپاسگزارىاند .
51- مَعاشِرَالنّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَىَّ بِإِسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَىاللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَيَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِا الْمِرْصادِ.
هان مردمان! " اسلامتان را بر من منّت نگذاريد " ؛ (حجرات / 17) و بر خدا نيز ، كه اعمالتان را بيهوده و تباه خواهد كرد و او بر شما خشم خواهد گرفت و شما را به " شعلهاى از آتش و مس گداخته" (الرحمن / 35) گرفتار خواهد كرد . به يقين پروردگار شما در " كمينگاه است " . (فجر / 14)
52- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدى أَئمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَىالنّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرونَ.
هان مردمان! بهزودى پس از من امامانى خواهند آمد و " شما را به آتش خواهند خواند . آنان در روز رستاخيز ، تنها و بىياور خواهند بود" . (قصص / 41)
53- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ اللَّهَ وَأَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.
هان مردمان! آگاه باشيد كه خداوند و من از آنان بيزاريم .
54- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ.
هان مردمان! حتماً آنان و ياران و پيروان و تابعانشان " در پستترين جايگاه آتش خواهند بود " (نساء / 145) و " چه جايگاه بدى است منزل متكبران ". (نحل / 29)
55- أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ فى صَحيفَتِهِ!!
هان! كه آنان اصحاب صحيفهاند. اكنون هر كس در صحيفهى خود نظر كند !!
56- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّى أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً (فى عَقِبى إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ)، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْليغِهِ حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَغائبٍ وَ عَلى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ يَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ يُولَدْ، فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
هان مردمان! اينك جانشينى خود را به عنوان امامت و وراثت به امانت به جاى مىگذارم در نسل خود تا برپايى روز رستاخيز و اكنون ، مأموريت تبليغى خود را انجام دادم تا برهان بر هر شاهد و غايب باشد و نيز بر همهى آنان كه زاده شده يا نشدهاند . " پس بايسته است ، اين سخن را حاضران به غايبان و فرزنداران به فرزندان تا برپايى رستاخيز ابلاغ كنند . "
57- وَسَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدى مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، (أَلا لَعَنَ اللَّهُ الْغاصِبينَ الْمُغْتَصبينَ)، وَعِنْدَها سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ (مَنْ يَفْرُغُ) وَيُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَنُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.
و به زودى گروهى پس از من ، امامت را چپاول كرده ، با پادشاهى جابهجا كنند . هان! خشم خدا بر غاصبان و چپاولگران و البتّه به زودى " به كار شما ، جن و انس " (الرحمن / 31) خواهد پرداخت . آنكه مىپردازد - عذاب خواهد كرد - و " شعلههاى آتش و مس گداخته بر سر شما ريخته خواهد شد و در آن هنگام هرگز يارى نمىشويد " . (الرحمن / 35)
58- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّى يَميزَالْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ.
هان مردمان! همانا خداوند عزّوجلّ شما را به خود رها نخواهد كرد " تا ناپاك را از پاك جدا كند و هر آينه خداوند شما را بر غيب آگاه نمىسازد " . (آلعمران / 179)
59- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ وَاللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِىَّ وَاللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.
هان مردمان! هيچ سرزمينى نيست مگر اينكه خداوند به خاطر تكذيب اهل آن - حق را - آن را پيش از برپايى رستاخيز نابود خواهد كرد و آن سرزمين را به امام مهدى خواهد سپرد و حتماً خداوند وعدهى خود را انجام خواهد داد .
60- مَعاشِرَالنّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أَكْثَرُالْأَوَّلينَ، وَاللَّهُ لَقَدْ أَهْلَكَ الْأَوَّلينَ، وَهُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ. قالَ اللَّهُ تَعالى: (أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كذالِكَ نَفْعَلُ بِالُْمجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ).
