لحظه هاى فراموش نشدنى
مردم بى سروصدا گوش اند. در اين هنگام پيامبر(ص ) على (ع ) را فرا مى خواند تا بالاى منبر بيايد و سمت راست او بايستاد.
همهمه اى در جمعيت افتاد، برخى او را به يكديگر نشان مى دادند. بعضى ديگر كه دور بودند منتظر بودند ببينند چه كسى بالاى منبر مى رود. آرامش به جمعيت برگشت ؛ بار ديگر سكوت حكم فرما شد. پيامبر نگاهى به جمعيت انداخت سپس ادامه داد:
اى مردم !من به زودى از ميان شما مى روم .
دوباره صداى همهمه و غلغله اى از جمعيت بلند مى شود صداى ناله و شيون و فرياد و گريه بيابان غدير را به لرزه در آورده به طورى كه ديگر صداى پيامبر شنيده نمى شود، ناگهان پيامبر با صداى بلند و رسا مى فرمايد:
هان اى مردم ! من مسئولم و شما نيز مسئوليد.
جمعيت ساكت مى شوند. آنگاه ادامه مى دهند:
حال به من بگوئيد، كه من در بين شما چگونه پيامبرى بودم ؟
همه يك صدا فرياد زدند: ما گواهى مى دهيم كه تو رسالت خود را به خوبى انجام دادى و از هيچ كوششى دريغ ننمودى ، خدا تو را پاداش نيك دهد.
آن گاه پيامبر ادامه دادند:
آيا گواهى نمى دهيد كه جز خدا، خدايى نيست و محمد(ص ) بنده و فرستاده اوست ؟ بهشت و دوزخ و مرگ و حيات حق است و روز رستاخيز بدون شك فرا خواهد رسيد و خداوند كسانى را كه در خاك پنهان شده اند زنده خواهد كرد؟
جمعيت مردم يك صدا فرياد برآوردند: آرى 7 گواهى مى دهيم .
پيامبر ادامه داد:
اى مردم ! بدانيد من در ميان مردم دو چيز گرانبها به يادگار كى گذارم ، با آن چگونه رفتار خواهيد كرد؟
يك نفر از داخل جمعيت با صدايى بلند مى پرسد يا رسول الله مقصود از دو چيز گرانبها چيست ؟
پيامبر پاسخ مى دهند:
يكى ((ثقل اكبر)) كه كتاب خدا و از طرف اوست و در دست شماست . به آن چنگ بزنيد تا گمراه نشويد و ديگر ((ثقل اصغر)) كه عترت . اهل بيت من اند. خدايم به من خبر داده كه اين دو يادگار من تا روز رستاخيز از هم جدا نمى شوند.(20) هان اى مردم ! از كتاب خدا و عترت من پيشى نگيريد و يا از آن عقب نمانيد و در عمل به هر دو كوتاهى نكنيد كه هلاك مى شويد.
پيامبر رو به جمعيت نيز ادامه دادند:
اى مردم ! به من بگوييد كه سزاوارترين مردم نسبت به خودشان كيست ؟(21)
همه مردم يك صدا فرياد برآوردند: اى فرستاده خدا، خدا و پيامبرش بهتر مى داند. آنگاه پيامبر دست حضرت على (ع ) را بالا برد تا جايى كه سفيدى زير بغل او بر همه نمايان شد و همه على را در كنار پيامبر ديدند و او را خوب شناختند و دريافتند كه مقصود از اين اجتماع مسئله خلافت على (ع ) است . دوباره سروصدا بالا گرفت و جنب وجوشى در بين مردم بر خاست همه از دور و نزديك بلند مى شوند تا على (ع ) را بهتر ببينند. همه او را به يكديگر نشان مى دادند. عده اى در عين اينكه به على (ع ) اشاره مى كردند به هم مى گفتند: به خدا سوگند كه اين همان فاتح خيبر است . گروهى ديگر مى گفتند: سوگند به خدا كه اين همان كسى است كه از طرف پيامبر به مكه اعزام شد و تنها او بود كه سوره برائت را در مقابل مشركين در خانه خدا قرائت كرد. عده اى ديگر نيز مى گفتند: والله او همان كسى است كه در جنگ خندق قهرمان يكه تاز عرب ((عمر بن عبدود)) را به خاك سياه نشاند. هر كسى براى اثبات فضايل و برترى هاى على (ع ) سخنى و خاطره اى را نقل مى كرد. سلمان ، ابوذر، عمار و مقداد در دلهايشان ابراز خوشحالى و شعف مى كنند. اما هيجانهاى تلخ در پشت چهره هاى عبوس گروهى منافقين نيز به چشم مى خورد، كسانى كه پيامبر آنها را از خودشان بهتر مى شناسد. منافقين نيز نزديكترين كسانى بودند كه در برابر پيامبر نشسته بودند و در صحنه عقيده شان هيچ نقطه مشتركى با او نداشتند...
پيامبر با صداى بلند فرمود:
اى مردم ! آن چه كه من از طرف خدا ماءمورم ، اين است ؛ به خدا سوگند غير از اين مرد كه هم اكنون دست او را بالا برده ام هرگز كسى نمى تواند دستورات قرآن را براى شما به روشنى تفسير و بيان كند. اينك مردى را كه بازوى او را گرفته ام به شما معرفى مى كنم و اعلام مى كنم ؛
پيامبر بازوى على را تا آنجا بالا برد كه مردم همه او را ديدند؛ در اين هنگام پاهاى على (ع ) در مقابل زانوى پيامبر قرار گرفت . بركه غدير يكپارچه در سكوت بود. در اين هنگام رسول خدا با صداى بلند ادامه داد:
اى مردم ! هر كس را، من مولا و سرپرست او هستم ، على هم مولا و رهبر اوست .(22)
رسول اكرم اين جمله را در اين حالت سه بار تكرار فرمودند و سپس ادامه دادند:
پروردگارا دوست بدار كسى را كه على را دوست دارد و دشمن بدار كسى را كه على را دشمن دارد. خدايا، يارى كن كسانى را كه او را يارى مى كنند و خوار گردان كسانى را كه با او دشمنى مى ورزند. پروردگارا على را محور حق قرار بده .(23)
سپس پيامبر افزود:
حاضران به غايبان از اين مجلس خبر دهند و ديگران را از اين امر آگاهى گردانند.
اى مردم ! فرمان ولايت اين مردم از جانب خدا توسط جبرئيل به من ابلاغ گرديده بود و من هم اين پيام را به شما رساندم .(24)
اى مردم ! على برادر و وصى من و مخزن علم و خليفه و جانشين بعد از من بر اين امت است . على مفسر قرآن است . اوست كه مردم را به حق دعوت مى كند و به آنچه موجب خشنودى خداست عمل مى كند. على صاحب همه آن فضايلى است كه براى شما بر شمردم .
اى مردم ! جبرئيل به من خبر داده است كه خداوند فرموده هر كس با على دشمنى كند و از ولايت او سرباز زند همواره مورد لعن و غضب من است . پس هر كس بنگرد كه براى فرداى خود چه پيش مى فرستد! بترسيد از اينكه با خدا مخالفت كنيد و همان باعث شود قدمهاى استوار مردم بلغزد. به يقين خداوند به آنچه كه مى كنيد آگاه است .
اى مردم ! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آن كه پاك از ناپاك ممتاز شود و خدا شما را به اسرار غيب آگاهى نداده است .