هان مردمان! شمار فزونى از گذشتگان شما ، گمراه شدند و خداوند نابودشان كرد و همو نابودكنندهى آيندگان است . خداوند فرموده: " آيا پيشينيان را تباه نكرديم؟ و در پس آنان ، آيندگان را نابود نساختيم؟ آرى با مجرمان اين چنين كنيم . واى بر ناباوران در روز رستاخيز " . (مرسلات / 19 - 16)
61- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَنى وَنَهانى، وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِيّاً وَنَهَيْتُهُ (بِأَمْرِهِ). فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُىِ لَدَيْهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرشُدُوا، (وَصيرُوا إِلى مُرادِهِ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.
هان مردمان! همانا خداوند مرا فرمان داده و بازداشته و من نيز به دستور او به على امر و نهى كردهام ؛ پس دانش امر و نهى در نزد على است . فرمان او را بشنويد تا سلامت مانيد و اطاعتش كنيد تا هدايت شويد و از آنچه باز مىدارد ، خوددارى كنيد تا راه يابيد و به سوى مقصد او حركت كنيد " و هرگز راههاى پراكنده ، شما را از راه او بازندارد " . (انعام / 153)
(7)
62- مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ اللَّهِ الْمُسْتَقيمُ الَّذى أَمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى. ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدى)، يَهْدونَ إِلَى الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلونَ. ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِاللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِالْعالَمينَ ، الرَّحْمن الرَّحيمِ ، مالِکِ يَوْمِ الدّينِ ، اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ ايّاکَ نَسْتَعينُ ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ و لَا الضّالّينَ» ، وَقالَ: فِىَّ نَزَلَتْ وَفيهِمْ (وَاللَّهِ) نَزَلَتْ، وَلَهُمْ عَمَّتْ وَإِيَّاهُمْ خَصَّتْ، أُولئكَ أَوْلِياءُاللَّهِ الَّذينَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنونَ، أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُالْغالِبُونَ.
هان مردمان! خداوند را صراط مستقيم منم كه فرمان به پيروى آن داده و سپس على و آنگاه فرزندانم از نسل او ، پيشوايان هدايتاند كه به راستى و درستى راه مىبرند " و با حق دادگرى مىكنند " . (اعراف / 159) سپس چنين خواند: " به نام خداوند همه مهرِ مهرورز " " تمامى ستايشها ويژهى پروردگار جهانيان است . همو كه به همهى آفرينش مهر مىورزد و به ويژگان ، مهر ويژه دارد . فرمانرواى روز جزاست . خداوندا! تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم . ما را به صراط مستقيم راهنمايى كن . راه آنان كه بر ايشان منّت نهاده ، نعمتشان بخشيدى ؛ نه راه خشمشدگان و نه راه گمراهان! " (حمد / 7 - 1) و آنگاه ادامه داد: اين سوره دربارهى من نزول يافته و به خدا سوگند شامل امامان است و به آنان اختصاص يافته . آناناند اولياى خدا كه " ترس و اندوهى برايشان نباشد " . (يونس / 62) هان! " همانا حزب الاهى چيره خواهد بود ". (مائده / 56)
63- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُالْغاوُونَ إِخْوانُ الشَّياطينِ يوحى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُروراً.
هان! ستيزندگانِ آنان گمراه و نابخرد و همكاران شياطيناند كه " براى گمراهى مردمان ، سخنان بيهوده را به يكديگر مىرسانند " . (انعام / 112)
64- أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: (لاتَجِدُ قَوْماً يُؤمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّاللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَلَوْكانُوا آبائَهُمْ أَوْأَبْنائَهُمْ أَوْإِخْوانَهُمْ أَوْعَشيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ فى قُلوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يَدْخِلُهُمْ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأنهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أوُلئِکَ حِزْبُ اللهِ الا اِنَ حزبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) .
هشدار! خداوند در كتاب خود از دوستان امامان چنين ياد كرده: " (اى پيامبر ما!) نمىيابى ايمان آورندگان به خدا و روز بازپسين را كه ستيزهگرانِ خدا و رسول او را دوست بدارند ؛ گرچه پدران ،فرزندان ، برادران و خويشانشان باشند . خداوند ايمان را در دلهايشان تثبيت فرموده و با روحى از سوى خود ، ايشان را تأييد نمود و آنان را جاودانه در بهشتهايى درخواهد آورد كه از زير درختان آنها ، نهرها جارى است . خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند . هماناناند حزب خدا . هشدار كه حزب الاهى رستگاراناند " . (مجادله/ 22)
65- أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُاللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَقالَ: (الَّذينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ).
هان! دوستداران امامان، مؤمنانى هستند كه خداوند عزّوجلّ چنين توصيف فرموده: " آنان كه ايمان آورده ، باور خود را به شرك نيالودهاند؛ پس ايشان در اماناند و راه يافتگان " . (انعام / 82)
66- (أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَلَمْ يَرْتابوا).
هشدار! ياران پيشوايان به باور رسيدگاناند و " دور از ترديد و انكار " . (حجرات / 15)
67- أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يدْخُلونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولونَ: (سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدينَ).
هشدار! ايشان با آرامش و سلامت به بهشت درخواهند شد . " و فرشتگان ، با رفاه و تسليم آنان را پذيرفته " (انبياء / 103) مىگويند: " درود بر شمايان، اكنون پاكيزه شدهايد! در بهشت ، جاودانه درآييد" (زمر / 73)
68- أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ.
هان! بهشت پاداش دوستان امامان است كه " در آن بىحساب روزى داده خواهند شد " . (غافر / 40)
69- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَونَ سَعيراً.
هشدار! دشمنان امامان " در آتش درآيند " . (نساء / 10)
70- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِىَ تَفورُ وَ يَرَوْنَ لَهازَفيراً.
هشدار! كه " نالهى افروزش جهنّم را - در حالى كه شعلههاى آن زبانه مىكشد - مىشنوند و زفير (صداى بازدم) آن را درمىيابند " . (ملك / 7)
71- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَاللَّهُ فيهِمْ: (كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتّي اِذَا ادّارَکُوا فيها جَميعاً قالَتْ اُخْريهُمْ لِاوُليهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النّارِ ، قالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ و لکِنْ لا تَعْلَمُونَ) .
و خداوند در وصفشان فرمايد: " هرگاه امّتى در جهنّم درآيد، همتاى خود را نفرين كند تا آنكه تمامى آنان به يكديگر بپيوندند ؛ پسينيان به پيشينيان گويند: پروردگارا! اينان ما را گمراه كردند ؛ پس بر آنان كيفر دو چندان از آتش فرود آور . خداوند فرمايد: براى هر دو گروه ، كيفر دو چندان خواهد بود وليكن شما نمىدانيد " . (اعراف / 38)
72- أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (كُلَّما أُلْقِىَ فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ يَأتِكُمْ نَذيرٌ، قالوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَىْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ فى ضَلالٍ كَبيرٍ وَ قالُوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أوْ نَعْقِلُ ما کُنّا في أصْحابِ السَّعيرِ ، فَاعْتَرَفوُا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِاصْحابِ السَّعيرِ) .
هشدار! كه خداوند دربارهى دشمنان امامان فرمايد: " هر گروه از آنان كه در جهنّم انداخته شوند ، نگاهبانان از آنان مىپرسند: مگر بر شما ترسانندهاى نيامد؟ گفتند: چرا! ليكن تكذيب كرده، گفتيم: خداوند خبرى نداده و شمايان نيستيد مگر در گمراهى بزرگ و نيز مىگويند: اگر سخن خدا را مىشنيديم يا انديشه مىكرديم ، اكنون در ميان اهل آتش نبوديم . پس اينان به گناه خود اعتراف نمودند ، پس دور باد دوزخيان از رحمت خدا " (ملك / 11 - 8)
73- أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبيرٌ.
هان! ياران امامان " در نهان ، از پروردگار خويش ترسانند . آمرزش و پاداش بزرگ برايشان خواهد بود " .(ملك / 12)
74- مَعاشِرَالنَاسِ، شَتّانَ مابَيْنَ السَّعيرِ وَالْأَجْرِ الْكَبيرِ.
هان مردمان! چه بسيار راه است ميان شعلههاى آتش و پاداش بزرگ .
75- (مَعاشِرَالنّاسِ)، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ اللَّهُ وَلَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا (كُلُّ) مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ وَ أَحَبَّهُ.
هان مردمان! ستيزهجوى ما كسى است كه خداوند او را ناستوده و نفرين فرموده و ياران و دوستان ما آناناند كه خدا ايشان را ستوده و دوست مىدارد .
76- مَعاشِرَ النّاسِ، أَلاوَإِنّى (أَنَا) النَّذيرُ و عَلِىٌّ الْبَشيرُ.
هان مردمان! همانا من انذارگرم و على بشارتدهنده !
77- (مَعاشِرَالنّاسِ)، أَلا وَ إِنِّى مُنْذِرٌ وَ عَلِىٌّ هادٍ.
هان مردمان! من بيمدهندهام و على راهنماست .
78- مَعاشِرَ النّاس (أَلا) وَ إِنّى نَبىٌّ وَ عَلِىٌّ وَصِيّى.
هان مردمان! من پيامبرم و على وصىّ من است .
79- (مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّى رَسولٌ وَ عَلِىٌّ الْإِمامُ وَالْوَصِىُّ مِنْ بَعْدى، وَالْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. أَلاوَإِنّى والِدُهُمْ وَهُمْ يَخْرُجونَ مِنْ صُلْبِهِ).
هان مردمان! من رسولام و على ، امام و وصىّ پس از من است و پس از او امامان ، فرزندان اويند . آگاه باشيد! من والد آنان و ايشان از صلب اويند .
(8)
80- أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِىَّ. أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَىالدِّينِ. أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ. أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها. أَلا إِنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ وَهاديها.
آگاه باشيد! همانا آخرين امام ، قائم مهدى ، از ماست . هان! او بر تمامى اديان ، چيره خواهد بود . هشدار! اوست انتقامگيرندهى از ستمكاران . هشدار! اوست فتحكنندهى دژها و منهدمكنندهى آنها . هشدار! اوست چيره بر تمامى قبايل مشركان و رهنماى آنان .
81- أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لاَِوْلِياءِاللَّهِ. أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ.
هشدار! اوست خونخواه تمامى اولياى خدا . هان! همانا او ياور دين خداست .
82- أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ. أَلا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذى فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذى جَهْلٍ بِجَهْلِهِ. أَلا إِنَّهُ خِيَرَةُاللَّهِ وَ مُخْتارُهُ. أَلا إِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.
هان! او از دريايى ژرف ، پيمانههايى افزون گيرد . هشدار! او هر ارزشمندى را به اندازهى ارزش او و هر نادان و بىارزشى را به اندازهى نادانىاش نشاندار كند . هان! او نيكو و برگزيدهى خداست . هشدار! اوست ميراثدار دانشها و احاطهدار بر اِدراكها .
83- أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لاَِمْرِ آياتِهِ. أَلا إِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ. أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ.
هان! او از پروردگارش خبر دهد و نشانههاى او را برپا كند و استحكام بخشد . هشدار! اوست باليده و استوار . آگاه باشيد! هموست كه اختيار امور جهانيان به او سپرده شده .
84- أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.
هان! پيشينيان از قرنها ظهور او را پيشگويى كردهاند .
85- أَلا إِنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.
هشدار! اوست حجّت پايدار و پس از او حجّتى نخواهد بود .(30) راستى و روشنايى جز با او نيست .
86- أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَيْهِ. أَلاوَإِنَّهُ وَلِىُاللَّهِ فى أَرْضِهِ، وَحَكَمُهُ فى خَلْقِهِ، وَأَمينُهُ فى سِرِّهِ وَ علانِيَتِهِ.
هان! كسى بر او پيروز نخواهد شد و ستيزندهى او ، يارى نخواهد گشت . هشدار! او ولىّ خدا در زمين ، داور او در ميان مردم و امانتدار امور آشكار و نهان است .
(9)
87- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّى قَدْبَيَّنْتُ لَكُمْ وَأَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِىٌ يُفْهِمُكُمْ بَعْدى.
هان مردمان! من پيام خدا را برايتان آشكار كرده ، تفهيم نمودهام و اين على است كه پس از من ، شما را آگاه مىكند .
88- أَلاوَإِنِّى عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتى أَدْعُوكُمْ إِلى مُصافَقَتى عَلى بَيْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدى.
اينك شما را مىخوانم كه پس از پايان خطبه ، براى انجام بيعت با او و اقرار به امامتش ، با من و سپس با او دست دهيد .
89- أَلاوَإِنَّى قَدْ بايَعْتُ اللَّهَ وَ عَلِىٌّ قَدْ بايَعَنى. وَأَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ، يَدُاللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً).
هشدار! من با خدا بيعت كردهام و على با من پيمان بسته است و اكنون از سوى خداى عزّوجلّ بر امامت او از شمايان پيمان مىگيرم . " (اى پيامبر!) آنانكه با تو بيعت كنند ، هر آينه با خدا بيعت كردهاند . دست خدا بر فراز دست آنان است و آنكس كه بيعت شكند ، به زيان خود شكسته و خداوند آن را كه بر پيمان الاهى وفادار باشد ، پاداش بزرگى خواهد داد " .(فتح / 10)
(10)
90- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائرِاللَّهِ، (فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإنَّ اللهَ شاکِرٌ عَليمٌ) .
هان مردمان! همانا حج و عمره از شعاير و آداب خدايى است . " پس زايران خانهى خدا و عمرهكنندگان بر صفا و مروه بسيار طواف كنند و آنكس كه در انجام كار خير ، فرمانبردارى كند حتماً خداوند سپاسگزار داناست " . (بقره / 158)
91- مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّواالْبَيْتَ، فَماوَرَدَهُ أَهْلُ بَيْتٍ إِلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِروا، وَلاتَخَلَّفوا عَنْهُ إِلاّبَتِرُوا وَ افْتَقَرُوا.
هان مردمان! در خانهى خدا حج به جاى آوريد ؛ هيچ خاندانى داخل آن نشد مگر بىنياز شد و مژده گرفت و آنكه روى از آن برتافت ، بىبهره و نيازمند گشت .
92- مَعاشِرَالنّاسِ، ماوَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلاَّغَفَرَاللَّهُ لَهُ ماسَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلى وَقْتِهِ ذالِكَ، فَإِذا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ. مَعاشِرَالنَّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَاللَّهُ لايُضيعُ أَجْرَالُْمحْسِنينَ.
هان مردمان! مؤمنى در موقف (عرفات و مشعر و منا) نماند مگر اينكه خداوند گناهان گذشتهى او را آمرزيد . پس بايسته است كه پس از پايان اعمال حج (با پاكى) كار خود را از سر گيرد . هان مردمان! حاجيان از سوى خداوند كمك شده و هزينههاى سفرشان جاىگزين خواهد شد و البتّه، خداوند پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد فرمود .
93- مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَالتَّفَقُّهِ، وَلاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمشَاهِدِإِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إِقْلاعٍ.
هان مردمان! خانهى خدا را با دين كامل و ژرفاى دانش ديدار كنيد و از زيارتگاهها جز با توبه و بازايستادن (از گناهان) برنگرديد .
94- مَعاشِرَالنّاسِ، أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَإِنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أَوْنَسِيتُمْ فَعَلِىٌّ وَلِيُّكُمْ وَمُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذى نَصَبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَكُمْ بَعْدى أَمينَ خَلْقِهِ. إِنَّهُ مِنِّى وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ تَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتى يُخْبِرونَكُمْ بِماتَسْأَلوُنَ عَنْهُ وَيُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.
هان مردمان! نماز را بهپا داريد و زكات پردازيد ؛ همانسان كه خداوند عزّوجلّ امر فرموده است . پس اگر زمان بر شما دراز شد و كوتاهى كرديد و يا از ياد برديد ، على صاحب اختيار و تبيينكنندهى بر شماست . همو كه خداوند عزّوجلّ پس از من ، او را امانتدار خويش در ميان آفريدگان نهاده است . او از من و من از اويم . همانا او و جانشينانش از فرزندان من به پرسشهايتان پاسخ داده، آنچه را نمىدانيد ، به شما مىآموزند .
95- أَلا إِنَّ الْحَلالَ وَالْحَرامَ أَكْثَرُمِنْ أَنْ أُحصِيَهُما وَأُعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهَى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَالصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَالأَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فيهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.
هان! روا و ناروا بيش از آن است كه آنها را شمارش كرده ، يكباره به روا فرمان دهم و از ناروا باز دارم ؛ از اين روى مأمورم كه از شما پيمان بگيرم كه دست دردست من نهيد در پذيرش آنچه از سوى خداوند عزّوجلّ دربارهى على اميرمؤمنان آوردهام و دربارهى اوصياى پس از او كه از من و اويند . اين امامت در ميان آنان پايدار است و فرجام آنان ، مهدى است و استوارى پيشوايى تا روزى است كه او با خداوندِ قدر و قضا ديدار كند (قيامت).
96- مَعاشِرَالنّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَكُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ فَإِنِّى لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذالِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ. أَلا فَاذْكُرُوا ذالِكَ وَاحْفَظُوهُ وَ تَواصَوْابِهِ، وَلا تُبَدِّلُوهُ وَلاتُغَيِّرُوهُ. أَلا وَ إِنِّى اُجَدِّدُالْقَوْلَ: أَلا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَأْمُرُوا بِالْمَعْروفِ وَانْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.
هان مردمان! شمايان را به هر روا و ناروا (حلال و حرام) رهنمايى كردم و از آن برنمىگردم . هان! آنها را ياد آوريد و نگه داريد و يكديگر را به آن توصيه كنيد و احكام خدا را دگرگون نسازيد . هشدار! دوباره ياد مىآورم: هان! نماز به پا داريد و زكات بپردازيد و به معروف فرمان دهيد و از منكر بازداريد .
97- أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلى قَوْلى وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّى وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّى. وَلا أَمْرَ بِمَعْروفٍ وَلا نَهْىَ عَنْ مُنْكَرٍ إِلاَّمَعَ إِمامٍ مَعْصومٍ.
هشدار! برترين بخش امر به معروف اين است كه به گفتهى من - دربارهى امامت و ولايت على و فرزندان او - برسيد و سخنم را به ديگران برسانيد و غايبان را به پذيرش فرمان من توصيه كنيد و آنان را از ناسازگارى با من بازداريد كه اين سخنان ، فرمان خدا و من است . (هان!) هيچ امر به معروف و نهى از منكرى جز با امام معصوم تحقّق و كمال نمىيابد .
98- مَعاشِرَالنّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَعَرَّفْتُكُمْ إِنَّهُمْ مِنِّى وَمِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُاللَّهُ فى كِتابِهِ: (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً فى عَقِبِهِ). وَقُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».
هان مردمان! قرآن بر شما روشن مىكند كه امامان پس از على ، فرزندان اويند و من به شما معرّفى كردم كه آنان از او و از مناند ؛ چرا كه خداوند در كتاب خود مىگويد: " امامت را فرمانى پايدار در نسل او قرار داد " (زخرف / 28) و من نيز گفتهام: " مادام كه به آن دو - قرآن و امامان - تمسّك كنيد ، گمراه نخواهيد شد . "
99- مَعاشِرَالنّاسِ، التَّقْوى، التَّقْوى، وَاحْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىْءٌ عَظيمٌ).
هان مردمان! پرهيزكارى! پرهيزكارى! از سختى رستخيز بپرهيزيد ؛ آنسان كه خداوند عزّوجلّ فرموده: " البتّه زمينلرزهى رستاخيز ، حادثهاى بزرگ است " (حج / 1)
100- اُذْكُرُوا الْمَماتَ (وَالْمَعادَ) وَالْحِسابَ وَالْمَوازينَ وَالُْمحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَىْ رَبِّ الْعالَمينَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِى الجِنانِ نَصيبٌ.
ياد آوريد مرگ و قيامت را ، حساب و ترازوها (براى توزين اعمال) را ، محاسبهى در برابر پروردگار جهانيان و پاداش و كيفر را . پس آنكه نيكى كرد ، پاداش گيرد و آنكه بدى كرد ، بهرهاى از بهشت نخواهد برد .
(11)
101- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُونى بِكَفٍّ واحِدٍ فى وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِىٍّ أَميرِالْمُؤْمنينَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنْهُ، عَلى ما أَعْلَمْتُكُمْ أَنَّ ذُرِّيَّتى مِنْ صُلْبِهِ.
هان مردمان! شمار شما بيش از آن است كه در يك زمان با يك دست ، با من بيعت كنيد ؛ از اين روى خداوند عزّوجلّ دستور فرموده كه از شما اقرار زبانى گيرم و پيمان سرپرستى على اميرالمؤمنين را محكم كنم و نيز بر امامان پس از او كه از نسل من و اويند ؛ چرا كه گفتم: فرزندانم از نسل اويند .
102- فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّكَ فى أَمْرِ إِمامِنا عَلِىٍّ أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلى ذالِكَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَيْدينا. على ذالِكَ نَحْيى وَ عَلَيْهِ نَموتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَيِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُكُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْميثاقَ. وَعَظْتَنا بِوَعْظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ أَميرِالْمؤْمِنينَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ اللَّهُ بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَيْدينا. مَنْ أَدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغي بِذالِكَ بَدَلاً وَلايَرَى اللَّهُ مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّي ذالِكَ عَنْكَ الّدانى والقاصى مِنْ اَوْلادِنا واَهالينا، وَ نُشْهِدُاللَّهَ بِذالِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَأَنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».
پس همگان بگوييد: " البتّه كه سخنان تو را شنيده ، پيروى مىكنيم و از آن خشنود و بر آن گردن گذاريم و بر آنچه از سوى پروردگارمان و پروردگار تو در امامت اماممان على اميرالمؤمنين و ديگر امامان - از صلب او - به ما ابلاغ كردى ، با تو پيمان مىبنديم ؛ پيمانى با دل و با جان و با زبان و دستانمان . با اين پيمان زندهايم و با آن خواهيم مرد و با اين اعتقاد برانگيخته مىشويم و هرگز آن را دگرگون نكرده ، شكّ و انكار نخواهيم داشت و هرگز از عهد خود برنگشته ، پيمان نشكنيم . (اى رسول خدا!) ما را به فرمان خدا پند دادى دربارهى على اميرمؤمنان و امامان پس از او ، فرزندانت از نسل او ، حسن و حسين و پيشوايان پس از آن دو كه خداوند برپايشان كرده . اينك براى آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد ، از دلها و جانها و زبانها و درونها و از دستانمان . هر كس توانست با دست ، وگرنه با زبان بيعت نمود .ديگر پيمان نخواهيم شكست و خداوند دگرگونى از ما نبيند و از اين پس فرمان تو را به نزديك و دور از فرزندان و خويشان خواهيم رساند و خداوند را بر آن گواه گيريم و او بر گواهى كافى است و تو نيز بر ما گواه باش . "
103- مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها)، وَمَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ اللَّهَ، (يَدُاللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ).
هان مردمان! اكنون چه مىگوييد؟ البتّه خداوند هر صدايى را مىشنود و بر اسرار دلها آگاه است . " هر آنكس كه هدايت پذيرد ، به خير خويش پذيرفته و آنكه گمراه شد ، به زيان خود رفته " . (زمر / 41) و آنكس كه بيعت كند ، حتماً با خداوند پيمان بسته كه " دست خدا بالاى دست آنهاست" .(فتح / 10)
104- مَعاشِرَالنّاسِ، فَبايِعُوا اللَّهَ وَ بايِعُونى وَبايِعُوا عَلِيّاً أَميرَالْمُؤْمِنينَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِىالدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) كَلِمَةً باقِيَةً. يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَ فى، (وَ مَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُاللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً).
هان مردمان! آنك با خداوند بيعت كنيد و با من پيمان ببنديد و با على اميرمؤمنان و حسن و حسين و با امامان از نسل آنان كه پس از ايشان خواهند بود . امامانى كه فرمانى پايدار در دنيا و آخرتاند . خداوند مكّاران را تباه مىكند و به باوفايان ، مهر مىورزد . " هر كس پيمان شكند ، البتّه به زيان خود گام نهاده و آنكه بر عهدش پابرجا ماند ، به زودى خدا او را پاداش بزرگى خواهد داد " . (فتح / 10)
105- مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذى قُلْتُ لَكُمْ وَسَلِّمُوا عَلى عَلىٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَقُولُوا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ)، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ) .
هان مردمان! بگوييد هر آنچه به شما گفتم و به على با لقب " اميرالمؤمنين " سلام كنيد و اكنون بگوييد: " شنيديم و فرمان مىبريم . پروردگارا! آمرزشت خواهيم و به سوى توست بازگشت" . (بقره / 285)و بگوييد: " تمام ستايش و سپاس ، خدايى راست كه ما را به اين راه هدايت فرمود وگرنه راه نمىيافتيم و البتّه فرستادگان پروردگارمان به درستى آمدهاند " . (اعراف / 43)
106- مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ عِنْدَاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ قَدْ أَنْزَلَهافِىالْقُرْآنِ ـ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَها فى مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.
هان مردمان! برترىهاى علىّبن ابىطالب نزد خداوند عزّوجلّ - كه در قرآن نازل فرموده - بيش از آن است كه من يكباره برشمارم ؛ پس هر كس از مقامات او خبر داد و آنها را شناخت ، او را باور كنيد .
107- مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ يُطِعِاللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذينَ ذَكرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظيماً.
هان مردمان! " فرمانبردار از خدا و فرستادهى او" (احزاب / 71) و از على و امامان كه نام بردم ، " به رستگارى بزرگى دست يافته است " . (احزاب / 71)
108- مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلى مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ أُولئكَ هُمُ الْفائزُونَ فى جَنّاتِ النَّعيمِ.
هان مردمان! سبقتجويان به بيعت و پيمان و سرپرستى او و سلامكنندگان بر او با لقب " اميرالمؤمنين " ، رستگاراناند و در بهشتهاى پربهره خواهند بود .
109- مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَىاللَّهُ بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّاللَّهَ شَيْئاً.
هان مردمان! آنچه خدا را خشنود مىكند بگوييد و اگر شما و تمامى زمينيان كفران ورزند ، " خدا را زيانى نخواهد رسيد " . (آلعمران / 144)
110- اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ (بِما أَدَّيْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَى (الْجاحِدينَ) الْكافِرينَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.
خداوندا! بيامرز ايمانآورندگان به آنچه را ادا كرده و فرمان دادم و بر انكاركنندگان كافر ، خشم گير! و سپاس مخصوص خدايي است که پروردگار جهانيان است .
ادامه مطلب
**اعمال غدیر**
دوستان جهت بهروری و مفید بودن بیشتر مطالب و غیر یکنواختی
اعمال را مفصل و در پست جداگانه و حروف عربی اعمال را رنگی نوشتم
براى اين روز اعمال متعدّدى روايت شده است:
1ـ روزه گرفتن است كه در روايتى از امام صادق(عليه السلام) روزه در چنين روزى برابر روزه شصت ماه شمرده شده! و در روايتى روزه روز غدير خم كفّاره شصت سال است.(5)
2ـ مرحوم «شيخ كفعمى» در «بلدالامين» غسل اين روز را مستحب دانسته است.(6)
3ـ احسان و نيكى به برادران مؤمن.
در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه فرمود: اين روز، روز عبادت است و روز اطعام و نيكى كردن و احسان به برادران دينى است.(7)
در روايت ديگرى امام رضا(عليه السلام) فرمود: كسى كه در اين روز، به خانواده و برادران مؤمن خود، توسعه در رزق و بخششها و انفاق ها دهد خداوند روزى او را زياد مى گرداند.(8)
ادامه مطلب